معرفی کتاب وطن اثر فرناندو آرامبورو مترجم مرتضی علیشاهی

وطن

وطن

4.6
31 نفر |
12 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

39

خوانده‌ام

38

خواهم خواند

108

ناشر
چشمه
شابک
9786220110828
تعداد صفحات
694
تاریخ انتشار
1403/1/1

نسخه‌های دیگر

توضیحات

        قرن نوزده و بیست اوج فعالیت‌های استقلال‌طلبانه‌ و آزادی‌خواهنه‌ی سرتاسر جهان بوده است. تعداد زیادی از کشورهای جهان در این دو قرن شکل گرفته‌اند. از آمریکای جنوبی تا اروپا و آفریقا و آسیا، سرزمین‌های بسیاری با مبارزه‌های مسلحانه و مدنی، موفق شدند از زیر یوغ استعمارگران بزرگی نظیر اسپانیان، بریتانیا، عثمانی، آلمان، اتریش – مجارستان، روسیه، فرانسه و ... نجات یابند و کشورهای خودشان را تاسیس کنند. در این میان بحث مستعمره‌های این استعمارگران یک چیز بود و بحث ایالت‌ها و استان‌هایی که چند قرن و هزاره در تسلط این کشورها بودند، چیزی دیگر. ارتش جمهوری‌خواه ایرلند، جدایی‌طلبان کاتالونیا، سازمان جدایی‌طلب باسک(اتا) و ... تعدادی از این جنبش‌های استقلال‌‌طلب بودند که البته ریشه‌های تاریخی‌ خواستشان به جدایی به قرن‌ها پیش‌از‌این برمی‌گردد. در این‌ میان جدایی‌طلبان باسک وضعیت متفاوتی با بسیاری از گروه‌های هم‌سنخ خود داشته‌اند. این سازمان با پی گرفتن مشی مسلحانه و اقدام‌هایی نظیر بمب‌گذاری، آدم‌ربایی و حتی قتل، سال‌ها با دولت مرکزی اسپانیا جنگید و درنهایت در سال 2011 تسلیم شده و به مبارزه‌ی مسلحانه پایان داد. کتاب «دیار اجدادی» نوشته‌ی « فرناندو آرامبورو» در قالب داستانی نفسگیر، به زندگی زیر سایه‌ی بیش از پنج دهه جنگ و خونریزی میان حکومت اسپانیا و اتا ‌می‌پردازد. رمانی که روایت بازگشت دو خانواده‌ی سابقا دوست است که حال پس از آتش‌بس باز به‌هم رسیده‌اند. دیار اجدادی از پس ازبین‌رفتن پیوندها و ازهم‌گسیختن زندگی‌ها و خون‌های ریخته‌شده، حقیقت رازهایی را برملا می‌کند که دهه‌ها در محاق دروغ و فریب باقی مانده بودند. آنچه این کتاب را مهم می‌کند، نه روایت جذاب و پرکشش، همراه با رازها و جست‌وجوهاست، بلکه پیش کشیدن این پرسش است که «آیا همه‌ی این‌ها ارزشش را داشت؟»
      

دوره‌های مطالعاتی مرتبط

لیست‌های مرتبط به وطن

پست‌های مرتبط به وطن

یادداشت‌ها

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

          سندی شیوا بر برهه ای از تاریخ اسپانیا [یوسا]




دیار اجدادی در محکومیت رنج هایی نوشته شده است که برخی بر برخی دیگر تحمیل می کنند.در محکومیت فراموشی و نسیان است تا کسی نتواند تاریخ را در خدمت پروژه ها و اهداف تمامیت خواهانه خودش تحریف کند.[آرامبورو]
دیار اجدادی به دل حادثه ها می برد.رازها کشف می کند.صدای آرزو ها و ناکامی ها می شود و حسرت را روایت می کند.

