معرفی کتاب سه دیدار با مردی که از فراسوی باور ما می آمد: رجعت به ریشه ها اثر نادر ابراهیمی

سه دیدار با مردی که از فراسوی باور ما می آمد: رجعت به ریشه ها

سه دیدار با مردی که از فراسوی باور ما می آمد: رجعت به ریشه ها

4.5
237 نفر |
71 یادداشت
جلد 1

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

45

خوانده‌ام

462

خواهم خواند

201

شابک
9789645069825
تعداد صفحات
246
تاریخ انتشار
1398/9/27

توضیحات

        کتاب حاضر که جلد اول از مجلد دو جلدى است، داستان‏ بلندى درباره زندگى امام خمینى (ره) است، که نویسنده در آن‏ کوشیده ابعاد مختلف شخصیتى ایشان را در قالب داستان بررسى‏ کند. دوران کودکى امام و شکل ‏گیرى شخصیت وى در دامن پرمهرمادر و صاحبه خانم (عمه ایشان)...


      

لیست‌های مرتبط به سه دیدار با مردی که از فراسوی باور ما می آمد: رجعت به ریشه ها

نمایش همه

پست‌های مرتبط به سه دیدار با مردی که از فراسوی باور ما می آمد: رجعت به ریشه ها

یادداشت‌ها

          در این چشم ها قدرت عجیبی است. قدرتی که می تواند جهان را زیر و رو کند...

مانند یقیه نوشته های نادر ابراهیمی دوستش داشتم ولی امامش امام نبود! امام شناس نیستم ولی همین قدر می توانم تشخیص دهم که آقا روح اللهِ نادر ابراهیمی خیلی از امام خمینی دور بود.
دیدار اول: مردی که از فراسوی باور ما می آمد که اصلا به امام شباهت نداشت ( از لحاظ محتوای سخنان ). مثلا:
 یک مریدِ تنها در جهانی چنین پر ازدحام، دلیل حقارت مراد است و نرسیدن به پای آن قله ای که هدف ماست. 
و در جایی دیگر آقای مدرس را سرزنش می کنند که تنها می جنگند. در صورتی که امام بار ها فرمودند که همه ی دنیا یک طرف باشند و من در طرف دیگر، دست از راه حق نمی کشم و 
  ما مکلف به انجام تکلیفیم و به نتیجه کاری نداریم 

روش اثبات خدا را هم در این دیدار به نظرم نمی توان به امام نسبت داد.

دیدار سوم: این دیدار را بیشتر از دو دیدار دیگر دوست داشتم و به همین دلیل به دنبال اصل ماجرا رفتم و خوب تفاوت های بسیار یافتم.
مثلا آقا روح اللهِ داستان، مرحوم مدرس را برای مجلس رفتن، سرزنش می کند. در صورتی که از سخنان امام چیزی دیگری برداشت می شود:
 ... آنها از مدرس مي‌ترسيدند. مدرس يك انسان بود. يك نفري نگذاشت پيش برود كارهاي او راتا وقتي كشتندش، يك نفري غلبه مي‌كرد بر همه‌ي مجلس، بر اهالي كه در مجلس بودند غلبه مي‌كرد، يك نفري، يك نفري تا توي مجلس نبود ( من آن وقت مجلس رفتم، ديدم، براي تماشا، بچه بودم، جوان بودم، رفتم) مجلس آن وقت تا مدرس نبود مثل اينكه چيزي در آن نيست، مثل اينكه محتوا ندارد. مدرس با آن عباي نازك و با آن ـ عرض بكنم ـ‌ قباي كرباسي وقتي وارد مجلس مي‌شد ـ ‌يك مجلس ـ طرحهايي كه در مجلس داده مي‌شد،‌آن كه مخالف بود مدرس مخالفت مي‌كرد و مي‌ماساند مطلب را...
 البته این فقط یک مثال است از تناقضات صحبت های امام با شحصیت آقا روح الله درباره ی آقای مدرس.

