من قاتل پسرتان هستم

من قاتل پسرتان هستم

من قاتل پسرتان هستم

3.4
48 نفر |
20 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

0

خوانده‌ام

80

خواهم خواند

18

ناشر
افق
شابک
9789643691684
تعداد صفحات
112
تاریخ انتشار
1396/12/17

توضیحات

        نامزد جایزه ی ادبی مهرگان (پکا) سال 1384 نامزد جایزه ی ادبی منتقدان و مطبوعات سال 1384 نامزد جایزه ی ادبی بنیاد گلشیری سال 1384
همه ی  داستان  نویسان  و نیز همه ی  جبهه  رفته ها حق  دارند که  از جنگ  بنویسند. با این  همه ، آن که  هم  داستان نوسی  را بلد است  و هم  خاطره  و درد جنگ  را به  غنیمت  آورده  است ، برای  آفرینش  ادبیات  جنگ  اهلیت  بیش تری  دارد احمد دهقان  یکی  از این  شمار است . رمان ، "سفر به  گرای  270 درجه " (1375) یکی  از آثاری  بود که  جایزه ی  20 سال  داستان نویسی  پس  از انقلاب  را از آن  خود کرد. "من  قاتل  پسرتان  هستم " نیز، روایت های  نویسنده  از روزگار دلاوری ها و مظلومیت های  هم رزمان  اوست .
      

لیست‌های مرتبط به من قاتل پسرتان هستم

پیش رویجامعه های ماقبل صنعتی: کالبدشکافی جهان پیشامدرنبرج سکوت

سیاهه‌ی دوصد

100 کتاب

15 سال پیش «سیاهه‌ی صدتایی رمان» را نوشتم. در این فاصله‌ی پانزده ساله بیش از هزار کتاب جدی خوانده‌ام که 920 تا را شماره زده‌ام و یادداشتی ولو کوتاه نوشته‌ام درباره‌شان. بارها از من خواسته‌اند که افزونه‌ای بزنم بر سیاهه‌ی صدتایی و مثلاً سیاهه‌ی دوم را بنویسم و من همیشه بهانه آورده‌ام که هر که صد رمان بخواند، خود در رمان قریب‌الاجتهاد است و ادامه را به سلیقه‌ی تربیت‌یافته‌ی خودش انتخاب خواهد کرد. فرار از مصاحبه با همشهری جوان و پیگیری‌های مداوم خانم حورا نژادصداقت باعث شد تا قبول کنم سیاهه‌ی جدیدی بنویسم. اما این سیاهه، سیاهه‌ی دوم نیست. حتا سیاهه‌ی رمان هم نیست. در حقیقت انتخابی‌ست از به‌ترین کتاب‌هایی که در این پانزده سال خوانده‌ام. می‌خواستم به ترتیب اهمیت باشند که این ترتیب هم رعایت نشد. بیش از بیست ساعت کار مفید و پنجاه ساعت کار غیرمفید به انتخاب آثار گذراندم و حاصل‌ش شد همین «سیاهه‌ی دو صد». اما توضیحی مهم راجع به «سیاهه‌ی دو صد». تنها به رمان نپرداخته‌ام، اما به یقین می‌گویم که هیچ عنوانی هرگز از مفهوم ادبیات تهی نیست در این سیاهه. اگر دقیق‌تر بنگریم و رمان را ادبیات تعلیق بدانیم، می‌توان گفت که آن‌چه در این سیاهه آمده است حتا در سرزمین‌های دوردست از مرزهای کشور رمان، تنه می‌زند به رمان. یعنی کتاب تاریخی و مقاله‌ی بلند و حتا متن‌نامه‌های مذهبی در این سیاهه تعلیق دارند و از منظر ادبیات به آن نگاه شده است. اصح و ادق این که رمان‌نویس ام‌روز نیاز به متونی دارد که پیکره‌ی داستان را نشان بگیرد؛ پیکره‌ای که دیگر نه شخصیت است و نه فضا و نه حتا درام؛ پیکره‌ای که ذات مفهومی رمان است... همه‌ی عناوین انتخاب شده با این پیکره هم‌راستاست. «سیاهه‌ی دوصد» سیاهه‌ای است از جنس ادبیات برای رمان‌نویس... ثلث‌ش حتما سلیقه‌ی من نگارنده است اما یحتمل دوسوم‌ش مشترک است در بسیاری نگاه‌ها... خوش‌حالی دیگری دارم که نمی‌توانم پنهان‌ش کنم. پانزده سال پیش وقتی سیاهه‌ی صدتایی رمان را می‌نوشتم، دربه‌در می‌گشتم دنبال مولف فارسی‌زبان و رمان فارسی و داستان ایرانی... کم از ده درصد، رمان و داستان داخلی یافتم... تازه آن هم با اغماض... و حالا نویسنده‌گان نیمی از آثار «سیاهه‌ی دو صد» فارسی‌زبان‌ند... رضا امیرخانی، 15 اردیبهشت 1397