تروریسم به مکتبی گفته می‌شود که اساس روش تحمیل عقاید به دیگران را صرفاً ترور، جنگ، نسل‌کشی، شکنجه،کودتا و .. می داند.
و  سرزمینی در مرز مشترک فرانسه و اسپانیا سال هاست داعیه جدایی و تبدیل شدن به کشوری مستقل را دارد.گروه تروریستی اتا [ETA]با تفکرات مارکسیستی اهداف خود را یک به یک نشان می کند.

دو خانواده که سابقا با یکدیگر دوستی عمیقی داشتند،حال رو به رو هم ایستاده اند.پدر یک خانواده کشته شده و  پسر خانواده ی دیگر در این ترور حضور داشته است.زاویه ی دید مدام در حال تغییر است.صحنه ها عوض می شوند و نویسنده معتقد است هر کجا که شخصیتی حرفی برای گفتن داشته باشد باید فصلی به حرف هایش اضافه شود.

علیرضا شفیعی نسب در صفحات ابتدایی اثر امیدوار است که ترجمه به دل کتاب دوستان کشورمان بنشیند.حق این اثر را تنها ترجمه ای به درخشانی ترجمه ایشان ادا می کرد.

( ارزشش را داشت؟و تنها پاسخت سکوت این دیوارهاست و چهره ات که هر روز در آینه پیرتر و پیرتر می شود و پنجره هایی که با نماد های کوچکی از آسمان به یادت می آورد که آن بیرون،زندگی جاری است،اما فقط برای دیگران.)
______________________________________________
 سریال پاتریا در هشت قسمت به کارگردانی آیتون گابیلوندو اثر کشور اسپانیا است.این سریال که در سال ۲۰۲۰ پخش شد بر اساس این رمان ساخته شده است. 
        

40

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

          {خلقت ما یک ضعف دارد. همانطور که می‌توانیم چشمهایمان را ببندیم که بعضی چیزها را نبینیم، کاش می‌شد گوش‌هایمان را هم ببندیم تا بعضی چیزها را نشنویم.}

بهترین رمانی است که امسال و ای بسا در سه‌سال اخیر خوانده‌ام.
برخی از مردم منطقهٔ باسک، مشترک بین اسپانیا و فرانسه جدایی‌طلب و علاقمند به کشوری جداگانه بودند. در حدود سال‌های ۱۹۷۰ تا ۲۰۱۸ میلادی، گروهک مارکسیستی «اتا» با هدف مبارزه با حکومت اسپانیا رو به مبارزهٔ مسلحانه می‌آورند.
دیار اجدادی، روایت زندگی دو خانوادهٔ دوست و صمیمی در طی این سال‌هاست. پسر یکی از دو خانواده عضو اتا و پدر خانوادهٔ دیگر، توسط اتا ترور می‌شود و پیچیدگی و رازآلودگی وارد روابط این دو خانواده می‌شود.
فارغ از مایهٔ داستانی‌‌-تاریخیِ غنی کتاب، با یک فرم شاهکار روبرو هستیم. زاویه‌دیدهای متغیر، شخصیت‌پردازی‌های چیره‌دستانه، پیرنگ استادانه و پایان‌بندی دلچسب در کنار ترجمهٔ درخشان آقای شفیعی‌نسب، اثری خواندنی را به مخاطب تحویل می‌دهد.
و چقدر که طرح جلد و صحافی نشر خوب، مطلوب بود.
ان‌شاءالله یک یادداشت مفصل بر این کتاب خواهم نوشت.
عجالتا بسیار بسیار توصیه‌اش می‌کنم.
        

59

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

          "زندگی هرچه‌قدر هم بی‌ارزش باشد، بیشتر از آن می‌ارزد که به دست مردم جاهل تباه بشود
_نادر ابراهیمی "

داستان و شیوه روایت کتاب به نوعی بود که باعث شد؛
احساس مشاوری را داشته باشم که در دل اسپانیا مراجعه کنندگانی دارد که دست برقضا افراد یک روستا و باهم مرتبط هستند.
در جلسه اول آمدند، به طور کلی مشکلشان/غصه‌شان را گفتند و در جلسات بعدی درکنارهم به تجزیه و تحلیل این مشکلات پرداختیم.
در جلسات بعدی جزئیات ماجراها بیان شدند و انگار بعد از هرجلسه نمای بیشتری از اتفاقات بدست می آمد..
سعی می‌کردیم با هر فصلی که جلو می رویم علت اتفاقات و تصمیمات را بفهمیم.

