بهتر انتخاب کن، بهتر بخوان

سید طاها فرجادی 🇵🇸

@Sayyed

182 دنبال شده

86 دنبال کننده

                      ...قيل:فمتی عبد یجد الراحة؟
قال عليه السلام:"عند أول يوم يصير في الجنه"
                    

یادداشت‌ها

                نمونه یک فانتزی سالم ایرانی.تقلیدی از نمونه های غربی این ژانر نبود و سعی نمی کرد برای اینکه خونده بشه از زبان سخیفی استفاده کنه؛در کتاب خبری از روابط ناسالم یا سطحی نبود و تعلیق داستان آنقدر زیاد بود که به یک ساعت و خرده ای تمام شد.
حضور چنین کتاب های فانتزی سالمی لازمه تا ما رو از فانتزی هایی که با فرهنگ مون سازگاری ندارند یا ناسالم اند،بی نیاز کنه.
پ.ن:کتاب در طاقچه موجود هست و البته داستان کتاب توی این جلد پایان پیدا نمی کنه..
هشدار:میخوام به صورت ناپسندی نکته ای پنهان و تعلیق آور از داستان رو آشکار کنم تا نشون بدم که وقتی از فانتزی ایرانی صحبت می کنم منظورم چیه؛پس در صورتی که مایل به خوندن کتاب هستید،این بخش رو به بعد از کتاب واگذار کنید.
وقتی مشخص شد که باغ یک زندان و یک جور آزمایشگاه محسوب میشه،یک لحظه دلم لرزید که نکنه باز پای چند دانشمند در میونه که اونها رو در باغ حبس کردند،پیرنگی که حداقل من ندیدم در فرهنگ ما سابقه و ریشه ای داشته باشه،اما نویسنده زیرکانه پای دیوان و اجنه ای رو در میان کشید که تحت حکومت مُلک و مَلِک قرار دارند و به دلیلی که نمیگم اش سر مردم بلایی آوردند که باز هم زیاد نمیگم اش.این طرح چیزی بود که ما اون رو می پذیریم و از کودکی باهاش آشناییم.
        
                اگر بخواهیم به اثبات تناسخ بوسیله هیپنوتیزم از نظر تجربی بپردازیم،پرونده "بردی مورفی" مشخص کرد که به هیج وجه این تجربه ها دلیل محکمی برای ما فراهم نمی کنند.
ویرجینا تای زنی بود که طی یک جلسه هیپنوتیزم با لهجه ایرلندی خود را بردی مورفی،متولد ۱۷۸۹ و متوفای ۱۸۶۴ در شهر کورک ایرلند معرفی کرد.انهم در سال ۱۹۵۲.او با جزئیات تمام اطرافیان و محل زندگی را تعریف می کرد و توضیحات اش قانع کننده بود،تا جایی که برن استین(هیپنوتیزم کننده)کتابی در این باره نوشت؛اما پس از آمدن محققان و روزنامه نگاران داستان کم کم شروع به فروپاشی کرد.اینکه هیچ اسنادی مبنی بر تولد و مرگ بردی و اطرافیان او نبود و اینکه این لهجه ایرلندی و جزئیات،همه به همسایه ایرلندی ویرجینا تای،به نام بردی مورفی بر می گردد..
امروزه روانشناسان این تجربه بازیافته حین هیپنوتیزم را،مربوط به خطاهای حافظه می دانند.نتیجه آنکه این تجربه ها حتی از نظر تجربی نیز کارآمدی لازم را ندارند.چه برسد به آنکه از نظر معرفت شناختی کارآمد باشد.
............................
گرایش به تناسخ در طول تاریخ اندیشه در جهان اسلام،اتفاق تازه ای نیست و حتی در عصر امامان هم سابقه دارد.امامان نیز همواره در مقابل تناسخ مخالفت می ورزیدند،بطوری که در منابع شیعی،مانند عيون اخبار الرضا چنین روایاتی نقل شده است:
مَنْ قَالَ بِالتَّنَاسُخِ فَهُوَ کافِرٌ بِاللَّهِ الْعَظِیمِ مُکذِّبٌ بِالْجَنَّةِ وَ النَّارِ
هرکس معتقد به تناسخ باشد به خدای بزرگ کافر شده و بهشت  و جهنم را تکذیب کرده است

