معرفی کتاب دیلماج: رمان اثر حمیدرضا شاه آبادی

دیلماج: رمان

دیلماج: رمان

3.6
127 نفر |
58 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

17

خوانده‌ام

202

خواهم خواند

84

ناشر
افق
شابک
9643692221
تعداد صفحات
160
تاریخ انتشار
1388/7/8

نسخه‌های دیگر

توضیحات

        میرزا یوسف خان مستوفی مشهور به دیلماج در تاریخ چهره ی ناشناخته و رازآلودی است. عده ای تحسین و تمجیدش کرده اند: از آن دسته دلباختگان وطن بود که در راه حصول آزادی و پیشرفت مدنیت ایران سر از پا نمی شناخت و عده ای خوار و خفیفش داشته اند: «خیانتی نبود که نکرد و رذالتی نبود که بروز نداد.»  

اما این چهره ی پیچیده، در زندگی نامه ی خود نوشته اش بسیار بسیط و ساده است: «لکه ای بودم در آیینه ی وجود. به جا خواهم ماند یا نه، خود نمی دانم. اگر بمانم از این پس هر که به قصد دیدار خود در این آیینه نظر کند، یوسف دیلماج را خواهد دید.»  

حمیدرضا شاه آبادی در رمان خود، دیلماج، شخصیت ها و حوادثی آفریده است که همه نام و رنگی از تاریخ و واقعیت دارند اما هیچ یک واقعی نیستند.
      

بریدۀ کتاب‌های مرتبط به دیلماج: رمان

نمایش همه

پست‌های مرتبط به دیلماج: رمان

یادداشت‌ها

          اکثر قریب به اتفاق کسانی که در مورد  «دیلماج» یادداشت نوشته‌اند، در همان ابتدا فورا خاطرنشان کرده‌اند که «میرزا یوسف، شخصیت اول رمان، یک شخصیت ساختگی/خیالی است.»
همین جمله می‌تواند خوراک یک پرسش و بحث اساسی فلسفی باشد که : «به نظر شما واقعی یعنی چه، و شخصیت واقعی کیست؟» 
احتمالا همه‌ی آنهایی که میرزایوسف را حاصل خیالپردازی نویسنده و ساختگی می‌دانند دلایل خودشان را دارند، اما من هم به دلایل خودم میرزایوسف را یک شخصیت واقعی میدانم. 
شاید جایی در متون تاریخی اسمی از او نیامده باشد، اما محکم‌ترین دلیل واقعی بودن میرزایوسف نه ثبت اسمش به قلم مورخان و تذکره نویسان، که وجود رسم و سلوکش در وجودِ تک تک ماست. 
میرزا یوسف آنقدر واقعی است که هر ایرانی فارغ از هر مرام و مسلک و اعتقادی، موقع خواندن سرگذشتش یک  «میرزا یوسف» درون خودش پیدا میکند:
 یوسفِ شیفته‌ی دانش و فهم و پیشرفت، ملول از جور زمانه و ظلم حکمرانان، زخم‌خورده ی بی قانونی. 
یوسفی که تا مغز استخوان به حال دردمندی هموطنانش می‌سوزد، آنان را لایق حکمرانان و جامعه‌ای بهتر می‌داند، دوست دارد برایشان کاری کند و... 
در پایان داستان اما ما با یک یوسف جلاد طرفیم. یوسفی که بخاطر سرسپردگی به گروهی که به آن تعلق دارد به یاری یک زمیندار مظلوم کُش می‌رود و او که تا چندی قبل هوادار مشروطه و شیفته‌ی آزادی بود، تا به جایی پیش می‌رود که به دستورش زبان پنج نفر از کسانی که اسم  «مشروطه» را به زبان آورده‌اند، از حلقوم بیرون بکشند.
یوسفِ عدالتخواه و اخلاق مدار، در روزهای پایانی به چنان درجه‌ای از  «نسبی گرایی» اخلاقی رسیده که موقع لشکرکشی به طالش و کشتار مردم مظلومی که علیه زمیندار آنجا شورش کرده‌اند می‌گوید (نقل به مضمون) هرچیز یک وجه خیر دارد و یک وجه شر، بستگی دارد از کدام طرف دیده شود، لشکرکشی من به طالش به نفع مردم نیست، اما زمیندار آنجا از این اتفاق نفع می‌برد و این وجه خیرش است!.
بله... همه‌ی ما یک میرزایوسف آزادیخواه و وطن دوست داریم که برای تبدیل شدن به یک آدمکش کور، زمینه‌های فرهنگی و اجتماعی زیادی در این مُلک برایش مهیاست:
میل عجیب ما به تبدیل شدن به آنچه گروه و قبیله مان می‌خواهد که منجر به ندیدن حق و نسبی گرایی اخلاقی میشود
میل مان به دور زدن قانون و بی قانونی (که در حاکمیت و ملت هرکدام به نوعی خودش را نشان می‌دهد) 
عجول بودن، اعتقاد نداشتن به تغییر تدریجی و میل به تغییر همه چیز با یک تغییر طوفانی و انقلابی
و از همه مهمتر به رسمیت نشناختن تکثر و بلد نبودن  «گفتگو». 
هرچند یوسفِ این مُلک برای شناختن راه از چاه، میراث بزرگی از حکمت و انسانیت در اختیار دارد اما چه کنیم که همیشه دامها نزدیکتر و چاه‌ها بزرگترند. 
برای عزیز شدن یوسفِ ایران راه بلندی درپیش است، باید مراقب تله های تاریخی مان باشیم چون هیچکس قول نداده همه‌ی یوسفها پس از افتادن به قعر چاه، عزیز شوند. 

