زینب قمری

زینب قمری

@ZeinabGh

4 دنبال شده

4 دنبال کننده

            یک همه‌چیز دوست...🌒
          

یادداشت‌ها

                رمان فوق العاده زیبایی بود. هرچقدر از زیباییش بگم، کم گفتم!
در این اثر، میشه گفت شخصیت پردازی حرف اول رو می‌زد. و چقدر جین آستین در این کار چیره دسته! آنچنان شخصیت ها خوب پرداخته شده بودن که کاملا می‌شد درکشون کرد و باهاشون ارتباط گرفت. توصیف شخصیت ها با کلمات کوتاه و درستی مثل مغرور، محجوب، خوش‌صحبت و... صورت گرفته بود که هم کاملا مقصود رو می‌رسوند و هم از توضیحات اضافی جلوگیری ‌میکرد.
حتی توصیف حالات شخصیت ها در موقعیت‌های مختلف هم به همین صورت بود.
صحنه پردازی ها کاملا قابل تصور بود که علاوه بر قدرت قلم نویسنده، ترجمه‌ی فوق‌العاده‌ی عبیدی اشتیانی هم مزید بر علت بود.
توصیف مکان، وسایل و... شمارو کاملا به قرن نوزدهم می‌بره! 
سیر داستان از دامنه شروع می‌شه و در فصل های بعد شما رو به قله می‌رسونه و در نهایت انگار با چتر از قله پایین می‌پرید چون به سرعت همون اتفاق هایی می‌افته که براتون جالبه!
خوندن این کتاب یک تیر و چند نشونه! علاوه بر لذتی که خواهید برد؛ با آداب و رسوم قدیم کشورهای اروپایی(داستان در انگلیس اتفاق می‌افته) آشنا می‌شید، و با توجه به شخصیتتون چیزهای زیادی یاد می‌گیرید.
به‌طور کلی آسین سعی داره در این داستان شمارو از پیش‌داوری، غرور بی‌دلیل و پایبندی افراطی به رسومات اشتباه، باز داره.
خوندن داستان رو به همه، علی الخصوص دوست داران آثار درام یا کلاسیک(یا مثل این کتاب، ترکیبش)، و کسانی که به نویسنده شدن فکر می‌کنند توصیه می‌کنم(چون چیزهای زیادی برای یاد گرفتن شما در اون هست).

        

0

                حدود نیم ساعت پیش  خوندن این کتاب رو به پایان رسوندم. درحالی که یک لبخند عمیق به لب داشتم... نه صرفا بخاطر اینکه خیلی از کتاب راضی بوده باشم، اتفاقا برعکس، بخاطر اینکه با وجود ناراضی بودنم از شروع کتاب، پایان  جذابی برای من داشت.
نمیدونم تا به حال شده کتابی رو بخونین و احساس کنین چقدر خوندن این کتاب توی شرایط کنونی‌تون لارم بود؟ به‌نظرم کتابخانه‌ی نیمه شب میتونه از اون کتابها باشه... مخصوصا برای نوجوونایی مثل خودم که خیلی اوقات سردرگمن بین انتخاب هاشون و دائم بفکر اینکه کاش تصمیم بهتری می‌گرفتم و یا اگر فلان تصمیم رو گرفته بودم الان جایگاه بهتری داشتم!
مضمون کلی کتاب نسبتا خوب بود. هدفدار نوشته شده بود و مخاطب از ابتدا متوجه این میشه. اما مضمون های جزئی مثل عادی نشون دادن  همجنسبازی به کرات و زیادی بودن. استفاده زیاد از الکل و توصیف لذتی خوش از اون، اصلا جالب نبود، و یه جاهایی باعث می‌شد بگم: باز دوباره!
نویسنده در تصویر سازی جهان های متفاوت از سطح بالایی برخوردار بود و حس‌وحال متفاوت هر جهان رو خیلی خوب به من منتقل کرد.
ابتدای کتاب خیلی حوصله سر بر بود. اول بخاطر اینکه این کتاب ترجمه شده‌ست، و بعد هم بخاطر یکنواختی داستان و تکرار یک موقعیت: زندگی در زندگی های گوناگون و برگشت دوباره به کتابخانه...  و من میتونم‌بگم یک سوم اخر کتابه که به این کتاب ارزش خوندن میده، البته اگر یه سری دیالوگ های خوب  دو سوم اول رو نادیده بگیریم.
بطور کلی کتاب، کتاب خوب و ترجمه، ترجمه‌ی خوبی بود. اما هیچوقت نمیتونم بگم این بهترین کتابیه که خوندم...
شاید در ژانر خودش و از لحاظ مضمونی از بهترین ها باشه اما اونقدر که تعریفش رو شنیده بودم، عالی نبود و این سطح از تعریف و تمجیدی که بین مردم هست، از نظر من اغراق آمیزه...!
به هرحال اگر نیاز به خوندن کتابی دارید که به شما ارزش زندگی کردن و زنده بودن رو یاد آور بشه، این کتاب کتاب مناسبیه.