111

یادداشت‌ها

undefined

1403/6/1

        روزهای آخر مرداد، بوی جنگ دارد، دقیق‌ترش بوی روزهای آخر جنگ و بعدش کشوری که هشت سال از مرزهایش دفاع کرده و حالا باید تکانی به خودش بدهد و سراغ زندگی برود. ۲۶ مرداد سالروز بازگشت اسرای ایرانی به خاک وطن در سال ۱۳۶۹ است و ۲۹ مرداد هم سالروز پایان جنگ و برقراری آتش‌بس بین ایران و عراق در سال ۱۳۶۷.
روایت رسمی درباره جنگ در این حدود پنجاه سال بسیار تولید و منتشر شده؛ روایت‌هایی که در آن از جنگ با تعبیر دفاع مقدس یاد می‌شود و به تبعش، جنگ همراه با تک‌تک  جزئیاتش جنبه‌ای آسمانی و فرازمینی و معنوی دارد و شایسته تقدیس است. اما بوده‌اند در این میان روایت‌هایی که در آنها جنبه انسانی و زمینی جنگ پررنگ‌تر به چشم آمده و آدم‌ها و اتفاقات جنگ ملموس‌تر و واقعی‌تر گفته و شنیده شده‌اند. مجموعه داستان کوتاه «من قاتل پسرتان هستم» یکی از بهترین نمونه‌های این روایت واقعی‌تر و زمینی‌تر از جنگ است که روایت رسمی را حسابی به چالش می‌کشد.
احمد دهقان، نویسنده این مجموعه که خودش از ۱۵ تا ۲۲سالگی‌اش را در جنگ گذرانده، در ده داستان کوتاه این کتاب از تبعات جنگ بر آدم‌های معمولی جامعه ایران می‌گوید و تصویر قدسی روایت‌شده از جنگ را می‌شکند؛ رزمندگانی که حسین‌وار نجنگیده‌اند و بازماندگانی که زینب‌وار اسوه صبر و استقامت نبوده‌اند. سیر اتفاقات و وقایع هم در این کتاب آن‌قدر دارک هست که خواننده‌ای را که همیشه شنونده روایت‌های رسمی از جنگ بوده، در بهت و حیرت و استیصال فرو می‌برد.
در این کتاب مادر شهیدی را می‌خوانیم که از فراق پسرش کارش به جنون می‌کشد و چند استخوان را از بیابان با خودش می‌آورد و برایشان مادری می‌کند و سرانجام هم همراه با استخوان‌ها خودش را در کارون غرق می‌کند. اعتراف رزمنده‌ای را می‌شنویم که در کشاکش عملیات برای حفظ جان سایر رزمنده‌ها مجبور می‌شود جان رفیق نیمه‌جانش را بگیرد. سراغ رزمنده ساده روستایی‌ای می‌رویم که وسط میدان جنگ به فکر گیاه و حیوانی‌ست که اطرافش زندگی می‌کنند و آخر هم بدون آن که بلد باشد تیری شلیک کند، تیری به جانش می‌نشیند و شهید می‌شود.
«من قاتل پسرتان هستم» کتاب کم‌حجمی‌ست و سریع می‌توانید به آخرش برسید، هرچند هضم قصه‌هایش (که رگه‌هایی در واقعیت هم دارد) آسان نیست.
      

