این کتاب توی اوج اعتیاد داستایوفسکی به رولت نوشته شده و با وجود اینکه توی زمان خیلی کم و کمتر از یه ماه نوشته شده ولی به نظر من واقعا شخصیت پردازی خیلی خوبی داشت و چون خود داستایوفسکی با موضوع داستان درگیر بوده خودش باعث بهتر شدن کتاب شده.. این اولین کتابی بود که از داستایوفسکی خوندم و واقعا عاشق قلمش شدم🥲
        

                عقل و احساس... یه رمان کلاسیک که در اون شخصیت ها، نماد عقل و احساس رو دارن و در واقع نویسنده خواسته نشون بده عقل و احساس در اون زمان چه معنایی داشته.. ولی خب در مقایسه با زمان فعلی خیلی بی معنی و پوچ میاد این تشابه چون عقل در این کتاب در انتخاب یک همسر که رفاه مالی رو به دنبال داره، و احساس هم به عشق بی قید و شرط که ادم رو به فلاکت و بدبختی و فقر مطلق میکشونه خلاصه شدن‌.. و کل کتاب صرفا چرخه همین مفاهیمه.. من خیلی ازین کتاب خوشم نیومد و خوندنش رو صرفا به افرادی که به سبک جین استین و کلاسیک علاقه دارن پیشنهاد میکنم.. 
        

                داستان در مورد یه خانوادس که توی زمانی زندگی میکنن که امید به زندگی خیلی پایینه و توی این شهر یه مغازه فروش لوازم خودکشی دارن که خیلی پررونقه براشون.. داستان از جایی شروع میشه که توی این شهر که اثری از امید و شادی نیست، این خانواده صاحب فرزندی میشن که کاملا با بقیه مردم متفاوته... داستان خوبی بود واقعا و پیشنهادش می کنم بخونین.‌.. تنها چیزی که ازش خوشم نیومد اسم شخصیت های داستان بود که با اینکه ایده خوبی بود ولی به هر حال من خوشم نیومد.. 
        

                داستان مربوط به چند ادم ربایی مرتبط به هم هست که در کلمبیا اتفاق افتاده و مارکز داستان این ادم ربایی هارو در قالب یک گزارش در این کتاب جمع اوری کرده..کتاب به توصیف شرایط قربانی ها، که بیشتر از قشر خبرنگار بودند، تو مدت طولانی ادم ربایی و اقدامات پیچیده سیاسی برای ازادی اونها پرداخته.. و البته داستان این کتاب  میزان نفوذ کارتل ها و مافیاها در تصمیمات سیاسی کشور رو به خوبی نشون داده.. کتاب رو به افراد علاقه مند به کتابهای مارکز پیشنهاد میکنم..
        

                گاهی وقتا تو زندگی موقعیت هایی پیش میاد که ما با اینکه میدونیم تصمیم درست چیه ولی یه سری مسائل و تفکرات باعث میشه ما اون تصمیم منطقی رو برای زندگی خودمون نگیریم.. کتاب پیام خوبی داشت و داستان روونی داره... ولی جزو کتاب هایی نیست که بار ادبی زیادی داشته باشه و من ترجیح دادم صوتی گوش کنم تا کتاب چاپی رو تهیه کنم.. 
        

                (اینجا مکانی افسون شده است. بقیه نمی بینند، اما من می بینم.)
داستان به این صورته که شخصیت اصلی کتاب با لحن جادویی خودش و با توصیفات فوق العادش، زندان افسون شده خودشو توصیف میکنه و با توصیفات جادوییش شما رو هم جادو میکنه.
من این کتاب رو خیلی دوست داشتم و این کتابو به افرادی که عاشق کتاب، آسمون، ابر ها، زندگی و یکم داستان های جنایی  علاقه دارن توصیه می کنم.