موش ها و آدم ها
خرید این کتاب از کتابفروشیها
موش ها و آدم ها داستانی است درباره رویاهای دو کارگر فصلی و مهاجر که در رکورد بزرگ دهه 1930 کالیفرنیا در مزرعه یی به کار گمارده میشوند.در این مزرعه مناسبات بین کارگران مبتنی بر نوعی همدلی است و در رابطه ی کارگر و کارفرما آن چه به طریق برحسته یی به چشم می آید،ناخورسندی همین کارگران فصلی از مالکان مزارع است. دو شخصیت اصلی داستان،لنی و جورج دو کارگر ساده هستند که تنها تفاوت آن ها با دیگر کارگران این است که یکدیگر را به راستی دوست می دارند؛دوستی یی که در جهان فقر زده یی که هرکس در این اندیشه است گلیم خود را از آب بیرون کشد،به نظر شگفت انگیز می نماید.جورج،مردی کوچک اندام و چابک در مقابل لنی که همه حوادث داستان بر محور رفتار او در گردش است،مردی دست و پا چلفتی،تنومند و از نظر ذهنی عقب افتاده است.مهربانی بیش از حد لنی از یک سوی و حماقت و بی احتیاطی ها او از دیگر سوی باعث میشود خواننده نسبت به او احساس ترحم کند. موش در این رمان معنایی نمادین دار.نماد کارگران زحمت کشی که هم چون موش در چنگال کارفرمایان اسیرند و از زندگی نکبت بار خود ناراضی اند.عنوان داستان از یک شعر معروف رابرت برنز شاعر و ترانه سرای نامی انگلیسی گرفته شده که میگوید:چه بسیار نقشه های موش ها وآدم ها که نقش بر آب است.
بریدۀ کتابهای مرتبط به موش ها و آدم ها
نمایش همهیادداشتهای مرتبط به موش ها و آدم ها
از همین ابتدا بهتر است بگویم که داستان موش ها و آدم ها پایان خوشی ندارد و تراژدی محسوب میشود. پس اگر به دنبال مطاله داستانی با پایان خوش هستید خواندن آن را به شما پیشنهاد نمیکنم. اما شخصا آن را دوست داشتم و برایم تجربه متفاوتی بود. داستان آن درباره دو برادر است. یکی باهوش و لاغر اندام و دیگری درشت هیکل و قدرتمند اما شیرین عقل. این دو برادر رویای داشتن مزرعه شخصی خود را در سر میپرورانند و برای رسیدن به این رویا در مزرعه دیگران کار میکنند. اما همه چیز آنطور که انتظار دارند پیش نمیرود.
با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش میشود.
5
خب بر خلاف اون همه تعریف و ... که ازش شنیده بودم، منو satisfied نکرد. چیزی که نگم داشته بود تا ولش نکنم رویای کارگرا بود، چیزی که در آخر بهش می خواستن برسن ولی برای همیشه رویا می مونه و همینطور شخصیت لنی که یجورایی تناقض ذات پاک و دستای کثیف بود. خلاصه بخوام بگم برام ارزش یه بار خوندن رو داشت ولی دیگه قرار نیست برم سراغش.
با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش میشود.
0
«لنی با التماس گفت:همین الان بخریم.نمی شه همین الان اون مزرعه رو بخریم؟» آیا حقشه که جز بهترین کتاب های ادبیات داستانی باشه؟ شاید نه. راستش من با ۱۰ صفحه آخر برای گونه انسان گریه کردم. که چقدر حقیره و چقدر اینو نمی فهمه و همین باعث می شه قابل ترحم باشه. یکی از جذابیت های کتاب برام نشون دادن این بود که توی طبیعت همه چیز روال خودش رو پیش می ره. خورشید روی کوه ها به ترتیب می درخشه؛ مار آبی خوراک مرغ ماهی خوار می شه؛ باد آروم لای چنار ها می وزه و ستاره ها راحت تو آسمون لم می دن و اصلا به هیچ جاشونم نیست که چند نفر آدم قلبشون می شکنه؛ آزار می بینن؛ خوشحالن یا قراره بمیرن. آقای استاین بک خیلی خوب تونسته این تصویرو نشون بده. •از اینجا به بعد داستان لو می ره: مرگ لنی به مرگ سگ کندی شبیه بود. کندی وقتی سگش رو کشتن به جرج می گه خودش باید کارشو تموم می کرده. «جرج؛ من باس خودم سگم رو می کشتم. نباس می ذاشتم یه غریبه این کارو بکنه.» و جرج همین کارو با لنی کرد. یه چیز غریبی تو داستان بود که نذاشت وقتی زن کرلی مُرد به لنی حق بدم. شاید حس همجنس دوستیم گل کرد یا یه همچین چیزی. اصلا کلا یه گیری بود تو داستان برام و اونم غیر قابل انعطاف بودن شخصیت زن بود. اگه خیلی عادی کتابو بخونین احتمالا می گین آره؛ این زنه هرزه بود؛ یه کثافت پاک نشدنی. ولی شما فقط عشوه ریختن این زنو از نگاه یه عالمه مرد دیدین. که چون قشنگه؛ چون حرف می زنه و چون می خنده پس هرزه اس. اگه اشتباه نکنم؛ زمان این داستان مال اون موقعیه که زنا دو مدله بودن؛ یا زن خونه که چند تا بچه داشت و شیر می دوشید و به شوهر آفتاب سوخته اش لبخند می زد یا زنای هرزه توی خطا خونه ها. ولی زن قبل از مرگ که با لنی وارد گفتگو شد فقط دلش هم صحبت می خواست؛ درست مثل کروکس. مرد سیاه قوز دار. شاید واقعا هرزه بوده؛ نمی دونم. ولی قضاوت چند تا مرد بدون اطمینان اعصاب خرد کنه. نمی دونم هم که آقای استاین بک خودش می خواسته زن و سیاه رو این طوری غیر مستقیم نشون بده که در معرض قضاوت های بی شمارن یا ناخودآگاه بوده. اگه گزینه اوله پس دمش خیلی گرمه. لنی. شاید کشمکش اصلی داستان هم همین بود برای من. آیا می شه برای کسی مثل لنی دلسوزی کرد؟ یا باید مثل جرج خودت تمومش کنی؟ نمی دونم. واقعا نمی دونم. اسم کتاب جالبه و می خوره به داستان. اما همزمان می دونم کتاب بهتر از این رو هم خوندم و شاید حق ندم که جزو بهترین ها باشه؛ اما پیشنهادش می کنم.
با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش میشود.
3