شبکه اجتماعی کتاب‌دوستان

بهخوان فضایی برای کتابخوان‌هاست تا همدیگر را پیدا کنند و دربارۀ کتاب‌ها حرف بزنند.

بهخوان
یادداشت‌های پیشنهادی
𝔃𝓪𝓱𝓻𝓪

𝔃𝓪𝓱𝓻𝓪

12 ساعت پیش

        به نام او...)

دروازه مردگان؛ سومین جلد از سه گانهٔ دروازه مردگان

"مردگان هم گریه می‌کنند، 
اما گریه‌ای بدون درد..."

این جلد دقیقا از همون‌جایی شروع می‌شه که جلد قبلی تموم شده بود. قصه رو سه نفر برامون تعریف می‌کنن: مجید، رضاقلی و کافور.
مجید که تازه فهمیده یادداشت‌های کافور و رضاقلی شاید کلید درمان بیماری سیاه‌پوست‌ها باشه، می‌ره سراغ دده‌خانم؛ همون زنی که بین سیاه‌پوست‌های ایران حسابی اسم‌و‌رسم داره، به امید اینکه بتونه نوشته‌های کافور رو بخونه.
از اون‌طرف رضاقلی هم که تو جلد قبل فهمید رضی مثل شکور از دنیای مرده‌ها برگشته، حالا باید جونش رو از دست یه نیمه‌زنده و اهل عمارت نویان‌خان نجات بده. برای همین سر از مدرسه‌ای درمیاره که میرزا حسن داره می‌سازه.
در کل باید بگم که این جلد هم مثل جلدهای قبل شروعی طوفانی داشت!

قلم آقای شاه‌آبادی هم که مثل همیشه، گیرا و ملموسه و هر جمله‌ای که می‌نویسه، مخاطب رو کاملاً درگیر و غرق در داستان می‌کنه. و مخاطب اصلاً متوجه گذر زمان نمی‌شه و به طور کامل غرق در ماجرا می‌شه! ایدهٔ داستان هم مثل جلدهای قبلی، هیجان‌انگیز و ترغیب‌کننده‌ست و باعث می‌شه آدم مشتاق باشه که این جلد رو هم بخونه.

یکی از ضعف‌های این جلد از نظر من این بود که داستان از دید رضاقلی و کافور سرعت بالایی داشت، ولی از دید مجید، داستان توی ۳ یا ۴ فصل و در عرض دو روز روایت می‌شد که یه‌جورایی باعث می‌شد تعادل برقرار نباشه.

این جلد هم مثل جلدهای قبلی، شخصیت‌پردازی قوی و کاملی داشت؛ طوری که حتی می‌شد با شخصیت‌هایی مثل رضی هم ارتباط برقرار کرد. با این حال، من نتونستم با مجید و رضاقلی ارتباط برقرار کنم و برام کمی غیرواقعی به نظر می‌اومد. به‌طور خاص، بعضی از تصمیم‌ها و رفتارهاشون به‌نوعی شخصیت‌هایی که تا اون لحظه ازشون دیده بودیم رو زیر سوال می‌برد.

و درنهایت باید اعتراف کنم که به شدتت از اینکه همچین مجموعه‌ای رو خوندم خوشحالم و به نظرم این کتاب برای هر فردی می‌تونه جالب و دوست داشتنی باشه.

      

11

علی شهرستانی

علی شهرستانی

17 ساعت پیش

        به راستی مرز میان جنون و واقعیت کجاست؟ از کجا معلوم که همین الآن که من این متن را می‌نویسم دیوانه نباشم؟ آیا من عاقلی هستم که به دیوانگی فکر می‌کنم یا دیوانه‌ای هستم که عاقل می‌نماید؟

تنگنا، اولین کتابم از آندری‌یف بود. تجربه جالبی بود، به خصوص خاطراتی که از تجربه "راسکولنیکف" در جنایت و مکافات داشتم، در این داستان گسترش پیدا کرد و بُعد جدیدی برایم باز کرد. کتاب خوب برای من کتابی است که فکرم را از جمود خارج کرده و وادار به تامل کند، تنگنا هم در این باب موفق بود.