تصمیم ندارم تک تک اشکالات کتاب را بیاورم.
 فقط این که آقا روح الله بیشتر از این که امام باشد، انگار خود نادر ابراهیمی است.
و این که برای شناختم امام اوصیکم به خواندن سخنان و نوشته های خودشان.
 اکنون که من حاضرم، بعض نسبت‌های بی‌واقعیت به من داده می‌شود و ممکن است پس از من در حجم آن افزوده شود؛ لهذا عرض می‌کنم آنچه به من نسبت داده شده یا می‌شود، مورد تصدیق نیست مگر آن‌که صدای من یا خط و امضای من باشد، با تصدیق کارشناسان؛ یا در سیمای جمهوری اسلامی چیزی گفته باشم.
        

13

          .

خدایا! حکومت های ستمگر، چرا نمی فهمند که نفرت، صدا ندارد؟ خصلت نفرت، تا روز بروز، خاموش بودن است: سربه‌زیری، نجابت، شرمساری، افتادگی، لال بودگی و حتی احساس گناه. وقتی به دنیا می آید، با صدا گریه نمی کند تا پرستار و پزشک تاریخ بتوانند بفهمند که این نوزاد، به آمدن خویش اعتراضی دارد. آغوز مادر، برای این نوزاد، از همه چیز واجب تر است؛ چرا که نوزاد را در مقابل صدها مرض مصونیت می بخشد. مادر این را می داند. پنهانی سینه اش را در دهان طفل می گذارد: بنوش فرزندم! بنوش نازنینم! من می دانم. تو باید قدرتمند اما خاموش باقی بمانی، تا به گاهِ امکان.


دنیس رایت - به عنوان سفیرکبیر - و گروه سفارت خانه انگلیس، بی صدا، به تهران باز می گردند و روابط ایران و انگلیس، قدری پنهان کارانه و موذیانه بر قرار می شود. دانشجویان دانشگاه تهران، پیشگام همگان در قیام علیه بیگانگان و بیگانه پرستان، به اعتراضی خوف انگیز بر می خیزند. آن ها همه کلاس ها را تعطیل می کنند و فریادکشان به حیاط دانشگاه می ریزند. 
روز سوگ بزرگ و سیاهی گسترده است. 
شانزدهم آذر. 
نیروهای ویژه سلطنتی، سیاه‌مست، جنون زده، آشفته حال، عربده جوی، کف به دها نآورده، نفس‌کش‌طلب، ددمنش، بی تاب و ویرانگر به دانشگاه هجوم می آورند. می زنند، می اندازند، می کشند، می سوزند و می کوبند- همچون قهرمانان بزرگی که از ناموس، ایمان و وطنشان دفاع می کنند.
        

1

          
دغدغه نادر اسلام است و ایران.در متعالی ترین وجه،شجاعت و جسارت و غیرت را یک جا برای حفظ میهن و دشمن ستیزی می خواهد.
در ابتدای این اثر او واقعیت و حقیقت را از هم تفکیک کرده است و به خوانندگان خود توصیه کرده است برای دانستن واقعیت صرف به تاریخ رجوع کنند وبرای دانستن حقیقتی داستانی همراه او وارد دنیای سه دیدار شوند.
این اثر داستانی بر پایه‌ی زندگی امام خمینی است.در چند بخش از کتاب راوی کتاب از یافتن پیر فرزانه ای سخن می گوید که همراه با او سفر برای یافتن حقیقت را آغاز می کند.
آنها به شیوه سایر کتاب های نادر در دیالوگ های طولانی در باره ایمان و باور و حرکت و ظلم ستیزی سخن می گویند.
در بخش های دیگر به خانواده امام در کودکی و نحوه شهادت حاج آقا مصطفی،پدر امام، به تفضیل می پردازد.اعضای خانواده یک به یک معرفی می شوند و نسبت امام با اجداد آزادی خواه او ترسیم می گردد.
در فصل هایی نیز امامِ جوان که به اجتهاد رسیده در مقابل مدرس قرار می دهد و در شکل دهی این دیدارها نظر خود را در باب مبارزه با حکومت ستم پیشه بیان می دارد.
در نهایت با پرش زمانی فصلی از ازدواج و فصلی از روزگاری که امام خمینی به طور جدی به مبارزه و فعالیت بر ضد حکومت ستمشاهی می پرداخت،کتاب را به پایان می برد.
آخرین بخش از کتاب نیز شعری است هماهنگ با محتوای کتاب و در باب آزادی خواهی و آزاد اندیشی.
نام فصول داستان خلاقانه است به طوری که در هم آمیختگی فصول و رفت و آمد در زمان کودکی و جوانی امام با کمک آنها گره گشایی می گردد.
زبان نادر سخت و سنگین است و البته موزون و دل نشین.ولی خواننده باید عادت داشته باشد که ناگهان توی ذوق اش نخورد.صبوری و حوصله برای فهم بخش هایی که در مورد وجود خداوند دلیل می آورد،لازم است.

