معرفی کتاب تهوع اثر عزیز قنبری

تهوع

تهوع

عزیز قنبری و 1 نفر دیگر
3.7
57 نفر |
19 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

12

خوانده‌ام

140

خواهم خواند

104

شابک
9786009485260
تعداد صفحات
284
تاریخ انتشار
1400/1/2

توضیحات

این توضیحات مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

        آنتوان روکانتن، قهرمان رمان تهوع، تک و تنها در شهر بوویل زندگی می کند. هر چند دست اندرکار پژوهشی تاریخی است، باری دلمشغولیِ عمده اش «وجود» است؛ وجودی که او به آن می اندیشد، وجود در ساحتِ متافیزیکی اش نیست بلکه وجود در ساحتِ این جهانی و جلوه گر در موقعیت های اجتماعیِ فرد آدمی و روابط وی با افراد دیگر جامعه است. دو چیز روکانتن را می آزارد: یکی آنکه این وجود، در ذات خود، ناوا
  آنتوان روکانتن، قهرمان رمان تهوع، تک و تنها در شهر بوویل زندگی می کند. هر چند دست اندرکار پژوهشی تاریخی است، باری دلمشغولیِ عمده اش «وجود» است؛ وجودی که او به آن می اندیشد، وجود در ساحتِ متافیزیکی اش نیست بلکه وجود در ساحتِ این جهانی و جلوه گر در موقعیت های اجتماعیِ فرد آدمی و روابط وی با افراد دیگر جامعه است. دو چیز روکانتن را می آزارد: یکی آنکه این وجود، در ذات خود، ناواجب و ناعقلانی است؛ و دیگر آنکه پیرامون او را جماعتی «رجاله»، با احساساتی دروغین و اندیشه های کلیشه ای، فرا گرفته اند. برخورد با این وجودِ ناعقلانی در انبوهِ جزئیات مبتذلش، گونه ای بیزاری و دل آشوبه و «تهوع» در روکانتن پدید می آورد. روکانتن به تجربه پی برده است که موسیقی حالت «تهوع» را در او می زداید و احساس بسط و خوشی به او می دهد. بفرجام، پس از سیر و سلوکی دردناک، در می یابد که برای رهیدن از چنبره ی هستیِ مهمل و ناموجهش باید ارزش هایی برای خودش بیافریند و برخورد وجودیِ ویژه ای اختیار کند. او به ادبیات دل می نهد و در این عرصه، رمان نویسی را به وجه خاص برمی گزیند. به این سان، امیدوار است که معنایی ارزشمند به زندگیِ بی معنایِ پیشینش بدهد.رمان تهوع، که در زمره ی آثار برترِ ژان پل سارتر است، پیشاپیش همه ی درونمایه های فلسفه ی او را در بر دارد، و براستی یکی از پرارج ترین نوشته های ادبیِ روزگار ما است.
  ...more
      

یادداشت‌ها

          «تهوع»
از مشکل ترین کتاب هایی است که در این مدت خواندم!
ژان پل سارتر فیلسوفی است فرانسوی که از تاثیر گذارترین چهره های اجتماعی پس از جنگ در فرانسه به شمار می رود.
او را از چهره های برتر مکتب اگزیستانسیالیسم نیز به شمار می اورند، جنبشی که سارتر از بزرگان آن محسوب می شود در واقع عکس العملی فکری فلسفی در مواجهه با مظاهر جدیدتمدن صنعتی و خود فراموشی انسان در مقابل خود،همنوعان و جهان بیرون است.
البته تلاش های سارتر در این اثر  فلسفی هرچند برای رسیدن به «واقع» صورت گرفت اما بهره گرفتن بیش از حد از مفاهیم ذهنی و تحلیل های روان شناسانه او را تا مرز ایدئالیسم پیش می برد، لکن من برای دفاع از نویسنده به او حق می دهم که ابزاری جز مفاهیم درونی ذهن برای غور و کندکاو آثار و خصوصیات«واقع» نداشته باشد.
سارتر می نویسد تا به التهابات اعتقادی فلسفی خود آرامشی هرچند موقت بدهد،او می نویسد تا مخاطبین اش را در سردرگمی هایش،شک هایش و عدم قطعیت هایش شریک کند و در این مهم تا جایی پیش می رود که حتی گروه هایی از جوانان بر پای نظام فکری او هنجارهای سنتی خود را باز تعریف می کنند.
«تهوع» عنوانی است برای تمام بن بست های معرفتی که سارتر در مواجهه با پدیدارهای مختلف آن را حس(شهود) می کند.
«تهوع»در یک جمله تلاشی است برای نزدیک شدن هرچه بیشتر به حقیقت وجود با مطالعه افراد،اشیا، طبیعت و اتفاقات روزمره.
پ: او‌ به برخی از مفاهیم فلسفی همچون«مفتوم وجود»،«حقیقت وجود»،«تفکیک وجود از ماهیت»،«سریان وجود در افراد گوناگون» و ...اشاره صریح دارد.
        

