آدم ها
در حال خواندن
8
خواندهام
96
خواهم خواند
43
توضیحات
ما آدم های بیچاره ای بودیم و ستوان مکری بیچاره تر از ما. درست است که لیسانس وظیفه بود و فرمانده ما اما کسی او را به رسمیت نمی شناخت و همه به او می گفتند:«ستوان سوتی.» این حرف معنی اش این بود که درجه های ستوان مکری را جدی نگیرید. ما بیچاره بودیم چون عدل شده بودیم سرباز پیاده و ستوان مکری بیچاره تر بود چون شده بود فرمانده ما. اما بیچارگی او همین جا تمام نمی شد...
بریدۀ کتابهای مرتبط به آدم ها
نمایش همهلیستهای مرتبط به آدم ها
یادداشتها