معرفی کتاب اتاقی از آن خود اثر ویرجینیا وولف مترجم هدی طاهری

اتاقی از آن خود

اتاقی از آن خود

ویرجینیا وولف و 1 نفر دیگر
3.8
82 نفر |
32 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

16

خوانده‌ام

145

خواهم خواند

106

شابک
9786007159835
تعداد صفحات
160
تاریخ انتشار
1397/6/24

توضیحات

        نویسنده در این کتاب در نثری داستان گونه به موضوعاتی چون «گمنامی زنان»، «تاریخ ادبیات زنان»، «تأثیر سبک و ارزش های مردانه در نوشته های زنان»، «خشم و نفرت در هنر و مخاطرات آن برای  هنرمند»، «تحلیل رمان به عنوان ژانر اصلی نوشتار زنان» و... می پردازد. نویسنده در این کتاب بحث می کند که تا قرن نوزدهم زنان شخصیتی از آن خود نداشتند و موجوداتی وابسته بودند و با طنز گزنده ای موضوع «خواهرِ شکسپیر» را مطرح  می کند که بعدها نمونه ای در ادبیات فمنیستی می شود.
      

لیست‌های مرتبط به اتاقی از آن خود

پست‌های مرتبط به اتاقی از آن خود

یادداشت‌ها

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

          به هر تقدیر، او داشت تلاش می‌کرد. در همان حال که او را تماشا می‌کردم که خود را برای این آزمون آماده می‌کرد، اسقف‌ها، رؤسای دانشکده‌ها، پزشکان و اساتید، پدرسالارها و معلم‌های سختگیر را می‌دیدم -اما امیدوار بودم که او آن‌ها را نبیند- که همگی با فریادهای خود باران هشدار و اندرز بر سرش فرو می‌باریدند. نمی‌توانی این کار را بکنی، نباید آن کار را بکنی! فقط اساتید و محققان اجازه دارند روی چمن راه بروند! خانم‌ها بدون معرفی‌نامه اجازه‌ی ورود ندارند! زنانِ رمان‌نویسِ جویای نام و محترم از این طرف! به این ترتیب، مانند جمعیتِ پشت نرده‌های میدان مسابقه‌ی اسب‌دوانی، بر سرش فریاد می‌کشیدند، و آزمون او این بود که بدون نگاه کردن به چپ و راست از روی مانع بپرد. به او گفتم، اگر بایستی که دشنام بدهی، مسابقه را باخته‌ای؛ همین‌طور اگر باستی تا بخندی. اگر تردید کنی یا دستپاچه شوی، کارَت تمام است. انگار تمام پولم را روی او شرط بسته باشم، به او التماس کردم، «فقط به فکر پریدن باش!» او مثل پرنده‌ای از روی مانع پرید. اما بعد از آن مانعی دیگر بود، و مانعی دیگر. نمی‌دانستم طاقت دارد یا نه،‌ زیرا تشویق‌ها و فریادها اعصاب‌خردکن بود. اما او نهایت تلاشش را کرد. فکر کردم، کار مری کارمایکل آن‌قدرها هم بد نیست، با توجه به اینکه نابغه نیست،‌ بلکه دختر گمنامی است که نخستین رمان خود را در اتاقی اجاره‌ای می‌نویسد، بی‌آنکه از آن چیزهای مطلوب -وقت و پول و فراغت- بهره‌ی کافی داشته باشد.

همون‌قدر که انتظار داشتم گیرا و قابل درک بود. اینکه وولف حدود صد سال پیش مسئله‌ی حقوق زنان رو با تمرکز بر فاکتورهای اقتصادی بررسی کرده، واقعاً تحسین‌برانگیزه. فقط تو یه سری از بحث‌های حوزه‌ی جنسیت محتاطانه پیش رفته بود یا یه جنبه‌هایی از قضیه رو ندیده بود که به نظر میرسه با توجه به زمان نگارش کتاب، عجیب نیست. در کل خوندنش رو توصیه می‌کنم؛ چون با وجود مشکلی که گفتم،‌ خیلی از مسائلی که مطرح می‌کنه بعد از این همه سال هنوزم برای مخاطب ملموسه. البته این نکته از طرفی واقعاً باعث تأسفه و نشون میده چرا هنوز صحبت از حقوق زنان ضروریه...
        

