معرفی کتاب زنان کوچک اثر لوییزا می الکوت مترجم مهرآذر

زنان کوچک

زنان کوچک

لوییزا می الکوت و 1 نفر دیگر
4.2
401 نفر |
100 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

31

خوانده‌ام

1,045

خواهم خواند

232

شابک
9789649105895
تعداد صفحات
80
تاریخ انتشار
1400/1/2

توضیحات

این توضیحات مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

        
لوییزا می آلکوت هرگز ازدواج نکرد و زمانی که تشخیص  داد با نویسندگی از عهده ی مخارج زندگی اش برمی آید، تمام کارهایش از جمله پرستاری را کنار گذاشت. سرانجام رمان زنان کوچک که در آن به حق انتخاب دختران و زنان بسیار توجه شده است، برایش شهرت و ثروت بسیار به ارمغان آورد... .

      

پست‌های مرتبط به زنان کوچک

یادداشت‌ها

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

          زنان کوچک در ایران رمان گمنامی نیست؛ خیلی ها انیمه و اقتباس های سینمایی متعددش را دیده اند. این کلاسیک دوست داشتنی، داستان گذر چهار خواهر از کودکی به بزرگسالی را روایت می کند که در میانه قرن نوزدهم و جنگ داخلی آمریکا با مادرشان در ماساچوست زندگی می کنند: مگ 16 ساله، زیبا و سنتی است؛ جو 15 ساله است، مثل پسرها رفتار می کند و قصد دارد نویسنده شود؛ بِث 13 ساله، مهربان و خجالتی است و پیانو زدن را دوست دارد و ایمی، 12 ساله و زیبا، عاشق نقاشی کشیدن و پولدار شدن است. خانواده مارچ قبلاً مرفه بوده اند، اما بر اثر اتفاقاتی ثروت خود را از دست داده اند و حالا هم پدرشان در جبهه شمال می جنگد. به همین خاطر مگ و جو مجبورند برای کمک به خانواده کار کنند، بث در کارهای خانواده به خدمتکارشان کمک می کند و این وسط فقط ایمی است که می تواند کودکی کند. کتاب زندگی روزمره این چهار خواهر و ماجراهایشان با پسر پولدار همسایه، لاری لارنس، را روایت می کند. البته جنس فقر و تأثیر جنگ در آمریکای اواسط قرن نوزدهم قدری متفاوت است. خانواده مارچ فقیرند، اما خدمتکار دارند و گرچه نگران پدر در حال جنگشان هستند، این نگرانی مانع خوشگذرانی و شرکت در مجالس مختلف و کنسرت و تئاتر نمی شود.
اینکه یک کتابی بعد از 150 سال هنوز خوانده می شود و دوست داشته می شود قطعاً بی دلیل نیست، و یکی از دلایل محبوب بودن زنان کوچک تنوع شخصیتی این چهار خواهر است: بالاخره با یکی همذات پنداری خواهید کرد. من این کتاب را در بهترین زمان ممکن، یعنی یازده، دوازده سالگی خواندم و بِث را شبیه ترین به خودم می دانستم. گرچه علاقه ای به نمایشنامه نوشتن و اجرا کردنش نداشتم، اما با خواهرم مثل پیک ویک هفته نامه می نوشتیم. تا مدت ها هم نمی دانستم زنان کوچک جلد دوم و سومی دارد؛ دبیرستان بودم که خیلی اتفاقی همسران خوب و مردان کوچک را در نمایشگاه کتاب دیدم و باز هم در بهترین زمان ممکن خواندمشان. از این جهت زنان کوچک یک کتاب عزیز و خاطره خوب است.
        

