بریدهای از کتاب سه دیدار با مردی که از فراسوی باور ما می آمد اثر نادر ابراهیمی
1404/2/19
صفحۀ 205
روح الله، تنها، کنار جوی باریک، روی یک تخته سنگ، کنار گل های زرد نشسته بود، اما اندیشه هایش، بسیار بالاتر از آن دو عقاب - که همچون دو نقطه سیاه چرخان بودند - می پرید: هیچ چیز در جای خودش نیست، در جایی که خدا می خواهد نیست - حتی مهر، عشق، کار و آواز ...
روح الله، تنها، کنار جوی باریک، روی یک تخته سنگ، کنار گل های زرد نشسته بود، اما اندیشه هایش، بسیار بالاتر از آن دو عقاب - که همچون دو نقطه سیاه چرخان بودند - می پرید: هیچ چیز در جای خودش نیست، در جایی که خدا می خواهد نیست - حتی مهر، عشق، کار و آواز ...
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.