از چالش های زندگی 
از نحوه و خطاهایی در تربیت فرزندان 
رفتارهای اشتباه با همسران
از بی محبتی، بی احترامی
و درآخر!
از فریب خوردن جوانان و تلف شدن عمر یک جوان،
و از تاثیر روانی تروریسم بر زندگی و روان مردم 
صحبت کردیم..

در همان اول 
بیتوری آمد
مادر بود، دوفرزند داشت
همسرش قربانی ترویست بود.
 از همسرش بسیار سخن گفت، دلتنگ بود..
از نگرانی برای فرزندانش، شابیر و نره‌آ گفت!

بعد از آن 
میرن آمد!
او هم مادر بود! 
(من که مشاور واقعی آنها نبودم، پس می‌توانم احساساتم را درگیر این قضیه کنم،
 باید بگويم از میرن به شدت بدم می آید!!)
 از پسرش که عضو اتا بود دفاع کرد.
منتظر بودم از باقی فرزندانش،(آرانچا و گورکا) و همسرش بگوید، ولی نگفت!
یعنی گفت ولی تعریف و تمجیدی درکار نبود، فقط شکایت کرد!
میرن را دوست ندارم، گوشت تلخ، بداخلاق و متعصب است!
و بعد، تک تک فرزندان و همسران وارد میدان شدند و داستان زندگی و علت تصمیمات خود را بیان کردند.

'در دیار اجدادی با نه شخصیت اصلی روبه‌رو هستیم، که تک تکشان بیش از شخصیت هایی در دل یک داستان هستند!
انسان هایی هستند با تمام ضعف ها، امیدها، ترس‌ها، وابستگی ها و ...
در طول کتاب با این شخصیت ها زندگی می‌کنیم و همین فراموش کردنشان را سخت می‌کند'

داستان اصلی این کتاب
داستانِ دو خانواده‌ی بیتوری و میرن است، که هرکدام به نوعی، قربانی اتا شدند.
میرن و بیتوری و همین طور همسرانشان، دوستان بسیار صمیمی بودند، برای همین ماجرا کمی پیچیده تر شده است..
یکی از اعضای آن دو خانواده‌، توسط اتا جانش را از دست داد و دیگری فریب خورد و عمرش را هدر داد!

(اصلا اتا چیست؟
چند آدم مسلح آمدند،با حمایت بخشی از مردم متعصب جامعه،تصمیم گرفتند که این سرزمین/ این دیار اجدادی برای آنهاست!
و هرکسی که آنها نمی‌پسندند یا باید برود یا باید کشته شود.
اسم این گروه اتا بود!
سازمان جدایی طلبی که در راستای استقلال سرزمین باسک، فعالیت های تروریستی انجام می‌داد.)


داستان این کتاب به شکل خطی روایت نمی‌شود،
بلکه هر یک از فصل‌ها
زمان و راوی متفاوتی دارد
ولی این هنر نویسنده است که شما با خواندن فقط دو خط از هر فصل، می‌فهمید، هم ماجرا مربوط به چه زمانی و هم راوی چه کسی است :)
در مطالعه‌ی این کتاب صبوری کنید.
کتاب، روایت داستانی ولی قطور با اطلاعات تاریخی/سیاسی/روانشناسی نسبتا کاملی است، ولی شاید در بخش های پایانی احساس کنید زیادی کش پیدا کرده است، ولی صبر کنید، پشیمان نمی‌شوید.!
نوع روایت کتاب برایم تازگی داشت، فلش بک ها به هیچ عنوان اذیت کننده نبودند بلکه برایم تازگی داشتند..
        