منتها ، با اینکه طرح داستانی ساده و جذابی دارد، اصلا به "همه" پیشنهاد نمی‌کنم! تنها زمانی این کتاب را بخوانید که خیلی رُک و ساده و صریح: جوگیر نشوید! جوگیر را به کسانی اطلاق می‌کنم که با خواندن یک کتاب، طوری غرق و آبخورده در مفاهیم و موضوعات آن کتاب می‌شوند که گاه چندین شناگر ماهر هم نمی‌توانند آنها را بیرون بکشند! درک ابتدایی از مفاهیم فلسفی و روانشناختی، تفکر نقادانه و نداشتن پیشینه افسردگی و روان‌پریشی برای مطالعه کتاب‌های ارزشمند این چنینی لازم است تا مفهوم مدنظر نویسنده، درست به خواننده منتقل شود. اگر اینچنین نباشد، به راحتی آب خوردن می‌تواند "آنچنان را آنچنان‌تر کند" و یک افسرده‌ی ناامیدِ به همه‌چیز شک‌کُن را، افسرده‌تر، ناامید‌تر و دیوانه‌تر کند.

ولی اگر پیش‌زمینه‌های ذکرشده نباشد، برای به چالش کشیدن یک ذهن نقاد و فعال، اثر قوی و تحسین شده ای است.

داستان هم داستان دکتری است که یک رقیب عشقی دارد که دوست صمیمی‌اش است و یک معشوقه‌ی مشترک که از بدِ داستان، با رقیبِ عشقی‌ اقای دکتر  ازدواج می‌کند و حالا دکتر، در مرز فروپاشی و افکاری شوم است.
      

8

Dora

Dora

22 ساعت پیش

        اگه راجع به کشور کانادا کنجکاوید و سفرنامه خوندنو دوست دارید، این کتابو واقعا بهتون پیشنهاد می کنم. این کتاب بیشتر مثل این می‌مونه که خاطراتی از یک سفر رو بخونی و همراه با نویسنده به جاهای دیدنی عجیب و جالب کانادا بری و همزمان اطلاعات ریز و درشت جذابی راجع به این کشور کسب کنی. درواقع، اگه می خواید مطالعه‌ی دقیق از تاریخ کانادا داشته باشید خیلی این کتابو پیشنهاد نمی کنم. اما جذابیت های کتاب... طوری که منصور ضابطیان موضوعاتو صادقانه و شفاف بیان می کنه و ابایی از بیان احساسات واقعیش نداره خیلی برام جالبه. همچنین اینکه سعی می‌کنه جاهایی رو بازدید کنه که صرفا فقط معروف نیستن و بیشتر، خود کانادایی ها اون‌جاها رو می‌شناسن، چیز جذابیه. قدرت روابط اجتماعیش واقعا باحاله؛ دم به دقیقه تو کانادا با آدمای مختلف ایرانی و خارجی قرار می ذاره و باهاشون آشنا می‌شه.
خلاصه که، من با خوندن این کتاب حس کردم به کانادا سفر کردم و یک دور اون‌جا رو گشتم و به نظرم تجربه‌ی خیلی خوبی بود.
      

15

ساخت کتابخانۀ مجازی

ساخت کتابخانۀ مجازی

لیست کتاب‌های متنوع

لیست کتاب‌های متنوع

ثبت تاریخچۀ مطالعه

ثبت تاریخچۀ مطالعه

امتیاز دادن به کتاب‌ها

امتیاز دادن به کتاب‌ها

باشگاه کتابخوانی

باشگاه کتابخوانی

بهخوان؛برای نویسندگان

با در دست گرفتن صفحۀ خود می‌توانید بلافاصله از یادداشت‌هایی که روی کتاب‌هایتان نوشته می‌شود، مطلع شوید و با خوانندگان ارتباط برقرار کنید.

مشاهدۀ بیشتر

بهخوان؛برای ناشران

با در دست گرفتن صفحۀ نشرتان، کتاب‌های در آستانۀ انتشار خود را پیش چشم خوانندگان قرار دهید و اطلاعات کتاب‌های خود را ویرایش کنید.

مشاهدۀ بیشتر

چرا بهخوان؟

کتاب بعدیتان را
       پیدا کنید.
کتاب بعدیتان را
       پیدا کنید.
بدانید دوستانتان
      چه می‌خوانند.
بدانید دوستانتان
      چه می‌خوانند.
کتابخانۀ خود
       را بسازید.
کتابخانۀ خود
       را بسازید.