20

نورا

نورا

1403/6/16

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

دنیای این
          دنیای این روزهای آدمیزاد چیز بزرگی کم دارد 
و آن سادگی در زندگیست، کتاب روایتی ساده از زندگیِ سادهِ آدم هایی ساده اند؛ اما حماسه می آفرینند.
روایت مادرانه ای که با تربیت درستش چهار انسان را تحویل جامعه زمان خود می‌دهد.
روایت چهار دختری و هر کدام با چهار طبع متفاوت که کنار هم بودن را یاد گرفته اند و صبورانه و قدم به قدم برای متغییرِ متفاوتِ پیش رو بودن حرکت می‌کنند،روایت دخترانه ای از تکامل است.
ترجمه روان کتاب به سادگی کتاب می افزاید و شما را با خود همراه می‌کند تا قدم به قدم با رشد شخصیت های داستان همراه شوید.روند کتاب در اواسط کند میشد و در آخر از شور اوایلش کم شد درگیری آخرین ماجرای داستان کمی زیاد طول کشید و از آب و تاب همیشگی کتاب کم کرد‌.
با خواندنش به دنیای کودکی هایتان سفر خواهید کرد اما محتوا را عمیق تر درک میکنید،نویسنده دغدغه هایش را به خوبی بیان کرده بود، او دغدغه اخلاق مداری مردم جامعه اش را داشت.
بخوانید و تجربه کنید و تجاربتان را ارزیابی کنید.
زندگی این چهار دختر را زنده گی کنید!
        

2

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

0

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

5

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

          بعضی از کتاب‌ها بعد از اتمام می‌‌روند توی قفسهٔ #لطفا‌دمِ‌دست‌باش ذهن‌مان.
البته این ویژگیِ اکثر رمان‌های کلاسیک است ولی رمان «little women» یا همان «زنان‌‌کوچک» چیز دیگری است. 
 آن هم برای ما (بخوانید چند نسل متمادی)
 که نوجوانی‌مان را با انیمیشن ژاپنی‌اش گذراندیم و هر کدام‌مان با یکی از چهار دختر خانوادهٔ مارچ همزاد پنداری می‌کردیم. جالب‌تر اینکه برای نسل جدید هم هنوز مگ، جو، بت و اِمی جذابند.
بین خودمان بماند من بیشتر از دخترها با مادرشان، خانم مارچ همزاد پنداری می‌کردم. می‌ایستادم جلوی آینه و دخترهای نداشته‌ام را شبیه خانم مارچ نصیحت می‌کردم. جذاب‌ترین نصیحت‌هایش هم آن‌هایی بود که به جو می‌گفت.
کلاسیک‌ها یک تابلو از زندگی‌اند که توجه به سُنَت‌ها، تصمیمات عقلانی، عواطفِ واقعی و نظم‌شان زبان مشترک اکثر فرهنگ‌هاست.
مثلا به نظر من حرف‌های خانم مارچ به دخترانش را همه‌ٔ مادرها می‌فهمند. این فهمیدن لزوما به معنای پذیرش‌ نیست ولی این فهمِ مشترک بین زنان از غرب تا شرق حس خوشایندی است که آن‌ها را یاد فطرت مشترکشان می‌اندازد. اینکه:
ارزش زن به باطن و استعداد اوست؛
با بخشیدن بزرگ‌تر می‌شویم؛
مسئولیت کارهایمان را بپذیریم؛
ارزش عشق را بدانیم؛
بعد از ازدواج، با محبت بنا را بر سازگاری بگذاریم؛
داشته‌های‌مان را مرور کنیم تا نسبت به خدا ناسپاس نشویم؛
حتی نگاه‌ نویسنده به پوشش با تمام تفاوت‌هایی که دارد، آشناست، مثلا اینکه دخترها در مهمانی لباس جلف نپوشند.
خلاصه اینکه بنظرم این اشتراکات فطری همان نقطه قلقلک دهنده برای دوباره‌خوانی این اثر است که شاید بد هم نباشد.
بنظرم طغیان دربرابر این نظم و حتی مقاومت دربرابر بعضی از همین اصول کم کم مکاتب دیگر را رقم زد مثلاً مکتب رمانتیسم که با وجود اشتراکاتش با کلاسیک یک جاهایی جلوی همین منطق و اصولگرایی قد علم می‌کند و بعدتر مکاتب دیگر...
ولی همیشه  یک بخشی از وجود ما انگار طالب این نظم و اصول هست.
        

12