آن بیست و سه نفر

آن بیست و سه نفر

آن بیست و سه نفر

احمد یوسف زاده و 1 نفر دیگر
4.3
186 نفر |
42 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

10

خوانده‌ام

483

خواهم خواند

88

شابک
9786001755842
تعداد صفحات
406
تاریخ انتشار
1400/12/29

توضیحات

این توضیحات مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

        "آن بیست و سه نفر" عنوان کتابی است از "احمد یوسف زاده" در حوزه ادبیات پایداری و دفاع مقدس که توجهات زیادی را به خود جلب ساخته است. داستان "آن بیست و سه نفر"، خاطرات نوجوانانی است که طی عملیات بیت المقدس، به اسارت ارتش بعثی عراق درآمدند و رژیم بعث سعی داشت با استفاده از "آن بیست و سه نفر" نوجوان، جنگ روانی علیه ایران سازمان دهد. "احمد یوسف زاده" این کتاب را بر اساس دست نوشته های خود به نگارش درآورده و مطالبی تکان دهنده از آنچه بر سر این بیست و سه نوجوان آمده به رشته ی تحریر درآورده است. روزهای طولانی اسارت، شرایط بد بهداشتی و عدم استحمام تا گاهی چهل روز، اعتصاب غذا و خوردن گوشت بدمزه و تاریخ مصرف گذشته فقط بخشی از چیزی است که "آن بیست و سه نفر" تجربه کرده اند.نثر کتاب ساده و قابل درک است و از روحیات، احساسات و ترس های نوجوانانی می گوید که در یکی از بدترین اتفاقاتی که می تواند برای هر کشوری بیفتد، تنها افتاده اند و به دست دشمن اسیر شده اند. خبری از سربازان با تجربه و صبوری های استراتژیک نیست؛ در عوض هر چه که از آن ها سر می زند، شهامت و پایمردی خالص است. ایستادگی در اوج ترس و دست و پنجه نرم کردن با مشکلات اسارت، وقایع و رویدادهایی که طی آن اتفاق می افتاد، برخورد گروه ها و احزاب مختلف که در آنجا اسیر بودند و تلاش های دولت بعثی برای تضعیف روانی ایران به وسیله ی آنان و دیگر اسرا، ترکیبی دلهره آور و در عین حال غرورآمیز از رشادت و دلیری های نوجوانانی است که "احمد یوسف زاده" با بیانی گرم و صمیمی در کتاب "آن بیست و سه نفر" به خوانندگان عرضه داشته است.
      

لیست‌های مرتبط به آن بیست و سه نفر

نمایش همه

یادداشت‌ها

          فوق العاده خواندنی...
راوی، به خاطر سن و سالش در زمان جنگ و اسارت چیزهایی دیده و تعریف کرده که برای من تازگی داشت. مثلاً:
آسایشگاه 24 مرکز فرماندهی معنوی اردوگاه است. اسرای مهم در آن آسایشگاه نگهداری می شوند. یکی از آن آدم های مهم طلبه ی جوانی است که ولایت اردوگاه با اوست. آنجا همه ی بچه مذهبی ها تابع ولایت اویند و حرف او فصل الخطاب است. هر دستوری بدهد شرعاً لازم الاجراست و سرپیچی از فرمان او گناه محسوب می شود. اگر روزی او را به اردوگاه دیگری منتقل کنند، جانشین او معرفی و مسئولیت او به جانشینش منتقل می شود. در هر آسایشگاه یک نفر نماینده ی طلبه ی جوان است و حکم نماینده فقط برای افراد آسایشگاه خودش مطاع است. ولایت طلبه ی جوان و نواب او در آسایشگاه ها در امتداد ولایت امام خمینی و به تبع آن ائمه اطهار است...
بعدها فهمیدم آن احکام و مقررات را همه ی اردوگاه رمادی نپذیرفته اند. بسیاری از کردهای اهل حق و ارتشی ها با آن قوانین مشکل داشتند. آن ها حرف خودشان را می زدند و راه خودشان را می رفتند و آزارشان هم به کسی نمی رسید. عده ای دیگر اما نه تنها با آن قوانین مخالف بودند، بلکه با آن مبارزه هم می کردند. آن ها خودفریفته و جاسوس بودند و سعی می کردند سرپل ها ارتباطی با آسایشگاه 24 را شناسایی و به عراقی ها معرفی کنند. اما گروه سومی که با شیوه ی طلبه ی جوان مخالف بودند نه کردهای اهل حق و جماعتی از ارتشی های بی اعتنا بودند و نه جاسوس های خودفروخته. آن ها بچه های مذهبی و باسوادی بودند که این نوع فرماندهی در اسارت را قبول نداشتند. آن ها بر این باور بودند که چون طلبه ی جوان اسیری معمولی، مثل دیگران، است و حلقه ی ارتباطی هم با ولی فقیه زمان، حضرت امام خمینی، در ایران نداردو اساساً از جانب ایشان تعیین نشده نمی شود سرنوشت صدها اسیر را به او سپرد، که راه خطا بر او بسته نیست...
بعدها برای من معلوم شد نظر افراد گروه سوم به صواب نزدیک تر بوده است. شیوه ی مدیریت طلبه ی جوان و هم فکر های او مبتنی بر طرد و سختگیری بی حد بود. قدرت دافعه ی این گروه بیش از جاذبه شان بود. به تحریم هایی دست می زدند که نتیجه ای جز سرخوردگی افراد ضعیف نداشت. مثلا هر گونه توپ بازی را تحریم کرده بودند...
        

10