دل آرا

@delara_1996

14 دنبال شده

18 دنبال کننده

                      
                    

باشگاه‌ها

این کاربر هنوز باشگاهی ندارد.

چالش‌ها

این کاربر هنوز در چالشی شرکت نکرده است.

فعالیت‌ها

دل آرا پسندید.
            ایران در دهه چهل و پنجاه شمسی شاهد تحولات عمیقی بود. موج ملی گرایی و ناسیونالیسمی که از دوران قاجار آغاز گشته بود و در دوره پهلوی ها وجوه ایدئولوژیک و سازمان یافته پیدا کرده بود به تدریج خودش را در ابعاد مختلفی نمایان می ساخت. مجموعه ای از نهادهای سیاسی-فرهنگی در این دوره شکل گرفتند که انجمن شاهنشاهی حکمت و فلسفه ایران نیز از جمله این نهادها بود. در آن سالها دکتر نصر به عنوان یک فرد دانشگاهی و جوان و پر کار نزد شاه و افراد بلند پایه در دولت جایگاهی پیدا کرده بود و به تدریج به حلقه افراد تاثیر گذار بر شاه نزدیک میشد. نصر که هم دانش آموخته دانشگاه ام.آی.تی بود و هم به فلسفه و علوم و عرفان آشنایی داشت به مدیریت دانشکده ادبیات دانشگاه تهران و سپس دانشگاه آریامهر گماشته شد و در گذر زمان به تدریج شاگردان و نهادهایی را ایجاد نمود که نقشی اساسی در ترویج تفکرات سنت گرایانه و ضد مدرن را داشتند. یکی از این نهادها که با تمایل فرح پهلوی تشکیل شد همین انجمن بود و به سیاق رویال کالج ها یا کالج های سلطنتی همین نام نیز به این انجمن داده شد. نصر میخواست در جایی برخلاف دانشگاه تهران تعداد کمی دانشجو وجود داشته باشد که با بهترین اساتید به کار عمیق فلسفی بپردازد. با تاسیس این انجمن دانشجویانی به آن راه یافتند که گاه در رشته های تحصیلی مشابه یا همان رشته ها صاحب دکتری بودند‌. مطالعه و تحصیل اساتید و دانشجویان هر دو سطح بالا و در بسیاری موارد هم سطح یکدیگر بود و در این میان یکی از افرادی که نصر به این انجمن وارد کرد هانری کربن نام داشت. کربن در انجمن حکمت و فلسفه پر کار بود و معروف ترین تحقیقاتش در همان زمان با نام اسلام ایرانی منتشر شد. اسلام ایرانی روایت خاص کربن از تشیع، امامت، نبوت و اندیشه ایرانشهری در ایران باستان است. کربن روایت گر نوعی باطنی گری و نگرش عرفانی به دین بود و شریعت را در مجموعه کارهایش کمرنگ میکرد و به باطن و کنه اسلام اهمیت بیشتری می داد. مجموعه پژوهش های کربن در مورد شخصیت های تاریخ اسلام به انتشار کتاب دیگری در همین زمینه انجامید. در مجموع کتاب روایتی است از آنچه کربن دایره نبوت و امامت می خواند. او توضیح می دهد که چگونه باب تشریع پس از آخرین پیامبر بسته می شود اما زمین به حجتی نیازمند است که همان امامان هستند. کربن با اشاره به تفکرات اسماعیلیه به ما نشان می دهد که چگونه امام در برخی مراتب از نظر برخی گروه ها هم شان و حتی برتر از پیامبر است
          
