ناطور دشت
با انتخاب ستارهها به این کتاب امتیاز دهید.
در حال خواندن
41
خواندهام
1,204
خواهم خواند
369
توضیحات
این رمان سرگذشت هولدن کالفیلد، نوجوانی هفده ساله است که در یک مرکز درمانی بستری است و ماجراهایی که او را به آنجا رسانده اند، اساس رمان را تشکیل میدهد. او که در مدرسه شبانه روی «پنسی» تحصیل میکند به دلیل ضعف درسی اش (مردود شدن در چهار درس از پنج درس) از دبیرستان اخراج می شود و باید به خانه خود در نیویورک بازگردد. تمام ماجراهای داستان طی مدت بازگشت او از مدرسه به خانه اش رخ میدهد. او که می خواهد تا رسیدن نامه اخراجش به خانواده و عادی شدن اوضاع به خانه بازنگردد، مدتی را سرگردان سپری می کند و این گشت و گذار نمادی است سمبولیک از تغییر کودکی به جوانی و دگرگونی دنیای هولدن در اجتماع پرهرج و مرج آمریکا.
داستان رئال کتاب نوجوان ادبیات نوجوان 1001 رمانی که باید قبل از مرگ بخوانید لیست برترین رمان های ادبیات نوجوان برترین رمان های انگلیسی گاردین جریان سیال ذهن کتاب هایی که باید خوانده باشید ادبیات جهان محبوبترین کتابها فهرست برترین رمان های نخست ادبیات داستانی دهه 1950 میلادی فهرست برترین رمان ها در بریتانیا صد رمان برتر مدرن لایبرری به انتخاب مخاطبین فهرست برترین رمان ها درباره زندگی دانشگاهی پرفروش ترین کتاب های دنیا پرفروش های ایران کتاب صد کتاب قرن لوموند رمان های پیشنهادی بیل گیتس پرفروش ترین کتاب ها ادبیات اگزیستانسیالیسم ادبیات آمریکا سیاههی صدتایی رمان (انتخابهای رضا امیرخانی) برگزیده هفته کتاب ۱۴۰۰ فهرست برترین کتاب های اگزیستانسیالیسم ادبیات کلاسیک
یادداشتها
1400/8/23
48
1401/7/7
16
1400/8/26
جروم دیوید سلینجر یا آن طور که معروف است، جی دی سلینجر نویسندهی آمریکایی ست که با اولین اثر خود – ناتور دشت – به شهرت رسید. ناتور دشت داستان هولدن کالفید 16-17 ساله است که با هیچ چیر کنار نمیآید، یک جا بند نمیشود و مدام در تکاپویی درونی ست. قصه از اخراج هولدن از مدرسه شروع میشود. هولدن طی دوران تحصیلش هیچ گاه نتوانسته برای مدتی طولانی در یک مدرسه باشد؛ این موضوع والدینش را کلافه کرده و او که نوجوانی غد است و به این مسئله آگاه، خبر اخراجش را مخفی میکند. در طول داستان با هولدن خیابانهای نیویورک را قدم میزنیم و شریک درگیریهای او با خودش میشویم. ناتور دشت را میتوان اقسام منسجم و به هم وصلشدهی مونولوگهای شخصیت اصلی نامید. هولدن کالفید با وجود سن کمش، نگاهی دقیق و سیاه به پدیدههای اطراف دارد. مدام در حال تجزیه و تحلیل رفتار بقیه است و همه را حقهباز مینامد؛ هماتاقیهای دبیرستانش، دوستدختر سابقش، معلمش، حتی یک آدم ساده را فقط به خاطر مهارت نوازندگیاش حقهباز میداند چون مهارت داشتن را شروع غرور میبیند. پیدا ست که بخش اعظم این نگاه افراطی حاصل کشمکشهای برههی بلوغ او ست. سیر کتاب به گونهای ست که تا پایان ماجرا متوجه تغییر نگرش هولدن میشویم. گویی او در میان واگویههایش قد میکشد و تکههای حقیقت را پیدا میکند. یکی از مهمترین ویژگیهای ادبیات سلینجر بیپردگی آن است. او از راه دادن فحش و بد و بیراه به آثارش ابایی ندارد چنان که ناتور دشت در مناطقی از آمریکا بهعنوان کتاب «نامناسب» و «غیر اخلاقی» شمرده شده و در فهرست کتابهای ممنوعهی دههی ۱۹۹۰ قرار گرفته. به طور کلی سلینجر آدم صریحی ست، نه فقط در نوشتهها که در زندگی شخصیاش. گفته میشود دور خانهاش حصار بلندی کشیده بود و وقتی طرفداری از سر کنجکاوی به سراغش میرفت با تفنگ دولول تهدید میشد! :) ناتور دشت را اولین بار در پانزده سالگی خواندم. شاید لازم باشد برای بار سوم به آن برگردم و این بار با داستان دیگری مواجه شوم. +همهش مجسم میکنم چند تا بچه کوچیک دارن تو یه دشت بزرگ بازی می کنن. هزار هزار بچهی کوچیک؛ و هیشکی هم اونجا نیست. منظورم آدم بزرگه. غیر من، منم لبه یه پرتگاه خطرناک وایسادهم و باید هر کسی رو که میآد طرف پرتگاه بگیرم. یعنی اگه یکی داره می دوئه و نمی دونه داره کجا میره من یه دفه پیدام میشه و میگیرمش. تمام روز کارم همینه؛ ناتور دشتم. میدونم مضحکه ولی فقط دوس دارم همین کارو بکنم. با این که میدونم این کار مضحکه! 4
با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش میشود.
28
1401/5/19
9
1400/4/12
2
1402/10/4
0