95

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

داستان زند
          داستان زندگی دو خانواده(خوشیان و چاتو) روستا نشین اسپانیایی بود که دوستی قدیمی با هم داشتند.
چاتو صاحب یک شرکت بزرگ بود که انقلابی های باسکی در اسپانیا که برای تامین مخارج انقلاب خود نیاز به بودجه داشتند 
افراد ثروتمند را همراه خود می‌نمودند و از اینان مالیات دریافت می‌کرد.
چاتو ولی زیر بار این پرداخت نرفت تا اینکه روز به روز اعتراضات عليه أو در منطقه تشدید شد به صورتی که در یک بایکت قرار گرفت و ارتباطات روزمرّگی او حتی با خانواده خوشیان هم‌تیره و تار گشت 
در جریان اعتراضات انقلابی ، چاتو کشته شد 
و اتفاقاتی که در اثر این جریانات رقم خورد به رشته تحریر در آمد.
درباره ترجمه باید گفت ، جناب شفیعی نسب در یک سطحی بالا و قوی کتاب را ترجمه کردند به صورتی که کتاب بسیار خوشخوان است.
درباره خود اثر نگاه نقادی اینکه سطح رخداد های بسیار یکنواخت هست و خوش قلمی و روان بودن متن به دلیل یکنواختی کنار گذاشته می‌شود. و همین باعث شد که این کتاب را در مدتی طولانی تر از تصور و برنامه ریزی که کرده بودم بخوانم.
اما نگاه مثبت به کتاب اینکه
برخی تکنیک های نویسندگی خیلی خوب در کتاب رعایت شده بود. مهندسی متن که باعث رفت و برگشت زمانی و حادثه ای میشد به خوبی ایجاد شده بود.
پیرنگ خوبی برای داستان تعریف شده بود.
و نکته جالب که برای خودم‌جدید بود از تغییر راوی بود که وقتی دانای از خوشیان درباره یک مسئله روزمرّگی روایت می‌شد ناگهان از دانای کل به اول شخص تبدیل میشد 
چیزی که تا به حال در کتاب‌هایی که تا به حال خوانده بودم ندیده بودم.
جمع بندی
این کتاب خوشخوان و دارای داستان جذابی ست اما یکنواختی در روایتگری سبب خستگی می‌شود 
به همین جهت و به خاطر حجم زیاد کتاب پیشنهادم این است وقتی این کتاب را دست بگیرید که کتاب‌های بسیاری را مطالعه کرده اید
به هیچ وجه در اولویت خوانش زودهنگام قرار نمی‌گیرد.
یکشنبه ۱۴۰۳/۰۹/۱۱


        

2

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

          #یادداشت_کتاب 
#دیار_اجدادی
هیچ‌وقت دوست نداشته‌ام یادداشتم را با تعریف و تمجید از کتاب شروع کنم. پس این بار هم نمی‌گویم که واقعا چطور ممکن است یک کتاب هم محتوای اینقدر غنی داشته باشد، که با خواندن آن حس کنی تاریخ، روانشناسی، عشق و محبت و خلاصه همه چیز را با هم دریافت می‌کنی، هم ساختار ظاهری و فرم آن چنین جذاب و روان باشد! آن هم وقتی کاملا غیر کلیشه‌ای و ساختارشکنانه است.

پس بگذار نوشته‌ام را اینجوری شروع کنم. کتاب دیار اجدادی، رمانی حجیم (۸۰۰ صفحه‌ای) از یک نویسنده اسپانیایی است. درست خواندید، اسپانیایی نه اسپانیولی زبان. این بار قرار نیست درباره کتابی از آمریکای جنوبی صحبت کنیم. برعکس، این کتاب مربوط به خود خود اسپانیاست، کشوری در اروپا. آن هم نه مال زمان قدیم، بلکه مربوط به همین ۲۰ سال قبل. ولی چقدر عجیب است که با لحظه لحظه این کتاب اینقدر احساس قرابت کنیم. آخر ما هم عین این تجربه را داشته‌ایم! سال‌ها قربانی تروریسم بوده‌ایم.

