معرفی کتاب تنهایی پر هیاهو اثر بوهومیل هرابال مترجم احسان لامع

تنهایی پر هیاهو

تنهایی پر هیاهو

بوهومیل هرابال و 1 نفر دیگر
3.9
242 نفر |
59 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

15

خوانده‌ام

430

خواهم خواند

132

شابک
9786006938134
تعداد صفحات
104
تاریخ انتشار
1354/10/11

توضیحات

        کتاب تنهایی پرهیاهو، رمانی نوشته ی بهومیل هرابال است که نخستین بار در سال 2002 وارد بازار نشر شد.این رمان به داستان جذاب و خنده دار هانتا می پردازد؛ مردی که برای سی و پنج سال در حکومت پلیسیِ چک زندگی کرده و کارش خمیر کردن کاغذهای باطله و کتاب ها بوده است. او در فرآیند خمیر کردن کاغذها، به دانشی آن چنان غیرخودخواسته دست یافته که اکنون نمی داند کدام یک از افکارش از ذهن خودش برآمده اند و کدام یک را از کتاب ها آموخته است. هانتا کتاب های زیادی را از انهدام توسط دستگاه پرِسِ هیدرولیک نجات داده و حالا خانه اش پر از این کتاب های نجات یافته شده است. او علاوه بر این که نابودکننده ی کتاب هاست، منجی و دوست آن ها نیز هست. اما زمانی که یک دستگاه پرسِ اتوماتیک و جدید، باعث بی ثمر شدن حرفه ی هانتا می شود، تنها یک کار از دست او برمی آید: یا کتاب ها را نجات دهد و یا خودش با آن ها نابود گردد.
      

دوره‌های مطالعاتی مرتبط

لیست‌های مرتبط به تنهایی پر هیاهو

پست‌های مرتبط به تنهایی پر هیاهو

یادداشت‌ها

53

          من عاشق کتاب‌هایی هستم که در کتاب‌فروشی یا کتابخانه می‌گذرند، با شخصیت‌هایی که با کتاب‌ها سر و کار دارند. در «تنهایی پرهیاهو» شکل متفاوت و جذابی از این ارتباط وجود دارد: هانتا سی و پنج سال است در زیرزمین یک کارگاه، کاغذهای باطله را بسته‌بندی می‌کند. او کارش را با علاقه و دقت فراوان انجام می‌دهد و در میان کاغذهای باطله به دنبال آثار ارزشمند می‌گردد. مثلا گاهی بسته‌بندی کاغذهای باطله‌ی پرس‌شده را با تصاویر چاپی از آثار هنرمندان که پیدا کرده تزیین می‌کند. یا اگر کتابی بین کاغذها پیدا کند، آن را به خانه می‌برد و می‌خواند. هانتا تنها زندگی می‌کند و خانه‌اش پر شده از کتاب‌هایی که تمام این سال‌ها جمع کرده؛ یک تنهایی پر از هیاهوی کتاب‌ها!

نویسنده‌ی کتاب در سال‌هایی زندگی کرده که در جمهوری چک کمونیسم حاکم بوده و اجازه‌ی انتشار خیلی چیزها (از جمله بعضی کتاب‌های خودش) داده نمی‌شد. او با نوشتن «تنهایی پرهیاهو» به نوعی تصویر جامعه‌ی آن روز چک را ترسیم کرده است. مثلا با اشاره به افراد تحصیل‌کرده‌ای که در زیرزمین‌ها کار می‌کنند، یا جایی که هانتا به دیدن یک دستگاه پرس مدرن می‌رود و می‌بیند تمام تیراژ یه کتاب برای نابود شدن وارد کارگاه شده، یا استاد هنری که به دلایل سیاسی از کار برکنار شده و به هانتا پول می‌دهد تا مجلات نقد تئاتری که پیدا می‌کند را برایش کنار بگذارد.