کتاب قابل توصیه به بزرگسالان طرفداران نادر و امام خمینی بزرگوار است.

#سیاست
#زندگی‌نامه
#امام‌خمینی
#تاریخ_معاصر
        

4

          «سه دیدار...» کتابی است که نادر ابراهیمی با نوشتنش (یک‌بار دیگر) نشان داد که اهل کارهایی است که غیرممکن به نظر می‌رسند. راستش هنوز هم حتی فکر کردن به نوشتن یا ساختن یک اثر دراماتیک و داستانی از زندگی امام خمینی غیرممکن به نظر می‌رسد؛ کاری که نادر ابراهیمی ۲۰ سال پیش به راحتی انجام داده بود.

این کتاب یک رمان واقعی با سبک و سیاق خاص نادر ابراهیمی از زندگی امام خمینی است. رمانی که در ۳ روایت (دیدار) موازی پیش می‌رود:

*دیدار اول، حال و هوایی عرفانی و استعاری دارد و روایت‌گر رابطه مریدی با مرادش (استعاره از امام) است و درواقع تصویری نسبتا مجرد و انتزاعی از حرکت امام است. این بخش‌ها کوتاه‌تر از بخش‌های دیگرند، با زبان (و اگر درست خاطرم باشد با فونت) متمایزی نوشته شده‌اند و کمی ثقیل‌تر از فصل‌های دیگرند و جان می‌دهند برای استخراج جملات ناب اینستاگرامی مثل . در گوشی اضافه کنم که به شخصه از روی این فصل‌های ۳کای به علاوهٔ ۱ می‌پریدم. اگر حوصله ندارید از روی این فصل‌ها بپرید تا به فصل‌های داستانی‌تر برسید.
*دیدار دوم، دیداری با ریشه‌های امام است. در این فصل‌ها با روح‌الله کوچولوی یتیمی مواجه می‌شویم که زیر دست مادر و عمه‌اش تربیت می‌شود و می‌بالد. هر چند داستان اصلی این فصل‌ها دفاع امام از رعیت‌زاده‌ای در مقابل یک خان‌زاده است، اما با داستان اجداد امام هم در این فصل آشنا می‌شویم.
*دیدار سوم، دیداری با آقا سید روح‌الله جوانی است که به حوزه قم آمده و سرش بدجوری بوی قرمه‌سبزی می‌دهد. در این فصل‌ها امام با آیات عظام بروجردی، مدرس و کاشانی دیدار می‌کند و درباره اوضاع سیاسی کشور تحت زعامت پهلوی‌ها با آن‌ها بحث می‌کند و از آن‌ها درس می‌آموزد؛ بدجوری عاشق می‌شود و ازدواج می‌کند؛ و حتی یک دیدار غیر منتظره خیلی خیلی باحال هم با شاه دارد.

این کتاب را در رده سنی راهنمایی طبقه‌بندی کرده‌ام چرا که هیچ مشکل اخلاقی‌ای نداشت. اتفاقا آموزنده هم بود. فقط باید در نظر بگیرید که شاید بخشی از روایت‌ها پشتوانه تاریخی نداشته باشند (که از نظر آقا نادر درستش هم همین است؛ چرا که: تاریخ بسیار چیزها را نمی داند. تاریخ، به همان نسبت که نمی داند، دروغ می گوید. تاریخ، به همان نسبت که دروغ می گوید، ریاکار و فاسد و ستمگر است). ضمنا یادتان باشد که امام این کتاب عاشق هم می‌شود :).

http://davanevis.blog.ir/post/3-appointments
        

9