با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش می‌شود.

0

        روزهای آخر مرداد، بوی جنگ دارد، دقیق‌ترش بوی روزهای آخر جنگ و بعدش کشوری که هشت سال از مرزهایش دفاع کرده و حالا باید تکانی به خودش بدهد و سراغ زندگی برود. ۲۶ مرداد سالروز بازگشت اسرای ایرانی به خاک وطن در سال ۱۳۶۹ است و ۲۹ مرداد هم سالروز پایان جنگ و برقراری آتش‌بس بین ایران و عراق در سال ۱۳۶۷.
روایت رسمی درباره جنگ در این حدود پنجاه سال بسیار تولید و منتشر شده؛ روایت‌هایی که در آن از جنگ با تعبیر دفاع مقدس یاد می‌شود و به تبعش، جنگ همراه با تک‌تک  جزئیاتش جنبه‌ای آسمانی و فرازمینی و معنوی دارد و شایسته تقدیس است. اما بوده‌اند در این میان روایت‌هایی که در آنها جنبه انسانی و زمینی جنگ پررنگ‌تر به چشم آمده و آدم‌ها و اتفاقات جنگ ملموس‌تر و واقعی‌تر گفته و شنیده شده‌اند. مجموعه داستان کوتاه «من قاتل پسرتان هستم» یکی از بهترین نمونه‌های این روایت واقعی‌تر و زمینی‌تر از جنگ است که روایت رسمی را حسابی به چالش می‌کشد.
احمد دهقان، نویسنده این مجموعه که خودش از ۱۵ تا ۲۲سالگی‌اش را در جنگ گذرانده، در ده داستان کوتاه این کتاب از تبعات جنگ بر آدم‌های معمولی جامعه ایران می‌گوید و تصویر قدسی روایت‌شده از جنگ را می‌شکند؛ رزمندگانی که حسین‌وار نجنگیده‌اند و بازماندگانی که زینب‌وار اسوه صبر و استقامت نبوده‌اند. سیر اتفاقات و وقایع هم در این کتاب آن‌قدر دارک هست که خواننده‌ای را که همیشه شنونده روایت‌های رسمی از جنگ بوده، در بهت و حیرت و استیصال فرو می‌برد.
در این کتاب مادر شهیدی را می‌خوانیم که از فراق پسرش کارش به جنون می‌کشد و چند استخوان را از بیابان با خودش می‌آورد و برایشان مادری می‌کند و سرانجام هم همراه با استخوان‌ها خودش را در کارون غرق می‌کند. اعتراف رزمنده‌ای را می‌شنویم که در کشاکش عملیات برای حفظ جان سایر رزمنده‌ها مجبور می‌شود جان رفیق نیمه‌جانش را بگیرد. سراغ رزمنده ساده روستایی‌ای می‌رویم که وسط میدان جنگ به فکر گیاه و حیوانی‌ست که اطرافش زندگی می‌کنند و آخر هم بدون آن که بلد باشد تیری شلیک کند، تیری به جانش می‌نشیند و شهید می‌شود.
«من قاتل پسرتان هستم» کتاب کم‌حجمی‌ست و سریع می‌توانید به آخرش برسید، هرچند هضم قصه‌هایش (که رگه‌هایی در واقعیت هم دارد) آسان نیست.
      

با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش می‌شود.

