نرجس رخشانی

نرجس رخشانی

@rakhshaninarjes

44 دنبال شده

35 دنبال کننده

یادداشت‌ها

        شهدای هسته ای همیشه برایم خاص بوده اند. داستان هرکدامشان را که میخوانم با زوایایی از زندگی شان آشنا میشوم که برایم تازگی دارد.
غمگینم از اینکه این شهدا را چه در زمان حیاتشان و چه بعد از شهادتشان کم شناختم. 

بعضی کتاب ها آنقدر موضوعشان کشش دارد که دیگر قالبش برایت مهم نیست. دیگر اهمیت ندارد که نویسنده چگونه روایت کرده باشد. زندگی نامه ی شهدا برای من اینگونه است.
کتاب شهدا را در هرقالبی که باشد دوست دارم چون شخصیت و ویژگی های خود شهید آنقدر جذاب است که در حین خواندن درگیر قالب کتاب نمیشوم و تماما محو داستان هستم.
هرچند کاملا موافق این هستم که هرچه قالب کتاب قوی تر باشد، آن کتاب بهتری خواهد بود.
 
استاد را خیلی دوست داشتم. دقیقا در روزهایی که فکرم مشغول ادامه ی تحصیلم هست خواندن این کتاب برایم مانند معجزه ای بود. او مثل یک استاد فانوسی را برای راهم روشن کرد تا بتوانم قوی تر از قبل به مسیرم ادامه دهم.
اما افسوس که بعد از خواندن هر روایتش به خودم رجوع کردم و از خودم پرسیدم چقدر فاصله دارم با افرادی چون او  ….
      

6

3

        اتفاقات غزه که رخ داد به خودم آمدم. شک شده بودم مثل هر انسان دیگری. باز هم برای آرامش به کتاب پناه آوردم. اما دلم میخواست این دفعه کتابی را بخوانم که بی ربط به اتفاقات نباشد.
کتابخانه را کمی وارسی کردم. مشغول گشتن بودم که چشمم به کتاب شهید مطهری افتاد. راستش را بگویم دلم برای کتاب های استاد تنگ شده بود. یک سالی میشد که دیگر کتابی از ایشان نخوانده بودم. عنوان کتاب را که دیدم مطمئن شدم برای خواندن آن.
وقتی مطالعه اش را شروع کردم هرروز بیشتر مطمئن میشدم در انتخابم و البته افسوسی دنبالم بود که چرا زودتر این کتاب را نخواندم.
گاهی باید مسائل را ریشه ای تر پیگیری کنیم. گاهی باید به سراغ مبانی بریم. و خوشحالم که در این روزها و همزمان با این اتفاقات این کتاب را خواندم.
درست است که تمام جملات کتاب برایم درس و معرفت داشت اما چند نکته را خلاصه از کتاب اینجا مینویسم که در این ایام آرامشبخش دلم بود:

خداوند در آیات ۱۶ تا ۱۸ سوره انبیاء میفرمایند حق همچون گلوله ای به سمت باطل پرتاب میشود و مغز باطل را خرد میکند. یعنی باطل از بین رفتنی است. قرآن در جنگ حق و باطل خوشبینانه نگاه میکند و می گوید: این نمود باطل شما را نترساند، این فراگیری باطل شما را مایوس نکند زیرا سرانجام حق پیروز است. 

همچنین در آیه ۱۳۹ سوره آل عمران بیان میکند: از کمی خودتان و زیادی آن ها بیم نداشته باشید، از مال فراوانشان که ثروتهای دنیا را انباشته اند ترس نداشته باشید، از اسلحه و زور فراوانشان نترسید، فقط محهز به ایمان و حقیقت باشید، مومن واقعی باشید. اگر چنین شدید پیروزی از آن شماست.

امام علی در خطبه ی ۵۰ نهج البلاغه می فرماید: همانا آغاز فتنه ها و نابسامانی ها هوای نفسانی است که منبع واقع می شوند. یعنی انسان هایی تحت تاثیر هوای نفسانی خودشان قرار میگیرند و بعد به جای اینکه خدا را پرستش کنند هواهای نفسانی را پرستش می کنند و دنبال خواسته هایشان می روند.

کتاب قابل تاملی بود. با هر جمله اش به فکر فرو رفتم و افسوس خوردم که چرا قرآن را بهتر نخواندم. چرا به جملات و آیاتش توجه بیشتری نکردم. هریک از معانی آیات قرآن که در کتاب استاد بیان شده بود را که میخواندم بیشتر به این مسئله می رسیدم که واقعا قرآن مایه ی آرامش است و من چقدر از آن دورم . چقدر در نزد من مهجور است…
      

4

        دوجان را برای حلقه ی کتابخوانی سفارش داده بودم اما خیلی دیر به دستم رسید تقریبا وقتی که همه ی اعضای حلقه ی کتابخوانی مان کتاب را خوانده بودند.

