نان و شراب
با انتخاب ستارهها به این کتاب امتیاز دهید.
در حال خواندن
9
خواندهام
45
خواهم خواند
63
نسخههای دیگر
نمایش همهتوضیحات
این توضیحات مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.
نان و شراب در سال 1937 میلادی انتشار یافت. این رمان در واقع حسب و حال سیلونه است. از انقلاب دلزدهای سخن میگوید که احساس میکرد در وجودش سر برمیآورد. در واقع؛ در گفتگوهای این کتاب بعضی از دلایل تصمیم نویسنده به ترک حزب کمونیست در سال 1930 دیده میشود. سیلونه بازگشت غیر قانونی پیترو سپینای مهاجر را به ایتالیا ترسیم میکند که برای مخفی کردن خود به لباس کشیشی در آمده و نام دن پائولو را برای خود برگزیده است. پیترو به علت بیماری به زودی شهر رم را ترک میگوید و در همان لباس کشیشی به روستای کوچکی میآید تا مداوا شود. در آنجا در تماس با دختر جوانی به نام کریستینا که میخواهد راهبه شود، درمییابد که اعتقادش به انقلاب به دلیل وفاداری به جوهر اخلاقی مسیحیت است؛ مسیحیتی که او همچنان از پذیرفتن اسطوره آن امتناع میورزد. پس در عین حال که از درون متوجه بیهودگی مبارزه منحصرا واقعگرایانه میشود، به دیدن استاد قدیم خود دن بنهدتو میرود. و با دانشجویی به نام موریکا آشنا میشود. هردو آنها به قتل میرسند. او شناخته میشود وچون پلیس در پی اوست به کوهستان میگریزد. کتاب با مرگ دردناک کریستینا پایان میگیرد که برای کمک رساندن به مرد مورد علاقه خود، سپینا در کوهستان گم میشود و اما در مورد پیترو سپینا چیزی نمیگوید: سیلونه دنباله آن را در دانه زیر برف حکایت میکند.
بریدۀ کتابهای مرتبط به نان و شراب
نمایش همهلیستهای مرتبط به نان و شراب
یادداشتها
1402/7/17
5
1402/5/4
0
1403/2/27
0
1403/2/18
جایی از کتاب ماجرای دهقانی را میگوید که با درشکه از درهای میگذرد. ولی به ناگاه اسب وی رم میکند و در قعر دره هلاک میشود. این ماجرای تکخطی کتاب پیشروست. نویسنده با توصیفاتی لطیف و گفتگوهایی ماهرانه داستان را آغاز میکند ولی هرچه پیشتر میرود کمتر انتظارات خواننده را برآورده میکند. شخصیتهای کتاب همه در حد تیپ یا کمتر از آن میمانند؛ از جمله شخصیت اصلی یا همان پیترو سپینا. خواننده تا آخر داستان قدرت پیشبینی رفتار و افکار سپینا را ندارد و حتی بعد از آنکه نویسنده اصرار دارد احساس یا فکر بخصوصی را به او تحمیل کند، برای خواننده قابلپذیرش نیست. سپس درحالی که سرتاسر کتاب مملو از وصف فقر و نداری و بازتابش در زندگی اجتماعی رعایا و دهاقین است، منبع درآمد سپینای مریض شفاف نمیشود تا بذل و ولخرجی وی توجیه شود. همینطور پیترو سپینا دل به عشق دختری میسپارد و صفحاتی بعد از وی آزرده میشود و تمام. بهگونهای که حتی حذف این صفحات خللی بر سیر روایت وارد نمیکند. گویی که غرض تنها زدن تیک یک تجربۀ عاشقانه برای قهرمان بوده، نه بیشتر. داستان پر از اصطلاحات تخصصی و پیشفرضهای سیاسیست که ذهن مخاطب را آشفته میسازد. کتاب تا صفحات انتهایی خویش کشش بخصوصی ندارد و حتی کشمکش واحدی را پی نمیگیرد. دنبنهدتو که نقش یک پیر فرزانه را دارد، در مخاطب انتظار یک مرگ ملکوتی و عروج روحانی را میپروراند. حالآنکه در داستان بسیار ناگهانی و مبهم ترور میشود. کتاب به صورتی چاپ شده که گویی تک جلد است و داستان مستقلی را روایت میکند اما در واقع پایان این چهارصد و شصت صفحه مخاطب را به هیچ نقطۀ ثباتی نمیرساند و او را برای خواندن جلد دوم معلق نگه دارد. منتقدین در توصیف این رمان گفتهاند که "سیلونه بیش از آنکه دغدغۀ روایت داشته باشد، در پی نقل آرا و نظرات سیاسی بوده است." اما نتیجۀ کار نه یک داستان دلپذیر است و نه نوشتاری علمی و آموزنده.
با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش میشود.
0
1400/9/1
7
1403/2/16
18
5 روز پیش
0