دل آرا پسندید.
دل آرا پسندید.
دل آرا پسندید.
            پسرکی را در اواخر دوران قاجار و در محله مهدی موش در قزوین تصور کنید که با عشق و علاقه راهی مکتب و سپس مدرسه می‌شود، با پشتکار و سختکوشی درس می‌خواند و به مدرسه سیاسی در تهران می‌آید. در مسابقه اهدا بورس شرکت می‌کند و جزو اولین دانشجویان ایرانی می‌شود که در فرانسه تحصیل می‌کند. در آنجا با شوق و اراده ای پولادین ظرف یکسال چنان به زبان فرانسه مسلط می‌شود که یک سخنرانی رسمی در دانشگاه در باب ایران ایراد می‌دارد بعد به سبب جنگ جهانی به ایران باز می‌گردد و معلم دارالمعلین ( دانشگاه خوارزمی امروز) و مدرسه سیاسی می‌شود و سپس مجددا به دانشگاه سوربن رفته و در روانشناسی با درجه عالی دکتری می‌گیرد و به ایران باز می‌گردد و با حمایت شاه جوان دانشگاه تهران را تاسیس می‌کند، برای استقلال آن از دولت می‌جنگد و سیستمی را پایه ریزی می‌کند که رییس دانشگاه را نه دولت یا شاه که خود استادان انتخاب کنند و بودجه دانشگاه هم مستقلا و با فعالیت خود دانشگاه تامین شود. 
این مرد شریف کسی جز علی اکبر خان نبود که به واسطه درس خواندن در مدرسه سیاسی نان فامیلش نیز چنین شد.
کتاب شرحی است از تلاشهای او در طول بیش از یک دهه ریاست دانشگاه تهران و دانشکده ادبیات و چندین بار وزارت وی در وزارتخانه های فرهنگ و خارجه.
نثر پخته و روان دکتر سیاسی شرحی است در باب عزت و استقلال دانشگاه حتی در برابر شاه آنجا که سیاسی حکم شاه برای اخراج استادان مخالف حکومت را نمیپذیرد و عملا به ارتش یا هیچ نهاد دیگری اجازه دخالت در امور دانشگاه را نمی‌دهد. 
تک تک سطور این کتاب را باید خواند و به حال این روزهایمان باید افسوس خورد. این مملکت مردان و زنان خادم و درستکار که بنده و برده پست و سمت نباشند و درست درس خوانده باشند کم نداشت و ندارد اما باید به آنان فرصت داد ولیکن ما در عصر کوتوله‌ها به سر‌ می‌بریم و دیگر دانشگاهی باقی نمانده و همه چیز در ابتذال محض است و ملاک هر چیزی است جز سواد و شایستگی.
حیف از آن همه زحمت امثال سیاسی، مجتهدی و دیگران برای تاسیس دانشگاه، آموزش و پرورش رایگان و اجباری، مراکز تربیت معلم، چاپخانه دانشگاه تهران، اعزام دانشجویان به دانشگاه‌های درجه یک اروپا و آمریکا و ... که قربانی چپ گرایی و توهم و خیال اندیشی یک نسل بی سواد شد.
          
دل آرا پسندید.
            «وقایع کلاغیه» را نویسنده‌ی کانادایی، کلم مارتینی، نوشته و پژمان طهرانیان به فارسی برگردانده است. همه‌ی شخصیت‌های اصلی رمان کلاغ هستند، اما خلاف کارهایی مثل «مزرعه‌ی حیوانات» جورج اورول، نویسنده به آن‌ها خصلتی انسانی نداده، بلکه یک جهان کلاغی ساخته است با فرهنگ و مذهب و اسطوره‌های خاص خودش. در توضیح پشت جلد کتاب آمده است: «داستان‌سرایی هم نوعی آفرینش است. راهی است برای آن که ما کلاغ‌ها به آن‌چه هستیم شکل بدهیم. تاریخ ماست، راهنمای ماست، وجدان جمعی ماست، انعکاس پرواز ماست، بر فراز آبگیر ابدیت. تنه‌ سر به فلک کشیده‌ای است که درازای شجره‌مان را بالا می‌رود، تا انتهای هر آنچه که هست، و آنگاه از گنبدِ زمان به پایین باز می‌گردد؛ تا انتهای هرآنچه که هست. هر داستانی که می‌گوییم یا می‌شنویم، شاخه‌ای دیگر را می‌رویاند بر این سند عظیم کهنسال پر شاخ و برگ خاندان‌مان...» این سه‌گانه تاکنون به زبان‌های فرانسوی، آلمانی، هلندی، سوئدی و ژاپنی ترجمه شده است.


