معرفی کتاب آسمان پس از توفان اثر صبا طاهر مترجم مریم رفیعی

آسمان پس از توفان

آسمان پس از توفان

صبا طاهر و 1 نفر دیگر
4.7
29 نفر |
11 یادداشت
جلد 4

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

1

خوانده‌ام

41

خواهم خواند

35

شابک
9786001884566
تعداد صفحات
540
تاریخ انتشار
_

توضیحات

        جن‌های شب‌آور که قرن‌ها زندانی بودند، دست به حمله زده‌اند و روستاها و شهرها را به خاک و خون کشیده‌اند. اما برای شب‌آور، انتقام از دشمنان انسانش تازه شروع ماجراست. فرمانده کریس ویتوریا خود را امپراتوریس اعلام کرده و هر کسی را که از اطاعت از او سرپیچی می‌کند، از سر راه برمی‌دارد. و چه کسی در راس این فهرست قرار دارد؟ سنگ‌چشم خونی و اعضای باقیمانده‌ی خانواده‌اش. لایای اهل سرا که اکنون با سنگ‌چشم خونی متحد شده، در تلاش است فقدان دو عزیزش را پشت سر بگذارد. او که مصمم است جلوی تهدیدی که می‌تواند کل دنیا را به نابودی بکشاند بگیرد، تمام وقت و انرژی‌اش را صرف نابودی شب‌آور می‌کند و در این بین قدرتی باستانی را بیدار می‌کند که می‌تواند او را به پیروزی یا عذابی غیرقابل تصور برساند. و در اعماق مکان انتظار، روح‌گیر فقط به فکر فراموش کردن زندگی و عشقی است که پشت‌سر گذاشته. با این حال این کار به معنای نادیده گرفتن ردپای قتل‌های به‌جامانده از شب‌آور و جن‌هایش است. روح‌گیر برای حفظ سوگند خود و محافظت از جهان انسان‌ها در برابر موجودات ماوراءطبیعی، باید از مرزهای سرزمین خود فراتر رود. او باید ماموریتی را برعهده بگیرد که می‌تواند همه‌ی چیزهایی را که می‌شناسد نجات دهد… یا برای همیشه نابود کند.
      

لیست‌های مرتبط به آسمان پس از توفان

نمایش همه

پست‌های مرتبط به آسمان پس از توفان

یادداشت‌ها

طهورا>>

طهورا>>

1403/3/27

          باید بگم اصلا انتظار نداشتم اینجوری تموم بشه...
انتظار داشتم هم روند داستان خوب و شاد باشه هم پایانش...
یا حداقل مثل جلد های قبلی باشه.
ولی این جلد با جلد های دیگه خیلییی فرق داشت. حاضرم جلد های دیگه رو هزاران بار بخونم ولی این جلد...
من با این جلد اخگری در خاکستر احساسات مختلفی رو تجربه کردم...خندیدم، هیجان زده شدم، گریه و بغض کردم، متحیر و شگفت زده شدم، دقیقا مثل جلد های قبلی...ولی همون طور که این جلد شادی ها و خنده های بیشتری نسبت به جلد های قبل داشت، گریه و بغض های خیلیییی بیشتری هم داشت...
شادی ها و خنده هایی که الان دیگه برای من به بغض و گریه تبدیل شدن...
خلاصه اینکه دوست دارم هزاران بار این مجموعه رو بخونم اما فقط سه جلد اولش رو...فکر نمی کنم دیگه دوست داشته باشم سراغ این جلدش بیام؛ حتی سراغ قسمت های قشنگ، خنده دار، شاد و عاشقانه ش...چون می دونم بیشتر از اینکه این احساسات رو تجربه کنم، بغض میکنم.
پایانش خیلی بد نبود؛ ولی خیلییییی دوست داشتم بهتر از این بشه...شاد تر از این تموم بشه...شاد برای همه شون...بدون هیچ دلتنگیی...بدون هیچ افسوسی...
ولی متاسفانه از چنین پایان خوشی خبری نبود!
        