کتاب درباره دو خانواده است. خانواده‌های عادی که یکی می‌شود قربانی تروریسم و دیگری می‌شود تروریست عضو اتا. اتا نام سازمانی است که سال‌ها در اسپانیا، در بخش جدایی‌طلب آن یعنی باسک، به فعالیت‌های تروریستی مشغول بوده است. 

احتمالا خیلی از ما درباره بارسلونا و بودن آن در بخش جدایی‌طلب اسپانیا چیزهایی شنیده‌ایم. اما من یکی همیشه فکر می‌کردم دعوای بارسلونا و رئال‌مادرید، شبیه دعوای استقلال و پرسپولیس است یا نهایتا دعوای تراکتورسازی تبریز و مثلا پرسپولیس. ولی با خواندن این کتاب فهمیدم این دعوا یا دشمنیِ دیرینه، بسیار عمیق‌تر است.

البته دعوای دو بخش حکومتی و جدایی‌طلب اسپانیا، به سال‌ها قبل برمی‌گردد. سال‌ها قبل از جنگ جهانی دوم، زمان جنگ داخلیِ وحشتناکِ اسپانیا که همه دنیا در آن سهیم شدند و بسیاری از مردم اسپانیا و باسک در آن به خاک و خون کشیده شدند و بخش عظیمی از اسپانیا هم ویران شد. ویرانی‌ای چنان عظیم که باعث شد اسپانیا نخواهد/ نتواند وارد جنگ جهانی دوم شود!

اما نکته‌ جذاب کتاب فقط داستان روان و خواندنی و فلش‌بک/فورواردهای عالی آن نیست، یا کوتاهی و خوشمزه‌گی فصل‌ها که آن‌ها را شبیه راحت‌الحلقوم‌هایی می‌کند که تند تند قورتشان می‌دهی. (همچنین کتاب را به الگویی فوق‌العاده برای داستان‌نویسی تبدیل می‌کند.) بلکه جذاب‌تر از آن، خلاقیت‌های جالب نویسنده در متن است که مترجم حرفه‌ای و فوق‌العاده کتاب، همان ابتدا در مقدمه، به آن‌ها اشاره می‌کند و خواننده را از چاله‌ی گیجی احتمالی، که در چنین مواقعی معمولا در آن می‌افتد، نجات می‌دهد. پس اگر تصمیم گرفتید کتاب را بخوانید، حتما ابتدا مقدمه را بخوانید و بعد با لذتی مضاعف داستان را شروع کنید/ ببلعید!

در آخر دلم نمی‌آید این آرزو را ناگفته بگذارم که کاش چنین نویسنده قهاری/ شجاعی پیدا می‌شد و چنین کتابی را درباره تروریسم در ایران می‌نوشت، خصوصا درباره مجاهدین خلق و قضیه مرصاد و اعدام‌های دهه ۶۰. آن‌وقت شاید همانطور که چند سال بعد از انتشار این کتاب، سازمان اتا پایان مبارزات/ ترورهایش را اعلام کرد، در ایران هم بالاخره مردم به حقیقت تروریسم منافقین پی می‌بردند و سال‌ها بعد، جای جلاد و شهید عوض نمی‌شد، چنانکه در دیار اجدادی این اتفاق افتاده بود.

پی‌نوشت: ظاهرا بارسلونا در ناحیه کاتالونیا است و آنجا هم یک ناحیه جدایی‌طلب دیگر است. نمی‌دانم آن‌جا هم مثل باسک گروه تروریستی داشته یا نه. تیم باسکی‌ها، رئال سوسیداد است.
        