ماهنامه‌ی شهر کتاب، شماره‌ی چهاردهم، سال ۱۳۹۵.
          
دل آرا پسندید.
            جادوی قصه
چرا خواندن درباره‌ی ادیپی که خودش را کور می‌کند، مده‌ئایی که بچه‌هایش را سلاخی می‌کند، پادشاهان دیوانه و دختران سنگدل این همه لذت‌بخش است؟ چرا اغلب چیزهایی که در داستان‌ها به ما لذت می‌دهند، ناراحت‌کننده‌اند؟ آیا قصه‌ها همان زندگی‌اند «بدون جنبه‌های کسالت‌بارش»؟ آیا قصه‌ها از دستور زبانی جهانی تبعیت می‌کنند؟ پس این گفته‌ی گرترود استاین که در ستایش خودش، جویس و پروست می‌گوید -«ما داستان‌هایی می‌نویسیم که در آن‌ها اتفاقات چندانی نمی‌افتد... برای مقاصد ما رویدادها اهمیتی ندارند»- در کجای این دستور زبان جهانی قرار می‌گیرد؟ کتاب حیوان قصه‌گو (جاناتان گانتشال، ترجمه‌ی عباس مخبر، تهران: مرکز، 1395) پیش از آن‌که به سوال بالا جواب بدهد، به مسئله‌ای بزرگتر اشاره می‌کند: «زندگی انسان آن‌چنان آکنده از قصه است که ما دیگر حساسیت‌های خود را به جاذبه‌ی عجیب و جادویی آن‌ها از دست داده‌ایم.» او جلوتر پیشنهاد می‌دهد کتاب قصه‌ای را (هر کتابی) در دست بگیرید و به کاری که با شما می‌کند توجه کنید. گانتشال قصه را به دلیل تأثیری که بر روح و روان آدمیزاد می‌گذارد، نیازی روان‌شناختی می‌داند که انسان مثل آب و غذا به آن احتیاج دارد، نیازی که قرار نیست فقط با خواندن کتاب‌ها برآورده شود؛ تلویزیون، سینما و رسانه‌های دیگر سرشار از قصه‌هایی هستند که انسان را در معرض خود قرار می‌دهند: تبلیغات تلویزیونی، رویاباقی، نطق‌های داستانی وکلای جنایی و برنامه‌های ورزشی از این دسته‌اند. گانتشال کتابش را با زبانی ساده و با استفاده از داده‌های علمی درباره‌ی این عنصر ضروری انسان و تأثیر آن بر شکل دادن به باورها، رفتارها، اخلاقیات و تحویل فرهنگ و تاریخ نوشته است.


ماهنامه‌ی شهر کتاب، شماره‌ی چهاردهم، سال ۱۳۹۵.
          
