بهتر انتخاب کن، بهتر بخوان

هرچه باداباد

هرچه باداباد

هرچه باداباد

استیو تولتز و 1 نفر دیگر
3.8
27 نفر |
13 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

2

خوانده‌ام

56

خواهم خواند

32

این توضیحات مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب می‌باشد.

A Times (of London) Best Fiction Book of 2022 A wildly inventive, savagely funny and topical novel about love, mortality and the afterlife, by the Booker-shortlisted author of A Fraction of the Whole . Angus is a reformed ne'er-do-well looking forward to the birth of his first child when he's murdered by a man who is in love with his pregnant wife Gracie. Having never believed in God, heaven or hell, Angus finds himself in the afterlife - a place that provides more questions than answers. As a worldwide pandemic finally reaches the shores of Australia, the afterlife starts to get very crowded and Angus finds a way to reconnect with his wife Gracie and maybe even seek revenge on his murderer... Here Goes Nothing is a novel of exhilarating originality and scope about birth, death and everything in between and after by ‘a writer of prodigious talent’ (Peter Carey) that contains a vision of the afterlife that rivals Dante’s Divine Comedy and George Saunders' Lincoln in the Bardo, and the emmy-nominated The Good Place .

لیست‌های مرتبط به هرچه باداباد

اعترافبر استخوان‌های مردگانپیاده روی؛ و سکوت، در زمانه ی هیاهو

" ۳۲ حرف، ۳۲ کتاب" چالش کتابخوانی بر اساس حروف الفبا

32 کتاب

برای هر کتابخوان، شروع یک چالش جدید پر از لذت و تجربه لحظه‌های جالب خواهد بود. معمولا چالش های هفتگی و ماهانه زیادی را می‌توانید در اینترنت جستجو کرده و آن‌ها را طبق سلیقه‌ی خود تغییر دهید. با توجه به حجم بالای کتاب‌های خوانده نشده در کتابخانه‌ی شخصی‌ام، تصمیم گرفتم تا برای خود چالشی طراحی کنم تحت عنوان "چالش حروف الفبا،۳۲ کتاب" . در این چالش محدودیت زمانی و ترتیب خاصی وجود ندارد اما کتاب‌ها از دسته‌بندی‌ها و ژانر‌های مختلفی هستند. این تصمیم را به دو دلیل گرفتم: یک آن‌که روال خوانش تکراری نشود و دو حتما به سراغ کتاب‌هایی بروم که از خواندن آن‌ها در موقعیت‌های مختلف سر باز می‌زدم. شما نیز می‌توانید این چالش را با کتاب‌های در دسترس خود انجام دهید و این لیست ۳۲ کتابی، تنها پیشنهادی است از طرف من. ●می‌توانید این چالش را در طول یکسال ادامه دهید. ●پیدا کردن کتاب با بعضی حروف مانند "ث" و "ض" بسیار دشوار است به همین دلیل بعضی کتاب‌ها ممکن است استثنا با این حروف شروع نشوند. ●در قسمت نظرات، پیشنهاد‌های خود را بنویسید. ●اگر به سراغ این چالش رفتید، حتما تجربه خود را با من به اشتراک بگذارید.

یادداشت‌های مرتبط به هرچه باداباد

            اگر بخواهم درباره‌اش صحبتی جامع ارائه‌داده‌باشم ،باید بگویم که داستانی با چاشنی شدید فلسفی- هستی‌شناسی(از خودم ژانر در کردانیدم؟بله!) است و زندگی پس از مرگ را از دید جانب تولتز خوانا می‌شویم. تجربه‌ی فوق‌العاده‌ای بود. نه که به تنهایی خوانش کتاب؛ که تاثیر و تفکری که در حین و در انتها در خواننده‌ای که من بودم، سبب شد!
فصل آخر به معنای واقعی کلمه برایم نفس‌گیر بود. با کلی پرسشی که از پیش درباره‌ی وجودیتم، فلسفه‌ی پشتش (که گاهی به این می‌رسم که فلسفه‌اش، بی‌فلسفگی‌ست!)، رفتن؟ به کجا رفتن؟ بودن مجدد یا صرفاً سیاهی مطلق؟ و و و داشتم، مواجهم کرد. یک‌جورهایی خفت‌ام کرد! انگار بلندبلند در حال فکرکردن باشم.
در یک‌سوم تا میانه‌ی داستان، نگران بودم. که نکند حرفی برای زدن نداشته‌باشد. انتظارم بالا بود. تجربه‌ی بی‌نظیری در خوانش جزءازکل داشتم و ناخودآگاه می‌خواستم باز خفت شوم! خفت قلم و نگرش نویسنده و تجربه‌ی ناب به فکرفرورفتن‌های بعدش! و سخت خوش‌حالم که ناامید نشدم. فصول پایانی و قسمتی در میان، واقعاً برایم نفس‌گیر بود. قلبم را در یک‌میلی‌متری گوشم احساس می‌کردم که تایید‌گر هیجان و پرسش‌گری بی‌انتها و میل به کشف نادانسته‌هایی که احتمالاً تا ابد (ابد؟ وجود دارد؟!)، نادانسته می‌مانند بود.
آقای تولتز و ترجمه‌ی تمیز و حفظ‌کننده‌ی قلم‌نویسنده‌ی جناب خاکسار، در این لحظه مورد تشکّر خواننده‌ای که بودم، قرار می‌گیرند. :]
          
