معرفی کتاب ربکا اثر دفنی دوموریه مترجم خجسته کیهان

ربکا

ربکا

دفنی دوموریه و 2 نفر دیگر
4.1
202 نفر |
48 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

25

خوانده‌ام

574

خواهم خواند

225

ناشر
افق
شابک
9789643697570
تعداد صفحات
694
تاریخ انتشار
1398/8/11

توضیحات

        رمان ربکا در سال ۱۹۳۸ به چاپ رسید و به سرعت به یکی از ماندگارترین آثار جهان ادبیات تبدیل شد.
      

لیست‌های مرتبط به ربکا

نمایش همه
هایدیسارا کوروبچه های راه آهن (رمان های کلاسیک نوجوان 3)

کتاب‌های کلاسیک برای نوجوان‌ها

43 کتاب

نوجوان که بودم کتاب‌های کلاسیک خیلی کمی خوانده بودم، اصلاً احساس نمی‌کردم این کتاب‌ها هم قابل خواندن هستند. وقتی معلم شدم، بچه‌هایی را دیدم که "فقط" کلاسیک می‌خواندند و لذت می‌بردند. چاپ جدید و چاپ خلاصه‌ی کتاب‌های کلاسیک برای نوجوان‌ها، باعث شد که امروز خواندن این دسته کتاب‌ها برای این گروه سنی در دسترس‌تر و ساده‌تر باشد. تلاش کردم این فهرست به شیوه‌ای جایگذاری شود که ترتیب از آسان به دشوار یا از سن کم به سن بیشتر داشته باشد، کتاب‌های جلد مشکی نشر افق، خلاصه کتاب هستند ولی باقی نسخه‌ها کامل‌اند. در همه‌ی موارد ترجیح بر چاپ نشر افق (یا قدیانی) است، منتها بعضی از کتاب‌ها با چاپ این نشر در بهخوان موجود نبود و ناچار شدم نسخه‌ی ناشر دیگری را اضافه کنم. بعضی‌ از کلاسیک‌هایی که در فهرست موجود نیست (مثل بلندی‌های بادگیر) را اصلا دوست نداشتم برای همین در فهرست نگذاشتم و این یک علاقه‌ی کاملاً شخصی است. فقط جلد اول مجموعه‌ها در این فهرست گنجانده شده و احتمالاً باز هم تکمیل خواهد شد.

