یادداشت مهدیه دستجردی
1404/2/28

تا بحال در کتابی نخوانده بودم که نویسندهای بیاید و هم از زبان قربانیان یک حادثه بگوید و هم از بانیان آن. بدون آنکه بخواهد حق را به یکی از دو گروه بدهد. نتیجهگیری در این داستان کاملاً بسته به نگاه مخاطب دارد. این کتاب حالات دو خانواده را روایت میکند که در گذشته، بسیار با هم صمیمی بودند. «یکی» از این دو خانواده به تبع تغییر عقیدهی(مبارزاتی) یکی از فرزندانشان، رفته رفته رفتارشان تغییر میکند، بحدی که دوستان صمیمیشان را کنار میگذارند و با آنها دشمن هم میشوند. البته هر کدام از شخصیتهای داستان ماجرای خود را دارند که بهرکدام بطور جداگانه پرداخته میشود. رفتار افراد درون داستان با شخصیتشان کاملاٰ همخوانی دارد. دیدن دو سویِ ماجرا و آنچه در دلهاشان میگذشت «بواسطه ی زاویه دیدِ داستان»، بسیار خواندنی بود. البته زاویه دید پراکنده بود، گاهی دانای کل، گاهی اول شخص و ... . با این وجود اصلا به سیر داستان لطمه ای وارد نشده بود. اینطور گمان میکنم که نکته ی کلیدی داستان همین یک جمله باشد: «آیا ارزشش را داشت؟»
(0/1000)
سید ابوالفضل ملک محمدی
1404/3/27
1