35

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

          #دیار_اجدادی 

کتابی ۸۰۰ صفحه‌ای از فرناندو آرامبورو نویسنده‌ی اسپانیایی و استاد زبان و ادبیات اسپانیا.
کتاب برای اولین بار در سال ۲۰۱۶ منتشر می‌شود و تبدیل به سکوی پرتابی می‌شود برای شهرت نویسنده‌اش، به طوری‌که ۱۵ جایزه‌ی ملی و بین‌المللی را از آن خود می‌کند.
ظاهرا دیار اجدادی اولین اثر این نویسنده است که به فارسی ترجمه شده است‌ آن‌هم توسط علیرضا شفیعی‌نسب که انصافا زیبا و روان ترجمه کرده است.

از کارهای خوبی که مترجم انجام داده بود یکی مقدمه‌اش بود که خواننده را برای سبک جدید کتاب آماده می‌کرد و مانع ایجاد گره‌های ذهنی برای خواننده می‌شد و دیگری استفاده از برخی عبارات متن اصلی در ترجمه بود؛ مثلا کلمه‌ی پدر را به همان زبان اصلی در کتاب آورده بود یعنی "آیتا"؛ و بر این اساس مادر "آما" بود و پدربزرگ "آیتونا" و مادربزرگ "آمونا" و دایی "اوسابا" و ...

داستان کتاب در مورد سازمان تروریستی اِتاست که در قسمت جدایی‌طلب اسپانیا یعنی باسک فعالیت می‌کند.

شروع کتاب با معرفی مختصر دو خانواده است که در همسایگی هم در روستایی در باسک زندگی می‌کنند، دو خانواده‌ای که ارتباط خانوادگی و دوستانه و صمیمانه‌ای با هم دارند.
اما یکی از دو خانواده طرفدار اتا می‌شود و یکی قربانی ترورهای اتا و طبیعتا روابط دو خانواده به‌ هم می‌خورد.
چیزی که در کتاب برای من عجیب و البته تاسف‌برانگیز بود عدم وجود احساسات خانوادگی و به طور خاص احساسات مادر-فرزندی در کتاب بود!

کتاب پر از فلش‌بک است اما با وجود این به هیچ عنوان گیج‌کننده نیست
جزء معدود کتاب‌هایی است که حرف‌زدن و فکرکردن شخصیت‌ با خودش را هم نوشته است آن‌هم وسط مکالمه با دیگری!
و این همیشه برای من جالب بوده اما هیچ‌گاه با این سبک در هیچ کتابی ندیده بودم، کلمات دوگانه در یک جمله هم از ابداعات جالب نویسنده است که البته مترجم هم با مهارت مثال‌زدنی در کتاب آورده است؛ هر کدام از کلمات به تنهایی مفهوم دارند اما در کنار هم به فهم بهتر موقعیت کمک می‌کنند.
 
نکته‌ی مثبت دیگر در رابطه با کتاب، فصل‌های کوتاه کتاب است که هر فصلی از زبان یکی از شخصیت‌های کتاب است و مربوط به یک بازه‌ی زمانی خاص؛ اما به هیچ‌کدام از این موارد به طور مستقیم اشاره نشده است بلکه با خواندن چند سطر اول هر فصل‌، خواننده خود به این موارد پی می‌برد.
البته که فصل آخر کتاب استثنائا از زبان دو شخصیت است که به طور همزمان گفته می‌شود. 

هیچ‌وقت فکرنمی‌کردم کتابی با این حجم را بخوانم که از اول تا آخر با شیبی ملایم و تقریبا یکنواخت پیش برود و نه تنها خسته‌ام نکند و از خواندنش پشیمان نشوم بلکه از خواندنش لذت هم ببرم.

احساس هم‌ذات پنداری زیادی با کتاب داشتم چون فکرمی‌کنم داستان اتا و جدایی‌طلبی باسک شباهت زیادی به قائله‌ی کردستان ما دارد.