        

28

کوثردشتی

کوثردشتی

6 روز پیش

          آرزوی بزرگش در زندگی چیست؟
این سوال را  برای هرشخصیتی که میخواهیم خلق کنیم، باید جواب بدهیم. برای نقد و بررسی هر داستان و روایتی، این مهم‌ترین سوالمان از نویسنده است. 
از فلسفی‌ترین و مهم‌ترین و متداول‌ترین سوال‌هایی که از بچه‌ها می‌پرسند هم این است که بزرگ شدی می‌خواهی چه‌کاره شوی؟
اگر هم کسی هرجای زندگی، بگوید دیگر نمی‌دانم باید چه بخواهم یا اگر بگوید هرچه باداباد، تمام تلاشمان را می‌کنیم تا به او بفهمانیم که باید دور و برش را خوبِ خوب نگاه کند و دقیق فکرکند تا نخی پیدا کند و سرش را بگیرد و جلو برود. نمی‌شود که آدم بی‌هدف همینطور بچرخد و زندگی این‌طرف و آن‌طرفش کند.
وقت خواندن کتاب دیلماج، سرم پر بود از این حرف‌ها. به آدم‌هایی که توی زندگی‌ام دیده‌ام و ظاهر زندگی‌شان، آدم را فکری می‌کند که نکند واقعا هیچ هدف بزرگی برای زندگی‌شان ندارند؟!
هرچه داستان جلوتر می‌رفت، بیشتر از باری به هرجهت بودن بدم می‌آمد.
آخر آدم این‌قدر منفعل؟!
میرزا یوسف، یک شخصیت تخیلیِ تاریخی است. به بهانه خواندن زندگی‌نامه‌اش از لابه‌لای دست‌نوشته‌های خودش، چند روزی در حال و هوای دوران قاجار تنفس کردیم. اما میرزایوسف هرکس دیگری می‌توانست باشد. می‌توانست کوثر باشد و نظاره‌گر گذر عمر و هرکس هم که از راه رسید، دستش را بگیرد و به هرطرفی بکشاند.
برای خود من، فکر کردن به همچین وضعیتی برای شخصیت کلافه کننده است اما آقای شاه آبادی، نه تنها این شخصیت را خلق کرده که با شیوایی، داستانش را جلو برده و مخاطب را پای قصه دردناک میرزایوسف میخ‌کوب می‌کند. 
اگرچه نقدهایی به فرم کتاب وارد است؛ مثل اینکه می‌شد آخرش را طور دیگری تمام کرد یا اینکه انتخاب قالب نامه‌نگاری برای این داستان، خیلی منطقی به‌نظر نمی‌آید یا اینکه بعضی شخصیت‌ها با این بهانه که خود میرزایوسف از آن‌ها چیز زیادی ننوشته، تا آخر کتاب مبهم باقی ماندند.
اما برای خود من، هم یک سیر تاریخی از آن دوران  به دستم آمد و ذهنم منظم شد هم شخصیت اصلی برایم به‌شدت تاثیرگذار بود.
        

