و باز هم جمعه و پایان یک کتاب دیگه
بزارین یک فلش بک کوچیک بزنم برای کتاب قول مادر همون طور که انتظارشو داشتم من نتونستم تا دوشنبه کتابی بخونم،یا بهتره بگم دنبال یک کتابی بودم که منو از این حال جمع کنه
برای همین به اولین عاشقانه کلاسیکی که توی کتابام بود روی آوردم‌.
قصر ابی....
همه چی خوب بود
فکر می کردم از اون دسته آدم ها هستم که با عاشقانه کلاسیک حال نمی کنه ولی خب با خوندن این کتاب فهمیدم نه اینطور نیست،به نظرم این کتاب برای شروع عاشقانه کلاسیک خیلی خوب باشه هم این که متنش روونه و  زود تموم میشه هم این که داستانی داره که شما رو زود با خودش وقف میده 
      

        به نام خداوند رنگین کمان 
امروز جمعه است 
همیشه جمعه ها برایم یک حال تاسیانی دارد،حالی که هیچ کلمه ای برای بیان آن حال ندارم ولی دلم می خواهد تمام روز در یک گوشه بنشینم و زار زار گریه کنم.
نمیدانم چرا این کتاب را در چنین حال تاسیانی ای تمام کردم.با خودم فکر میکنم غمی که این کتاب برای قلبم آورد چگونه میتوانم از بین ببرم
من با این کتاب با زویی بزرگ شدم،با الیس امیدوار شدم با کیت مهربان شدم،با سونجا درد کشیدم،نمی دونم چطور این همه شخصیت را در قلبم خاموش کنم 
این کتاب به من یادآوری کرد که من چقدر به مادرم اعتیاد دارم و چقدر دوری او را نمیتوانم تحمل کنم.
یادمه تو کتاب نوشته بود با این که خودش درد داشت ولی باز هم حال من را می پرسید،این کار فقط از عهده یک مادر ساخته است،این جمله شاید برای یک سری افراد جمله ی عادی ای باشد ولی من با همین یک جمله انقدر اشک ریختم که برای نیم ساعت کتاب را رها کردم و با خودم گفتم چه عیبی دارد این هم مثل کتاب هایی که آخرش را نخوندی،نخون ولی دلم می خواست آخرش رو بخونم و کاش این کارو نمیکردم 
همین 
      

        به نام خداوند رنگین کمان 
خیلی حرفا و خیلی جمله ها میخوام درباره ی این کتاب بگم،من بعد از هر دو در نهایت میمیرند این دومین کتابی بود که اشک من رو درآورد.
همون طوری که میدونین این کتاب جلد دوم تاج دو قلو هست توی تاج دوقلو تنها با یک موضوع برخورد دار بودیم این که یک تاج و دو ملکه،ولی با شروع جلد جدید،دغدغه های زیادی رو برای من خواننده اورد،همش با خودم میگفتم خب اوکی اینا خوب شدن پس اون قضیه دیگه چی میشه،خیلی خیلی از فانتزیش راضیم خیلی فانتزی شیرینی برای من  بود و خب همون طور که گفتم تا آخرین جمله ی کتاب هم،منو بیدار نگه داشت،من دیوونه ی کتاباییم که قراره ۳۰ صفحه بخونم ولی یهو تا صبح بیدار میمونم برای تموم کردنش و باید بگم تاج نفرین شده هم از اون دسته کتابا بود!...
      

        آخرین کتاب هم تو اردیبهشت رو خوندم دیگه باید بشینم درس بخونم و نمیتونم تا یک ماه دیگه کتاب بخونم و این موضوع خیلی منو ناراحت میکنه
خب،درباره ی کتاب:کتاب قشنگی بود من دوسش داشتم،یه چند جایی واقعااا قلبم مچاله میشد از مظلومیت بن و باز هم دلیل این همه هیت که نسبت به این کتاب و نویسنده هست رو نمیفهمم 
      

        من این کتاب و خیلی دوست داشتم،خیلی پسندیدم،هیت های زیادی رو من دیدم که هم به این کتاب وارد کردن هم به این نشر.ولی من برای اولین بار با نشر مجازی حال کردم هم روون بود هم به طور غیر مستقیم منظورو میرسوند،خلاصه این که به حرف کسی گوش ندین،همه چی سلیقه ایه مخصوصا تاکید میکنم مخصوصا کتاب.....
      

        صدای ارچر تا ابد و یک روز تو قلبمه هر موقع هم که بهش فکر میکنم قلبم احساس پوچی میکنه ممنونم از خانوم منا اختیاری عزیزم که این کتاب و به بهترین نحو ترجمه کرده و بی صبرانه منتظر خریدن کتاب "تراویس"هستم 
      

        من از دیشب که این کتابو تموم کردم دارم فکر میکنم که  واقعا چی بگم درباره ی این کتاب،کتاب خوب و قشنگی بود ولیی من بر این نظرم که میتونست پایانش بهتر باشه،قشنگ تر باشه  در کل کتاب جذاب و روونی بود پیشنهاد میکنم بهتون 
      

        این کتاب رو توی کتابخونه یه روز سرد زمستونی خوندم یادمه تا ساعت ۳ یا ۴ صبح بیدار میموندم که تمومش کنم و دلم میخواد فراموشی بگیرم و اولین کتابی رو که شروع به خوندن کنم همینه....
      

        نمیدونم چرا ولی از فریدا مک فادن اینقدررر انتظار داستان ماستی نداشتم نویسنده ای که با هر کتابش پشمام میریخت ولی این سری نمیدونم چرا اصلاا خفن نبود 
      

        توی این کتاب بخشی از قلبمو جا گذاشتم از زیباییش زبونم بند اومده و مغزم کار نمیکنه تا چیز خوبی براتون بنویسم 
ولی این کتابو بخونین این هدیه رو به چشماتون بدین
      

        یادمه در حالی که بین دو تا کتاب مونده بودم یهو یک دختر رندوم تو کتابفروشی گفت اینو وردار و لذت ببر،وسوسه شدم و خریدمش ۲ روزه خوندمش و در یک کلمه شاهکار بود به طوری که بعد از تموم کردن کتابش رفتم کل کتابای فریدا رو خلاصه هاشو خوندم و خریدم 
پ ن:در نهایت از اون دختر رندوم زیبا خیلی تشکر میکنم که منو با فریدا مک فادن آشنا کرد
      

        این کتاب رو واقعا دوست داشتم،با تک تک صفحات زندگی کردم منتظر چی هستین کتابو بخرین و باهاش زندگی کنین 
      

        نمیدونم چرا ولی با این کتاب اونجوری که باید ارتباط نگرفتم یا شایدم من توقعم نسبت به این همه معروفیتش،بالا رفت
      

        قلم کالین هوور واقعاا ستودنیه 
بعد از خوندن این کتاب قلبتون از زیبایی این کتاب مچاله میشه و شما این رو حس میکنین