یادداشت روژان صادقی

        امسال وسطای پاییز،دقیقا اون موقع هایی که کلی بارون میومد، دلم خواست که این بین بشینم و یک کتاب کلاسیک خوب رو زیر پتو با یه لیوان چایی بخونم. و بعد یهو به سرم زد که دوستام هم با خودم همراه کنم. و برای همین یک Book Club  راه انداختم که توی اون هر دو سه ماه یه بار یه کتاب کلاسیک بخونیم. و زنان کوچک هم اولین کتاب باشگاه کتاب خونیمون بود.
اولای کتاب برای من پراز حس خوب بود و هرچی جلو تر میرفتم و شخصیت های جدیدی به داستان اضافه میشدن این حس رشد میکرد. اما بعد از یه مدت دیگه فقط همین حس،به تنهایی کافی نبود و من دائما دنبال یه اتفاق میگشتم که متاسفانه تا دو- سه فصل آخر به این خواستم نرسیدم. در نتیجه این کتاب از لحاظ داستانی برای من اصلا جذاب نبود.
برای همین سعی کردم بیخیال داستان بشم و به قلم نویسنده دقت کنم و سعی کنم از اون لذت ببرم که متاسفانه این هم ممکن نبود. چراکه دیالوگ ها بسیار ساده، شخصیت ها بسیار سطحی و توصیفات کاملا از سر باز شده بودند.
به همین دلایل خوندن زنان کوچک رو با همین 1 جلد تموم میکنم و بعید میدونم که سراغ جلد دوم برم هرچند که میدونم اتفاقات مهمی تو جلد 2 میفته!
      

0

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.