یادداشت مریم علویان

من قاتل پسرتان هستم
        《من قاتل پسرتان هستم》 مجموعه‌ای از داستان‌های خاص است با تم 《جنگ》و ستینگ آن هم جبهه و هم شهر است. داستان‌ها در زمان وقوع جنگ و کمی پس از آن می‌گذرند.
ایده‌ی معنایی نویسنده در تک‌تک داستان‌ها، از زاویه‌ی دید تازه‌ای به ماجراهای افراد ایرانی که در ارتباط با جنگ ایران و عراق بوده‌اند، می‌نگرد. تازگی هم از این جهت که با نگاه رایج و کلی‌نگرانه‌ی همیشگی متفاوت است و هم از این‌رو که حاصل همزیستی جزئی‌نگرانه‌ای سرشار از تجربیات زیسته‌ی نویسنده است. در هر درامی که با تصاویر شخصی نویسنده خلق می شود، شخصیت‌ها خاکستری و روایت پرکشش و بی‌طرفانه است. این کتاب از سمت ایرانی‌هایی که در جبهه‌ها از کشور دفاع کردند و عضو گروهکی نیستند نوشته شده و چندصدایی را در همین قشر هم به زیبایی ساخته است.
مسافر: شخصیت اصلی مادر یک شهید است که استخوان‌هایی را به نام پسرش یافته، خوابانده و با آن‌ها به دریا می‌زند. راوی هم‌رزم قدیمی پسر است.
بلدرچین: راوی هم‌سنگر رزمنده ی بی‌سوادی است که زندگی را به جبهه آورده‌است. بعد از شهادت رزمنده، راوی باید طبق معمول برای نامزد رزمنده نامه بنویسد.
زندگی سگی: از جنگ گذشته‌است. جان‌بازان جسمی و روانی برای گرفتن قبر مجانی و به امید فروشش به دو برابر قیمت، در صف‌ها می‌ایستند، دچار حمله‌ی روحی می‌شوند و با هم رقابت می‌کنند.
تمبر: بعد از آتش‌بس جوانی معشوق گم‌شده‌اش را برهنه در سنگر یکی از گروهک‌های ایرانی می‌بیند. برادر دختر بعد از دیدن آن صحنه، بعد از سال‌ها عذاب بی‌خبری و بدنامی در محله، دیوانه می‌شود. جوان قرار است سر کار برود و به آینده پیوند بخورد. او تمام تمبرهای دونفره با دوستش و آن یک تمبر معشوق را می‌سوزاند.
بلیط: جنگ تمام شده است. خواهر رزمنده‌ی ساده‌لوحی که جان‌هایی را نجات داده، سر همکاران او کلاه می‌گذارد و رفیقی که رزمنده نجاتش داده، حاضر نمی‌شود به او پولی قرض بدهد. اتفاقی راوی را جلوی بانک با پاکتی پول می‌بیند. آن‌ها هم رزم بوده‌اند و باهم راهی می‌شوند. راوی بلیطی به رزمنده می‌دهد تا شماره‌اش را یادداشت کند و بعد سوار اتوبوس می‌شود. آن بلیط تنها بلیط راوی است و او عجله دارد.
پری دریایی: سه جان‌باز در بیمارستان، عاشق صدای زنی که در اطلاعات پشت میکروفون است شده‌اند. راوی که روده‌هایش را از دست داده و نفر دوم که پا ندارد، شرم می‌کنند بدون دوست نابینایشان دختر را ببینند. دختر برای هرسه ی آن‌ها یک پری دریایی خیالی می‌ماند.
من قاتل پسرتان هستم: راوی ناچار شده به دستور فرمانده‌اش و برای نجات جان غواصان دیگر، دوستش را که به گردنش تیر خورده، زیر آب خفه کند تا صدای خرخرش درنیاید.
بازگشت: جنگ تمام شده و مردمی که گفته شده قرار است به استقبال مبارزان کشورشان بروند، آن‌ها را در قطار راه نمی‌دهند. مردم حتی رزمندگان را که در راهروی قطار نشسته‌اند، مانعی برای رفتن به مستراح می‌دانند.
بن‌بست: سام، پسر خانواده ازدواج کرده، بچه‌دار شده و گفته‌اند به شهادت رسیده‌است. برادر او نریمان با سهمیه تحصیل کرده، با همسر او ازدواج کرده و بچه‌دار شده است. سام برمی‌گردد و ماجرا را از پدرش می‌شنود. همان دم نریمان را با چاقو می‌کشد. همسر نریمان همان شب خودکشی می‌کند و دو کودک، سال‌ها بعد.
پیشکشی: مادری که حاضر نشده تا آمدن پسرش از جنگ از کنار نخلستان‌ها به عقب برگردد، خواب پسر رزمنده‌اش را دیده و منتظر خبر است. راوی فهمیده یکی از هفت پلاکی که در شکم کوسه‌ای از اروند درآمده، مال پسر است. او پلاک را به مادر پسر پیشکش می‌کند.
      

2

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.