23

          به نام او

صفر
بعضی مواقع که از خواندن رمانهای نویسندگان خارجی ذوق زده میشوم. به سیاق خانواده های سنتی که من باب تفاخر میگویند: "ما در خانه فقط برنج ایرانی و چای خارجی میخوریم" با خودم عهد میبندم که من بعد فقط شعر ایرانی و رمان خارجی بخوانم.
ولی خب بعضی مواقع رایحه مزارع لاهیجان آدم رو از خود بی خود میکند.

یک
دیلماج یک رمان بسیار خوب است. یک رمان تاریخی با ساختاری جدید. رمانی که در آن شخصیتی خیالی در بطن اتفاقات و حوادث واقعی قرار میگیرد و با اشخاص شناخته شده تاریخی ارتباط دارد.
اینگونه روایت حوادث تاریخ در سریالهای تلویزیونی سابقه دارد. فی المثل شخصیت رضا خوشنویس در هزاردستان، قاضی شارح در سربداران و شوذب در معصومیت از دست رفته ولی در حوزه رمان فارسی نمونه ای در ذهن ندارم (دوستان اگر میدانند کمک کنند).

دو
دیلماج داستان میرزا یوسف خان مستوفی ست که در اواخر عهد ناصری کودکی و نوجوانی را گذرانده و در وقایع مشروطه نقش ایفا کرده است. شخصیت خیالی ست ولی حوادث واقعی. 
تکنیک هوشمندانه ایست خلق شخصیتی که میتواند نماد چند شخصیت تاریخی باشد و علاوه بر ایجاز به جذاب تر شدن داستان کمک کند.

سه
حمیدرضا شاه آبادی تاریخ خوانده است و چند اثر پژوهشی در این زمینه منتشر کرده است. ولی نه تنها این خودآگاه ها به اثر ضربه نزده است بلکه برگ برنده اثر محسوب میشود.
دیلماج نشان میدهد که ایشان رمان نویسی ست با اطلاعات تاریخی بالا نه مورخی دست به قلم.
.
چهار
یکی دیگر از امتیازات کتاب زبان آن است. با توجه به ساخت تاریخی اثر نویسنده زبانهای مختلفی را برای پیشبرد داستان انتخاب کرده است.
فی المثل: داستان در رابطه با تحول شخصیتی یک دیلماج سنتی دربار ناصری به یک روشنفکر مشروطه خواه است. نثر شاه آبادی در کتابهای خیالی که برای این شخصیت خیالی طراحی کرده، متفاوت است مثلا در کتابی که در جوانی نوشته است نثری پیچیده تر و در کتابهای دوران مشروطه نثری ساده تر که مختص آن زمان است را انتخاب کرده.

پنج
دیلماج کتاب کم حجم (140 صفحه)، موجز و گیرایی ست.
ولی به نظر میرسد این ایجاز که در کل اثر برگ برنده آن است در پایان بندی مخل میشود و به آن ضربه میزند.
ای کاش دیلماج حداقل 50 صفحه بیشتر داشت.

آخر 
این رمان بسیار خوب را از نشر افق تهیه کنید
        

7

FaMoSa

FaMoSa

1403/5/26

          این رمان باعث شد با بعضی از جزئیات تاریخ ایران در زمان قاجاریه بیشتر آشنا بشم🌷
قطعا این کتاب یکی از کتابهای ارزشمند تاریخ ایران هست. شباهت ساختاری این کتاب با بینوایان در اینه که مثل کتاب بینوایان که شخصیتهای خیالی در تاریخ واقعی کشور فرانسه (در مقطع بخصوصی از تاریخش) به شکل رمان دراومدن در این کتاب هم با اینکه شخصیت اصلی داستان خیالیه ولی در مقطعی از تاریخ ایران هست که وقایع اون واقعی هستن مثل اتفاقایی که برای یوسف در زمان قاجاریه می‌افتن چه وقتی ایران بوده، چه وقتیکه میره انگلیس و چه وقتی که برمیگرده... و اینطور که راجع به کتاب تحقیق کردم نویسنده‌ی کتاب استاد دانشگاه هستن که با توجه به تخصصشون که تاریخ هست این وقایع تاریخی ایران رو باظرافت به شکل رمان درآوردن 👌 من با اینکه نمیشناسمشون ولی به حال دانشجوهاشون غبطه خوردم کاش اساتید من هم درسهامونو به شکل رمانی جذاب مثل این در می‌آوردن تا علاوه بر یادگیری بهتر، لذت مضاعفی از درسهامون میبردیم!! 😅 حتما پیشنهاد میکنم چون گوینده هم واقعا کاربلد بود 👍
با گویندگی حامد فعال شنیدم.
        

