یازده دقیقه

یازده دقیقه

یازده دقیقه

پائولو کوئیلو و 1 نفر دیگر
3.3
56 نفر |
13 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

1

خوانده‌ام

126

خواهم خواند

23

شابک
9789642617029
تعداد صفحات
304
تاریخ انتشار
1385/7/19

نسخه‌های دیگر

توضیحات

        رمان «یازده دقیقه» یکی از آثار ماندگار پائولو کوئیلو نویسنده توانمند برزیلی است. آنچه که در اکثر آثار کوئیلو مشاهده می‌شود و می‌توان از آن به عنوان فصل مشترک آثارش نام برد، وجود روح زندگی و ایجاد احساس نشاط و امید است.
این کتاب از زبان یک زن روسپی برزیلی نوشته شده که ناخواسته به سوئیس می‌رود و در سرزمین غریب کارش به روسپی‌گری می‌کشد. در طول مدتی که این زن در سوئیس زندگی می‌کند، اتفاقات تلخ و شیرین زندگی خود را به صورت روزانه در دفترچه‌ای یادداشت می‌کند و حوادث زندگی‌اش را بازگو می‌کند.
      

بریدۀ کتاب‌های مرتبط به یازده دقیقه

پست‌های مرتبط به یازده دقیقه

یادداشت‌ها

          《ماریا!چرا اغراق می کنی؟ در طول چهل و پنج دقیقه! اگز زمان در آوردن لباس، نوازش های دروغین، گفتگو های بیهوده و دوباره پوشیدن لباس ها را از این مدت کم کنیم، تنها یازده دقیقه باقی می ماند. یازده دقیقه! دنیا بر اساس پدیده ای می گردد که تنها یازده دقیقه طول می کشد و به خاط همین یازده دقیقه ، در روزی که بیست و چهار ساعت دارد، با احتساب اینکه همه مردان روی زمین هر روز با همسرانشان نزدیکی کنند، چیزی جز بیهودگی نیست... مردان ازدواج می کنند؛ به خانواده خود می بالند؛ گریه کودکان را تحمل می کنند؛ هنگامی که دیر به خانه می رسند ، از توضیح دادن دلیل تاخیر، عاجز هستند؛ ده ها و صد ها زن را می بینند که دلشان می خواهد با آنان در ساحل قدم بزنند؛ برای زنان ناشناخته لباس های فاخر می خرند، حتی گرانتر از آنچه برای همسرانشان ابتیاع می کنند؛ به یک روسپی پول می دهند تا کمبود های احساسی آنها را جبران کند؛ به شرکت های سازنده لوازم آرایش، موسسات بدنسازی و رژیم غذایی مراجعه می کنند؛ و برای افزودن به اقتدار خود، برنامه می ریزند... ولی هنگامی که با مردان دیگر مواجه می شوند، هرگز درباره زنان حرف نمی زنند، بلکه درباره پول ، کار و ورزش به گفتگو می پردازند. آنچه در طبیعت پیشرفت مناسبی نداشت‌ از بین بردن جنگل آمازون، تخریب لایه اوزون، مرگ پانداها، کمبود توتون، غذاهای سرطانزا، و آن گونه که روزنامه ها تبلیغ می کردند، وضعیت زندان ها و زندانیان نبود. دقیقا همان چیز بود که ماریا به آن اشتغال داشت: س.....ک.....س!》
                           (بریده ای از متن کتاب)
مانند دیگر آثار کوئیلو  تنها یک رمان ساده نیست بلکه آکنده از مفاهیم عرفانی و فلسفی است و خط داستانی خوبی هم داره. 
        

5

        داستان درمورد دختری بسیار زیبا هست که عشق کودکی‌اش را از دست داده  و برای ادامه‌ی زندگی، با مشکلات زیادی دست و پنجه نرم می‌کند و این کتاب، داستان اوست.☀️
      

با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش می‌شود.

0

دریا

1403/6/31

          این کتاب یک ناجی است.

مطالبی که می‌نویسم درک من از کتاب است و امیدوارم برای کسی توهین‌آمیز نباشد.

پائولو کوئیلو نویسنده‌ای باهوش است و آن‌جور که از کتاب‌هایش می‌شناسمش، شخصیتی استادوار دارد. اگر می‌توانستم ساعت‌ها با او گفت‌وگو کنم، هرگز خسته نمی‌شدم. نمی‌توانم به کتاب‌هایش به دید کتاب انگیزشی نگاه کنم چون انگیزه‌ی بیرونی ایجاد نمی‌کند. انگار از درون خود ما نوری بیرون می‌کشد و نشانمان می‌دهد که امید را بازمی‌گرداند.

یازده دقیقه داستانی درمورد یک دختر روسپی نیست، گرچه شخصیت اصلی مدتی از این راه کسب درامد می‌کند ولی خیلی سطحی‌نگری است اگر فکر کنیم این کتابی درباره‌ی این موضوع است یا بدتر از آن ترویج‌دهنده‌ی چنین راه و روشی.

