اتاقی از آن خود

اتاقی از آن خود

اتاقی از آن خود

ویرجینیا وولف و 1 نفر دیگر
3.6
41 نفر |
20 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

6

خوانده‌ام

78

خواهم خواند

50

شابک
9786007159835
تعداد صفحات
160
تاریخ انتشار
1397/6/24

توضیحات

        نویسنده در این کتاب در نثری داستان گونه به موضوعاتی چون «گمنامی زنان»، «تاریخ ادبیات زنان»، «تأثیر سبک و ارزش های مردانه در نوشته های زنان»، «خشم و نفرت در هنر و مخاطرات آن برای  هنرمند»، «تحلیل رمان به عنوان ژانر اصلی نوشتار زنان» و... می پردازد. نویسنده در این کتاب بحث می کند که تا قرن نوزدهم زنان شخصیتی از آن خود نداشتند و موجوداتی وابسته بودند و با طنز گزنده ای موضوع «خواهرِ شکسپیر» را مطرح  می کند که بعدها نمونه ای در ادبیات فمنیستی می شود.
      

لیست‌های مرتبط به اتاقی از آن خود

پست‌های مرتبط به اتاقی از آن خود

یادداشت‌ها

کتاب #اتاق
          کتاب #اتاقی_از_آن_خود ریشه‌ای فمینیستی دارد؛
از محرومیت‌های زنان تاریخ، از دستان مردهایی که 
بر گلوی استعداد زن فشرده شد تا زن از بالای بوم به
این طرف و آن طرفش بیوفتد؛
سری فرو افتاده و بدون اعتماد به نفس و دیگر جهت،
خشم و تأکید؛ خشمی که آثار بزرگی از زنان را خدشه‌دار کرده
و به خیال او امان نداده در آسمان افکار شخصیت‌های داستان 
اوج بگیرد. خشمی کاملا به جا! اما بسیار آسیب زننده.
در این کتاب به زمینه‌های پیدایش این حواس و اتفاقات پرداخته
و پیش‌داوری‌های متعصبانه و حتی تحقیرآمیز مردهای مطرح را
درباره فعالیت‌های زن، تفکرات و استعدادهایش می‌خوانیم؛
که شاید خون در رگ‌هایتان به آشوب بیوفتد!
و شاید نقص از زن نیست، که از نگاه متکبرانهٔ مردی‌ست که
جز خودش زنی را مؤثر و لایق نمی‌خواهد.
مخلص کلام این که: 
لازم نیست مانند مرد باشید و  لازم نیست از مردی بهتر باشید،
کافی‌ست «فقط یک زن» باشید! با پذیرفتن محدودیت‌ها خودتان باشید‌.
دست از گلایه و خشم بردارید! 
هستند زنانی که در همین تاریکی ها
پتو را روی سر خود نکشیدند و فانوسی روشن کرده‌اند!


#سیده_مهشید_عزیزی
        

6

          ادعای کتاب روشن است؛ زن‌ها برای نوشتن به درآمدی منطقی و فضایی شخصی احتیاج دارند و این دو چیز ساده قرن‌ها از آن‌ها گرفته شده و به دلیل بی‌توجهی به نقش مسائل اقتصادی و آموزشی با تاریخی به شدت مردانه مواجه هستیم. اما این وضع می‌تواند تغییر کند، اگر به جای تمرکز بر تفاوت‌های فیزیلوژیک زن و مرد، شرایط زیست متفاوت‌شان را بررسی کنیم و سعی کنیم فضایی برابر برای‌شان ایجاد کنیم. 
نثر وولف خیلی قشنگ و روان و دل‌نشینه. خوش‌صحبته و انگار جلوت نشسته و بدون تکلف داره اندیشه‌های ژرفش رو باهات درمیون می‌ذاره؛ مثل یه خاله‌ی مهربون و عاقل و مستقل که نصیحتت می‌کنه. و به‌نظرم این ادعای کلی‌ش خیلی قابل تعمیمه به کسانی که کار فرهنگی می‌کنن و این باور اشتباهی که ازشون انتظار می‌ره این کار رو باید مجانی انجام بدن، درحالی‌که دوام هرکاری - خوب یا بد - برمی‌گرده به‌این‌که اون آدم از نظر مالی اون‌قدری تأمین باشه که بتونه به‌صورت متمرکز و بدون دغدغه‌ی آسیب‌زننده تمام انرژی‌ش رو بذاره روی کار مفیدش.
        