1

          دیلماج یعنی مترجم. 

کتاب ماجرای میرزا یوسف دیلماج است. ما کنار خسرو ناصری، محقق تاریخ نشسته‌ایم و زندگی‌نامه‌ی خودنوشت میرزا یوسف را می‌خوانیم. یک رمان تاریخی. 
میرزا از دوران ناصری تا انقلاب مشروطه زندگی پر فراز و نشیبی طی می‌کند. از قضا شخصیت دیلماج خیالی‌ست و نویسنده کاراکتر را با آسودگی بین بسیاری از حوادث مهم تاریخی آن زمان سیر می‌دهد. 
رمان قرار بوده که تحول و تغییر جامعه‌ی روشنفکر ایرانی را در قالب داستان نشان بدهد که تا حدودی موفق بوده‌ است. نویسنده بین رمان و تاریخ گیر افتاده و نه با یک رمان کامل طرف هستیم و نه یک حقیقت تاریخی. 
پرداخت ابتدایی داستان خوب بود و پرکشش. اما هرچقدر به پایان نزدیک می‌شود شتاب‌زدگی انتقال مفهوم نسبت به داستان بیشتر می‌شود و خواننده را کلافه می‌کند.
اگر به تاریخ و مهم‌تر از آن اولین مواجهه‌ی ایرانی‌ها با تمدن غرب علاقه دارید برای یکبار خواندن کتاب بدی نیست. اگر نه جذب‌تان نخواهد کرد.


        

26

          لژ بیداری

دیلماج اثر حمیدرضا شاه‌آبادی، مجالی برای شناخت میرزا یوسف مستوفی فراهم می‌کند.
کتابی که به شرح زندگی او در خلال چند حادثه می‌پردازد تا خواننده را با افکارش آشنا سازد.
فرم این اثر به نسبت محتوا برایم چالش بیشتری داشت.
در ابتدای کتاب قابی بسته می‌شود که شامل نامه نگاری نویسنده‌ و ناشر فرضی اثر است. آنها در مورد اینکه زندگی میرزا یوسف داستان‌گونه باشد یا به متن پژوهشی تاریخی نزدیک باشد، بحث می‌کنند و اختلاف نظر دارند.

حاصل کار متنی گزارش‌گونه است که روح ندارد و به صورت رسمی از کودکی شخصیت تا زمان مرگش را شرح می‌دهد. بعضی از قسمت‌ها راوی، نویسنده و گاهی خود میرزا یوسف یا محمدعلی فروغی است.
 نویسنده تا حد ممکن از حقایق تاریخی در مورد افراد استفاده کرده است و در بخش‌هایی از اثر هم از تخیل کمک گرفته  و داستان گفته است.

 تعداد کلمات اثر به داستان بلند نزدیک‌تر است تا رمان و کم هستند.خرده پیرنگ و رفتارها و شخصیت‌های کتاب پیچیدگی های رمان را ندارند و جا داشت کامل‌تر به آن پرداخته شود. این نقص ها در پایان بندی شتاب‌زده ی کتاب خود را بیشتر نشان می‌دهد. در انتهای داستان نیز با نامه‌نگاری بین ناشر و نویسنده طرف هستیم و نامه‌ای از یکی از بازماندگان میرزا یوسف که خواننده را دچار ابهام می‌کندو برای او در مورد چیستی شخصیت میرزا یوسف سوال ایجاد می‌کند.

زبان داستان بسیار آراسته و متناسب با زمانه‌ی حیات میرزا یوسف است. در بخش‌های انتهایی، شرح افکار میرزا و تحولاتش به صورت مستقیم (باورها و عقاید او) بیان می‌شود.

