روزهای اول ج گ تحمیلی برای من پر از بُهت و شوک بود
بزور تن یخ زدمُ از تو رخت خواب میکشیدم بیرونُ دستی به سر زندگی میکشیدم
دردم از جنگ نبود
دردم از نفس ضعیفم بود
وقتی صدای ضد هوایی ها میومد یا جلوی چشمم منطقمون موشک بارون میشد،تن و بدنم میلرزید و عرق سرد میکردم
حتی به دهنم گسم ذکر اشهد گفتن نمیومد
زمان برد تا خودمُ پیدا کنم
دستمو به سمت محبوبه خانم بِلباسی دراز کردمُ خودم کشیدم تو دل عاشقانه های آقا محمد و محبوبه خانم
وقتی حجم صبر یکی رو ببینی حتی اگر به ظاهر اداش در بیاری کم کم میتونی شبیه اون آدم بشی...شبیه محبوبه خانم شدن که برای دهن منم زیادی بزرگه
تفاوت این کتاب با تموم کتاب شهدا این بود که بی واسطه از قلب و قلم همسر شهید میومد و لاجرم همونقدر زیبا و مأنوس به دل مینشست
محبوبه خانم یه ایران به دستهای شما بوسه میزنن،ما مدیون ایثار شما و چهار فرزندانتونیم🤍✨️