بهتر انتخاب کن، بهتر بخوان

حاج جلال: خاطرات حاج جلال حاجی بابایی

حاج جلال: خاطرات حاج جلال حاجی بابایی

حاج جلال: خاطرات حاج جلال حاجی بابایی

3.8
6 نفر |
3 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

5

خوانده‌ام

11

خواهم خواند

1

هفت هشت کیلومتر با قایق توی آب رفتیم تا رسیدیم به اول کانال ماهی و آنجا پیاده شدیم. کانال سیمانی بود و پر بود از جنازه عراقی ها. چهار دست و پا مجبور شدیم از روی آن ها رد شویم. پایم می افتاد روی شکم بادکرده شان و صدا می داد. چند بار وسط راه عق زدم. اما باید می رفتیم. با همه احتیاطی که می کردم، آن قدر چهار دست و پا رفتیم که دست ها و زانوهایم تاول زد.

یادداشت‌های مرتبط به حاج جلال: خاطرات حاج جلال حاجی بابایی