یادداشت محمدرضا مهدیزاده
1403/7/17
3.6
16
از اون کتابها بود که باید تا آخرش خواند، وگرنه متوجه داستان نمیشوی . به کسانی که واقعا کتاب خوان هستند پیشنهاد خواندن میدهم، اما کسانی که هنوز شروع کردهاند به کتابخوانی نه، چون باید تا آخر خواند و همچنین هم کسل کننده خواهد بود برای شما. اما این کتاب شاهکاره، من که وقتی این کتاب را مطالعه میکردم، دنبال این بودم که تهوع چیست؟ چرا آنتوان، شخصیت اول داستان تهوع دارد؟ تهوع جسمی نه، تهوع روحی و درونی. ژان پل سارتر در این کتاب از ما در مورد هستی میگوید، میگوید که هرجا که بنگری و هرجا که بروی هستی هست. این هستی است که تهوع ایجاد میکند. چگونه میتوان بین اینهمه هستی، هدف زندگی خودمان را بیابیم؟ اصلا هدف زندگی ما چیست؟ چرا زندگی میکنیم؟ شخصیت اول داستان در یک جهانی قرار گرفته است که نمیتواند خودش را پیدا کند. و اطرافش که همه هستی هستند آن را به تهوع میآورد در جایی از داستان آنتوان میگوید "وقتی آدم زندگی میکند، هیچ اتفاقی نمیافتد. صحنهها عوض میشوند، آدمها میآیند و میروند." این یعنی اگر بخواهی زندگی معمولی داشته باشی، همین است. بدون هدف زندگی کردن همین است، میآیی، زندگی میکنی، میخوری، سفر میکنی، خوش میگذرانی، ازدواج میکنی، خونه درست میکنی، بچه دار میشوی، کار سادهای هم میکنی، پولی هم در میآوری، بازنشسته میشوی، بعد هم میمیری! آیا هدف زندگی این است؟. کشمکش درونی آنتوان در این کتاب زیبا و کسل کننده است. باید حوصله و صبر داشته باشی. و با فکر این شاهکار را بخوانی
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.