حین خواندن «تنهایی پرهیاهو»، با خیال‌پردازی‌های هانتا در زیرزمینش همراه می‌شدم و در کنار کنجکاوی برای اتفاقات داستان و سرانجام کارش، دوست داشتم ببینم هر بار چه چیز جدیدی بین کاغذهای باطله پیدا می‌کند. این باعث شده بود به این فکر کنم که شاید مسئول کیوسکی که کاغذهای باطله را به او می‌دهیم،  برای گذراندن وقتش می‌نشیند و چیزهایی را می‌خواند که من و آدم‌های دیگری روزی نوشته‌ایم و دور ریخته‌ایم و حتی یادمان هم نمانده! :)
        

19

          تنهایی پرهیاهو روایت مردی است به نام «هانتا». او شغلی دارد که نیازمند مدرک الهیات است. سی و پنج سال از زندگی‌اش را در زیرزمینی تاریک و نمور به پرس کردن کاغذهای باطله، کتاب‌ها، موش‌ها و مگس‌ها پرداخته است. او فردی است که [مغزش توده‌ای از اندیشه‌هاست که زیر پرس هیدرولیک بر هم فشرده شده است.]
هانتا یک شاعر است که با بسته‌های کاغذ باطله شعر می‌سراید. هنرپرور و زیبایی‌پرداز است. این‌ها تمام آن چیزی است که به زندگی‌اش معنا می‌بخشد.
اما ناگاه خود را در جهانی می‌یابد که به یکباره خالی از معنا شده است. مرحله‌ای از تمدن، که بشر در آن به سوی آینده پسرفت می‌کند. و او که تمام رویایش را از دست داده و «بی‌قابلیت» خطاب گشته است، تمام معنایش را می‌بازد. و همان‌گونه که خود همواره می‌دانست، مقدر این بود که بر بستر شکنجه‌ای ساخته‌ی دست خودش، به عاقبت کتا‌ب‌ها و موش‌هایش دچار شود. 
[نه! نه در آسمان‌ها نشانی از رأفت و عطوفت وجود دارد، نه در زندگی بالای سر و نه زیر پای ما و نه در درون من. صبح به خیر، آقای گوگن.]
••••••
هرابال هم‌زمان با پرداختن به روح فرهنگ چک، ریشه‌های کلاسیسیسم در آن و تقابلش با هنر سوسیالیستی، ظرافت‌های روانی و شناختی بشر را نیز در نظر دارد و به خوبی آن را نمایان می‌سازد.
••••••
بخشی از کتاب:[ ... چهره‌ای قاچ قاچ مثل قارچ، چهره‌ی مردی که هنر و مشروب او را به لبه‌ی ابدیت کشانده است و می‌بیند که دستی ناپیدا دارد دستگیره‌ی درِ آخری را از بیرون می‌چرخاند و درْ هر لحظه است که باز شود.]
        

19

          رمانی از بوهومیل هرابال که به تعبیرِ میلان کوندرا «بزرگترین نویسنده‌ی چک» است. آن هم کشوری که به قولِ خودِ هرابال «از پانزده نسل پیش به این سو بیسواد ندارد». کتابی که به گفته‌ی پرویزِ دوایی، مترجمِ چیره‌دستِ کتاب، تنها اثرِ این نویسنده است که می‌توان «بدون دخالت و دستکاری» ترجمه‌اش کرد. نویسنده‌ای که بر اساسِ نوشته‌هایش فیلم‌های مختلف و موفّقی نیز ساخته شده است. 

«سی و پنج سال است که در کارِ کاغذ باطله هستم و این «قصّه‌ی عاشقانه‌» من است.»

