حنانه علی اکبری

حنانه علی اکبری

@h_aliakbari
عضویت

مرداد 1403

5 دنبال شده

10 دنبال کننده

یادداشت‌ها

نمایش همه
        کتاب جالبی بود و چند نکته حین خوندنش نظرم رو جلب کرد. 
1) تعلیق و حس انتظار برای فهمیدن جزئیات داستان رو خوشم اومد. یکی از اون موارد این بود که ما بعد از چندین صفحه متوجه دختر یا پسر بودن راوی شدیم و همچنین «کوکو» که اسم پیانو بود. ( چند المان و نشانه داده بود اما دقیق نگفته بود که کوکو دقیقا چه موجود یا وسیله ای هست. ) _ مهم ترین تعلیق، یونس بود که سریع مشخص نمیشه کیه

2) نویسنده چندین بار از تکنیک تکرار استفاده کرد. مثلا در مورد پایه‌های کوکو که در مشت گرفته بود، اول خیلی خلاصه چیزی گفت و بعد چند فصل بعد خوب درموردش توضیح داد و موقعیت اون جملات رو شرح داد. 

3) بیان موضوعات علمی به خوبی و به جا استفاده شده بود به طوری که تو ذوق نمی‌زد و جذابیت کتاب رو اضافه کرده بود و به نظرم این میتونه برای نوجوان که مخاطب این کتابه لذت‌بخش باشه.

4) اما با پایان بندی کتاب چندان ارتباط برقرار نکردم و دوست داشتم واضح تر داستان رو تموم کنه اما همچنان حس تعلیق تاحدی ادامه داشت. 

در ادامه چند بخش کوتاه کتاب که برام جذاب بود آوردم:👇 

❤️ او همیشه همانطور از پیانو صحبت می‌کرد که یونس در عاشقانه هایش از سلما

❤️ما با چشم نگاه نمی‌کنیم، با مغز نگاه می‌کنیم و این یعنی خطای باصره. به خاطر همین علاوه بر نگاه کردن، قضاوت هم میکنیم. 

❤️ بی بی گفت ما چیزی رو از او گرفتیم که تمام وجودش بود درست مثل کاری که دشمن با ما کرد. زور زور زور

❤️وقتی سعی می‌کردم نفت را از روی زمین جمع کنم، انگار داشتم دیوانه وار ساعت های عمرمان را از روی زمین جمع میکردم. 
      

0

        یه کتاب نوجوانه که به دوران جنگ جهانی و حضور لهستانی ها در ایران میپردازه.
در ابتدای کتاب شرح داده شده که لهستانی ها توسط آلمان و روسیه برای کار اجباری به سیبری فرستاده شدن و بعد تصمیم بر این شد که اونا رو از اونجا به یه کشور بی طرف بفرستن...
و این کشور بی‌طرف ایران بود که مردمش با گرسنگی و قحطی دسته و پنجه نرم می‌کردند. حالا باید میزبان لهستانی های مریض و گرسنه هم می‌شدند.
در این کتاب سوفیا، دختری لهستانیه که همراه لهستانی های دیگه از سیری به شمال ایران و بندرانزلی اومده و قراره که با چند نفر از اهالی این شهر به تهران بره
در طول کتاب به قحطی، شرایط حضور لهستانی ها در ایران و بیماری های مختلف اونا اشاره میکنه و اطلاعاتی رو ارائه میده که برای نوجوان لازمه
البته در طول کتاب ضعف هایی از لحاظ روایت هم وجود داشته که قابل چشم پوشی هست.
در کل به نظر من نویسنده موضوع خوبی رو انتخاب کرده اما با عجله در نوع روایت و عدم دقت به ریزه کاری ها، کار رو خراب کرده
شاید اگه این موضوعات با ریزه کاری بیشتری روایت می‌شد، بهتر از آب در میومد. 
      

48

        «جنگ در هر دوره‌ای و در هر کجای دنیا اتفاق خوبی نبوده و نیست. » 
این کتاب از زبان سربازی نوشته شده که مجبور به جنگیدن برای کشورش بوده و مصداق بارز این جمله است. 
هرچند این کتاب به نوعی خاطره این سرباز از روزهای حضورش در جنگ است اما در هر بخش احساسات خواننده را با خود همراه می‌کند. اتفاقاتی مثل مرگ عزیزان و دوستان، کمبود غذا، کمبود لباس و چکمه، بیماری، دوری از خانواده و...
یکی از مهمترین بخش‌های کتاب جایی بود که توضیح می‌داد نوجوانان کم سن و سال از مدرسه به جنگ اعزام  می‌شدند. نوجوانانی که در مدرسه با هم در کلاس درس می‌خواندند و حالا در سنگر در کنار هم بودند. نوجوانانی که حتی لباس‌های سربازان جنگی به تنشان اندازه نبود.
در بخش دیگری از کتاب، بیان شد که گروه جدیدی از نوجوانان به جنگ اعزام شدند و موقع بمب شیمیایی به دلیل اینکه نحوه استفاده از ماسک را نمی‌دانستند، ریه هاشان در اثر مواد شیمیایی سوخت و فوت شدند. 
در بخش دیگری از کتاب، بغض کردم وقتی نویسنده برای مرخصی به خانه برگشت اما لباس‌هایش در خانه برایش کوچک شده بود و حین مدتی که در جنگ بود، رشد کرده بود. 
و.....


      

2

باشگاه‌ها

این کاربر هنوز عضو باشگاهی نیست.

چالش‌ها

لیست‌ها

این کاربر هنوز لیستی ایجاد نکرده است.

بریده‌های کتاب

این کاربر هنوز بریده کتابی ننوشته است.

فعالیت‌ها

فعالیتی یافت نشد.