0

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

کتاب #اتاق
          کتاب #اتاقی_از_آن_خود ریشه‌ای فمینیستی دارد؛
از محرومیت‌های زنان تاریخ، از دستان مردهایی که 
بر گلوی استعداد زن فشرده شد تا زن از بالای بوم به
این طرف و آن طرفش بیوفتد؛
سری فرو افتاده و بدون اعتماد به نفس و دیگر جهت،
خشم و تأکید؛ خشمی که آثار بزرگی از زنان را خدشه‌دار کرده
و به خیال او امان نداده در آسمان افکار شخصیت‌های داستان 
اوج بگیرد. خشمی کاملا به جا! اما بسیار آسیب زننده.
در این کتاب به زمینه‌های پیدایش این حواس و اتفاقات پرداخته
و پیش‌داوری‌های متعصبانه و حتی تحقیرآمیز مردهای مطرح را
درباره فعالیت‌های زن، تفکرات و استعدادهایش می‌خوانیم؛
که شاید خون در رگ‌هایتان به آشوب بیوفتد!
و شاید نقص از زن نیست، که از نگاه متکبرانهٔ مردی‌ست که
جز خودش زنی را مؤثر و لایق نمی‌خواهد.
مخلص کلام این که: 
لازم نیست مانند مرد باشید و  لازم نیست از مردی بهتر باشید،
کافی‌ست «فقط یک زن» باشید! با پذیرفتن محدودیت‌ها خودتان باشید‌.
دست از گلایه و خشم بردارید! 
هستند زنانی که در همین تاریکی ها
پتو را روی سر خود نکشیدند و فانوسی روشن کرده‌اند!


#سیده_مهشید_عزیزی
        

9

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

          ادعای کتاب روشن است؛ زن‌ها برای نوشتن به درآمدی منطقی و فضایی شخصی احتیاج دارند و این دو چیز ساده قرن‌ها از آن‌ها گرفته شده و به دلیل بی‌توجهی به نقش مسائل اقتصادی و آموزشی با تاریخی به شدت مردانه مواجه هستیم. اما این وضع می‌تواند تغییر کند، اگر به جای تمرکز بر تفاوت‌های فیزیلوژیک زن و مرد، شرایط زیست متفاوت‌شان را بررسی کنیم و سعی کنیم فضایی برابر برای‌شان ایجاد کنیم. 
نثر وولف خیلی قشنگ و روان و دل‌نشینه. خوش‌صحبته و انگار جلوت نشسته و بدون تکلف داره اندیشه‌های ژرفش رو باهات درمیون می‌ذاره؛ مثل یه خاله‌ی مهربون و عاقل و مستقل که نصیحتت می‌کنه. و به‌نظرم این ادعای کلی‌ش خیلی قابل تعمیمه به کسانی که کار فرهنگی می‌کنن و این باور اشتباهی که ازشون انتظار می‌ره این کار رو باید مجانی انجام بدن، درحالی‌که دوام هرکاری - خوب یا بد - برمی‌گرده به‌این‌که اون آدم از نظر مالی اون‌قدری تأمین باشه که بتونه به‌صورت متمرکز و بدون دغدغه‌ی آسیب‌زننده تمام انرژی‌ش رو بذاره روی کار مفیدش.
        