2

        آرامش چیزی نیست که در انزوا و یا در ارتباط برقرار کردن با آدمها به دست آورد
آرامش را میتوان با خلق کردن هنری به دست آورد
ژان پل سارتر در این کتاب مردی را به تصویر میکشد که تنها و جدا از همسرش و بدون فرزند میگذراند
و دستی هم در پژوهش کتاب های تاریخی دارد
و بیشترین فکرش وجود است
او در انتهای دهه شصت زندگی اش دچار پوچی و تهوع میشود
در نتیجه درمی یابد که موسیقی چیزی هست که بهش آرامش میدهد و همینطور با نویسندگی و نوشتن کتاب به زندگی اش معنا دهد و اینطور احساس زنده بودن میکند...
      

با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش می‌شود.

6

          تهوع همونطور که‌ مترجمش هم اولش گفته یادداشت‌های پراکنده‌ی سارتره که دست‌نوشته بوده و بعد تبدیل به کتاب شده و این کتاب بیشتر شبیه دفترچه خاطرات یک مورخه که اخیرا تجربیات عجیبی داره و در حالی که داره سعی می‌کنه روی کتابش کار کنه اون تجربیات رو می‌نويسه. به نظر من از اونجایی که کتاب یکسری یادداشت راجع به یک روزمرگی خاصه مبدا و مقصدی نداره؛ یعنی من که چنین انتظاری ازش نداشتم. می‌خوندمش چون نظریات و حرفاش برام جالب بود و انتظار نداشتم داستان به جای خاصی برسه؛ دقیقا مثل ناطوردشت.
و باید بگم حرفاش واقعا جالب بود و خوندن راجع بهشون حس شیرینی داشت.
قضیه‌ای که در آخر برای خودآموز اتفاق افتاد خیلی شوکه‌کننده بود و باعث شد بخش بزرگی از شخصیتش با اون اتفاق به مخاطب شناسونده! بشه. 
در کل کتاب زیبایی بود. از خوندنش پشیمون نیستم ولی به هر کسی پیشنهادش نمی‌کنم.‌اگر می‌تونید کتابی رو که داستان خاصی نداره و صرفا طرز تفکر یک نویسنده‌ی تاریخه، تحمل کنید، برید سراغش:>
        

1

          از اون کتاب‌ها بود که باید تا آخرش خواند، وگرنه متوجه داستان نمی‌شوی . به کسانی که واقعا کتاب خوان هستند پیشنهاد خواندن میدهم، اما کسانی که هنوز شروع کرده‌اند به کتاب‌خوانی نه، چون باید تا آخر خواند و همچنین هم کسل کننده خواهد بود برای شما.

اما این کتاب شاهکاره، من که وقتی این‌ کتاب‌ را مطالعه میکردم، دنبال این بودم که تهوع چیست؟ چرا آنتوان، شخصیت اول داستان تهوع دارد؟ تهوع جسمی نه، تهوع روحی و درونی. ژان پل سارتر در این کتاب از ما در مورد هستی میگوید، می‌گوید که هرجا که بنگری و هرجا که بروی هستی هست. این هستی است که تهوع ایجاد می‌کند.
 
چگونه می‌توان بین این‌همه هستی، هدف زندگی خودمان را بیابیم؟ اصلا هدف زندگی ما چیست؟ چرا زندگی میکنیم؟
شخصیت اول داستان در یک جهانی قرار گرفته است که نمی‌تواند خودش را پیدا کند. و اطرافش که همه هستی هستند آن را به تهوع می‌آورد در جایی  از داستان آنتوان میگوید "وقتی آدم زندگی می‌کند، هیچ اتفاقی نمی‌افتد.
 صحنه‌ها عوض میشوند، آدم‌ها می‌آیند و می‌روند." این یعنی اگر بخواهی زندگی معمولی داشته باشی، همین است. بدون هدف زندگی کردن همین است، می‌آیی، زندگی میکنی، میخوری، سفر میکنی، خوش میگذرانی، ازدواج میکنی، خونه درست میکنی، بچه دار میشوی، کار ساده‌ای هم میکنی، پولی هم در می‌آوری، بازنشسته میشوی، بعد هم میمیری!

