معرفی کتاب یک وجب خاک (روایت زخم های استعمار فساد دولتی و گردشگری بر تن جزیره ای کوچک) اثر جامائیکا کین کید مترجم نیما اشرفی

یک وجب خاک (روایت زخم های استعمار فساد دولتی و گردشگری بر تن جزیره ای کوچک)

یک وجب خاک (روایت زخم های استعمار فساد دولتی و گردشگری بر تن جزیره ای کوچک)

4.0
3 نفر |
2 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

0

خوانده‌ام

3

خواهم خواند

2

شابک
9786226731935
تعداد صفحات
88
تاریخ انتشار
1402/1/1

توضیحات

کتاب یک وجب خاک (روایت زخم های استعمار فساد دولتی و گردشگری بر تن جزیره ای کوچک)، نویسنده جامائیکا کین کید.

یادداشت‌ها

          باسمه
🔰 این اولین کتابچه‌ای بود که از نشر مانِ کتاب خوندم. کم حجم و در عین حال جالب! آنتیگوا جزیره‌ای بود که  اسمش رو هم نشنیده بودم. نویسنده اصالتاً اهل اونجاست و در یه جستار جمع و جور، از کشورش میگه و چیزهایی که باعث شده کشورش در این شرایط باشه.

🔰 بلایای استعمار بریتانیا بر سر این ملت کوچیک، بخش‌های مهمی از متن رو به خودش اختصاص داده. نویسنده ابایی نداره که خشم خودش رو نسبت به کشور استعمارگر، استعمارگرها و نهادهای فراهم کننده این فاجعه ابراز کنه... اون‌هایی که نه‌تنها هیچ تلاشی برای جبران انجام ندادن؛ بلکه حتی عذرخواهی درخوری هم نکردن... نویسنده در ادامه این بحث به مسئله نژادپرستی هم ورود می‌کنه و نشون می‌ده که چقدر این فکر پلید در تار و پود نگاه غربی ریشه داشته... حتی از مخالف فاشیسمی میگه که از دست هیتلر فرار کرد و به آنتیگوا اومد؛ اما از بومی‌ها نفرت داشت... انگار که حتی فاشیسم هم اگه علیه نژاد خاصی باشه، ایراد نداره... انگار که اون حرف‌ها، فقط وقتی هست که برای غیر غربی‌ها باشه... چقدر یاد این روزهای فلسطین افتادم... بگذریم...

🔰 اما مشکلات آنتیگوا با افزایش سطح استقلالش هم حل نشد (همین الآن هم آنتیگوا فرماندار کل داره که توسط بریتانیا منصوب میشه 🙂). چرا؟ فساد افسارگسیخته بین مقامات جدید! در اینجا نویسنده توضیح میده که چه الگویی از حکمرانان استعماری قبلی اقتباس شد و چه سیاست‌هایی پای خلافکاران بین‌المللی به آنتیگوا باز کرد؛ افرادی که با ورودشون باعث افزایش کمی و کیفی سطح فساد در دولت شدن. از هم‌دستی با شبکه‌های فساد بین‌المللی تا دولت‌های آمریکا و آپارتاید آفریقای جنوبی... بعد خوندن کتاب، یه جستجویی کردم و دیدم دوستان دستی هم در واسطه گری برای فروش سلاح اسرائیلی به قاچاقچیان مواد مخدر آمریکای جنوبی داشتن...

🔰 بحث مهم دیگه هم اثرات مخرب گردشگری افسارگسیخته بر جوامع بومی هست که اینجا بررسی شده؛ چیزی که شاید در ابتدا نکات منفیش اینقدر به چشممون نیومده باشه! این بخش‌های متن هم برای خودم خیلی جالب بود.

🔰 چرا خوندن این کتابچه به همه قابل توصیه هست؟ دیدن از نگاه دیگری؛ دیگری که در عین تفاوت‌های عمیق، شباهت‌های جالبی رو هم می‌سازه! صد البته که نیاز هم نیست با همه صحبت‌ها موافق باشیم... بحث چیز دیگه‌ای هست: آنتیگوا حدود صد هزار نفر جمعیت داره و جزیره‌ای هست؛ یعنی تجربه کاملاً متفاوتی از زیست اجتماعی با ما دارن. در عین حال عمده نگاه ما به جهان، از نگاه غربی حاصل می‌شه؛ از این جهات، خوندن دیدگاه این جمع‌های «غیر خودی» نظم غالب، خالی از لطف نیست. حجم کم، ترجمه خوب و چاپ مناسب هم که مزید بر علت هستن. خلاصه اگه بخونین، ضرر نمی‌کنین...
        

19

          #یک_وجب_خاک #مان_کتاب ۱۴۰۳/۰۹/۱۸
‌
[توضیح اینکه چرا بومیان علاقه‌ای به گردشگران ندارند سخت نیست. چون بومیِ هرجایی یک گردشگر بالقوه است، و هر گردشگری بومیِ جایی.] _ ص ۲۹
‌
"یک وجب خاک" یه تور آنتیگواگردیِ واقعیه.
یه جستار طولانی از زبان نویسنده‌ی آنتیگوایی، #جامائیکا_کین_کید با ترجمه‌ی #نیما_م_اشرفی 
یه کتاب جیبیِ حدودا ۹۰ صفحه‌ای که وقتی شروعش کردم تا تمومش کنم، یه ترافیک ۲ ساعته‌ی تجریش تا انقلاب طول کشید فقط.
‌
داستان در مورد مردم و حکومت‌هاست، در مورد مردمی که زندگیشون تحت تاثیر تصمیمهای این حکومتهاست. مردم یه جزیره‌ی کوچیکی که مثل خیلی از جاهای دیگه‌ی دنیا با خراب شدن (کردن) محیط زیست، استعمار و استبداد حاکمیت و ... زندگیشون از بین میره(رفته!) اما در همین حین، همین مردم شاهد اومدن و رفتن آدمهای دیگه‌ای توی محل زندگیشونن، که روزها و سالها شاید! پول جمع میکنن و پس‌انداز میکنن تا بتونن تعطیلاتشون رو توی این جزیره‌ی خوشگل و قشنگِ از دست رفته، بگذرونن...
جزیره‌ای که نه حتی یه بیمارستان درست و حسابی داره، نه یه کتابخونه‌ی سالم...
‌
"یک وجب خاک" از نظر من، خواننده‌ی ایرانیش رو به یاد خیلی از جاهای همین خاک میندازه. جاهایی که از حداقل‌ امکانات هم برخوردار نیست اما نقطه‌ی دوست‌داشتنی‌ایه برای آدمهایی که میخوان از زندگی روزمره‌ی خودشون دور شن، از کار، از آب و هوای تکراری محل زندگیشون، یا حتی آدمهای تکراری شهرشون!
‌
بعد از خوندن این روایت، از رویای گردشگری‌ای که توی ذهنم داشتم، دور شدم.
چیزهایی به فکرم اومد که اگر روزی تصمیم به گشتن این دنیا گرفتم، هدف اولم ساختن و ترمیمِ یک چیز در اون مکان جدید باشه! نه صرفا دیدن و گذشتن ازش...
‌
 ‌
[همان‌لحظه که لباس گردشگران را بر تن میکنی، چیزی که همیشه درباره‌ی خودت گمان میکردی درست از کار درمی‌آید: گردشگر انسانی‌ست کریه. تو همیشه کریه نیستی؛ در حالت عادی کریه نیستی؛ هر روز کریه نیستی.] _ ص ۲۵
        

1