فرم انتخابی نویسنده شاید کشش و جذابیت داستانی را کم کرده باشد ولی اطلاعات مورد نظر او را در مورد تولد فراماسونری در ایران بیان کرده  است(منابع آن هم در متن آمده است) طوری که نقش فراماسونرها در روزگار مشروطه در این اثر نیمه داستانی_پژوهشی،به یاد مخاطب می‌ماند.

در مجموع محتوا تازگی دارد. مخاطب اثر بزرگسال و نوجوانان کتابخوان علاقه‌مند به تاریخ است. امتیاز مناسب برای کتاب را ۳.۵ می‌دانم.

#بره‌موم
#دیلماج
#حمیدرضا_شاه‌آبادی
#نشر_افق

🌎https://eitaa.com/vazhband
        

5

          📄 #یادداشت  
📘 #دیلماج
🖋️ #حمیدرضا_شاه‌آبادی
🎧#گوینده_حامد_فعال

 دیلماج کلمه‌ای به زبان آذری است یعنی زبانم را باز کن و در قدیم به کسی که مترجم بوده دیلماج می‌گفتند. این کتاب زندگینامه میرزا یوسف دیلماج را شرح می‌دهد. ظاهرا با یک کتاب زندگینامه تاریخی طرف هستیم اما این کتاب رمان است و این یعنی خیالی است از طرفی همان ابتدای کتاب نویسنده اعلام کرده شخصیتها و حوادث رنگی از حقیقت دارند اما واقعی نیستند. در ابتدا تصور میکردم منظور نویسنده آن است که ریز مکالمات و اتفاقات ذکر شده واقعی نیست و از عنصر خیال هم استفاده کرده است فرم نویسنده آنقدر خوب بود که اگر دوستان در گروه همخوانی نگفته بودند من متوجه خیالی بودن شخصیت اصلی داستان نمی‌شدم. نویسنده این کتاب هنرمندانه تاریخ را روایت کرده لست. در واقع ما در این کتاب نه تاریخ میخوانیم نه داستان خیالی، چنان هنرمندانه در هم تنیده شده‌اند که واقعیت و خیال قابل تشخیص نیستند. البته بعضی از اسامی واقعی هستند مثل میرزاملکم خان یا محمدحسین فروغی و‌‌.... که به واقعی‌تر جلوه کردن کتاب خیلی کمک کرده است.کتاب مذکور زندگی یک فرد روشنفکر را از کودکی تا مرگ در بستر تاریخی دوره قاجار شرح می‌دهد. نوع نگاه نویسنده و تکنیک کتاب را دوست داشتم. کتاب در قاب نامه نگاری نوشته شده، که به نظر من به واقعی جلوه کردن آن بسیار کمک کرده است. شخصیت میرزا یوسف به خوبی معرفی شده و شرایط زندگی آن زمان نیز تا حدی نشان داده شده است‌. بعضی از توصیفات کتاب به قدری زنده و عالی شرح داده شده بود که واقعا خود را آنجا تصور کردم. زندگی میرزا یوسف بعد از برگشت به ایران کمی سرعت گرفت که جا داشت بیشتر در مورد تغییر عقاید شخصیت اصلی و کارهایی که انجام میداده توضیح داده شود. مخصوصا که او به جرگه فراماسون‌ها پیوسته است. کتاب ابهاماتی داشت که نویسنده می‌توانست با طولانی‌تر کردن کتاب آن‌ها را شرح بدهد اما شاید مهمترین هدف نویسنده علاقمند کردن مخاطب به خواندن بیشتر تاریخ مشروطه و وقایع پس از آن باشد که واقعا در به انجام رساندن این هدف موفق بود.
کتاب را صوتی گوش کردم و کیفیت صوتی خوبی داشت و از آن لذت بردم. از حلقه کتاب مبنا بابت انتخاب و همخوانی کتاب و توضیحات خانم اکبرنیا و نقدهای عالی‌شون ممنونم. 

فروردین ۱۴۰۴

#دیلماج 
#همیشه_سرمون_توی‌_کتابه
#حلقه_کتابخوانی_مبنا


@BargiAzDanesh 🌱🌾
.
        

0