دل آرا پسندید.
            جستجوی سیاستی کاملا پساملی خطرناک است. این تمام آن چیزیست که کلهون در این کتاب تلاش می‌کند تا آن را نشان دهد.
او ملی گرا بودن را نه تنها یک لغزش نمی‌داند بلکه آن را بنیان اغلب دموکراسی‌ها می‌داند که موجبات همبستگی‌ ئی را فراهم می‌آورند که از دل آن پروژه های فراگیر سیاسی و عدالت توزیعی بیرون می‌آید.
او بر خلاف دیگر نظریه پردازان اروپایی ناسیونالیسم معتقد است که اتفاقا بسیاری از مولفه‌های ملت مدرن بسیار پیش از عصر مدرن نیز وجود داشته اند. 
کلهون ضمن پذیرش این نکته که در گذشته ملت‌ها از دل قومیت‌ها تشکیل شده اند بر این نکته ظریف تاکید می‌کند که دامنه نفوذ زبان و فرهنگ مشترک ملل کهن از پیوندهای نسبی فراتر می‌رفته است.
نویسنده نگرش جهان وطنی و نگاه آنان مبنی بر اینکه ملت گرایی اخلاقا نامشروع است و موجب خود برتر بینی می‌شود را رد می‌کند و معتقد است جهان وطن گرایان نقش ملت گرایی و هویت‌های ملی در ساماندهی به زندگی انسان‌ها و سیاست جهان معاصر را نادیده می‌گیرند و متوجه نیستند که اتفاقا آرمانی مثل حقوق بشر یا دموکراسی اتفاقا در درون یک مرز است که معنا پیدا می‌کند.
او به تعبیر معروف نظریه پردازان اروپایی مبنی بر جعل یا تصوری بودن ملت‌ها نیز می‌تازد و بر این باور است که اشتباه است که سرشت تاریخی و همبستگی ملت‌ها را نادیده بگیریم و سنت‌ها را جعل محض بدانیم چرا که اهمیت فرهنگ و روابط اجتماعی را نادیده می‌گیرند و متوجه نیستند که سنت گونه‌ای بازتولید فرهنگی و جهت گیری عملی برای کنش انسان‌هاست.
کلهون با نقل قولی از آنتونی اسمیت به پیوستگی گذشته و روایت مند بودن سنت‌ها معتقد است و مدعیست هویت‌ ملی در هر جا پروژه تاریخی مخصوص به خودش را به وجود آورده است که قابل تعمیم نیست و جعلی هم نیست. 
او در هم نظری با اسمیت ازلی بودن ملل را قبول ندارد اما ملت‌ها را فرآیند بلند مدتی می‌داند که همواره بازستایی و بازسازی می‌شوند و هر ملتی برای بقا خود به هسته‌های قومی، موطن، قهرمان و اعصار طلایی نیازمند است از این رو ملت گرایی  به نظر کلهون یک سازه روایت مند است که هویت تاریخی اش در رمان و داستان و حکایت پدیدار می‌شود و از همین روست که او با نقلی از بندیکت اندرسون می‌گوید که ارنست گلنر بحث اندرسون را نفهمیده و ابداع را نه با تخیل که باجعل و تحریف یکی دانسته است.

#کلهون
#ملت
#ناسیونالیسم
          
دل آرا پسندید.
            ادبیات معاصر ایران و به خصوص داستان تا همیشه مدیون #هوشنگ_گلشیری خواهد بود. نویسنده ای متفاوت، صریح و در عین حال متواضع و مقید به کار جمعی و تشکیلاتی.
بدیهی است که مواجه شدن با سویه های مختلف شخصیت و عقاید چنین نویسنده بزرگی می‌تواند برای هر مخاطب علاقه مندی مفید باشد و از این نظر تمرکز بر بازگویی و روایت زندگی گلشیری آن هم در قالب تاریخ شفاهی شایان تحسین است.
کتاب حاصل مصاحبه هایی مفصل و گاه کوتاه با مجموعه افرادی است که هر کدام به دلیلی با گلشیری نزدیکی و الفتی داشته اند. از مصاحبه مفصل و تاثر برانگیز با فرزانه طاهری همسر وی و مصاحبه با مادر گلشیری گرفته تا دوستان و همکارانش. 
امتیاز کتاب در روایتهای دقیق و زنده ای است که از زندگی گلشیری دارد و همینطور سوالات دقیق مصاحبه گر که کنترل بحث را در اختیار داشته و اجازه نداده مباحث شکلی پراکنده بگیرند. 
مهم ترین نکته برای من  در این کتاب جدیت او در برگزاری جلسات نقد داستان و شعر و آشنا کردن بخش بزرگی از جوانان با نظریه های ادبی جدید بوده است‌. اینکه او همیشه در مواجهه با دیگران میگفته اثر جدید چه دارید، از خواندن کارهای خوب ذوق می‌کرده، مدام در پی راه انداختن مجله و کتاب و تشکیلات بوده و با تواضع و فروتنیِ توام با سختگیری به بررسی کارهای جوانان می‌پرداخته و طبیعتا خروجی چنین نوع نگاهی به مرور زمان تربیت نسلی از نویسندگانی بود که از دل حلقه گلشیری بیرون آمده بودند و امروز داستان نویسان مشهور کشورمان هستند. 

