معرفی کتاب فصل فیروزه اثر محبوبه زارع

فصل فیروزه

فصل فیروزه

محبوبه زارع و 1 نفر دیگر
3.5
81 نفر |
26 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

3

خوانده‌ام

145

خواهم خواند

24

شابک
9786008460404
تعداد صفحات
112
تاریخ انتشار
1398/7/13

توضیحات

        هیچ‌کس نمی‌داند اما این دو عاشق، کسی را جز یک‌دیگر نمی‌خواهند. حتی اگر پسر چیزی جز همان حجره فیروزه‌تراشی را نداشت، باز هم دختر ثروتمندترین تاجر نیشابور کسی جز او را انتخاب نمی‌کرد. این عشق عمیق و واقعی باطن جان هر دو دلداده زرتشتی را می‌سوزاند. یک روز صبح اما ورق برمی‌گردد. پسر به همه چیز پشت می‌کند و عهد می‌شکند. می‌گویند کسی از نیشابور رد شده و دل از او برده است. دختر تا از زبان خودش نشنود، باور نمی‌کند…
      

لیست‌های مرتبط به فصل فیروزه

نمایش همه

یادداشت‌ها

          نه خیلی خوب، نه خیلی بد

درون‌مایه‌ی رمانِ کوتاهی که خوانده‌ام، برشی از زندگی امام رضا(ع) و حضرت معصومه(ع) بود. حالا نویسنده با ذوق و خلاقیتی که داشته، روایتی از دخترِ ایرانی را به قصه‌ای تبدیل کرده که موازی با آن بتواند از حرکتِ امام رضا(ع) و خواهرشان(س) به طوس بگوید.
این رمان برایِ خیلی‌ها می‌تواند یک اثر دوست‌داشتنی باشد ولی برایِ خیلی‌ها نیز یک اثرِ معمولی و شاید نه‌چندان خوب. چرا؟ چون دیالوگ‌هایِ همه‌ی شخصیت‌ها شبیه هم بود. نویسنده برایِ همه از یک زبانِ معیارِ کهن استفاده کرده بود. حتی دانایِ کل نیز مثل شخصیت‌ها صحبت می‌کرد. همین، شخصیت‌ها و حتی قصه را کمی مصنوعی می‌کرد. و جایی از دیالوگ‌ها آنقدر کهن بود که از باورپذیری به دور بود. شخصیت‌ها چنان از «خلسه» و «عشق» و «فطرت» و «غریزه» صحبت می‌کردند که که انگار نویسنده در دهانِ شخصیت‌ها گذاشته است. نه اینکه شخصیت‌ها فیلسوف یا عارف باند، نه. آدم‌های معمولیِ این قصه این مدلی صحبت می‌کردند.
پایان‌بندی هم کمی از باورپذیری به دور بود.
در پایان:
این مدل کتاب، برایِ شناختنِ حضرات رضا و معصومه علیهم‌السلام، حائز اهمیت است. در واقع داستان، روشِ مناسبی برای بازگو کردن زندگیِ معصومین است. اما از حیطه‌ی داستانی، من نمره خیلی خوبی نمی‌دهم. ولی رمان را به احتمالِ خیلی زیاد به کسانی معرفی خواهم کرد.
        

9

        رمان خیلی خوبی بود و متن‌ش هم تا حدودی روان بود. داستان پردازی خوبی داشت اما خب در مورد شخصیت های فرعی آنچنان که باید شخصیت پردازی نشده بود و جای کار داشت. اما خب بازم میگم که داستان خوب و تاثیرگذاری داشت و مخاطب رو در خود غرق میکرد و من خودم در طول یک روز و نیم مطالعه کتاب رو تموم کردم و در داستان کتاب غرق شدم. خیلی خوب به محوریت حضرت معصومه و امام رضا پرداخته شده بود و با اینکه این دو شخصیت بزرگوار در داستان حضور فیزیکی نداشتند و فقط یاد و نامشان جریان داشت، اما مخاطب احساس میکنه که در بند بند داستان حضور پررنگ تری تا خود سیندخت دارند. احساس بسیار خوبی از خواندن کتاب بهم دست داد و بعضی وقتا اشک توی چشمام جمع میشد. خانم زارع عشق رو به خوبی بیان کردند اما خب بنظرم باید داستان کمی کاملتر و طولانی تر بود تا تکلیف خیلی از چیزها بهتر روشن بشه مثل اینکه چطوری یکدفعه سیندخت از آیین مزدیسنا به آیین اسلام گروید و چطور اونکه با عرب جماعت دشمن بود، با خدیجه انقدر راحت انس گرفت و وقتی تا لحظاتی پیش دشمن حضرت معصومه و امام رضا بود، یکدفعه عاشق ایشون شد و حتی بانو صداشون میزد. پس باید بیشتر به این نکته رسیدگی میشد. اما در کل عالی بود. پیشنهاد میکنم که کتاب های ”رؤیای نیمه شب“ که مرتبط با همین موضوع هست را بخوانید، و همچنین کتاب ”بگذار اسبت بتازد“ اثر دیگری از این نویسنده که به واقعه کربلا و حر بن یزید ریاحی میپردازد و خیلی از این کتاب جذابتره. متشکر
      

با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش می‌شود.

0