یازده دقیقه سفری برای شناخت خودمان است. از این نظر آن را شبیه بعد از عشق (شیر سیاه) الیف شافاک می‌بینم که زنان کوچک درونش را می‌شناسد و به ما هم کمک می‌کند که ببینیم و سرکوبشان نکنیم؛ فارغ از جنسیت.

ماریا دختری مثل همه‌ی دختران دیگر است. خصوصیات خوب و بد را با هم دارد، هم درست و هم اشتباه انتخاب‌هایی می‌کند، اما جسور و بااراده و در حال رشد است. نمی‌توانیم فکر کنیم فقط ما هستیم که از راه درست می‌رویم و تنها ما در حال رشدیم و هرکس که در راه دیگری است در اشتباه است و به جایی نخواهد رسید. چه کسی می‌توانست باور کند مریم مجدلیه، زنی مثل ماریا، همانقدر عزیز برای خدا، که من و شما، به چنان مقامی برسد که هیچ‌یک از حواریون راهی به آن ندارند؟ چه چیزی مریم و ماریا را نجات داد؟ عشق.

و کسانی که بیهوده به عشق کفر می‌ورزند، در دام قضاوت‌گری اسیرند و نجات آنان چه بسیار سخت‌تر است.

ماریا را نمادی از مریم مجدلیه و رالف را نمادی از مسیح می‌بینم و عشق را همان عشق، که عاشق نور، همیشه نور را می‌جوید و می‌شناسد، در هر چهره‌ای.

شباهت جالبی هم با کتاب رز گمشده داشت که از حد توارد فراتر بود و فکر می‌کنم یکی از دیگری وام گرفته باشد. شخصیت رالف نقاش عینا در رز گمشده به شکل نقاش دیگری وجود دارد. شخصیت اصلی یازده دقیقه ماریاست و شخصیت اصلی رز گمشده دیانا که به جستجوی بُعد گمشده‌ی وجودش می‌رود و مری را در خود بازمی‌یابد و آن نور در صورت که هم رالف و هم آن یکی نقاش، در جست‌وجویش هستند و آن را یکی در ماریا و دیگری در مری می‌یابد.

راستش ترجیح می‌دادم کتاب چند صفحه زودتر تمام شود و فراق به وصال منجر نشود، ولی متاسفانه حتی زندگی واقعی هم همین‌طور است. وصل و وصل و وصل، مگر موارد نادری که اسطوره می‌شوند.

پ.ن: قبل از نوشتن دقایقی به صفحه‌ی سفید نوت گوشی خیره ماندم و همه چیز در ذهنم مبهم بود. گشتم دنبال توضیح و تفسیری که مجبور به کشفشان از توی مغزم نباشم، ولی چیزی که مطابق احساس و فکر من باشد پیدا نشد هیچ، اکثر دیدگاه‌ها همان‌طوری بود که اول نوشته‌ام، تحت عنوان سطحی‌نگری از آن‌ها نام برده‌ام. به هر حال این نوشته، هرچقدر مخالفت برانگیزد و دوست‌داشتنی نباشد، من، خالقش، عاشقش هستم و همین کافی است.
        

13

          از پائولو کوئیلو خوشم نمی آید. نه از خودش، نه از کتابهایش و نه از نگاه عرفانی مبتذلش به زندگی و این عقیده نه از روی ظاهر بلکه پس از تحقیق و مطالعه بسیار درباره او حاصل شده است.
اما این کتاب را یک نفس خواندم نه به این خاطر که جذبش شده باشم خواندم چون پائولو کوئیلو خوب می داند چگونه با اعجاز کلمات مفاهمیش را با نوعی زیرکی انتقال دهد.
یازده دقیقه پیش از آنکه در ستایش سکس و روابط جنسی باشد در ستایش روسپیانی ست که تن هایشان را به قیمتی چند در اختیار مردانی قرار می دهند که می خواهند به نوعی از تنهایی هایشان فرار کنند.
پائولو کوئیلو به صراحت در این کتاب اعلام می دارد که روسپیان نه تنها هیچ خطر و تزلزلی را متوجه کانون گرم خانوادگی نمی کنند بلکه در تداوم آن نیز موثرند.
در بخشی از کتاب نویسنده به شرح حال مختصر مردی می پردازد که افکار سادیسمی و مازوخیسمی دارد و جزو مشتریان ویژه است و در رابطه ای که با ماریا قهرمان داستان می پردازد با او مثل یک برده رفتار کرده و به آزار و اذیت او می پردازد تا به قول خودش بعد از این رنج لذتی وافر به او دهد و نکته جالب اینجاست که این مرد عاشق همسرش است و همسرش هم می داند که او هفته ای یکبار به کجا می رود و خوشحال است که همسرش را بعد از یک هفته ی خسته و کاری شاداب می بیند حالا علت این شادابی هر چه می خواهد باشد.
به نظر می رسد کتاب سانسور فراوانی داشته باشد با این حال باز هم تعجب می کنم چگونه اجازه ی چاپ گرفته است.
        

4