خواندن کتاب را به کسانی که می‌خواهند با تحولات ادبی سالهای چهل تا هفتاد آشنا شوند و همچنین تاثیر وقایع سیاسی قبل انقلاب  و بعدش همچون قتل های زنجیره ای را بر فضای ادبیات داستانی ایران بررسی کنند توصیه میکنم.
#هوشنگ_گلشیری
          
دل آرا پسندید.
            روایت زندگی حسن ارفع یا ارفع السلطان یکی از جذاب ترین روایت‌ها از تاریخ معاصر ایران است به خصوص که برخلاف روال مرسوم ما با خاطرات یک فعال سیاسی یا روشنفکر روبرو نیستیم و تحولات ایران را از دریچه چشم یک نظامی می‌خوانیم.
ارفع پسر پرنس ارفع از ایرانیان بانفوذی بود که سالها در تفلیس، پاریس، شوروی، آمریکا و ایران زندگی کرده بود و به سبب تسلطش به زبان‌های خارجی توانسته بود دل شاهان قاجار را برباید و جز قدرت و نفوذ برای خود ثروت هنگفتی نیز فراهم آورده بود.
طبیعی است که فرزندان پرنس ارفع نیز در دل همین ارتباطات رشد کردند و حسن ارفع نیز با الهام از روابط پدر به مسائل نظامی علاقه مند شد و در ارتش عثمانی و ترکیه و سوییس و فرانسه آموزش دید و در بازه های زمانی مختلف به ایران نیز سفر کرد و در ارتش ایران نیز مشغول به خدمت شد و مسئولیت های مهمی را بر عهده داشت. 
کتاب روایت مفصل ارفع است از سالهای جنگ جهانی اول و دوم، دیدارهای پیاپی او با شاهان ایران، ارتباطات گسترده او و همسر روسش با سیاستمداران، تاجران در دنیا و حتی افرادی مثل پیکاسو و خانواده اش! 
ارفع تقریبا از زمان احمد شاه به ایران آمد و با روی کار آمدن رضا خان پس از کودتای ۱۲۹۹ به قسمت های پر آشوب ایران از گیلان و کردستان گرفته تا بلوچستان و جنوب سفر کرد و در کنار دیگر ارتشی‌ها به سرپرستی رضاخان در سرکوب شورش عشایر و قبایل نقش مهمی ایفا کرد توصیفات نویسنده در مورد این سفرها و جنگ‌ها ناب و در نوع خود منحصر به فرد است. 
نویسنده کتاب را در دهه چهل و در روزگار محمد رضا شاه نوشته است. شاه جوانی که ارفع در دانشکده افسری معلم او نیز بود. لحن وی در برخی مواقع به خصوص در ستایش از رضا شاه رنگ چاپلوسی و تملق می‌گیرد اما به لحاظ تاریخی حاوی دروغ و یا جعل خاصی نیست اگرچه با نزدیک شدن به پایان کتاب به خصوص در روایت های ارفع از کودتای ۲۸ مرداد روایتی کاملا شاه دوستانه را میخوانیم که امروزه اطلاعات تاریخی آن را رد می‌کنند. 

حسن ارفع در سمت های مختلفی در ارتش شاهنشاهی ایران خدمت کرد و معروف بود که از پدران نظم دهی و منظم سازی ارتش ایران به خصوص سواره نظام آن بوده است چرا که سالها در خارج از ایران و در کشورهای مختلف آموزش نظامی دیده بود. او همزمان با انقلاب اسلامی از کشور خارج شد و در سال شصت و پنج در موناکو درگذشت شاید کمتر انسانی را پیدا کنیم که در طول حیات خودش رهبران جهان و پنج شاه ایران را دیده باشد.

پ.ن: با تشکر از مترجم عزیز کتاب آقای صالحی که این اثر جذاب را به بنده هدیه دادند. 

