یادداشت Navid Kalahroudi
1401/4/17
پسرکی را در اواخر دوران قاجار و در محله مهدی موش در قزوین تصور کنید که با عشق و علاقه راهی مکتب و سپس مدرسه میشود، با پشتکار و سختکوشی درس میخواند و به مدرسه سیاسی در تهران میآید. در مسابقه اهدا بورس شرکت میکند و جزو اولین دانشجویان ایرانی میشود که در فرانسه تحصیل میکند. در آنجا با شوق و اراده ای پولادین ظرف یکسال چنان به زبان فرانسه مسلط میشود که یک سخنرانی رسمی در دانشگاه در باب ایران ایراد میدارد بعد به سبب جنگ جهانی به ایران باز میگردد و معلم دارالمعلین ( دانشگاه خوارزمی امروز) و مدرسه سیاسی میشود و سپس مجددا به دانشگاه سوربن رفته و در روانشناسی با درجه عالی دکتری میگیرد و به ایران باز میگردد و با حمایت شاه جوان دانشگاه تهران را تاسیس میکند، برای استقلال آن از دولت میجنگد و سیستمی را پایه ریزی میکند که رییس دانشگاه را نه دولت یا شاه که خود استادان انتخاب کنند و بودجه دانشگاه هم مستقلا و با فعالیت خود دانشگاه تامین شود. این مرد شریف کسی جز علی اکبر خان نبود که به واسطه درس خواندن در مدرسه سیاسی نان فامیلش نیز چنین شد. کتاب شرحی است از تلاشهای او در طول بیش از یک دهه ریاست دانشگاه تهران و دانشکده ادبیات و چندین بار وزارت وی در وزارتخانه های فرهنگ و خارجه. نثر پخته و روان دکتر سیاسی شرحی است در باب عزت و استقلال دانشگاه حتی در برابر شاه آنجا که سیاسی حکم شاه برای اخراج استادان مخالف حکومت را نمیپذیرد و عملا به ارتش یا هیچ نهاد دیگری اجازه دخالت در امور دانشگاه را نمیدهد. تک تک سطور این کتاب را باید خواند و به حال این روزهایمان باید افسوس خورد. این مملکت مردان و زنان خادم و درستکار که بنده و برده پست و سمت نباشند و درست درس خوانده باشند کم نداشت و ندارد اما باید به آنان فرصت داد ولیکن ما در عصر کوتولهها به سر میبریم و دیگر دانشگاهی باقی نمانده و همه چیز در ابتذال محض است و ملاک هر چیزی است جز سواد و شایستگی. حیف از آن همه زحمت امثال سیاسی، مجتهدی و دیگران برای تاسیس دانشگاه، آموزش و پرورش رایگان و اجباری، مراکز تربیت معلم، چاپخانه دانشگاه تهران، اعزام دانشجویان به دانشگاههای درجه یک اروپا و آمریکا و ... که قربانی چپ گرایی و توهم و خیال اندیشی یک نسل بی سواد شد.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.