افشین

افشین

@afshinesi

4 دنبال شده

6 دنبال کننده

یادداشت‌ها

نمایش همه
افشین

افشین

1403/9/6

        هفته پیش که این کتاب رو تمام کرد تقریبا همزمان شد با وتوی یکجانبه آمریکا درباره آتش‌بس در غزه. و من در این کتاب فهمیده بودم که نهادهای بین‌المللی،منشور سازمان ملل و ... خیلی سالها قبل کارکرد خودشون رو از دست داده‌اند و شاید از ابتدا هم کارکرد درستی نداشته‌اند. 
نویسنده بر اساس اسناد خیلی خوب به شما نشان می‌دهد که درد و رنجی که مردم عراق متحمل شدند هیچ اهمیتی برای آمریکا نداشت. تنها سرنگونی صدام برای اونها مهم بود و توانستند برای هدف خودشون علیرغم خواست سایر اعضای شورای امنیت هرکاری بکنند.
تحریم و جنگ عراق رو تقریبا نابود کرد. و آمریکا می‌دانست با تحریم دارو و تجهیزات کشاورزی و تجهیزات تصفیه آب و...دارد آدم می‌کشد اما هیچ اهمیتی برایش نداشت و هیچ نهادی هم نتوانست جلویش را بگیرد وجالب اینکه برای همه اینها بهانه کاربرد نظامی می آورد.
ترجمه کتاب اما خیلی عالی نبود. همچنین نویسنده بارها وبارها مطالب یکسانی را با ادبیات مختلف بیان کرده بود طوری که ازحوصله خارج بود و واقعا یک سوم حجم کتاب هم کافی بود. مرا یاد پایان نامه نوشتن دانشجویان انداخت.
      

0

افشین

افشین

1403/6/30

        جنگ و تاریخ ]متاسفانه[ دو کلمه جدا نشدنی از هم هستند. در یک برهه‌هایی کتاب تاریخ، کتاب داستان جنگ‌هاست. اگر شما در پایان یک جنگ پا بر ویرانه‌های به جا مانده بگذارید و لابلای خرابه‌ها یک دفتر خاطرات پیدا کنید مثل من از کنجکاوی(بخوانید فضولی) حتما تک تک صفحاتش را خواهید خواند. 
نها الراضی زحمت ما را کم کرده و دفتر خاطراتش را برایمان به یادگار گذاشته. خاطراتی که از اولین بمباران شدن‌های عراق توسط آمریکا شروع می‌شود، این ابتدای امر برایش بمباران شدن غیر قابل باور است و در انتها باورش نمی‌شود که روزی دست از سر عراق بر خواهند داشت و دیگر به هر بهانه‌ای عراق را بمباران نخواهند کرد.
جذابیت دیگری نیز در کتاب برای من وجود داشت. این روزها زیاد می‌شنویم که عده‌ای خیال می‌کنند با حمله آمریکا به ایران مشکلاتشان برطرف می‌شوند و خوشبخت می‌شوند. خب بفرمایید! خاطرات این همسایه را بخوانید. نها الراضی حتی از طرفداران حزب بعث نبوده، هنرمندی بوده از طبقه مرفه عراق، مسلمان زاده‌ای بوده که گوشت خوک می‌خورده و مهمانی میگرفته و ...، ببینید چه به روز او خانواده‌اش، کشور و شهرش آمده. ببینید رویای آمریکایی که به من و شما می‌فروشند چقدر تبلیغاتش با واقعیت همخوانی دارد. چقدر سازمان ملل متحد و حقوق بشرش واقعی است و چقدر ابزاری است در دست چند کشور...
بخوانید تا ببینید همزمان که عراق به خاطر حمله به کویت هر روز بمباران می‌شود و تحت شدید‌ترین تحریم ها قرار می‌گیرد اسرائیل به لبنان و فلسطین حمله می‌کند و حمایت می‌شود.
      

1

افشین

افشین

1403/5/12

        معمولی بودن بهتر است یا خاص بودن؟ چرا باید خاص باشیم؟ خاص ها دنیا را تغییر می‌دهند و ماندگار می‌شوند
اگر به کم قانع باشیم نمی‌توانیم خاص باشیم، نمی‌توانیم دنیا را تغییر دهیم، در ذهن ها نمی‌مانیم
اما هزینه خاص بودن چیست؟ هزینه شهرت و پول زیاد چیست؟ تنهایی احتمالا، اینکه عده زیادی حتی عزیزترین هایت تو را نخواهند بخشید و تو تنها خواهی بود... تنهایی زیادی خواهی کشید برای اینکه در یاد عده زیادی بمانی، عجب پارادوکسی!
حالا وسط این دنیای آدم‌های معمولی و خاص، کوچک و بزرگ، مرگ هم هست و مرگ چقدر زبان آدمیزاد نفهم باید باشد که بچه کوچک را هم بخواهد ببرد و این همه آدم بدذات را رها کند ولی همین مرگ زبان آدمیزاد نفهم در این داستان چقدر انسان وار شخصیت دارد و انگار که مامور است و معذور ولی باز هم از نزدیک چون پیرزنی مهربان به نظر میرسد که خودش هم دل دارد
و حالا یک نفر که تمام عمر تلاش کرده تا به یادگار بماند، چطور حاضر می‌شود برای کودکی غریبه همه چیزش را بدهد؟ زندگی اش را، دیگر در یاد هیچکس نماند، چطور آن انسان خودخواه به این انسان از خودگذشته تبدیل شد؟
حالا اگر خاص نبودیم، اگر در یادها نماندیم، آیا باز هم شکست بشریت محسوب می‌شویم؟
چه دنیای سراسر متناقضی، چگونه راهمان را در این دنیا پیدا کنیم؟ و این وسط مرگ هم دارد همش تعقیبمان می‌کند...
      