جایی از کتاب "اجاره‌نشین خیابان الامین" شخصیت اصلی داستان که خود، ایلامی است از شرایط عجیب کردها در اوایل انقلاب می‌گوید! این‌که کردها در اوایل انقلاب اگر طرفدار انقلاب می‌بودند توسط احزاب کوموله و دموکرات و ... خائن شناخته می‌شدند و آزار و اذیت می‌دیدند و اگر طرفدار این احزاب می‌شدند توسط حکومت مرکزی و دولت جمهوری اسلامی خائن و وطن‌فروش شناخته می‌شدند و ...

کتاب را الکترونیکی و از فیدیبو خواندم و همین باعث شد تقریبا یک ماه بعد از پایان همخوانی‌اش بتوانم تمامش کنم.
خواندن کتاب‌های حجیم به صورت الکترونیکی چشم عقاب می‌خواهد و صبر ایوب :(

سال ۲۰۲۰ نیز سریالی ۸ قسمتی از کتاب ساخته شده است که باید در اولین فرصت ببینمش!


#معرفی_کتاب
#فرناندو_آرامبورو 
#علیرضا_شفیعی‌نسب 
#یادداشت
        

34

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

          سلام و نور 
قصه دیار اجدادی برام غریبه نبود، چند سال یک بار یکجورائی تجربش میکنیم، جوونائی که به اسم انقلاب ،برای عدالت و آزادی به خیابانها میریزن و به اموال عمومی و کسب و کار مردم آسیب میزنن و اگر باهاشون همراه نشی تهدیدت میکنن و اگر پاش بیفته به طرز وحشیانه ای هموطنشون رو میکشن  بدون اینکه واقعا بدونن مفهوم آزادی و عدالت یعنی چی.

کتاب دیار اجدادی بخشی از تاریخ تلخ و سیاه اسپانیاست. داستان جدائی طلبی جوانهای باسکی که این جدا سازی رو حق  سرزمینشون میدونستن ولی نه رهبری داشتند و نه مسیر روشنی درنتیجه حرکت نسبتا خشن و دور از عدالتشون به نتیجه نرسید و جز تلف شدن عمر و زندگی عده ای جوان و پیر و حتی مردم باسکی اصیل نتیجه ای در بر نداشت .

شخصیت پردازی و توصیفات نویسنده عالی بود.انقدر واقعی و با جزئیات بود که به راحتی میتونستم اتفاقات و آدمها رو در ذهنم تصویر سازی کنم . نوع روایت داستانشم در نوع خودش جالب بود چون اصلا خط مستقیم و روشنی نداشت و دائما هوش خواننده رو به چالش میکشید و همینها  کتاب رو بسیار بسیار جذاب و خواندنی کرده بود .

تو شخصیتهای کتاب آرانچا رو بیشتر از همه دوست داشتم، یک دختر کتاب خون که با وجود تمام سختیهائی که زندگی و خانواده بهش تحمیل کردند پای اصولش موند و نه زیر بار ظلم رفت و نه همراه ظالم شد . به جا کنار خانوادش ایستاد و به جا در مقابلشون . بعد از اون شابیر رو دوست داشتم ،دکتری که با وجود تمام بی عدالتیی که افراد آتا(سازمان جدائی طلب باسک) در حقش روا داشتند جائی که فردی از اتا به طبابتش نیاز داشت  مسوولیت پذیریش رو فدای کینه و نفرتش از اتا نکرد. جوونی که پای غمها و رنجهای مادرش موند و تنهاش نذاشت .جوونی که درد کشید اما باعث درد کسی نشد.
و از میرن  و پسر احمق تر   از خودش یعنی خوشه ماری بیشتر از همه بدم اومد، آدمهای خودخواه ، متعصب ، بی سواد ، هیجان زده و  کور دلی که عمر ، خانواده ، دوستها و دوستیهای خودشونو فدای حماقت و کوردلیشون کردن .
بقیه ی شخصیتهای کتاب معمولی بودن مثل تمام آدمهائی  که دور و برمونن ، حتی مثل خودمون.

کتاب خیلی خیلی خواندنی و جذابه ضمن اینکه روایت  تاریخی و واقعی و آموزنده ایه .

        

14