 آیا هدف زندگی این است؟. کشمکش درونی آنتوان در این کتاب زیبا و کسل کننده است. باید حوصله و صبر داشته باشی. و با فکر این شاهکار را بخوانی

        

7

مجید اسطیری

مجید اسطیری

3 روز پیش

          جنگ از فیلسوف چه خواهد ساخت؟

سارترِ پیش از جنگ جهانی دوم چه تفاوتی با سارتر پس از جنگ جهانی دوم دارد؟

به نظرم بدون پاسخ دادن به سوال بالا نمیتوانیم درک صحیحی از مفهوم اگزیستانسیالیسم در این رمان داشته باشیم. این رمان پیش از جنگ جهانی دوم نوشته شده است. یعنی دوره ای که اگزیستانسیالیسم سارتر از پرسش های وجودگرایانه فراتر نرفته و به مسئولیت اجتماعی (ضابطه ای فلسفی که خود او در کتاب اگزیستانسیالیسم و اصالت بشر معرفی میکند) نرسیده است. به همین خاطر آنتون روکانتون طوری زندگی میکند که نمیتواند از تمام انسان های دیگر بخواهد این طور زندگی کنند. چه بسا طنین اصلی رمان این است که او از این پرتاب شدن به دل شرایط هستی کاملا ناراضی است و نارضایتی اش با تهوع های مدامش نشان داده میشود و بنابراین دوست ندارد هیچ کس مثل او رفتار و زندگی کند.
اما وجودگرایی سارتر پس از جنگ جهانی دوم و مشاهده آدمکشی گسترده در اروپا و اشغال کشورش است که از او یک روشنفکر مسئول و مبارز میسازد.


مهم ترین عنصر مشترک رمان های اگزیستانسیالیستی چیست؟

تنهایی:

از مدتها پیش دیگر کسی دلواپس آن نیست که وقتم را چه جور میگذرانم. آدم تنها که زندگی کند دیگر نمیداند قصه گفتن چیست. راست نمایی همزمان با دوستان ناپدید میشود. رویدادها را هم رها میکند بگذرند. آدمهایی را می بیند که ناگهان ظاهر میشوند حرفی میزنند و بعد میروند. در قضایای بی‌سروته فرو میرود. شاید مزخرفی از کار در میآید ولی در عوض همه ی چیزهای ناراست نما، همه چیزهایی که هیچ کس در کافه ها باورشان نمیکند به سراغ آدم می‌آیند.

مثل #بیگانه و #طاعون و #تنهایی_پر_هیاهو و #سیدارتا و #دمیان و خیلی رمانهای وجودگرایانه دیگر، قهرمان این رمان، آنتون روکانتن هم باید راهش را به تنهایی پیدا کند.

سارتر و فلسطیـ/ن

هرچه بالا گفتم درباره فصل اول و دوم زندگی سارتر بود تا توضیح بدهم یک رمان نویس ضعیف (که #سیمون_دوبوار و #کامو از رمانش ناراضی بودند) تبدیل به کنشگری اجتماعی شد.
اما سارتر در اواخر عمرش فهم غلطی از قضیه فلسطین پیدا کرد که #ادوارد_سعید در مقاله ای آن را توضیح داده و با جستجو میتوانید پیدایش کنید.

ولی چرا؟ سارتر خنگ بود؟ ابله بود؟ نه خیر! صهیو.نیست ها دورش را به آهستگی گرفتند. آنها به طور نظام مند این کار را در مورد اندیشمندان بزرگ جهان میکنند. میخواستند از #گاندی هم یک تایید برای تاسیس اسرائیل بگیرند ولی گاندی (شاید به حکمتی که محصول یک عمر مبارزه با استعمار بود) گول اشک تمساحشان را نخورد و محکم با کارهایشان مخالفت کرد.