2

یک اتاق و
          یک اتاق و کمی پول

همه‌ی حرفش را در همان سطرهای آغازین می‌زند: «به نظر من زنی که می‌خواهد داستان بنویسد باید پولی و اتاقی از آن خود داشته باشد.» وولف هر آنچه را به ذهنش می‌رسد در جا و با زبانی ساده بیان می‌کند. به همین دلیل اگرچه موضوع اصلی زن و نویسندگی‌ست، گاهی از موضوعاتی به‌کل بی‌ربط نیز حرف می‌زند. از دانشگاه و کارکرد مخربش برای زندگی یا از شعر مدرن و مشکلاتش. بعد، پشت میز شام به فقر می‌اندیشد: «اگر کسی خوب شام نخورده باشد، نمی‌تواند خوب فکر کند، خوب عشق بورزد، خوب بخوابد.» و این فقر را با اندک فاصله‌ای به زن ربط می‌دهد: «از فکر آن همه زن که سال از پس سال کار می‌کردند و برایشان دشوار بود که دو هزار پوند روی هم بگذارند… برآشفتم و فقر شرم‌آور جنسیت خویش را تحقیر کردم. پس مادران ما چه می‌کردند که هیچ ثروتی نداشتند که برای ما بگذارند؟ دماغشان را پودر می‌زدند؟ ویترین‌ها را تماشا می‌کردند؟… خودنمایی می‌کردند؟؟!».
به‌راستی چرا مادران مانند پدران، برای دخترانشان میراثی به جای نمی‌گذارند؟
چیزی که ویرجینیا وولف را از دیگر زنان نویسنده جدا می‌کند، نه‌تنها رمان‌هایش، که همین مادر بودن اوست: مادر نقد ادبی فمینیستی. و این مادر شدن با تولد «اتاقی از آن خود» آغاز می‌شود. وولف در اتاقی از آن خود، زن را نخستین بار در ادبیات زنانه بررسی می‌کند. البته بررسی او کمی با بررسی‌های سنتی متفاوت است. او مرزهای ژانر ادبی مقاله را متناسب با هدفش تغییر می‌دهد و چیزی تازه خلق می‌کند. چیزی که هم داستان است هم مقاله. این جسارت او از دو جنبه قابل بررسی است: نخستین و مهم‌ترینش بی‌اعتنایی به جغرافیای ادبی مردانه است. او معیارهای ادبی را تماماً مردانه می‌داند و می‌پرسد: چرا زنان دارای معیارهایی نباشند که به دست خود ساخته‌اند؟ وقتی ادبیاتی که زن از آن حرف می‌زند نیز میدان تحمیل و تحمل ژانرهای ادبی مردسالارانه باشد دیگر جایی برای اندیشه‌ی زن باقی نمی‌ماند.
دومین جنبه، روش خاص اوست. این که چگونه از تمام تکنیک‌های ادبی کمک می‌گیرد، موضوعی حاشیه‌ای را استادانه به مرکز می‌آورد و صمیمیتی کمیاب را در یک ژانر رسمی برقرار می‌کند تا بیشتر بر مخاطبش تأثیر بگذارد.
این همان میراثی است که از مادر نقد ادبی فمینیستی انتظار می‌رود برای دخترانش به جای بگذارد.
        