4

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

یک اتاق و
          یک اتاق و کمی پول

همه‌ی حرفش را در همان سطرهای آغازین می‌زند: «به نظر من زنی که می‌خواهد داستان بنویسد باید پولی و اتاقی از آن خود داشته باشد.» وولف هر آنچه را به ذهنش می‌رسد در جا و با زبانی ساده بیان می‌کند. به همین دلیل اگرچه موضوع اصلی زن و نویسندگی‌ست، گاهی از موضوعاتی به‌کل بی‌ربط نیز حرف می‌زند. از دانشگاه و کارکرد مخربش برای زندگی یا از شعر مدرن و مشکلاتش. بعد، پشت میز شام به فقر می‌اندیشد: «اگر کسی خوب شام نخورده باشد، نمی‌تواند خوب فکر کند، خوب عشق بورزد، خوب بخوابد.» و این فقر را با اندک فاصله‌ای به زن ربط می‌دهد: «از فکر آن همه زن که سال از پس سال کار می‌کردند و برایشان دشوار بود که دو هزار پوند روی هم بگذارند… برآشفتم و فقر شرم‌آور جنسیت خویش را تحقیر کردم. پس مادران ما چه می‌کردند که هیچ ثروتی نداشتند که برای ما بگذارند؟ دماغشان را پودر می‌زدند؟ ویترین‌ها را تماشا می‌کردند؟… خودنمایی می‌کردند؟؟!».
به‌راستی چرا مادران مانند پدران، برای دخترانشان میراثی به جای نمی‌گذارند؟
چیزی که ویرجینیا وولف را از دیگر زنان نویسنده جدا می‌کند، نه‌تنها رمان‌هایش، که همین مادر بودن اوست: مادر نقد ادبی فمینیستی. و این مادر شدن با تولد «اتاقی از آن خود» آغاز می‌شود. وولف در اتاقی از آن خود، زن را نخستین بار در ادبیات زنانه بررسی می‌کند. البته بررسی او کمی با بررسی‌های سنتی متفاوت است. او مرزهای ژانر ادبی مقاله را متناسب با هدفش تغییر می‌دهد و چیزی تازه خلق می‌کند. چیزی که هم داستان است هم مقاله. این جسارت او از دو جنبه قابل بررسی است: نخستین و مهم‌ترینش بی‌اعتنایی به جغرافیای ادبی مردانه است. او معیارهای ادبی را تماماً مردانه می‌داند و می‌پرسد: چرا زنان دارای معیارهایی نباشند که به دست خود ساخته‌اند؟ وقتی ادبیاتی که زن از آن حرف می‌زند نیز میدان تحمیل و تحمل ژانرهای ادبی مردسالارانه باشد دیگر جایی برای اندیشه‌ی زن باقی نمی‌ماند.
دومین جنبه، روش خاص اوست. این که چگونه از تمام تکنیک‌های ادبی کمک می‌گیرد، موضوعی حاشیه‌ای را استادانه به مرکز می‌آورد و صمیمیتی کمیاب را در یک ژانر رسمی برقرار می‌کند تا بیشتر بر مخاطبش تأثیر بگذارد.
این همان میراثی است که از مادر نقد ادبی فمینیستی انتظار می‌رود برای دخترانش به جای بگذارد.
        

2

شراره

شراره

1402/4/24

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

24

نیلوفر

نیلوفر

1403/3/15

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

          اتاقی از آن خود به موضوع زن و داستان میپردازه و دلیل اینکه زنان کمتر نویسنده می‌شدند و صاحب آثار خیلی خیلی کمی در ادبیات بودند رو بیان میکنه. 
به اعتقاد ویرجینیا وولف نوشتن به عواملی مادی مثل سلامتی، پول و فضای ساکت وابسته است که زنان حتی در قرن ۱۹ به راحتی‌ به این موارد دسترسی نداشتند.
 برای مثال اگر شکسپیر خواهر نابغه ای مثل خودش داشت، اون دختر فرصت زیادی برای شکوفا شدن و آموزش دیدن نداشت چون اتاقی که بتونه اونجا خلوت کنه نداشت و توی خونه مدام مزاحمش می‌شدند و مستمری‌ای هم نداشته که با خیال راحت به نوشتنش بپردازه و زمانی که مجبور به فرار از خونه میشه و مثل شکسپیر دنبال کار در تأتر میگرده به مسخره گرفته میشه و از مدیر بازیگران که دلش به حال دختر که ۱۷ سال بیشتر نداشت میسوزه باردار میشه و در آخر خودکشی میکنه. 
بنظر ویرجینیا وولف تصورش هم محاله که زنی در زمان شکسپیر نبوغ اون رو داشته باشه، چون زنان باید در سن نوجوانی به سنت‌ها و خواسته های والدین تن می‌دادند و کمتر زنی فرصت یادگیری داشته‌.

 من از خوندنش خیلی لذت بردم متن کتاب روان بود و پیچیدگی زیادی نداشت. برای شروع مطالعه راجع به زنان کتاب بسیار مناسبیه‌. جمع بندی بسیار تامل برانگیزی هم داشت و شش صفحه آخر کتاب رو یادداشت کردم تا همیشه فرصت یادآوریش رو داشته باشم.

قسمتی از جمع بندی:
"آیا تا به اینجا در صحبتهای خود به قدر کافی هشدارها و مخالفت بشریت را برایتان بازگو کرده ام؟ برایتان گفته ام آقای اسکار براونینگ چه نظر تحقیرآمیزی نسبت به شما دارد. به شما نشان داده ام که زمانی ناپلئون درباره شما چه فکر می‌کرده و اکنون موسیلینی چگونه فکر می‌کند....آقای جان لانگدون دیویس به زنان هشدار می‌دهد (که وقتی بچه داشتن دیگر مطلوب نباشد، به زنان هم نیازی نیست.) امیدوارم این هشدار را به خاطر بسپارید.
        

