تندیس اسدآبادی
@Tandis
149 دنبال شده
76 دنبال کننده
گفت:<<آدم تا داستان نخواند معنی زندگی را نمیفهمد>>.
یادداشتها
نمایش همهباشگاهها
این کاربر هنوز باشگاهی ندارد.
چالشها
لیستهای کتاب
بریدههای کتاب
نمایش همهفعالیتها
تندیس اسدآبادی پسندید.
19
تندیس اسدآبادی پسندید.
17
تندیس اسدآبادی پسندید.
35
تندیس اسدآبادی پسندید.
46
تندیس اسدآبادی پسندید.
34
تندیس اسدآبادی پسندید.
واقعا خوشحالم تنها هزینهای که برای این کتاب کردم، استفاده از بسته ارزان قیمت اینترنتی صبح تا ظهر ایرانسل برای دانلود قسمتهای پادکست ناوکست بوده... ولی زمان ضبط آن پادکست و نکتههایی که میگفت... عجب چندسال عجیبی داشتیم پسر در این نقطه از دنیا!
10
تندیس اسدآبادی پسندید.
12
0
تندیس اسدآبادی پسندید.
1
تندیس اسدآبادی پسندید.
2
تندیس اسدآبادی پسندید.
1
0
0
0
تندیس اسدآبادی پسندید.
2
تندیس اسدآبادی پسندید.
33
تندیس اسدآبادی پسندید.
9
تندیس اسدآبادی پسندید.
خب خب (◠‿◠) ازونجایی که قبلاً یدونه کتاب از بکمن خوندم! حس میکنم کتابش سنگین نباشه پس با نام و یاد خدا سومین کتابم به صورت موازی استارت میزنم، کی به کیه، ها؟😂🤦🏻♀️
26
تندیس اسدآبادی پسندید.
هولدن نوجوانی است مثل تمام نوجوانان دنیا.او در بحران چیستی دست و پا می زند .دنبال زمین سفت است که رویش بایستد دنبال کسی است که به او تکیه کند. اما در دنیایی که زندگی می کند مرام زندگی به آتش درونش می دمد.هر آن او را شعله ور می کند.انگار خبری از آرامش نیست و باید تا همیشه در این دور باطل زندگی بی معنا بماند.... مگر بمیردتا نجات یابد! هولدن در موقعیتی که جبر هورمونها او را به سمت پرتگاه می برد،توسط آدم ها ،عادت ها و جامعه هم به سوی سقوط رانده می شود. نوجوان سوال می پرسد ولی متهم می شود. به پوچی و لذت جویی محض اعتراض دارد ولی او را به روانکاو حواله می دهند. او حتی نمی تواند ارتباط جنسی جدی برقرار کند چون متوجه است همه چیز در بند مادیات نیست و معنویات و روح هم در این لذت جویی دخیل است. هولدن می خواهد پذیرفته شود و عضوی از جامعه بزرگسال شناخته شود.در مورد سن و سالش دروغ می گوید و در سیگار و مشروب افراط می کند ولی همچنان کودکی است ترسیده که در شهر خود سرگردان از باری به بار دیگر سر می رود. آدم های دور و بر او که بیشتر از الگوهای غربی تبعیت می کنند جعلی به نظر می رسند.ابلهانی با سلایق سطحی. هولدن تنها پناهی که می یابد هم کلامی با خواهر کوچکش است.او که هنوز رنگ و بوی صداقت و پاکی کودکی را دارد. در صحنه ای که هولدن به مدرسهی فیبی می رود نسبت به حروف Fu حساس است.ولی در چند جای این حروف که فحشی جنسی است به چشم می خورد. این درخشان ترین و بی پرده ترین سخنی است که نویسنده در انتهای کتاب آورده است.کنایه ای به سبک و جهان بینی غربی است که در مراحل و مدارس آموزشی ، به قدری به جنسیت و ارتباط حیوانی انسانها توجه می شود ،در سالهای بالاتر هولدن،استردلیتر و جین،سالی و...را به صورت افراطی درگیر ارتباط جنسی و لذت جویی محض می کند بدون آنکه به ماهیت اصلی دنیا توجه دهد. هولدن به دنبال یک روشنفکر واقعی است کسی که توانسته باشد از این منجلابی که جامعه و نظام آموزشی برای نوجوان تدارک دیده است ،بالاتر ببرد تا برای دنیای خود معنایی پیدا کند. معلمی که تنها کورسوی امید هولدن بود نیز به اعتماد او خیانت می کند. در انتهای داستان هولدن را ناامیدانه در همان چرخه ای که در آن گیر افتاده بود،می بینیم و مخاطب می فهمد که او راه مدرسهی دیگری را در پیش دارد و خبری از اصلاح و تغییر نیست.نا امیدی محض و تاریکی مطلق. کتاب ناطور دشت به دلیل زشتی و تلخی صحنه های داستان ،مناسب نوجوان نیست.و علی رغم محتوای درخشان و مضمون کتاب ،آن را مناسب امتیاز کامل نمی دانم.
با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش میشود.
32