1

شراره

1402/4/24

23

نیلوفر

1403/3/15

          اتاقی از آن خود به موضوع زن و داستان میپردازه و دلیل اینکه زنان کمتر نویسنده می‌شدند و صاحب آثار خیلی خیلی کمی در ادبیات بودند رو بیان میکنه. 
به اعتقاد ویرجینیا وولف نوشتن به عواملی مادی مثل سلامتی، پول و فضای ساکت وابسته است که زنان حتی در قرن ۱۹ به راحتی‌ به این موارد دسترسی نداشتند.
 برای مثال اگر شکسپیر خواهر نابغه ای مثل خودش داشت، اون دختر فرصت زیادی برای شکوفا شدن و آموزش دیدن نداشت چون اتاقی که بتونه اونجا خلوت کنه نداشت و توی خونه مدام مزاحمش می‌شدند و مستمری‌ای هم نداشته که با خیال راحت به نوشتنش بپردازه و زمانی که مجبور به فرار از خونه میشه و مثل شکسپیر دنبال کار در تأتر میگرده به مسخره گرفته میشه و از مدیر بازیگران که دلش به حال دختر که ۱۷ سال بیشتر نداشت میسوزه باردار میشه و در آخر خودکشی میکنه. 
بنظر ویرجینیا وولف تصورش هم محاله که زنی در زمان شکسپیر نبوغ اون رو داشته باشه، چون زنان باید در سن نوجوانی به سنت‌ها و خواسته های والدین تن می‌دادند و کمتر زنی فرصت یادگیری داشته‌.

 من از خوندنش خیلی لذت بردم متن کتاب روان بود و پیچیدگی زیادی نداشت. برای شروع مطالعه راجع به زنان کتاب بسیار مناسبیه‌. جمع بندی بسیار تامل برانگیزی هم داشت و شش صفحه آخر کتاب رو یادداشت کردم تا همیشه فرصت یادآوریش رو داشته باشم.

قسمتی از جمع بندی:
"آیا تا به اینجا در صحبتهای خود به قدر کافی هشدارها و مخالفت بشریت را برایتان بازگو کرده ام؟ برایتان گفته ام آقای اسکار براونینگ چه نظر تحقیرآمیزی نسبت به شما دارد. به شما نشان داده ام که زمانی ناپلئون درباره شما چه فکر می‌کرده و اکنون موسیلینی چگونه فکر می‌کند....آقای جان لانگدون دیویس به زنان هشدار می‌دهد (که وقتی بچه داشتن دیگر مطلوب نباشد، به زنان هم نیازی نیست.) امیدوارم این هشدار را به خاطر بسپارید.
        

0

          به به، چه کتابی، چه نویسنده‌ی عاقل و فهمیده‌ای...
برعکس تمام فمینیست‌های دیوانه‌ی کله‌خرابی که در این سال‌ها دیده‌ام و تمام فکر و ذکرشان نمایش نوک پستان، داشتن موی زیر بغل و لخت به خیابان آمدن بود و هست، نویسنده با همین کتاب کوچک تمام نابرابری‌های جنسی را که در جامعه‌ی خود رویت کرد را به بهترین شکل ممکن با آثار روحی و روانی‌ش به خواننده عرضه می‌‌دارد.

این نخستین کتابی بود که از ویرجینیا وولف می‌خواندم. یکی از نکات جالب ایشان، مطالعات زیاد و البته عمیق ایشان بود که در نتیجه‌ی آن، در همین کتاب کوچک، تعداد نقل قول‌هایی که از کتاب‌های مختلف به میان آورد و آنان را به چالش کشید بسیار زیاد بود.

این کتاب، کتابی بسیار خوب در زمینه‌ی مطالعات زنان است و خواندنش برای من بسیار مهم بود و در نتیجه‌ خواندنش را به سایر دوستانم به ویژه دوستان زنم پیشنهاد می‌کنم.

نقل‌قول نامه
"زیبایی دنیایی که به زودی نابود می‌شود دو وجهه دارد، یکی خنده و یکی غم و اندوه که قلب را شرحه شرحه می‌کند."

"آیا زنان قابلیت تحصیل کردن دارند؟ به نظر ناپلئون این قابلیت را نداشتند، اما نظر دکتر جانسون عکس این بود. آیا زنان روح دارند؟ برخی از قبایل بدوی معتقدند که زنان روح ندارند و دیگران برعکس اعتقاد دارند که زنان نیمه‌خدا هستند و از این رو آن‌ها را می‌پرستیدند. برخی از عاقلان بر این باورند که زنان از نظر ذهنی سطحی‌ترند و برخی دیگر می‌گویند از نظر هوشیاری عمیق‌ترند. گوته به زنان احترام می‌گذاشت و موسیلینی از آنان متنفر بود. به هر کجا که نگاه می‌کردی مردان در مورد زنان فکر می‌کردند و نظر متفاوتی داشتند..."