0

مینا

مینا

دیروز

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

          این دومین کتابی بود که بعد از خانم دلوی از وولف خوندم و ابداً ناامیدم نکرد! در واقع حتی آتیش شوقم برای خوندن باقی کارهاش رو هم تیزتر کرد! این کتاب رمان یا داستان نیست و در دسته‌ی ناداستان (nonfiction) جای می‌گیره، و ترکیب افکار وولف در مورد ادبیات زنان و مقاله‌ایه که باید در همین موضوع «زن و داستان» بنویسه (و می‌نویسه و منتشر هم میشه). کتاب برخلاف خانم دلوی تماماً از سبک جریان سیال ذهن پیروی نمی‌کنه ولی چون به هر حال وولف، وولفه (!)، در فصول ابتدایی کتاب که افکار وولف پررنگ‌تر از نقدش به موضوع مقاله‌ست، این جریان سیال ذهن بودن همچنان حضور خودشو نشون میده. در فصل‌های بعدی، این اثر خیلی کمرنگ‌تر و کتاب ساختارمندتر میشه و حالت مقاله‌طور می‌گیره، ولی نه تنها از جذابیتش کمتر نمیشه که خودم رو به شخصه بیشتر و بیشتر جذب کتاب کرد.

در این کتاب وولف رد پای بسیار محو زنان رو در ادبیات قرون گذشته تا عصر خودش دنبال می‌کنه و با افکار، نظرات و نقدهاش خواننده رو با خودش همراه می‌کنه و پله‌به‌پله در جریان کشفیات و مطالعاتش قرار میده. تو این کتاب از گمنامی زنان در ادبیات، تاریخ ادبیات زنان اروپا، قباحت نوشتن رمان و سرودن شعر توسط زنان، تحقیر زنان توسط جامعه و مردان، تأثیر سبک و روش مردانه بر روی نوشته‌های زنان، رمان به مثابه ابزاری که در اختیار زنان قرار گرفته، تاثیر قانون، سنت و پول بر ادبیات زنان و غیره صحبت می‌کنه و در نهایت امیدواره که زن‌ها بتونن سبک مخصوص خودشون رو پیدا کنن.

چرا اسم کتاب اینه؟ وولف میگه اکثر زنان (تا عصر اون) هیچوقت اتاقی مجزا برای خودشون نداشتن تا بتونن با خیال راحت و بدون مزاحمت چیزی بنویسن (بجز نامه)، در حالیکه مردان اتاقای مطالعه‌ی مخصوص به خودشونو داشتن. در ضمن، اینکه یه مرد شعر بگه یا رمان بنویسه ابداً شرم‌آور نبوده و لازم نبوده مثل یه زن پنهونش کنه. پس زنان اول از همه برای نویسنده‌ی خوبی شدن احتیاج به اتاقی مخصوص به خودشون داشتن. و دوم که اینم بسیار مهمه، پوله. مستمری منظمی داشته باشن تا مجبور نشن برای چندرغاز پول هر کار خفت‌باری رو قبول کنن و تهشم خسته و کوفته از کار و خانه‌داری و بچه‌داری وقت و خلاقیتی برای نوشتن براشون نمونده باشه.

با اینکه کتاب در سال 1929 منتشر شده، هنوز خیلی از مطالبش برای منِ خواننده‌ی زنِ امروزی هم قابل درکه. و همین نشون میده که این زن، وولف، چقدر آینده‌نگر بوده! اون زمان زنان نویسنده، با وجود غول‌هایی مثل جین آستین، خواهران برونته و جورج الیوت، هنوز هم تا حدی مورد تمسخر مردان بودن و تنها در سال‌های اخیر بوده که دو کالج برای تحصیلات تکمیلی بانوان باز شده بوده و زنان اجازه داشتن درس خوندن رو ادامه بدن (!)... و بعد زنی مثل وولف هست که میگه: «صد سال دیگر زنان دیگر جنسیتِ تحت حمایت نخواهند بود. منطقاً در تمام فعالیت‌ها و کارهایی که روزی از آن‌ها محروم بوده‌اند شرکت خواهند کرد. پرستار بچه زغال‌سنگ حمل خواهد کرد. زن مغازه‌دار لوکوموتیو خواهد راند. تمام پیش‌فرض‌های مبتنی بر واقعیت‌های دوره‌ای که زنان جنسیتِ تحت حمایت بودند، از میان خواهد رفت...» چرا؟ چون «ارزش‌ها به کلی دگرگون خواهد شد.»

