معرفی کتاب تمام این مدت اثر ریچل لیپینکات مترجم نازنین فیروزی

تمام این مدت

تمام این مدت

ریچل لیپینکات و 3 نفر دیگر
3.8
57 نفر |
24 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

11

خوانده‌ام

133

خواهم خواند

71

شابک
9786222540890
تعداد صفحات
264
تاریخ انتشار
1400/2/5

نسخه‌های دیگر

توضیحات

کتاب تمام این مدت، مترجم نازنین فیروزی.

لیست‌های مرتبط به تمام این مدت

نمایش همه

پست‌های مرتبط به تمام این مدت

یادداشت‌ها

mahshid

mahshid

1404/2/31

        من فکر میکردم منو بیشتر جذب بکنه از اولشم من عاشق ۵ قدم فاصله شدم و فکر میکردم که « تمام این مدت » هم به همون جذابیتهه ! 
❇️خب اجهاف نکنم در حق کتاب خوب بود  حدودا اواسط کتاب بود که بعد تصادف یه شک خیلییی بزرگی وارد می‌کنه شخصیت اصلی بعد یکسال که از کما بیرون میاد می‌فهمه کسی که باهاش زندگی می‌کرده یه خواب بوده و بعد هیچی براش نمونده هیچی بجز یه قلب داده شده به یه شخص خیالی و بقیۀ داستان روایت اینکه شخصیت اصلی دنبال صاحب قلبش میگرده تا پیداش می‌کنه کسی که یکسال باهاش زندگی کرده بود تو خواب دختر پزشک بخش بود و حالا بعد چالش هایی بهم میرسن اما خب این وسط مسطا یه چند تا احساس جذابم  بهت دست میده که جذابن  و می‌تونه حال دلتو خوب کنه دختره که پسره دوسش داره یه شخصیت خیلی خاصی داره یعنی کلا هم افسردگی داره هم شاده هم غمگینه هم سرزنده این احساس شم به‌خاطر مرگ خواهر دوقلوشه ! 
خب دیگه اسپویل بسه زیاد گفتم ؛ بد نیست نه خوب بود نه بد البته قطعا که  از ۵ قدم فاصله ضعیف تر بود اما نسبت به بعضی عاشقانه های زرد خوب بود !❇️😶‍🌫️
      

با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش می‌شود.

0

          عاشقانه متفاوتی بود اصلا منطقی نبود اما پر از احساس بود ، فکرمیکنم این احساسات به شکل درست و منطقی ای تو داستان به کار گرفته نشدن ، یه مقدار بیش از حد بود و خیلی بهش شاخ و برگ داده شد و با عقل جور در نمیومد. پایانش هم واقعا احساس میکنم لازم نبود که اینطور باشه و این خیلی داستان رو غیر منطقی و مسخره تر میکرد.
اما روند داستان خوب بود ، شاید اگه بیشتر توجه میشد و اهمیت داده میشد بهش میتونست خیلی بهتر از اینها تموم بشه ، دو فصل آخر که به نظر من واقعاااا بیخود بود.
اما گفتم روند متفاوتی داشت و جالب بود. اما تضمین نمیکنم که ازش خوشتون بیاد و دوستش داشته باشین .
اصلا نمیتونم داستان رو تعریف کنم چون فکر میکنم هرچی بگم اسپویل میشه
بعدش اونقدراهم تعجبی نداشت ، من تونستم حدس بزنم که چه اتفاقی میفته ، شاید چون همه میگفتن قراره غافلگیر بشم. امااا در کل بستگی به روحیتون داره ، اگر عاشقانه های پر احساس کمی غیرمنطقی میخونید ، این کتاب رو بخونید. این کتاب به هییچ وجه احساسات پنج قدم فاصله رو نداره (به نظر من) و اصلا درحد اون نیست.
اما در نهایت متفاوت و جالب بود.
        

6

روشا

روشا

1403/4/26

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

این هم ریو
        این هم ریویو ما!خلاصه که چندان خوب نبود.. پنج قدم فاصله رو بیشتر دوست داشتم
      

با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش می‌شود.

3

          『هو النور』
"اصلا نمی‌دونستم که عشق یه همچین حسیه، که می‌تونه این‌قدر به درونم نفوذ کنه و دو تا قلب توی سینه‌م بتپه."
خب این الان انصافه که من نمی‌تونم برم مارلی رو بغل کنم؟(:
مارلی دوست‌داشتنی‌ترین قصه‌گویِ ممکن بود. کایل(شخصیت اصلی) می‌گفت قصه‌هایِ مارلی جادوییه اما به نظر من خود مارلی جادویی بود. با این حال نویسنده جوری از پس شخصیت پردازی براومده بود که همذات‌پنداری عجیبی با این دختر مرموز و جالب داشتم.
بعد اینکه چه پلات توییست معرکه‌ای داشت. من رو تا مرز سکته برد.
قشنگ نویسنده کاری می‌کنه که همراه شخصیت‌ها دل‌تون بشکنه، عاشق بشید، وحشت کنید، لبخند بزنید، بغض کنید...

من عاشق رشد شخصیتی توی کتاب‌ها هستم و اینجا ما کایل و مارلی رو داشتیم که در کنار هم به خوبی رشد کردند و زخم‌های همدیگر رو درمان کردند. کایل از آدمی که بیشتر حواسش به خودش بود تبدیل به آدمی شد که تلاش می‌کرد بیشتر به اطرافیانش توجه کنه و مراقب‌شون باشه. سعی می‌کرد دیگه همه‌چیز رو کنترل نکنه. مارلی هم که همیشه از آدم‌ها فرار می‌کرد تبدیل به شخصی شد که تلاش می‌کرد توی فعالیت‌های اجتماعی شرکت کنه و ترس‌هاش رو کنار بزاره. این قسمت از کتاب رو بخونید:
"-کی وقتی می‌تونه حرف بزنه نمی‌زنه؟
+اونی که داره خودش رو از زندگی قایم می‌کنه."
_دوشنبه ۱۹ دی ۱۴۰۱
        

4