"برای ما موجوداتی که اسیر وهم و خیالیم بیش از هر چیز دیگری اعتماد به نفس لازم است. بدون اعتماد به نفس مثل کودکی در گهواره‌ایم."

کارنامه
فقط یک نمره از کتاب بابت ترجمه‌ی نه چندان روانش کسر و چهار ستاره برای کتاب منظور می‌کنم. مطلعم که ترجمه‌ی دیگری از این کتاب از خانم #صفورا_نوربخش توسط #نشر_نیلوفر نیز چاپ گردیده است که مورد اقبال خواننده‌ها بوده اما متاسفانه جهت مطالعه در دسترس من نبود، برای همین پیشنهاد می‌کنم پیش از خرید و مطالعه به سراغ آن ترجمه بروید.

سی‌ام آبان‌‌ماه یک‌هزار و چهارصد و یک
        

16

          به به، چه کتابی، چه نویسنده‌ی عاقل و فهمیده‌ای...
برعکس تمام فمینیست‌های دیوانه‌ی کله‌خرابی که در این سال‌ها دیده‌ام و تمام فکر و ذکرشان نمایش نوک پستان، داشتن موی زیر بغل و لخت به خیابان آمدن بود و هست، نویسنده با همین کتاب کوچک تمام نابرابری‌های جنسی را که در جامعه‌ی خود رویت کرد را به بهترین شکل ممکن با آثار روحی و روانی‌ش به خواننده عرضه می‌‌دارد.

این نخستین کتابی بود که از ویرجینیا وولف می‌خواندم. یکی از نکات جالب ایشان، مطالعات زیاد و البته عمیق ایشان بود که در نتیجه‌ی آن، در همین کتاب کوچک، تعداد نقل قول‌هایی که از کتاب‌های مختلف به میان آورد و آنان را به چالش کشید بسیار زیاد بود.

این کتاب، کتابی بسیار خوب در زمینه‌ی مطالعات زنان است و خواندنش برای من بسیار مهم بود و در نتیجه‌ خواندنش را به سایر دوستانم به ویژه دوستان زنم پیشنهاد می‌کنم.

نقل‌قول نامه
"زیبایی دنیایی که به زودی نابود می‌شود دو وجهه دارد، یکی خنده و یکی غم و اندوه که قلب را شرحه شرحه می‌کند."

"آیا زنان قابلیت تحصیل کردن دارند؟ به نظر ناپلئون این قابلیت را نداشتند، اما نظر دکتر جانسون عکس این بود. آیا زنان روح دارند؟ برخی از قبایل بدوی معتقدند که زنان روح ندارند و دیگران برعکس اعتقاد دارند که زنان نیمه‌خدا هستند و از این رو آن‌ها را می‌پرستیدند. برخی از عاقلان بر این باورند که زنان از نظر ذهنی سطحی‌ترند و برخی دیگر می‌گویند از نظر هوشیاری عمیق‌ترند. گوته به زنان احترام می‌گذاشت و موسیلینی از آنان متنفر بود. به هر کجا که نگاه می‌کردی مردان در مورد زنان فکر می‌کردند و نظر متفاوتی داشتند..."

"برای ما موجوداتی که اسیر وهم و خیالیم بیش از هر چیز دیگری اعتماد به نفس لازم است. بدون اعتماد به نفس مثل کودکی در گهواره‌ایم."

کارنامه
فقط یک نمره از کتاب بابت ترجمه‌ی نه چندان روانش کسر و چهار ستاره برای کتاب منظور می‌کنم. مطلعم که ترجمه‌ی دیگری از این کتاب از خانم #صفورا_نوربخش توسط #نشر_نیلوفر نیز چاپ گردیده است که مورد اقبال خواننده‌ها بوده اما متاسفانه جهت مطالعه در دسترس من نبود، برای همین پیشنهاد می‌کنم پیش از خرید و مطالعه به سراغ آن ترجمه بروید.