#حسن_ارفع
#در_زمانه_پنج_شاه
#نشر_ماهی
          
دل آرا پسندید.
            تاریخ اگر شبیه به لایه های یک پیاز باشد دو راه برای برخورد با آن وجود خواهد داشت. در یک روش لایه های مختلف را کنار میزنیم تا به تفسیری از آن برسیم و در روشی دیگر اتفاقا این لایه‌های جدا افتاده را کنار هم می‌چسبانیم تا به تفسیری نو دست پیدا کنیم.
نغمه سهرابی در این کتاب این راه دوم را برگزیده است‌. او عموم تصورات ما را در باب سفرنامه های قاجاری زیر سوال برده است‌. تصوراتی همچون اینکه سفرنامه‌ها تنها منبع شناخت غرب بوده اند، دریچه شناخت تجدد بوده اند، همه سفرنامه نویسان در حیرت به سر میبردند و حسی از ناکامی بر آنها غلبه داشته و ... . 
سهرابی به عکس معتقد است این تفاسیر از دل نوعی تاریخ نگاری برآمده است که یا دغدغه های امروزین به بررسی متون تاریخی پرداخته اند و بنابراین هر متنی که با ژانر مسلط در تاریخ نگاری مشروطه همخوانی نداشته اند به کنار گذاشته شده است. کار سهرابی بررسی همین متون کمتر دیده شده یا بی ارزش تلقی شده است.
او به سراغ حیرت نامه ایلچی میرود و تصور ما را از واژه حیرت عوض میکند، همینطور با برجسته کردن زمینه و زمانه ایلچی نشان میدهد که اثر او بر خلاف قضاوت تاریخ نگاران اثری در شهوت رانی یا توصیفات بی ارزش در باب تجملات نبوده بلکه ایلچی به عنوان نماینده مقتدر شاه ایران باید چنین جایگاهی برای خود دست و پا میکرده تا بتواند بدین شکل اقتدار ایران را به نمایش بگذارد.
سهرابی همین روش را در بررسی سفرنامه چهار فصل گرمارودی نیز به کار می برد و توضیح می دهد که چطور این سفرنامه نویسان درباری به دنبال احیا و تثبیت جایگاه سلطنت در بیرون از مرزها بوده اند و برای این امر به تشریفات و هدایا و نگارش سفرنامه مشغول بوده اند. 
جالب ترین تفسیر اما تفسیر نویسنده از ناصرالدین شاه است‌. سهرابی نشان میدهد که شاه با نگارش سفرنامه، استفاده مدام از تلگراف و روزنامه با اینکه در ایران نبوده مدام خود را برای مردم مطرح میکرده و بدین شکل تخیلی وجود غایب خود را برای مردم حاضر میساخته است. 
شاه از نگارش سفرنامه های داخلی و خارجی نیز هدف داشته مثلا او مدام به خراسان و گیلان سفر می کند چرا که هر دو ایالات در معرض تهدید خارجی بوده اند در حالی که او چندان به مرکز و اصفهان سر نمی زند چرا که از امنیت آنها خاطر جمع است. بنابراین سفرنامه های ناصرالدین شاه دارای کارکردی روایی بوده اند که در پی آن شاه سعی در تثبیت مشروعیت و اقتدار حکومت مرکزی در داخل و خارج را داشته و از همین رو سفرنامه ها به مردم عادی فروخته و به سفرا و درباریون هدیه داده می‌شده است. 

ادامه در قسمت کامنت صفحه اینستاگرام
          
دل آرا پسندید.
            دو دنیا روبروی یکدیگر قرار گرفته اند. دنیای اول دنیای محافظه کاری، ترس، مذهب، تعصب، عشق و البته رنج و درکی عمیق‌تر از جهان است و دنیای دوم دنیای بی باکی، حرارت، بی قیدی به سنن و شوق به جهان جدید و کشفیات تجربی است. 
تورگنیف در این کتاب صحنه گردان یک نبرد تمام عیار میان پسران با پدران است.
آرکادی پسر یک ملاک پیر و بازارف یک جوان پوزیتیوست و اهل دانش‌های جدید که مخالف با هر نوع رمانتیزم است و سفت و سخت به منطق پای بند و مخالف هر گونه حس و احساس و مدام در حال تشریح جانوران.
روزگار اما اینچنین با ما تا نمی‌کند. گاهی لازم است اعتماد به نفس و اطمینانی که به عقاید خود داریم با ضربه ای کاری مواجه شوند تا تزلزلی در عقایدمان پیش آید. چنین رخدادی برای این دو جوان نیز پیش می‌آید آنجا که هر دو با دو دختر اشراف زاده روبرو می‌شوند و نگرش منطقی و ضد رمانیتک آنها دچار تردید و اضمحلال می‌گردد. 
اما آیا این پایان داستان است؟
قلم تورگنیف چنان در شرح این روند غیر قابل پیش بینی است که مخاطب را مجبور می‌کند که تا آخر کتاب را مطالعه کند تا دریابد که آیا در نهایت این پدرانند که برنده این میدانند یا پسران؟ آیا عقل بر جهان ما سروری می‌کند یا عشق؟ 