جدای از این دید به آینده، وولف خیلی جدی به دنبال رد پای زنان در سده‌های مختلف می‌گرده و تنها چیزایی که به سختی پیدا می‌کنه، مواردی اندک از استعدادهای سرکوب شده و تحقیر و سرکوب شدیدیه که جامعه‌ی مردسالار نصیب اون زنان کرده و در سروده‌ها و نوشتار اون‌ها تنها خشم و نفرت از مردان و جامعه‌ای که طردشون کرده دیده میشه. حتی وقتی هم که بعدها رمان‌نویسیِ زنان تا حدی پذیرفته میشه (چون حالا تبدیل به منبع درآمد قشر متوسط زنان جامعه شده، و قاعدتاً پول باعث میشه چیزی گرانبها تلقی بشه)، بازم اکثر آثاری که توسط زنان نوشته می‌شدن، تقلیدی از سبک ادبیات مردانه بوده و وولف به این ایراد می‌گیره، میگه وقتی زن و مرد با هم متفاوتن، چرا باید سبک ادبیشون یکسان باشه؟ اگر زن هستین، پس مثل یک زن بنویسین و مفتخر باشین. یکی از نویسنده‌هایی که وولف برای همین زنانه نوشتن و دیدِ زنانه داشتن تحسینش می‌کنه، جین آستینه.

در عین حال که بحث در مورد زنانه، وولف علیه همه‌ی مردان جبهه‌گیری نمی‌کنه و در واقع تأکید داره که ادبیات وقتی به معنای کامل کلمه غنی میشه که هم مردان و هم زنان همپای هم به سبک و سیاق جنسیت خودشون بنویسن و اینجوری می‌تونن نقاط کور (یا به قول وولف نقطه‌ای به اندازه‌ی یک شیلینگ در پشت سر) جنسیت مقابل رو کامل کنن. و معتقده درون روح هر مرد زنی هست و درون روح هر زنی، یک مرد. و وقتی این دو بخش به توازن و صلح بهم برسن، اون وقته که متنی که نوشته میشه می‌تونه در تمام خواننده‌ها نفوذ کنه و درک و موندگار بشه.

کتاب بخشای زیادی در مورد اینکه چرا مردان انقدر زنان رو برای نوشتن تحقیر می‌کردن و می‌کنن داره، در مورد اینکه چرا زنان رمان رو به عنوان نوع ادبی نوشتن انتخاب کردن، در مورد فشار جامعه که یکسره زنان رو از هر تفکر و نوشتن و نقدی منع می‌کنه و مدام میگه تو نمی‌تونی، یا از عهده‌ش برنمیای! مطالبی در مورد انسجام ذهن، درگیری‌های ذهنی زنان، واقعیت‌ها، صداقت و «خود بودن» در نوشتن و غیره داره که من نمی‌تونم اینجا چیزی ازشون بگم و باید حتماً خودتون برین و بخونین. چه مرد باشین چه زن.

کتابمم پر از هایلایت و خط و نوشته شده و دارم پرپر می‌زنم که برگردم و دوباره بخونمش؛ این بار با ذهنی بازتر.
        

3

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

          ویرجینیا ولف در این کتاب در مورد زن و داستان  و چالش های نویسندگی زنان و در کل چالش های زندگی و استقلال زنان صحبت میکنه.. کتاب در حقیقت از حیث نقد و بیان مسئله فمینیستی حائز اهمیته و نظر خود من اینه که بیشتر از اینکه به سوالات پاسخ بده،  بیشتر فکر رو به چالش میکشه و این خودش به سوالات بیشتری منجر میشه و البته تا حدودی تو اوایل و اواخر کتاب تناقضاتی هست و این خودش نشون دهنده میزان درگیرشدن ذهنی نویسنده با موضوع بوده.. 
موقع خوندن کتاب حتما باید زمان نگارش کتاب و ادبیات و فرهنگ و دید جامعه نسبت به زنان و محدودیت های شدید زندگی زنان  اون دوره رو در نظر داشته باشین.. 
یه چیزی که ازین کتاب خیلی برام جالب بود میزان دقت و توجه ویرجینیا موقع خوندن اثار بقیه نویسنده ها بود به خصوص در مورد کتاب جین ایر که یه قسمتی صحبت کرده بود و من بعد خوندن جین ایر دقیقا به همون جا رسیدم و واقعا دقت ویرجینیا وولف رو تحسین کردم..
کتاب، کتاب خوبیه به نظر من ولی ازون دسته کتاب ها نیست که به همه پیشنهاد بدم بخونن  و خوندنش رو به افرادی پیشنهاد میکنم که یا خودشون میخوان نویسنده بشن یا هستند  یا اثار ویرجینیا ولف رو خوندن یا به اثار حیطه فمینیستی علاقه دارن..


        

39