با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش می‌شود.

13

افشین

افشین

1403/5/5

        اولین باری بود که جستار می‌ خواندم و تجربه اولین‌ها معمولا جالب است.
در مقدمه، نویسنده  که خود در مسابقه جستار نویسی‌ای داور است بیشترین امتیاز را به نویسندگانی می‌دهد که جسارت دارند در جستارها خودشان را فاش کنند و در معرض نظر دیگران بگذارند(خودمانی بگویم چیزی که شرم می‌آورد را بگوید) و در این 5 جستار خودش من این جنبه را از او دیدم. در هر جستار بخش‌هایی از زندگی خصوصی خودش را فاش می‌کرد که شاید هر کسی این حرف‌ها را نزند. اما با توجه به اینکه هر جستار موضوع خاصی داشت به صورت جدا به هر یک می‌پردازم
جستار اول: درد که کسی را نمی‌کشد
این جستار که خیلی هم فلسفی می‌شود از یک موضوع دم دستی شروع می‌شود. انگار یکی گوشی تازه خریده‌اش را گرفته دستش و حین اینکه غرق جذابیت‌هایش شده و بالا و پایینش می‌کند، دارد فکر می‌کند و افکارش را بلند بلند به ما هم می‌گوید. 
در این یادداشت می‌توانی یکی از آن مواد اصلی تشکیل دهنده فکر نویسنده را بیابی، نقل به مضمون اینکه "دنیای مصرف‌گرای فناوری محور سعی می‌کند یک ایده‌آل واقعی برای ما خلق کند، دنیایی که در آن هرچه بخواهیم داریم و ما مرکز دنیا هستیم" بعدتر در نوشته‌های بعدی نیز دائم رگه‌هایی از همین فکر را می‌بینی و این درد ذکر شده در نوشته هم به نظر من درد نبودن در مرکز دنیاست. درد ایده‌آل نبودن همه چیز. و دردی که ما را نمی‌کشد همان زندگیست، زندگی واقعی نه زیست‌های فناوری محور مجازی.
اما من دوست داشتم از این عنوان برداشت دیگری هم بکنم، اینکه در زندگی عادی قرار نیست هر چیز که برایش تلاش می‌کنیم در نهایت به موفقیت برسیم، تعداد زیادی شکست خواهیم خورد و درد این شکست نباید ما را از پا دربیاورد 
در این جستار نویسنده با افشای شکست در ازدواجش در معرض شرمگین شدن قرار گرفته است.

جستار دوم: فقط زنگ زدم بگویم دوستت دارم
نویسنده در این جستار نقدی جدی به روابط عاطفی این روزها دارد. اینکه بیشتر این روابط مبتنی بر "دوستت دارم" های بی معنی است. دوستت دارم‌هایی که نمی‌دانیم واقعا چه بار سنگینی بر دوشمان می‌گذارند و چه مسئولیتی می‌آورند. دوستت‌ دارم به یک جمله نمایشی بی معنی تبدیل شده که انگار باید کسی را داشته باشیم که به ما می‌گوید وگرنه خیلی بدبختیم مثل اینکه در مدرسه ما تنها کسی هستیم که مداد نوکی نداریم. همه دنیا باید بداند ما (یک زوج فرضی) خیلی خوشبخیتم. این میل ما به خوشبخت نمودن در نظر بقیه از کجا آمده؟
او نقدی دیگر هم دارد به چیزی که آن را شهوت ملی مرتبط بودن می‌نامد. اینکه ما دائم از هم خبر داریم و دائم با هم در تماسیم. 
نویسنده اینجا زندگی پدر و مادرش و خودش را در معرض همگان قرار می‌دهد که چگونه پدرش مردی بود که نمی‌توانست دوستت دارم و مادرش برعکس دوست داشته این کلمه را بشنود. اما مطمئن است که پدرش مادرش را دوست داشته.