2

          این کتاب مجموعه داستان نیست. بلکه مجموعه ای از روایت‌های سیاه، تهوع‌آور و بی‌فایده است. تنها چیزی که از خواندن این روایت‌ها نصیبتون می‌شه حس شوم پلیدی و رنجی زشت هست و بس!
پشت جلد نوشته شده:«من قاتل پسرتان هستم، نیز روایت های نویسنده از روزگار دلاوری‌ها و مظلومیت‌های هم رزمان اوست» 
واقعا کسی که این جملات رو نوشته، محض رضای خدا، دو صفحه از این رو کتاب خونده؟ کجای این کتاب از دلاوری و مظلومیت جوانان شجاع و عزیز شهید و جانباز ما گفته؟ این کتاب در مورد دفاع مقدس نیست! فقط روایت‌های سیاهی هست که از قضا یه ربطی به کسانی که به هر طریق در جنگ بودند داره.
هیچ شکوه، افتخار، مظلومیت یا دلاوری در این کتاب نیست. سراسر تلخی عبثه! بعد از خوندن کتاب جز حال بد، چیزی نصیب شما نمی‌شه. در حیرتم که نویسنده، چطور این همه زشتی و سیاهی عبث  رو پاشیده رو ورق و داده دست خواننده! 
وظیفه نویسنده چیه؟ فقط نشون دادن سیاه‌ترین نقطه‌ها؟ بدون اینکه حرفی برای گفتن به خواننده یا بینش و منشی برای ارائه داشته باشه؟ بدون داشتن چیزی برای آموختن و بینش و بصیرتی برای زندگی؟
واقعا متاسف شدم که این کتاب، به اسم داستان در مورد دفاع مقدس چاپ شده. 
فکر نمی‌کنم به این زودی‌ها شومی و تلخی زهرآلود داستان تمبر (که در نهایت هیچ دست‌آورد و نکته‌ای هم برای آموختن و زیستن نداشت) و بقیه این داستان‌ها از یادم بره! 
دست مریزاد آقای نویسنده، هنر قلم و اثرگذاریتون رو خوب حروم کردید! قدرت واژه‌ها رو برای سیاه کردن ذهن خواننده و پر کردنش از حس حقارت خرج کردید و احتمالا تحسین اون گروه از سیاه‌پسندهایی که متاسفانه در جامعه ادبیات ما زیاد هستند رو به دست آوردید. واژه‌هایی که می‌تونست رنج و تلخی رو با شکوه و عزت پیوند بزنه و به این ملت، حس عزت و حماسه بده.
        

4

          اولین کتابی که از احمد دهقان خوندم« سفر به گرای ۲۷۰ درجه» بود.
نگاه و روایتی که نویسنده به جنگ داشت رو دوست داشتم .
همین نگاه من رو به این نتیجه رسوند که این مجموعه داستان رو هم ازش بخونم .

مجموعه داستان« من قاتل پسرتان هستم» رو خیلی دوست داشتم. 
چون داستان ها با این که کوتاه بودند، در هر داستانی  نویسنده به نوعی حق مطلب رو در مورد جنگ و آدم های بازمانده از جنگ  ادا کرده.
واقعا چرا بعضی ها حتی اگر داستان ها ضد جنگ باشه هم با ضد جنگ بودن این کتاب ها مشکل دارند؟
 اگر یک کتابی هم  ضد جنگ باشه به این معنا نیست که  نویسنده در تلاشی هست که به خواننده بقبولاند که اگر دشمن به خاک آبا و اجدادی تو تعرض کرد تو هیچ کار نکن و کلا از جنگ متنفر باش! 
 در صورتی که در این مجموعه داستان همه این شخصیت ها برای خاک این کشور جنگیدن و  از وطن خودشون در مقابله زیاده خواهی و طمع عراق بعثی دفاع کردند.
 شاید باید گفت این جنگ نیست که افتخار داره! جنگ هشت ساله ما  یا هر کشوری که جنگ نابرابر داشته از این جهت افتخار داره که مردم حاضر نشدن دست از  دفاع و مقاومت  برای حفظ خاک شون بردارند.

شخصیت های درون کتاب چه کسانی  که برای جنگ به جبهه رفتن تا  اون هایی که جانباز شدند یا شهید و  خانواده هاشون برای من قابل باور بودند.
 برخلاف بعضی از کتاب های که در مورد جنگ نوشته میشه یا  بعضی از فیلم هایی که ساخته میشه و  جوری در مورد این  جانباز ها یا شهدا نوشته  و تصویر سازی میشه  که برای من اصلا قابل باور نیستند و حتی اون شخصیت ها رو در حد معصومین و پیامبران به من مخاطب نشون دادند. 