        
                بسم الله الرحمن الرحیم 
معتقدم که شاید چند_هیچ از "کلیدر" جلوتر باشد.اگر کلیدر داستان یک نسل بود،آتش بدون دود نادر(که خدایش بیامرزد) روایت بلند رنج های سه نسل است که گاهی از کینه های دل ساده روستایی رنج می برند ،گاه از جفای شاهزاده ای قجری و تهاجم تزار روسی.گاهی هم از ظلم های شاه پهلوی
کتاب نادر،داستان چند شخصیت ساده نیست،طرح های فرعی با طرح های اصلی درهم می تنند تا داستان مردم را به تصویر بکشند.شاید علت ندیده شدن اش،ترجمه نکردن اش باشد.
....
کتاب اول با داستان دو برادر شروع می شود،برادر هایی که بعد مرگ پدر،طبق وصیت ارث ناچیزی به یکی می رسد و برادر کم بهره،عطای ناچیز را به برادر می بخشد و می رود تا "ایری بوغوز" را بنا بگذارد.
اما این تنها داستان شروع مرکز "یموت" نشین صحراست.ان سوی رود قره چای قوم دیگری است که "گوکلان" نامیده می شود.یموت ها مسیر رود را عوض می کنند و آب به گوکلان نمی رسد.گوکلان نیز آتشی می افرازد و قیر های سد یموتی را اب می کند و این گونه است آغاز داستان "یموت" و "گوکلان".دعوایی که کشیده می شود بین نسل ها تا جایی که سرانجام در کتاب سوم "النی اوجا" نوه گالان(گوکلان کُش ترین مرد یموت) از بین شان دشمنی می زداید.
البته این بین پر است از روایت های گوناگون،از یک کوچ بزرگ گرفته تا داستان انزوا و طرد شدن خانواده ای که روزی نام شان در صحرا می درخشید.
نمکی هم که در کل داستان جاری است،عشق هایی است که گاه و بی گاه رخ می نماید و روایت اش بعضا فرق می کند با روایت های شهری.
.....
 قبل از نوشتن روایت داستان های بعد باید ابتدا بگویم که نادر هیچ وقت تاریخ نویس حکومت نبود.همواره در تمام کتاب هایی که در نظرش می کشیدند بد می گفت از کسانی که به قول خودش،تاریخ نویسان تریاکی درباری بودند.گواه این ماجرا که نادر هیچ گاه حقیقت را برای منفعت تغییر نداد،داستان مبارزه اش با تاریخ نگاری رسمی درباره "میرمهنا دغابی" است.
......
داستان کتاب های بعد که چهار عدد هستند،داستان زندگی ترکمن است که با مبارزه با استبداد درهم امیخته،نه فقط ترکمن که این میان داستان های دیگری نیز خواهی شنید
......
آتش بدون دود را شده یکبار بخوانید،احتمالا ضرر نخواهید کرد


        

با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش می‌شود.

                بسم الله الرحمن الرحیم
کمتر پیش می آید که برای کسی از بین ما مسلمان زادگان سوالی در مورد آیینی که در آن به سر می بریم پیش نیامده باشد.کسانی هستند که این سوالات را وسوسه ابلیس بپندارند.عده ای هم برای آن پاسخی پیدا می کنند و بعضی هم که پاسخی برای سوالات شان نیافته اند مذهب را شده برای مدتی رها می کنند تا ببینند چه خواهد شد.
اگر به نقطه ای رسیده اید که فکر می کنید بهتر است راه سومین دسته را آغاز کنید و یا تازه در ابتدای راه ایستاده اید،آزموده را آزمودن خطاست!اگر هم تازه سوالاتی از این دست به سراغ تان آمده است،خواندن اش اگر خدا بخواهد برایتان مفید خواهد بود.
تالستوی از کسانی است که راه سومین دسته را در پیش گرفتند و در این کتاب از مسیری می گوید که پشت سر گذاشته است.بهتر است قبل از آغاز راه سری هم به این کتاب بزنید.
نثر کتاب ساده و روان است و اصلا هدف نشر گمان هم از چاپ این دست کتاب ها شاید آموزش فلسفه و یا به نقل از خودشان هنر زندگی به عموم جامعه باشد.
        

باشگاه‌ها

فعالیت‌ها

خلاصه با خودمون باید مهربون باشیم مخصوصا در "گفت‌وگوها و واگویه‌های درونی". خیلی مفیده این کتاب واقعا. ولی یه ایرادی داره، نویسنده یه جوری داره از اهمیت این واگویه‌ها می‌گه که انگار باهاش می‌شه فقر جهانی و ایدز رو هم درمان کرد. چرا همه فکر می‌کنن دغدغه‌های خودشون مهم‌ترین دغدغهٔ جهان است؟

بسم الله الرحمن الرحیم قلم حامد عسکری دیگر آشناست! جدیدا هم که علاقه مند به نوشتن بر حسب دل و حال و وظیفه است. خیلی خودش را مقید به قالب ها نمی داند، بنابراین کتاب های جدیدش بین نثر و دلنوشته و‌جستار و نامه و ... شناورند. تازه! گاهی سجع قاطی جملاتش به چشم میخورد و آهنگ! بالاخره نثر یک‌آدم شاعر ، چیزی از غزل ها به ارث می برند...