کتاب با این جمله آغاز می‌شود. داستان مردی است به نام هانتا که کارش خمیرکردنِ کتاب است، امّا هانتا تنها یک کارگر نیست. او یک شیدای کتاب است که به واسطه‌ی کارش هرآنچه می‌تواند از میان کتاب‌هایی که چندتُن چندتُن خمیرشان می‌کند برمی‌گزیند و حاصلِ این وسواس خانه‌ی اوست که حتی به دیوارِ مستراحِ آن نیز یک قفسه‌ی تقریبا پانصد کیلوییِ کتاب آویزان است که در نظرِ هانتا هر لحظه ممکن است این کتاب‌ها و دیگرکتاب‌هایی که از سر و روی این خاله بالا می‌روند به انتقامِ تمامِ کتاب‌ها و موش‌هایی که در دستگاهِ پرس‌اش له شده‌اند کارِ او را تمام کنند. 
او شبیه به خودِ نویسنده، کارگری فرهیخته است. هاربالِ، نویسنده‌ی این رمان، مشغول به کارهای کارگریِ سخت و طاقت‌فرسایی مانند کارگریِ راه‌آهن، دست‌فروشی، کارگریِ ذوب‌آهن و... بوده است و در عین حال دکترای حقوق و دستی بر آتشِ فلسفه، ادبیات و هنر دارد. لذا در این کتاب با انسانی طرفیم که در این زیرزمینِ کم‌نور حرف‌های مهمّی برای گفتن دارد.  
الِمان‌های متعدّدی از وضعیّتِ اجتماعی در این رمان می‌بینیم. اینکه بعد از مدّت‌ها هانتا متوجّه می‌شود که نسبت به سالِ قبل هشت سانت کوتاه شده است. هانتا هرگز به سطحِ جامعه نمی‌رود. حتی زمانی که از بوی تعفّنِ کاغذهای تخمیر شده‌ی این زیرزمین - که کودِ حیوانی پیش‌اش گل و ریحان است - به سطوح می‌آید. چراکه دیگر هوای آزاد گلویش را می‌خراشد. در نتیجه به زیرزمین تاریکِ دیگری پناه می‌برد. 
در اجتماعِ آن زمان وضعیّتِ این کارگرِ شیدای کتاب استثنا نبود بلکه قشرِ دانشگاه دیده‌ی جامعه‌اش در زیرزمین‌های تاریک، در قل و زنجیرِ کارگری به انجام‌وظیفه مشغول‌اند؛ مثل سگ‌هایی که به لانه‌شان زنجیر شده باشند. البته این قشرِ ازعرش به فرش افتاده در همان وضعیّتی که هستند دست از تحقیق برنداشته‌اند. مثلا گزارشی محقّقانه نوشته‌اند درباره‌ی تفاوتِ اساسیِ نوعِ مدفوعِ ورودیِ روزهای شنبه با دوشنبه! نخبگانِ جامعه اگرچه کارِ خود را انجام می‌دهند امّا بیش از این مقدار اجازه ندارند... 
اشاره یا استعاره‌ای دیگر در این رمان دیدم که برایم جالب بود؛ آن هم از دیگر کشف‌های همین دانشگاه دیده‌های زیرزمینی بود. دریافته بودند که جنگی میان موش‌های سفید و خاکستریِ فاضلاب وجود دارد که بعد از - عموما – پیروزیِ موش‌های خاکستری باز هم به دو فرقه‌ی «سازمان‌دیده» و «متضاد» تقسیم می‌شوند که مرا به یادِ جامعه‌ی ذرّه‌ای شده‌ی «توتالیتاریسم»ِ آرنت انداخت. جنگِ بزرگِ موش‌ها برای به دست آوردنِ حق مالکیّتِ «مطلق» بر تمامیِ زباله‌هایی که در فاضلاب‌ها جریان داشت. 
ارجاعات و ذکر نام‌های او از متفکرانِ بزرگی مانند گوته، هگل و... نشان از دلبستگیِ هرابال به آنهاست. مانند این نقل قولِ درخشان از هگل: 

«تنها چیزی که در جهان جای هراس دارد، وضعیّتِ متحجّر است، وضع بی‌تحرکِ احتضار، و تنها چیزی که ارزشِ شادمانی دارد وضعی است که در آن نه تنها فرد، که کل جامعه، در حال مبارزه‌ای مداوم، برای توجیهِ خویش است، مبارزه‌ای که به وساطتِ آن جامعه بتواند جوان شود و به اَشکالِ زندگیِ جدیدی دست یابد.» 

این رمان اگر چه کمتر از صد صفحه است امّا خلاصه کردنِ آن کار ساده‌ای نیست. شاید بهترین تعبیر همین گفته‌ی هانتا است که «چشم‌های اشعه‌ی ایکسش» را به جامعه‌ی ذره‌ای شده‌ی موش‌ها می‌اندازد. 
خط به خطِ این رمانِ عمیق، توصیف‌گرِ زمانه‌ی خویش است. 
        