 شخصیت های این کتاب از اون جانباز هایی که بعد از جنگ مشکل مالی دارند،مادرانی که نمیتونن از دنیا رفتن پسرشون رو قبول کنند ، کسی که توی جنگ به معشوقش فکر می کنه و  این که همه این اشخاص هم از خانواده انقلابی نبودندو ....در آخر رزمنده هایی که نمی‌دونند بعد جنگ باید چی کار کنند و زندگی بعد جنگ رو بلد نیستند.
همه این ها برای منی که جنگ رو ندیده و فقط از سختی و تلخی و رشادت هاش شنیده قابل درک و احترام هست.
 شاید چون نویسنده خودش جنگ رو دیده و تو جبهه بوده همچین مردم هایی در داستان خلق کرده که خودش باهاشون روبه رو و هم سنگر بوده.
 مردمی که با هر سلیقه ای و تفکری برای این خاک جنگیدند و بعد از جنگ هم مشکلات خودشون رو داشتند و دارند.
        

23

          《من قاتل پسرتان هستم》 مجموعه‌ای از داستان‌های خاص است با تم 《جنگ》و ستینگ آن هم جبهه و هم شهر است. داستان‌ها در زمان وقوع جنگ و کمی پس از آن می‌گذرند.
ایده‌ی معنایی نویسنده در تک‌تک داستان‌ها، از زاویه‌ی دید تازه‌ای به ماجراهای افراد ایرانی که در ارتباط با جنگ ایران و عراق بوده‌اند، می‌نگرد. تازگی هم از این جهت که با نگاه رایج و کلی‌نگرانه‌ی همیشگی متفاوت است و هم از این‌رو که حاصل همزیستی جزئی‌نگرانه‌ای سرشار از تجربیات زیسته‌ی نویسنده است. در هر درامی که با تصاویر شخصی نویسنده خلق می شود، شخصیت‌ها خاکستری و روایت پرکشش و بی‌طرفانه است. این کتاب از سمت ایرانی‌هایی که در جبهه‌ها از کشور دفاع کردند و عضو گروهکی نیستند نوشته شده و چندصدایی را در همین قشر هم به زیبایی ساخته است.
مسافر: شخصیت اصلی مادر یک شهید است که استخوان‌هایی را به نام پسرش یافته، خوابانده و با آن‌ها به دریا می‌زند. راوی هم‌رزم قدیمی پسر است.
بلدرچین: راوی هم‌سنگر رزمنده ی بی‌سوادی است که زندگی را به جبهه آورده‌است. بعد از شهادت رزمنده، راوی باید طبق معمول برای نامزد رزمنده نامه بنویسد.
زندگی سگی: از جنگ گذشته‌است. جان‌بازان جسمی و روانی برای گرفتن قبر مجانی و به امید فروشش به دو برابر قیمت، در صف‌ها می‌ایستند، دچار حمله‌ی روحی می‌شوند و با هم رقابت می‌کنند.
تمبر: بعد از آتش‌بس جوانی معشوق گم‌شده‌اش را برهنه در سنگر یکی از گروهک‌های ایرانی می‌بیند. برادر دختر بعد از دیدن آن صحنه، بعد از سال‌ها عذاب بی‌خبری و بدنامی در محله، دیوانه می‌شود. جوان قرار است سر کار برود و به آینده پیوند بخورد. او تمام تمبرهای دونفره با دوستش و آن یک تمبر معشوق را می‌سوزاند.
بلیط: جنگ تمام شده است. خواهر رزمنده‌ی ساده‌لوحی که جان‌هایی را نجات داده، سر همکاران او کلاه می‌گذارد و رفیقی که رزمنده نجاتش داده، حاضر نمی‌شود به او پولی قرض بدهد. اتفاقی راوی را جلوی بانک با پاکتی پول می‌بیند. آن‌ها هم رزم بوده‌اند و باهم راهی می‌شوند. راوی بلیطی به رزمنده می‌دهد تا شماره‌اش را یادداشت کند و بعد سوار اتوبوس می‌شود. آن بلیط تنها بلیط راوی است و او عجله دارد.
پری دریایی: سه جان‌باز در بیمارستان، عاشق صدای زنی که در اطلاعات پشت میکروفون است شده‌اند. راوی که روده‌هایش را از دست داده و نفر دوم که پا ندارد، شرم می‌کنند بدون دوست نابینایشان دختر را ببینند. دختر برای هرسه ی آن‌ها یک پری دریایی خیالی می‌ماند.
من قاتل پسرتان هستم: راوی ناچار شده به دستور فرمانده‌اش و برای نجات جان غواصان دیگر، دوستش را که به گردنش تیر خورده، زیر آب خفه کند تا صدای خرخرش درنیاید.
بازگشت: جنگ تمام شده و مردمی که گفته شده قرار است به استقبال مبارزان کشورشان بروند، آن‌ها را در قطار راه نمی‌دهند. مردم حتی رزمندگان را که در راهروی قطار نشسته‌اند، مانعی برای رفتن به مستراح می‌دانند.
بن‌بست: سام، پسر خانواده ازدواج کرده، بچه‌دار شده و گفته‌اند به شهادت رسیده‌است. برادر او نریمان با سهمیه تحصیل کرده، با همسر او ازدواج کرده و بچه‌دار شده است. سام برمی‌گردد و ماجرا را از پدرش می‌شنود. همان دم نریمان را با چاقو می‌کشد. همسر نریمان همان شب خودکشی می‌کند و دو کودک، سال‌ها بعد.
پیشکشی: مادری که حاضر نشده تا آمدن پسرش از جنگ از کنار نخلستان‌ها به عقب برگردد، خواب پسر رزمنده‌اش را دیده و منتظر خبر است. راوی فهمیده یکی از هفت پلاکی که در شکم کوسه‌ای از اروند درآمده، مال پسر است. او پلاک را به مادر پسر پیشکش می‌کند.
        