ای خبرگزاری های بی خبر از عالم اندیشه، از سارتر یک صهیو.نیست نسازید. از کسی که نظرات محکمش علیه نظام سرمایه داری و موضع گیری های جانانه اش علیه جنگ ویتنام و بمباران شدن روستاهای کشوری فقیر مثل ویتنام با بمب های گران و ویرانگر ناپالم آمریکا هنوز توی یوتیوب هست یک چهره طرفدار اسرائیل نسازید. کمی عقل و اجتهاد داشته باشید و به خاطر یکی دو تا انتقاد رهبری از سارتر این فیلسوفی که کتابهایش هنوز در بازار کتاب کشور چاپ میخورند را نشان دار نکنید. اگر اهل اندیشه اید. مگر کسی ارسطو را به خاطر یک موضع اشتباه درباره زنان از تاریخ فلسفه پاک میکند؟ مگر کسی هایدگر را به خاطر یک خریت در دفاع از ناسیونال سوسیالیسم از دور می اندازد؟
        

8

آزادی و جذ
          آزادی و جذابیت پنهان پوچی جهان

شاید تصوری غریب باشد، اما کمتر فیلسوف بزرگی را می‌یابید که اراده‌ی آزاد را همچون موهبتی آسمانی تقدیس کرده باشد. اغلب فیلسوفان به چنین چیزی اعتقاد ندارند، و آنها هم که دارند جهانی خلق می‌کنند که در نظر اول هیچ ربطی به جهان ما ندارد. اما کافی است این رمان شگفت سارتر را ورق بزنید. «اگر خدا نباشد همه چیز مجاز است». سارتر این گزاره را واژگونه می‌کند: «همه‌چیز مجاز است پس جهان معنایی ندارد». خدا دیری است که مرده است و حالا ما مانده‌ایم با آزادی بی‌‌حدوحصر خویش که بهای آن سخت سنگین است: ما آزادیم اما به بهای بی‌معنایی و حماقت وجود. در نظر روکانتن، راوی رمان، آزادی انسان چنان ژرف است که در جهان جایی ندارد. جهان اشیا، جهان ضرورت و تصلب، جهان علیّت و قطعیت، چندان با آزادی اراده بیگانه است که روکانتن حتی از لمس‌کردن اشیا دچار تهوع می‌شود. چرا؟ زیرا انسان در این آکندگی هستی ضروری جهان، یک نیستی ناضرور است. انسان حفره‌ی اختیار است در میانه‌ی آکندگی جبر جهان. سارتر بدون هرگونه مماشاتی به شما می‌گوید که آزادی دقیقاً چیست: آزادی بی‌معنایی و پوچی لحظه‌ای است به نام انسان که در بافت سفت‌وسخت ضرورت علّیِ هستی، یک نیستی شکوهمند است. روکانتن به حدی به این عدم‌ ضرورت و پوچی انسان ایمان دارد که برای تسکین‌دادن خود دست به نوشتن رمانی تاریخی می‌زند: و تاریخ چیست جز جعل توهم اتصالات ضروری بین وقایعی بی‌معنا؟ او به‌صراحت درمی‌یابد که وجودش پوچ است: «من حق وجود داشتن نداشتم»، چرا که وجود داشتن می‌بایست سرشار باشد، تا حد به‌چرک‌نشستن، تا حد «مستهجن‌بودن»، چرا که دنیای وجود را با دنیای دلایل و عقل نسبتی نیست. سارتر نه فقط پدیدارشناسی نابغه، که رمان‌نویسی بی‌بدیل نیز بود که به شما اجازه می‌داد پیچیده‌ترین مفاهیم فلسفی را در زیست پرسوناژها تجربه کنید. هرچند امروز از زمانه‌ی رونق اگزیستانسیالیسم فرسنگ‌ها فاصله گرفته‌ایم، اما هر بار رجوع به آثار درخشان سارتر ما را به هیجان می‌آورد، فیلسوفی که از فلسفه‌ی نظرورزانه حالش به هم می‌خورد و بی‌وقفه بر آزادی ما در مغاک پوچی جهان پافشاری می‌کرد. هرچند به نظر می‌رسید از فلسفه‌ی سوژه‌ی سارتر با اوج‌گرفتن پساساختارگرایی دیگر جز خاطره‌ای باقی نمانده باشد، اما امروز بیش از هر زمان شاهد بازگشت به سارتر هستیم، آن هم در آثار بزرگترین و نوآورترین فیلسوفان زنده‌ی امروز، کسانی چون الن بدیو و کونتن میسو.
        

0