13

          بسم الله الرحمن الرحیم 
.
یه پایان تلخ ، فوق‌العاده و باشکوه برای یک مجموعه‌ی موفق و به یاد موندنی!
من سره این جلد به پهنای صورت گریههه کردم ، اینقدر مسحور کننده بود و قشنگ هنر و عشق رو داشت تو چشمم که نه ، تو قلبم حک میکرد و باعث میشد هیچ وقت فراموش نکنم که باید همیشه پیروز و تا ابد وفادار بمونم نسبت به خودم و مردمم و وطنم؛
و چقدر قشنگ عشق و احساسات و باور و وطن رو به تصویر کشیده بود .
جلد اول رو ابتدای پاییز خوندم و تا الان ۵ ماه گذشته و دارم به این فکر میکنم وای بر من اگه این حس کنجکاوی رو نداشتم نسبت به باقی مجموعه ، و وای بر من اگه نمیخوندم این اثر قوی رو .
توانایی و ظرفیت این رو دارم که بشینم بارها و بارها این مجموعه رو بخونم و برخلاف بقیه مرور‌ها از همه‌ی جلدا لذت ببرم مخصوصا این جلد که عشق و شهامت به اوجه خودش رسیده بود و من دیگه ، زینبی ۱۵ ساله در قم نبودم ، بلکه یکی از اهالی امپراتوری بودم که سعی داشت گذشته ، حال و آینده ببینه و زندگی کنه!
این مجموعه تنها یه رمان نوجوانانه یا مختص به جوانان نیست ، بلکه یه کتابه حماسی و سیاسیه بنظره من.
الان فکر کنم باید عزای عمومی اعلام کنم بخاطره پایان این مجموعه😂😂
و بی‌شک یکی از خفن ترین کتابایی بود که تا حالا خوندم و اگه عمری باشه دوباره و سه‌باره میخونمش و به بچه‌های خودمم هم سفارش خوندنشون رو میکنم .
اقا بخونید این کتابو!
        

16

        و پایان مجموعه ای که با لحظه به لحظه ش زندگی کردم.
واقعا نمیدونم چی بگم، حقیقتا این کتاب رفت ته ته قلبم و از اونایی شد که هیچوقت فراموشش نمیکنم. 
با اینکه باهاش حرص خوردم، گریه کردم و اعصابم خورد شد واقعا از دوست داشتنی ترین چیزایی بود که خوندم. 
تقریبا همه شخصیتای مورد علاقم کشته شدن و واقعا نمیدونم نویسنده چطوری میتونه یکاری کنه آدم احساس پوچی کنه. 
دلم براشون تنگ میشه و احتمالا تا یه مدت زیادی برمیگردم و تیکه های مورد علاقمو دوباره میخونم.
و هلین، شخصیت مورد علاقم:) هیچوقت به چیزی که لیاقتش بود نرسید و کلا در طول کتاب قلبش شکست ولی باز قوی موند. واقعا بهش افتخار میکنم و از ته قلبم دوسش دارم، و تاحالا به اندازه اون برای کسی دلم نسوخته:(
ولی واقعاااا نمیدونم ضرورت کشتن هارپر این وسط چی بودددد. بچه بیچاره داشت زندگیشو میکرد:(
افسرده شدم براش. برای دارینم همینطور. 
ولی با داستانشون زندگی کردم و زندگی خواهم کرد. خوشحالم که این کتابو خوندم
      

با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش می‌شود.

6

        من این کتاب رو فقط تا صفحه ۳۸۵ خوندم 
باهاش احساسات متفاوتی رو تجربه کردم
و حسم به شخصیت ها این کتاب اینکه 
از لایا و الایس بدم میاد چون به هم رسیدم ولی موسی   هلین ؟
اصلا دلم نمیخواست مهریا و هارپر و دارین بمیرن برا همین ادامه ندادم و به نظرم اصلا حقشون نبود که بعد از چهار جلد بدبختی و پشت سر گذاشتن هزارتا مصیبت نتونن به خوشبختی برسن 
ولی کتاب رو دوست داشتم
      

با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش می‌شود.

5