#پدران_و_پسران
#ایوان_تورگنیف 
#علمی_فرهنگی
          
دل آرا پسندید.
            عشق به میهن، وفاداری به ملت و وطن پرستی و ملی گرایی با یکدیگر یکی نیستند. این ادعای مائوریتسیو ویرولی در این کتاب است.
وطن پرستی در این معنا تقویت و برانگیختن عشق به نهادهای سیاسی و شیوه زندگی است که پشتیبان آزادیِ مشترک یک جمهور هستند در حالی که ملی گرایی پدیده ای است شکل گرفته در اروپای قرن هجدهم که برای دفاع، تحکیم وحدت و همگونی فرهنگی و زبانی و قومی ساخته شده است. 
در حالی که ارزش اصلی برای وطن پرستان جمهوریت است اما برای ملی گرایان وحدت معنوی و فرهنگی مردم اولویت دارد. اگر وطن پرستان وفاداری به شاه یا حاکم را در اولویت می‌دانند اما ملی گرایان از آرمانی ملی برای نبرد در راه آزادی مردم حمایت می‌کنند. وطن پرستی همچنین دل سپردن به یک مکان خاص و شیوه  خاصی از زندگی فردی است که باور دارد وطن او بهترین جا در جهان است اما این عقیده اش را به هیچ کس تحمیل نمی‌کند در حالی که ملی گرایی از تمنای قدرت جدا نیست و برای کسب آن در جهت افزایش قدرت ملت تلاش می‌کند.
ویرولی بر این باور است که ملی گرایی از دل استحاله‌ی وطن پرستی بیرون آمده است پس برای فهمیدن ملی گرایی اول باید وطن پرستی را فهمید.
 او شرح می‌دهد که آزادی سیاسی در جهان باستان به معنی باور شهروندان به خیر مشترکِ جمعی بوده است که ریشه در عشق به میهن دارد. عشقی که هر ملتی را از دیگری متمایز می‌سازد. چنین شهروندی باید خودش را جزئی از چیزی بزرگتر حس کند که همانا ملت است.
ویرولی در نقد نگرش چپ گرایانه نشان می‌دهد که رتوریک ملی گرایی همواره بر روی عموم مردم اثرگذار بوده است و چپ هیچ گاه نتوانسته پاسخی به مساله هویت ملی داشته باشد. 
کتاب شرحی است مفصل و خواندنی از اینکه وطن پرستی کهن چگونه از دل منابع رومی و یونانی نضج گرفت. وطن پرستی ئی که نوعی احساس مذهبی در درون خود داشت و در آن پاتریا یا پای بوم مساوی با کشور بود. پای بوم هر کس بدین معنا بخشی از خاکی بود که مذهب محلی یا ملی آن را تقدیس می‌کرد و اعضای این جامعه مذهبی با قیودی مقدس به کشور خود نیز وصل می‌شدند.
وطن پرستی سیاسی نوع دیگری از وطن پرستی بود. در اینجا پاتریا و رسپوبلیکا به معنی آزادی و خیر مشترک بودند حال پاتریا مساوی با جمهوری بود که باید از مهر و عشق برخوردار باشد‌ و شهروند کسی است که به کشور خود عشق بورزد. در تداوم این روند بود که پس از آگوستین، آکوئیناس عشق به میهن را شکلی از تقوا دانست و عمل شهروند را خدمت به خیری مشترک تعبیر کرد که از این جهت به فضیلتی سیاسی تبدیل می‌شد.

ادامه متن در قسمت کامنت در صفحه اینستاگرام موجود است.