14

          تنهایی پرهیاهو، کتابی است که بهومیل هرابال، نویسنده ی اهل چک به نگارش در آورده است. این کتاب در اصل، داستان مردی است که به معنای واقعی کلمه، در تنهایی پرهیاهویی گرفتار شده است یا بهتر است بگوییم که با این تنهایی پرهیاهو زندگی می‌کند و از زندگی اش نیز لذت می‌برد. مرد شخصیت اول داستان، فرد نسبتا کم درآمد و فقیری است که در یک کارگاه زیرزمینی کار می‌کند. شغل او خمیر کردن کاغذهای باطله در یک دستگاه پرس است، او در یک اتاق کوچک با انبوهی از کاغذ باطله، کتاب، روزنامه، مجلات و امثال آن، کنار یک دستگاه بزرگ پرس کاغذ کار می‌کند و شبانه روز در همان اتاق است. هرروز برای او بسته‌ های زیادی از کتاب و کاغذ می‌اید تا ان ها را خمیر کند اما او در میان این کاغذ ها کتاب ها و نوشته های گوناگون بسیاری را پیدا می‌کند. ان ها را مطالعه می‌کند، برخی از ان ها را برای خود نگه می‌دارد و برخی را خمیر می‌کند. 
لابلای داستان تنهایی پرهیاهوی این مرد، نقل قول های بسیاری از کتاب های بزرگ و خواندنی و اشخاص مهم اورده شده است. خواننده ی این کتاب با خود احساس می‌کند که در حال خواندن نه یک کتاب، بلکه چند کتاب است. درواقع شما در حین خواندن این کتاب، درحال خواندن کتابی هستید که در ذهن شخصیت اول داستان ورق زده می‌شود. او همه‌ی این کتاب ها را در ذهن خود نگاه داشته و به مخاطبان نشان می‌دهد. تمام زندگی این مرد، در همان زیرزمین کوچک معنا می‌شود، جایی که او از شرایط بیرونی اجتماع به دور است و به معنای واقعی کلمه، در تنهایی به سر می‌برد. به همین دلیل است که پس از اخراج شدنش از این کار، او معنای زندگی خود را از دست می‌دهد و دست به خودکشی می‌زند. او خودش را نیز مانند تمام کتاب‌هایی که در دستگاه پرس انداخته بود تا خمیر شوند، در دستگاه می‌اندازد.

        

9

زکیه

زکیه

1400/5/19

          تنهایی پرهیاهو
این متن کوتاهِ جذّابِ تک‌گو...
کتاب تنهایی پر هیاهو رمانی هست که فقط یک شخصیت در اون زندگی می‌کنه و همون یکتا شخصیتِ تنها هم راوی رمانه. این هنر بهومیل هرابال هست که خواننده رو به داستان وفادار می‌کنه؛ چون اصولا این سیاق روایت‌های داستانی چندان مخاطبی نداره. هرابال خیلی روان و رئال داستان رو روایت می‌کنه، اونقدری که میشه همراه با کارگر پرس داستان نسبت به مدیرش عصبی و منزجر بود، یا درباره له شدن 1سری گل‌ها و کتاب‌ها و تابلوهای نقاشی متاسف و برای نجات برخی از اون‌ها هیجان زده بود. نویسنده اطلاعات بسیار دقیق و جالبی درباره آثار ادبی و هنری کلاسیک در اختیار مخاطبش میذاره. اصلا یکی از بخش‌هایی که باعث جذابیت داستان شده همین مدل داده‌هاست، خواننده ادامه میده به این امید که شاید تا آخر این تنهاییِ پرهیاهو، جذابیت‌های بیشتری نصیبش بشه. خوندن کتاب تنهایی پرهیاهو رو دوست داشتم چون به لحظه‌ام چگالی می‌داد.
تا جاییکه میدونم دو ترجمه از این کتاب موجود هست، ولی من گمان می‌کنم آقای پرویز دوائی ترجمه خوب و خوش‌خوانی از کتاب تنهایی پرهیاهو ارائه دادن.
        