24

پست‌های مرتبط به ربکا

یادداشت‌ها

          _ به نام خدا _
خیلی خب این کتاب هم بعد دو روز( و با حساب روزی که فقط فصل ۱ و ۲ رو خوندم سه روز ) تموم شد ‌.
از خوندنش خیلی لذت بردم ! واقعا باید بگم شاهکار بود . قلم نویسنده فوق العاده بود . هر بار خوندنش همراه با یه لذت عجیب بود . حس و حال کتاب ، قلم نویسنده ، روایت از زبان شخصیتی که ما حتی اسمش رو نمی دونیم ، همه و همه ش عالی بود .
اول بذارید بگم ترجمه نشر افق رو خوندم . بعضی جاها ایراد داشت مثلا به جای کلمه گیلاس کلمه ی شِری ( Cherry که به انگلیسی میشه گیلاس ) رو گذاشته بود ‌. یا همین کلمه های عادی هم حتی مشکل داشت . ولی کلیتش بد نبود و  طوری نبود که خواننده رو خیلی اذیت بکنه ‌.
اول بگم که در ابتدای داستان شروع چندان خوبی پیش رو نداریم . تقریبا بعد صفحه ی ۳۵۰،۴۰۰ نویسنده شوک های اصلی خودش رو وارد می‌کنه . اما خواهشا فصل یک و دو رو گذری نخونید چون در واقع بعد این دو فصل نویسنده برمی‌گرده به گذشته و داستان گذشته رو روایت می‌کنه . و در واقع ابتدای داستان همون پایانش هست . در واقع این داستان مثل یه پازله و اگه فصل های اول رو دقیق نخونید انگار تیکه های آخر پازل رو قرار ندید . 
من بخش جنایی داستان و بعضی قسمت ها که قرار بود خواننده رو غافلگیر کنه رو از قبل حدس زدم . پایانش که برام لو رفته بود ( ممنون از کاربر عزیزی که نمی‌شناسمش و اومد یه کامنت توی یه سایت معروف خرید کتاب گذاشت و پایان داستان رو لو داد ممنون واقعا 😂😂) ‌. برای همین چندان مشتاق غافلگیری ها نبودم و اگه حدسیات قوی ای داشته باشید امکان داره داستان رو از قبل پیش بینی بکنید . یه نیم ستاره هم به خاطر همین که داستان با حدسیاتم جور در اومد و داستان یکم جذابیت خودش رو برام از دست داد کم کردم .
شخصیت پردازی هم که ... واقعا عالیه و حرفی راجع بهش نیست که قبلا گفته نشده باشه . به خصوص شخصیت اصلی و به نظرم بهترین ویژگی کتاب همین شخصیت پردازی فوق العاده ش بود که توی کل داستان ما رو طوری با شخصیت ها همراه کرد که حس می ‌کنید واقعا شخصیت ها واقعی ان، احساساتشون، افکارشون و ‌... انگار واقعی بودن و این شخصیت ها فقط شخصیت کاغذی نبودن، انگار پوست و استخوان و خون دارن ، انگار واقعا در جهان ما و نه فقط در کتاب زندگی می‌کنند!....
مندرلی هم که جز مکان های داستانی مورد علاقه م شد ! واقعا توصیفات نویسنده طوری بود که احساس می‌کردم اونجا زندگی می‌کنم و توی راهرو هاش راه می‌رم ، داخل بخش غربی مندرلی و اتاق ربکا رو نگاه می‌کنم که خیلی وقته کسی پا بهش نذاشته...
درباره ی پایان هم باید بگم چندان جذاب نبود . فقط نیم ستاره (به خاطر پایان)کم می‌کنم چون دلم نمیاد به این کتاب از چهار ،  امتیاز کم تری بدم ‌.
در کل عالی بود و لذت بردم ازش ‌‌. البته خیلی سلیقه ایه و از اون دست کتاب هایی نیست که همه خوششون بیاد . چون توصیفات زیادی داره ، داستان یکم کند پیش میره و در ابتدا غافل گیری چندانی نداریم . و ابتدا هم چندان جذاب نیست و امکان داره خواننده به ادامه دادن ترغیب نشه .
ولی من دوستش داشتم و پیشنهادش می‌کنم .
 دوست دارم فیلمش رو هم ببینم . 
نیم ستاره به خاطر پایان و نیم ستاره به خاطر قابل پیش بینی بودن کم کردم * 
        

14

          «ربه‌کا» نام رمان مشهوری است که به قلم بانوی انگلیسی، دافنه دوموریه نوشته شده و حسن شهباز  آن را به فارسی برگردانده است. این رمان که اولین بار در سال 1938 منتشر شد، یکی از داستان‌های مشهور  عاشقانه جهان معاصر محسوب می‌شود. 
کتاب به فاصله کوتاهی پس از انتشار، به بیشتر زبان‌های دنیا ترجمه شد و توانست به فروش خوبی دست یابد. 
آلفرد هیچکاک کارگردان سینما، در سال 1940 فیلمی بر اساس رمان «ربه‌کا» ساخت؛ این فیلم که برنده جایزه اسکار شد، بر شهرت دافنه دو‌موریه افزود.
داستان ربه‌كا، حكایتی مرموز، جذاب و عاشقانه است. این داستان با تصویر كشیدن فضاهای یك عمارت عظیم و اشرافی مخاطب را به خود جذب كرده تا جاییكه بادهای وزیده شده  در ساحل عمارت موهای خواننده را نوازش می‌كند، بوی گل‌های روییده در باغ به مشام خواننده می‌رسد و نگرانی و اضطراب راوی داستان كه تا پایان كتاب نامش مطرح نمی‌شود، در تمام لحظات،خواننده را رها نمی‌كند و خواننده در تمام اتفاقات خود را حاضر در ماجرا می‌بیند.
داستان سراسر در حال قیاس دو زن است، یكی ساده دیگری باشكوه، یكی زیرك و دیگری بینوا. همه او را تحسین می‌كنند و از او به دیگری تعریف می‌كنند. خواننده البته اگر زن باشد، شاید دوست دارد شبیه او شود. جالب است كه شخصیتی چنین قوی و تاثیرگذار در داستان، مرده است ولی داستان، او را زنده‌تر از زنده‌ها نشان می‌دهد تا جایی كه زیباترین جمله كتاب به میان می‌آید:
“من با زنده‌ها می‌توانم بجنگم ولی زورم به مرده نمی‌رسد”......
        

16