پ.ن:من این کتاب رو از نشر کوله‌پشتی و با ترجمه‌ی محمد صالح نورانی‌زاده، خوندم.
        

0

                حدود نیم ساعت پیش  خوندن این کتاب رو به پایان رسوندم. درحالی که یک لبخند عمیق به لب داشتم... نه صرفا بخاطر اینکه خیلی از کتاب راضی بوده باشم، اتفاقا برعکس، بخاطر اینکه با وجود ناراضی بودنم از شروع کتاب، پایان  جذابی برای من داشت.
نمیدونم تا به حال شده کتابی رو بخونین و احساس کنین چقدر خوندن این کتاب توی شرایط کنونی‌تون لارم بود؟ به‌نظرم کتابخانه‌ی نیمه شب میتونه از اون کتابها باشه... مخصوصا برای نوجوونایی مثل خودم که خیلی اوقات سردرگمن بین انتخاب هاشون و دائم بفکر اینکه کاش تصمیم بهتری می‌گرفتم و یا اگر فلان تصمیم رو گرفته بودم الان جایگاه بهتری داشتم!
مضمون کلی کتاب نسبتا خوب بود. هدفدار نوشته شده بود و مخاطب از ابتدا متوجه این میشه. اما مضمون های جزئی مثل عادی نشون دادن  همجنسبازی به کرات و زیادی بودن. استفاده زیاد از الکل و توصیف لذتی خوش از اون، اصلا جالب نبود، و یه جاهایی باعث می‌شد بگم: باز دوباره!
نویسنده در تصویر سازی جهان های متفاوت از سطح بالایی برخوردار بود و حس‌وحال متفاوت هر جهان رو خیلی خوب به من منتقل کرد.
ابتدای کتاب خیلی حوصله سر بر بود. اول بخاطر اینکه این کتاب ترجمه شده‌ست، و بعد هم بخاطر یکنواختی داستان و تکرار یک موقعیت: زندگی در زندگی های گوناگون و برگشت دوباره به کتابخانه...  و من میتونم‌بگم یک سوم اخر کتابه که به این کتاب ارزش خوندن میده، البته اگر یه سری دیالوگ های خوب  دو سوم اول رو نادیده بگیریم.
بطور کلی کتاب، کتاب خوب و ترجمه، ترجمه‌ی خوبی بود. اما هیچوقت نمیتونم بگم این بهترین کتابیه که خوندم...
شاید در ژانر خودش و از لحاظ مضمونی از بهترین ها باشه اما اونقدر که تعریفش رو شنیده بودم، عالی نبود و این سطح از تعریف و تمجیدی که بین مردم هست، از نظر من اغراق آمیزه...!
به هرحال اگر نیاز به خوندن کتابی دارید که به شما ارزش زندگی کردن و زنده بودن رو یاد آور بشه، این کتاب کتاب مناسبیه.
        

با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش می‌شود.

2

باشگاه‌ها

نمایش همه

دنیای خیال

509 عضو

تلماسه

دورۀ فعال

باشگاه رواق

284 عضو

بابا گوریو

دورۀ فعال

چالش‌ها

این کاربر هنوز در چالشی شرکت نکرده است.