8

          در دنیایی که با سرعت به سمت ماشینی شدن پیش می‌رود، ارزش‌های انسانی و جزئیات کوچک زندگی به حاشیه رانده شده‌اند. دیگر کسی برای لحظه‌های ناب و سادگی‌های دلنشین زندگی وقت نمی‌گذارد، بلکه تنها چیزی که اهمیت دارد، سرعت و کارآمدی است. در چنین جهانی، احساسات و تجربیات فردی زیر فشار سیستم‌های مکانیزه رنگ می‌بازند و آنچه زمانی برای انسان ارزشمند بود، به‌تدریج فراموش می‌شود.
«تنهایی پرهیاهو» داستانی است که با زبانی شاعرانه، این تغییر تدریجی را به تصویر می‌کشد؛ تغییری که در آن، اشتیاق به کشف، لذت از تأمل و دلبستگی به چیزهای ساده قربانی شتابزدگی و عملکرد بی‌وقفهٔ ماشین‌ها می‌شود. این کتاب از فردی می‌گوید که هنوز در برابر این جریان مقاومت می‌کند، هنوز دل به لحظه‌هایی می‌بندد که برای دیگران بی‌ارزش شده‌اند. اما در جهانی که همه چیز در حال تغییر است، او تا کجا می‌تواند ایستادگی کند؟
طراحی جلد کتاب به‌وضوح بدون دقت و سلیقهٔ لازم انجام شده است؛ گویی صرفاً برای انجام یک وظیفهٔ حداقلی و بدون توجه به زیبایی یا جذابیت بصری طراحی شده است.
برای درک بهتر کیفیت ترجمه، بخشی از متن کتاب را قبلا آورده‌ام که نشان‌دهندهٔ دشواری انتقال مفاهیم در این نسخه است. اگر ترجمهٔ بهتری از این اثر پیدا کردید، پیشنهاد می‌کنم از این نسخه و این انتشارات صرف‌نظر کنید.
شایان ذکر است، امتیازی که به این کتاب داده‌ام، صرفاً مربوط به نویسنده و اثر اوست و ارتباطی به کیفیت ترجمه یا انتشارات ندارد.
        

59

          در یه دنیای وارونه، نجبا تو کوره آدم‌سوزی سوزونده میشن و از روی بی‌پرواها مجسمه فرشته ساخته میشه؛ در یه دنیای به هم ریخته، تحصیل‌کرده‌های متخصص به زیرزمین میرن تا رفتار جامعه رو از روی فضولاتشون واکاوی کنن و طبقه بی‌تخصص میرن بالا تا کار متخصص‌ها رو انجام بدن؛ تو یه جامعه سرنگون‌شده، کتاب‌ها عاقبتشون به دستگاه پرس ختم میشه و شاید یه نفر که دوست داره کتاب‌ها راز‌های درونیش رو بهش بگن بتونه در ازای سه تن کتابی که تو ۳۵ سال پرس کرده، دو تن کتاب رو نجات بده. کتاب‌هایی که همه تو ذهن هانتا، کارگر بازیابی کاغذ حک شدن و جملاتشون رو مثل یه آبنبات آروم آروم مک زده تا بخشی از دانش ناخواسته‌اش بشن. دانشی که دیگه نمی‌دونه چقدرش مال خودشه و چقدرش از کتابا اومده. 

هانتا آدم تنهاییه. با کاغذهای باطله و دورریز و کتاب‌های مطرود سانسورچی‌ها روزگار می‌گذرونه؛ یا شاید بهتره بگیم عشقبازی می‌کنه. انقدر تو کارش حل شده که نمی‌تونه نسبت به همون کاغذای در حال پرس هم بی‌تفاوت باشه. برای همین برحسب موضوع کتاب‌ها یا محلی که کاغذها ازش اومدن، کتاب‌های متناسب رو باهاشون پرس می‌کنه تا به واسطه کتاب‌ها، عدل‌های کاغذ ارزشمند بشن. گاهی روی اونها رو با آثار نقاش‌های معروف تزیین می‌کنه. تصمیم داره بعد بازنشستگی دستگاه پرس رو بخره و ببره تو باغ داییش تا بدون غرولندهای رییسش اونجور که دلش می‌خواد، سر فرصت و هنرمندانه کاغذ پرس کنه. اما تو پراگ کمونیستی بعد جنگ، فرصت این کارها نیست. پیشرفت جمع از همه مهم‌تره و دنیای رو به توسعه منتظر یه کارگر فرسوده نمی‌مونه. حالا موقع تصمیم هانتاست. 

بهومیل هرابال به گواه بسیاری از بزرگان ادبیات بزرگترین نویسنده چک هست که ادبیات این کشور رو به قبل و بعد خودش تقسیم کرده. هرابال همیشه قربانی سانسور بوده اما با این حال تاثیر خودش رو بر ادبیات چک گذاشته. این کتاب در عین کوتاهی به شدت عمیقه. روندی که هانتا طی می‌کنه و در خلال واگویه‌هاش میگه خیلی دردناکه و پایانی بر این درد نیست. تا آخر کتاب ما با هانتا درد می‌کشیم و غصه کتاب‌ها و کلمات و کاغذها رو می‌خوریم.

برای خودم جالب بود که قبل از خوندن انتهای داستان، دقیقا به همون چیزی فکر کردم که نویسنده برای هانتا مقدر کرده بود. 

        

15