بریده‌ای از کتاب تهوع اثر ژان پل سارتر

موهـوم

موهـوم

1403/9/16

تهوع
بریدۀ کتاب

صفحۀ 85

روی دیوار سوراخ سفیدی است: آینه. این یک دام است. می دانم که دارم خودم را تویش گیر می اندازم. انداختم. شی ٕ خاکستری رنگ همین الان در آینه نمایان شد. می روم جلو و نگاهش می کنم، دیگر نمی توانم دور شوم. انعکاس چهره ام است. اغلب در روز های هدر رفته، می مانم تماشایش می کنم. هیچ چیز از این چهره نمی فهمم. مال دیگران معنایی دارد. مال من نه.

روی دیوار سوراخ سفیدی است: آینه. این یک دام است. می دانم که دارم خودم را تویش گیر می اندازم. انداختم. شی ٕ خاکستری رنگ همین الان در آینه نمایان شد. می روم جلو و نگاهش می کنم، دیگر نمی توانم دور شوم. انعکاس چهره ام است. اغلب در روز های هدر رفته، می مانم تماشایش می کنم. هیچ چیز از این چهره نمی فهمم. مال دیگران معنایی دارد. مال من نه.

24

1

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.