            موضوع این رمان، مرگ و دنیاهای پس از این جهان است. این کتاب پر از مفاهیم ضددینی و ضدخدایی  است. از جمله: 1. کسانی که به فرشتگان و ارواح باور دارند همان هایی هستند که با واکسیناسیون مخالفند! 2. زندگی بی‌معناست 3. همه تجلیات عرفانی خودمولدند 4. فهمیدن این که چرا شیطان مکار است کار سختی نیست ولی آخر خدا چرا باید این طور باشد؟! 5. در دوران کودکی مجبور به تحمل خیلی چیزها شدم و قادر مطلق فقط یک اسباب زحمت جزئی بود 6. اسقف با لذت بیمارگونه عیاشی که یک پیروزی جنسی جدید به دست آورده لبخند زد. 7. از نظر عقلانی شیطان هرگز برایم قابل پذیرش نبوده هنوز هم نیست. 8. معنویت می تواند شکلی جلوه‌فروشانه از خودشیفتگی باشد. 9. به نظر من ایمان به کردگار مثل پوشیدن پالتویی طلایی بود که از دور زیبا می نمود ولی سنگینی اش اجازه راه رفتن به آدم نمی داد. 10. اگر هر چیزی به دلیلی اتفاق می افتد آن دلایل، تصادفند و شانس و هرج ومرج. 11. چیزی که بیشتر از هر چیز دیگه‌ای بهش اعتقاد ندارم پروردگاره. چرا؟ سکته نئوناتال. نوزادانی که سکته می کنند. 12. این عالم اموات باورنکردنی است؛ چون چه کسی می تواند جایی تا این حد مبتذل را حتی تصور کند؟ هیچ چیز اعجاب‌آوری نداشت؛ حقیر بود و بوروکراتیک 13. یک لحظه تصور کنید که پروردگار وجود داره. توی این مرحله انگیزه‌ش چی می‌تونه باشه؟ هیچ کس جوابی نداشت. همه توافق کردیم که کائنات وقیح است. خصوصاً با در نظر گرفتن تعداد هولناک دعاهای مستجاب‌نشده‌ای که همه‌جا شناور بودند. در وضعیت فعلی کاری مشمئزکننده تر از ادعای دانستن معنای ابدیت وجود داشت؟ آیا هرگز می‌توانستیم دوباره به کسی که در سلسله مراتب دینی بود اعتماد کنیم؟ 14. تک تک انتخابهای مهم زندگیم هیچ ربطی به نتیجه نداشته‌اند. هیچ علت و معلولی وجود نداره. 15. ما به دایناسورها بابت مرگ سریعشون حسادت خواهیم کرد 16. میلی غلبه‌ناپذیر داشت به این که برود در همه عبادتگاه ها کفر بگوید، محراب کلیسا را ملوث کند، تورات را با انگشتان مربایی ورق بزند. 17. خدا از همان ابتدا انتظار چندانی از شما نداشته 18. اگر او وجود دارد و برای این همه آزار و اذیت عذر نمیخواهد پس من کاری به کارش ندارم. به معنای واقعی کلمه هیچ کاری نمی توانست بکند تا نظر منفی‌ام را به خودش تغییر بدهد 19. به سلاخ‌خانه زمین خوش آمدید 20. آیا تکثر عامدانه گونه ای در معرض خطر یا حتی در حال انقراض عملی غیراخلاقی یا حتی شنیع نیست؟ آیا در فرایند تولیدمثل خیر و صلاح این انسان آینده در نظر گرفته میشه؟ به هیچ عنوان. ما موقع بچه درست کردن به چیزی جز منافع خودمون فکر نمی‌کنیم. 21. طبیعت ضدزن است. یک اندیشکده مردسالار هم نمی توانست چنین سناریو شیطانی را برای زنها پیاده کند. 22. می دانستم عدالتی در جهان وجود ندارد. 23. حتی اگر به او (خدا) اعتقاد نداشته باشی، در چنین مواقعی است که همه نفرتت متوجه یزدان می شود و ابهام مشمئزکننده و عذاب دادن بی محابا و حکومت وحشت نابسامانش. (ص367) 24. آفریدگاری که کیهان رو خلق کرده اصلا ما رو تحت نظر نداره (ص 389) و بسیاری دیگر از جملات ضددین دیگر. به نظر می رسد این رمان برای بیان این جملات نوشته شده و رمان صرفاً ظرفی برای بیان این اعتقادات نویسنده بوده است.
          
            «جز از کل» را که خواندم یک تحسین همراه با دلسوزی برای استیو تولتز در درونم شکل گرفت. «بیچاره نویسنده چطور می‌خواهد این عالی بودن را ادامه دهد؟». نویسنده اما با تلاشش در «ریگ روان» ثابت کرد شاید به اندازه قبل عالی نباشد، اما بیچاره و قابل دلسوزی نیست.
«هرچه بادا باد» به گرد پای «جز از کل» نمی‌رسد و شاید از «ریگ روان» هم عقب‌تر باشد، اما قطعا ارزش خواندن دارد. شروعش که می‌کنی، نه پرگویی‌های راوی و ذهن عجیب و غریبش، نه دیالوگ‌های بعضا ثقیل شخصیت‌ها، نه منطق‌های خودساخته و گاها متناقض نویسنده در روایت، نمی‌تواند جلوی پیشروی‌ات را بگیرد، چون استیو تولتز بلد است زیرکانه تو را وارد دنیای شخصیتش کند و وارد دنیایش که بشوی، هرچیزی را می‌پذیری.
اصلا برای خواندن «هرچه بادا باد»، چه محرکی قوی‌تر از اینکه راوی مرده است و از دنیای خودساخته‌ی بعد از مرگش می‌گوید؟
قلم استیو تولتر یک جنون و جسارت دل‌نشین دارد و چقدر خوب که پیمان خاکسار از پس ظرافت این قلم برمی‌آید. دمش گرم.