جستار سوم: اصلا به زحمتش می‌ارزد؟
این جستار به نظر من خیلی تخصصی بود و شاید مناسب نویسنده‌ها باشد. خلاصه‌اش این بود که آیا داستان نوشتن به زحمتش می‌ارزد؟ آیا نویسنده‌ها که چیزی که آن‌ها را نویسنده کرده، علاقه آن‌ها به تنهایی و خلق دنیای خودشان در آن تنهایی است باید به خاطر اینکه داستان نمیرد وارد دنیای بیرونی شوند و خودنمایی کنند و از مد پیروی کنند؟
اینجا دوباره خیلی جدی به رگه‌هایی از نقد به دنیای امروزی مصرف‌گرایی فناوری محور می‌رسیم. اینکه مشکل تعاملات انسانی با پول حل نمی‌شود پس باید حذف شود. چطور حذف شود؟ با تاکید بر حریم خصوصی و به کمال رسیدن سرگرمی‌های خانگی(واقعا الان دنیا جوری شده که شما کل زمان کرونا میتونی خونه بمونی و تفریح کم نیاری) و بعد به وجود آمدن جمع‌های مجازی که تعامل در آن‌ها در هر لحظه اختیاری است، هر لحظه می‌توانی بدون هزینه جمعی را ترک کنی و به جمع دیگری بپیوندی...
"مشکل رمان نویس این است که امروزه تمام زندگی مرد یا زن معمولی جوری ساختاربندی می‌شود که از آن نوع کشمکش‌هایی بپرهیزد که داستان سراسر درگیر با منش همواره بر اساس آن‌ها رشد و نمو می‌کند"

جستار چهارم: دیوید فاستر والاس
رمزگشایی خودکشی یک نویسنده موفق و دوست فرنزن 

جستار پنجم: از کجا معلوم شاید خود تو شیطان نباشی
تبلیغ برای نویسنده داستان‌های کوتاه، آلیس مونرو
      

4

افشین

افشین

1403/5/4

        شاید طولانی‌ترین کتابی که در حوزه دفاع مقدس خواندم بود و بیشترین روایت را از جزئیات  عملیات‌های مختلف، به خصوص در حوزه‌های مربوط به اطلاعات و فرماندهی داشت. خواندن کتاب نه سخت بود نه آسان و زمان زیادی برد، روزی 10 صفحه حدودا می‌خواندم اما واقعا دوست داشتم بیشتر با این مردان از خود گذشته روزگار آشنا شوم. مردانی که وقتی به جبهه رفتند نوجوانی بیش نبودند و آنجا بزرگ شدند، 8 سال از بهترین سال‌های عمرشان را جان بر کف گذراندند و با روحیه عاشورایی از وطن و اعتقادشان دفاع کردند.
روایت‌های این کتاب خیلی بهتر توانست به من نشان دهد که سینما تا الان فقط کلوزآپ هایی از دفاع مقدس را به ما نمایش داده و دیدن لانگ شات دفاع مقدس بسیار سخت است و همین مرا به مطالعه بیشتر در این حوزه علاقه‌مند کرده. به نظر می‌رسد ما هنوز با همان مسائلی درگیر هستیم که  در 8 سال دفاع مقدس جبهه وجود داشت.
خداوند به آقای رضایی اجر بدهد و او را با رفقای شهیدش همنشین کند.
اما نگارش کتاب چند ضعف هم داشت. جزئیاتی از مناطق عملیاتی ذکر می‌شد که بهتر بود حداقل یک نقشه یا تصویر مناسب پیوست آن می‌شد. همچنین گذر زمان و عمر آقای رضایی در طول نوشته حس نشد و انگار این شخصیت خیلی بزرگ نشد، یک شخصیت داشت در طول هشت سال.
      

0

افشین

افشین

1403/4/28

        مردی که رشوه می‌دهد و مدیر مدرسه می‌شود، مدیر شده تا دیگر دردسرهای سر کلاس را نداشته باشد، میخواهد کناره‌ای بنشیند و حقوقی بگیرد... همین رشوه دهنده بعدا چنان ضد فساد اداری می‌شود که نگو...حاضر نیست هیچ خلافی بکند حتی اندک سوری بدهد برای گرفتن حقوق مدرسه از اداره فرهنگ
بعدتر دلش برای بچه ها می‌سوزد و برای آنها به سرمایه‌دار های شهر که ظاهراً خیلی ادعای دین هم دارند رو می‌زند و خیلی ناراحت می‌شود انگار که لکه ننگی شده
تنوع معلم ها و روش های آنها را می‌بینیم، نقدی به تنبیه بدنی بچه‌ها و ... اما این وسط یک معلم با گرایش‌های سیاسی خاص(احتمالا چپ) فراری می‌شود و بعدا زندانی و او یک روز هم بلاخره به ملاقات این معلم می‌رود
در آخر این مدیر سر ماجرایی دادگاهی می‌شود و متن آماده می‌کند و میخواهد نطقی بکند، مسئله بدون نطق او حل می‌شود ولی او که نتوانسته نطق کند استعفا می‌دهد...انگار که شنیده نشدنش خیلی برایش سنگین آمده 


      

با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش می‌شود.

0

باشگاه‌ها

این کاربر هنوز عضو باشگاهی نیست.

لیست‌ها

این کاربر هنوز لیستی ایجاد نکرده است.

بریده‌های کتاب

این کاربر هنوز بریده کتابی ننوشته است.

فعالیت‌ها

فعالیتی یافت نشد.