فعالیت‌ها

زینب قمری پسندید.
            کتاب را اصلا دوست نداشتم. یکی از بدترین کتابهایی بود که خواندم. مجبور بودم کتاب را بخوانم و البته تمام خوانی کنم  وگرنه بعد از ۱۰۰ صفحه اول قطعا روانه ی زباله دان تاریخ می شد... الان هم این اتفاق برایش افتاد ولی متاسفانه کمی دیرتر.
متن کتاب جذاب و روان است. تصویرسازی ها بسیار زنده است. فضای داستان با قلم نویسنده طوری به تصویر کشیده شده که خودت را آن وسط و کنار شخصیت ها تصور می کنی با آنها زیر آلاچیق نسترن مینشی با پسر عاشق پیشه داستان ترقه در حیاط دایی جان سرهنگ می اندازی، منتظر دیدار لیلی می مانی، در به در به دنبال اسدالله میرزا می دوی و برای توهمات دایی جان ناپلئون حرص می خوری و دل می سوزانی ...
زمان وقوع ماجراهای داستان سالهای حوالی ۱۳۲۰ هجری شمسی است و می گویند نویسنده با این اثر گوشه ای از تاریخ اجتماعی ایران در آن سالها را به تصویر کشیده است. 
و اما محتوا، در این کتاب دو محور اصلی داشت و همین دو محور حالم را به شدت خراب کرد:
۱. محتوای واقعا مستهجن(صفت در خور دیگری پیدا نکردم که بتوانم در یک محیط عمومی به این مطالب نسبت بدهم!) مانند اشاره های متعدد به روابط غیر اخلاقی خارج از چارچوب خانواده، روابط زنان شوهر دار با مردان متاهل، توصیف های متعدد از ویژگی های جسمی زنان از نگاه مردان و ...
۲. انتقام گیری، زیر آب زنی، فخر فروشی های بی پایه و اساس یا با پایه و اساس، بدگویی، بددهنی، اذیت و آزار، دامن زدن به توهمات یک آدم بیمار، از آب گل آلود زندگی کسی ماهی گرفتن، بی احترامی، بی ادبی و ... از جمله محورهای اصلی این داستان است که در هنگام مطالعه روح آنسان را خراش می دهد...
در آخر می خواهم بگویم حیف وقت و عمر آدم که پای سطرهای این کتاب هدر برود حتی اگر به لحاظ ادبی و تکنیک های داستان نویسی اثر ارزشمندی باشد. حیف روح انسان که خوراکش بشود این محتواهای بیهوده و کثیف.
اگر واقعا به دانستن تاریخ اجتماعی ایران علاقه مند باشید کتاب های دیگری بخوانید شاید روحتان اینقدر آزار نبیند.
          

6

زینب قمری پسندید.
            واقعا خدا رو شکر می کنم که این هفتصد صفحه «داستان»! تموم شد و میتونم کتاب دیگری رو شروع کنم و ازش لذت ببرم. این کتاب واقعا منو گیج کرد. چون اسمش رو قبلا بارها شنیده بودم و کتاب معروفی محسوب میشه پس فکر می کردم کتاب خوبیه. از طرفی هم امتیاز گودریدز بالایی داره و هم نقل قول های به شدت مثبتی پشت جلد کتاب چاپ شده بود. در طول صد صفحه ی اول همش منتظر بودم متن بهتر باشه یا گاهی فکر می کردم شاید من هنوز نتونستم باهاش ارتباط برقرار کنم، اما حالا که کل کتاب رو خوندم و هیچی بهتر نشد، مطمئنم که یک ستاره کاملا تصمیم درسته!!

از جمله ویژگی های منفی کتاب:
۱- بسیار بسیار بسیار طولانیه. اصلا نیازی به هفتصد صفحه نوشتن برای چنین داستان و ماجراهایی وجود نداشته. کتاب از سه بخش تشکیل شده و به نظرم بخش دوم میتونست کاملا حذف بشه. 
۲- شاید به جرئت بگم ۹۵ درصد متن کتاب دیالوگه. گاهی شما ده بیست صفحه میخونی میری جلو و همینطوری ادمهای مختلفن که دارن پشت سر هم دیالوگ میگن
۳- توی متن کتاب به شدت تکرار وجود داره. مثلا اومده برای یک سری از شخصیت ها تکه کلام گذاشته اما این تکه کلام ها وسط یک داستان طولانی فقط حوصله ی شما رو سر میبره. من که دیگه از روشون می پریدم
۴- تمام شوخی های کتاب شوخی های پایین تنه ایه. تا حالا هیچ کتاب فارسی ای با این حجم از شوخی های زشت و مسائل غیراخلاقی نخونده بودم. به قدری که یک جاهایی واقعا حالم بد میشد. شوخی  هایی به غایت زشت که برای خواننده ای که بی ناموسی رو خنده دار ندونه اصلا جذاب نیست
۵- تنها شوخی متفاوت کتاب، جنون دایی جانه که البته اونم در بخش سوم بهش پرداخته میشه و در بخش های اول و دوم کتاب اون قدرها خودشو نشون نمیده. همچنان توی همه ی بخش ها، گره افکنی ها و نقاط اوج داستان و غیره مربوط به شوخی های پایین تنه ایه

حس و حال یک خطی:
مدتها بود در طول خوندن یک کتاب انقدرررر دلم نخواسته بود هرچه سریعتر تموم شه! وقتی تمومش کردم احساس می کردم از قفس آزاد شدم و بابت این حس بهش یک ستاره دادم :دی
          

32