سی‌ام آبان‌‌ماه یک‌هزار و چهارصد و یک
        

0

          ماجرا از زمانی شروع میشه که خانم ویرجینیا وولف درمورد «زن و داستان» در دو کالج نیوهام و گرتن سخنرانی می‌کنه (سال ۱۹۲۸) و تا پایان همون سال هم مقاله‌ای با همین عنوان می‌نویسه و در مجلۀ ادبی معتبر فروم چاپ می‌کنه. بعد از اون، سه‌ماه وقت می‌ذاره و نوشته‌هاش رو تصحیح می‌کنه و کتابی می‌نویسه که عنوانش رو از زن و داستان به «اتاقی از آن خود» تغییر میده؛ البته که مقاله و کتاب از جهاتی با هم تفاوت دارند از جمله شیوه نگارش که به نوبۀ خودش از اهمیت زیادی برخورداره و گفته میشه که هنوز هم در کلاس‌های آیین نگارش و فن بیان سطوح متفاوت دانشگاهی تدریس میشه.
از این که بگذریم، این کتاب به این دلیل حائز اهمیته که به‌عنوان سرآغازی برای یک جریان فکری محسوب میشه که «به‌طور کلی نظریه‌پردازی فمنیسم و به‌طور خاص نقد ادبی فمنیسم» رو شکل میده و بله، نقد فمنیسمی به‌طور رسمی با این کتابه که آغاز میشه.
و اما در مورد خود کتاب: نثر روونی داره. از تاریخ ادبیات میگه، رابطۀ زن و داستان در گذشته و حال، تاثیرش بر آثار تولیدشده و عوامل تاثیرگذار در این زمینه چیزیه که در این کتاب بهش پرداخته شده. در نهایت باید بگم که
علاوه بر یک بررسی‌ تاریخی، دیدگاه‌های جالبی توی این کتاب مطرح شده که ارزش خوندن داره.
        

12

          ✍️ به سختی می‌تونم بگم چی خوندم. تصویر پیشِ روی من اشیاء پراکندۀ لغزانی روی امواج آب بود، نه یک شکل منسجم شبیه قایق یا کشتی.
دلیلش می‌تونه کهولت سن، خنگی، آشنانبودن با فرهنگ انگلیسیِ خانم ویرجینیا یا از هر دری سخن گفتنش (نثر مُدرن!) باشه.

چند شیء رهاشده بر آب که شناختم این‌هاست؛

یک. زن باید استقلال مالی و فکری داشته باشد تا بتواند بنویسد. این جمله رو بارها در حد تهوع تکرار می‌کنه؛ «سالی پانصد پوند درآمد و اتاقی از آنِ خود».

دو. «زنان همیشه فقیر بوده‌اند، نه فقط در دویست سال اخیر، بلکه از آغاز تاریخ». به همین دلیله که (در زمانِ خودش) نویسنده‌های زنِ بسیار کمی وجود داشتند و از همون‌ها هم اطلاعات کافی در دسترس نبود. اون میگه وضعیت زنان در قرن نوزدهم و قبل از اون داغون بوده و معتقده مردان برای سال‌های طولانی به‌خاطر موقعیت‌هایی که داشتند (استقلال و آزادی در جامعه) ادبیات رو به انحصار خودشون درآورده بودند.

سه. ویرجینیا به‌شدت منتقد(بیزار از) مردان و تفکرات مردانه بوده. چند جای کتاب به شیوه‌های مختلف می‌گه مردان بدون زن‌ها هیچی نیستند!

چهار: از زن‌ها می‌خواد که بنویسند و زنانه بنویسند.« بنابراین از شما می‌خواهم همه‌جور کتابی بنویسید و در مورد هیچ موضوعی، هر قدر بی‌اهمیت و پیش‌پاافتاده تردید نکنید»، «رؤیای تأثیرگذاشتن بر دیگران را از سر بیرون کنید.»، «باید مشعلت را محکم به دست بگیری» و «این کار و تلاش، حتی در فقر و گمنامی به زحمتش می‌ارزد.».

خوشحالم تموم شد.


#کتابخانۀ_اتاق_کناری
@anbarivaotaghekenari
        

14