2

          روایتگری غیررسمی از جنگ، چیزی که نیاز به آن شدیداً احساس می‌شود.
کتاب را به مناسبت همراهی با رویداد دوزیست (کتاب و فیلم) تهیه کردم. وقتی کتاب به دستم رسید طی یک‌روز تمام کردم. بسیار پرکشش، جذاب و خواندنی و تلخ و تلخ و تلخ. بر اساس یکی از داستان‌هایش مازیار میری فیلم پاداش سکوت را ساخت.
کتاب ده داستان کوتاه دارد و هر کدام نگاهی غیررسمی به جنگ دارد. تعبیر نگاه غیررسمی به جنگ از آنجاست که نهادها و ارگان‌ها و متولیانی هستند که روایت‌گری‌شان از جنگ رسمی است و این کتاب روایت‌گری غیررسمی از جنگ را بر عهده گرفته‌است.   البته که برخی آن را سیاه‌نمایی می‌دانند اما به نظر می‌آید جنگ را باید به مثابه هر پدیده‌ی دیگر نه یک کل واحد بلکه مجموعه از اجزا بدانیم تا بتوانیم جدای از کل‌اش قضاوت کنیم. نگاهی که ده‌نمکی در اخراجی‌های ۱، تبریزی در لیلی با من است، باشه آهنگر در ملکه، کیایی در ضدگلوله داشت. این که اگر چه ما هشت سال دفاع مقدس را مردانه ایستادگی کردیم و در آوردیم اما آنها که در آن عرصه حضور داشتند مردم همین کوچه و بازار بودند و اصلا بودند افرادی که نه از سر انتخاب که گاه از سر فرار به آنجا پناه بردند. کم نبودند رزمندگانی که پس از جنگ ارزش‌های آن میدان با  عمل ساحت شهرنشینان را مغایر دیدند و عروسی خوبان‌وار پشت پا به زندگی عافیت طلبانه شهری زدند. مگر کم بودند جوانان و مردانی که وقتی از جنگ برگشتند دیدند رهاوردشان از جنگ، تنها سکه جانبازی است که بازار مکاره شهر خریدار آن نیست. آیا هیچگاه به داستان زندگی جدید همسران مفقودالاثرها و اسیرانی پرداخته شد که زندگی‌شان در بازگشت همسرانشان دستخوش تغییر و تحول بسیار شده باشد؟

توصیه من آن است که کتاب را بخوانید و خودتان به جمع‌بندی برسید.
        

14