اما نام کتاب آنقدر برایم جذاب بود که بدون هیچ معطلی، بعد از اینکه کتاب را از پستچی گرفتم، خواندنش را آغاز کردم.

مترو، کتاب و من، تقریبا بهم گره خورده ایم. ترکیب مورد علاقه ام شده است این ترکیب. 
منی که قبلا از مترو فراری بودم به خاطر ازدحام و وقت تلف شده اش، حالا مشتاقانه به سمت واگن ها میدوم و کتابم را از توی کیف درآورده و شروع به خواندن میکنم.
حتی گاهی اوقات دعا دعا میکنم مترو کمی آرامتر حرکت کند تا صفحه ی نیمه خوانده ام را به اتمام برسانم.
یکی از همین روزها موقع برگشت از سر کار میرزا قاسمی ناهار آن روز را هم توی همان پلاستیکی گذاشتم که دوجان هم همانجا بود.
ایستگاه طالقانی آنچنان شلوغ بود که مجبور شدم کمی پلاستیک را مایل در دستم بگیرم. اما آنقدر از ظرف میرزاقاسمی مطمئن بودم که لحظه ای شک نسبت به سرازیر شدن روغن آن نکردم.
بعد از اینکه در ایستگاه دروازه دولت کمی از ازدحام جمعیت کم شد، توانستم کتابم را از توی پلاستیک دربیاورم. همین که کتاب را بیرون آوردم چشمم به پایین کتابم افتاد که حالا رنگ خاکستری جلدش به رنگ نارنجی تبدیل شده بود.
میرزا قاسمی پایین دوجان را بغل کرده بود و کمی از عطرش را به آن بخشیده بود.
از آن روز هرچه میگذرد بوی میرزا قاسمیِ دوجان کم و کمتر میشود اما حالا هروقت نام این کتاب می آید، قبل از هرچیزی به یاد میرزا قاسمی می افتم. مادر بودن و غذا درست کردن دو جز جدانشدنی از یکدیگر هستند و حالا بر روی کتاب دو جانِ من هم این پیوند، نقش بسته است. دوجان و میرزا قاسمی…

کتاب دوجان کتابی است مادرانه برای همه ی زنانی که مادری را به نحوی تجربه کرده اند حتی با بچه ی نداشته شان. خواندنش فقط به خانم ها منحصر نمی شود. مردها هم میتوانند بخوانند و حتی با آن همدردی کنند. کتاب را با تمام وجودم خواندم و از خواندنش لذت بردم. اگر چه برخی از روایت ها میتوانست بهتر نوشته شود اما در کل کتاب خوبی بود و من اکثر روایت ها را دوست داشتم. با بعضی از روایت ها خندیدم و با بعضی از آن ها اشک ریختم. امیدوارم نور مادرشدن به هر کسی که آرزویش را دارد بتابد.
      

9

        کتاب داستان راستان، یک کتاب با حجم کم و نثری روان که شما برای خواندن آن مشتاقانه صفحات را ورق می زنید.
هنگام خواندن کتاب حسرت عجیبی بر دلم نشست. یاران و اصحابی که امام ها را دیدند و با آن ها مصاحبت داشتند و هر لحظه از نفس گرم و مسیحایی آن ها کسب فیض می کردند. خوشا به حالشان. کاش من هم امام غائبمان را می دیدم و از دیدن او و شنیدن صحبت هایش روزی هزار بار میمردم♥️
تصور میکنم اگر در زمان پیامبر میبودم لحظه ای از در خانه شان دور نمیشدم و  هر ثانیه شکل ماهش رو نگاه میکردم و در کلمات گوهر بارش غرق میشدم. 
و این عاشقی چقدر برایم شیرین است....
خواندن فضائل این خانواده همیشه مبهوت و متحیرم میکند. مگر میشود اینچنین انسان کاملی باشی و مهربانی ات را بر جهان بتابانی؟!


اما استاد مطهری ...
نکته ی بسیار قابل توجه راجع به ایشان این است که نثرشان بسیار ساده و روان است طوری که هر فردی به آسانی میتواند اغلب کتاب های ایشان را بخواند و از مطالعه ی آن لذت ببرد و مطالب را درک کند.
      

7

بریده‌های کتاب

نمایش همه

فعالیت‌ها