شبکه اجتماعی کتاب‌دوستان

بهخوان فضایی برای کتابخوان‌هاست تا همدیگر را پیدا کنند و دربارۀ کتاب‌ها حرف بزنند.

بهخوان
یادداشت‌های پیشنهادی
        تراژدی خاموش..
تامس هاردی از آن نویسندگانی‌ست که مرز میان رمان و تراژدی را از میان برمی‌دارد. در «تِس دوربرویل»، او جهان آشنای خود، یعنی دشت‌ها و روستاهای وِسِکس را به صحنه‌ای برای نمایش سرنوشت، اخلاق و تصادف بدل می‌کند. هاردی در این اثر نه‌تنها روایتگر زندگی دختری ساده و پاک است، بلکه ناظر فروپاشی ارزش‌های انسانی در برابر قضاوت جامعه و نابرابری‌های زمانه است.

او با دقتی شاعرانه، درون و بیرون شخصیت‌ها را به تصویر می‌کشد؛ از نگاه آرام و دردمند تِس تا سکوت‌های پرمعنا و حس بی‌پناهی در برابر طبیعت و سرنوشت. طبیعت در رمان‌های هاردی صرفاً پس‌زمینه نیست؛ گویی موجودی زنده است که با قهر یا مهربانی، سرنوشت آدم‌ها را رقم می‌زند.

در «تس دِبرویل»، نگاه فلسفی هاردی به تقدیر و جبر بیش از هر اثر دیگرش برجسته است. او به‌وضوح نشان می‌دهد که چگونه یک اتفاق کوچک می‌تواند به زنجیره‌ای از نابودی و رنج بدل شود؛ همان اتفاقاتی که در جهان هاردی تصادف نام دارند اما در حقیقت، قانون نانوشته‌ی زندگی‌اند.

نثر او، در عین سادگی، سرشار از تصویر و موسیقی است؛ پر از لحظه‌هایی که میان واقعیت خشن و رؤیای محال در نوسان‌اند. در پس هر صحنه‌ی روستایی و هر توصیف از طبیعت، نوعی همدلی پنهان با انسان و ناتوانی او در برابر نیروهایی دیده می‌شود که از کنترلش خارج‌اند.

«تِس دِبرویل» نه تنها داستانی درباره‌ی سرنوشت یک زن، بلکه بازتاب اندیشه‌ی نویسنده‌ای‌ست که باور داشت انسان در برابر نیروهای کورِ طبیعت و اجتماع، همیشه اندکی دیر می‌فهمد، اندکی بیشتر می‌رنجد، و اندکی زودتر می‌شکند.

و در نهایت‌ تامس هاردی در این رمان، تصویری از تراژدی مدرنیته ارائه می‌دهد؛ جهانی که در آن اخلاق، عشق و عدالت در برابر قوانین نانوشته‌ی اجتماع و سرنوشت از هم می‌پاشند، و آنچه باقی می‌ماند تنها صدای آرامِ انسان است در میان سکوت سنگینِ جهان.
      

5

        گاهی در زندگی، کتابی به دستت می‌افتد که نه فقط داستانی برای خواندن، بلکه آیینه‌ای برای دیدنِ خودت است. برای من، کشتن مرغ مینا چنین کتابی بود — آرام، نجیب، و بی‌صدا، اما در عمق جان، طوفان برپا می‌کرد.
از همان صفحه‌های نخست، حس می‌کنی که در شهری خفته و گرم در آلاباما قدم می‌زنی؛ جایی که باد درختان بلوط را نوازش می‌کند و حقیقت، مثل خاک جاده‌های روستا، روی همه‌چیز نشسته است. در آن سکوت سنگین، دختربچه‌ای به نام اسکات فینچ جهان را برایت روایت می‌کند؛ جهانی که در آن، کودکی یعنی ندانستنِ نفرت، و بزرگ‌سالی یعنی یاد گرفتنِ ترس.
اما این کتاب فقط داستان یک شهر یا یک محاکمه نیست — داستان از دست دادن معصومیت است. ما در کنار اسکات و برادرش جم، یاد می‌گیریم که دنیا چقدر می‌تواند بی‌رحم باشد وقتی مردم تصمیم می‌گیرند دیگران را با رنگ پوست، یا با شایعه و قضاوت، بسنجند. و درست در همین‌جاست که اتیکوس فینچ، پدر آرام و محکم‌شان، چون نوری در تاریکی ظاهر می‌شود: انسانی که به‌جای موعظه، با زندگی‌اش درس می‌دهد.
اتیکوس به من یاد داد که شجاعت، همیشه در میدان جنگ نیست؛ گاهی در آن است که در برابر یک شهر بایستی، وقتی می‌دانی شکستت حتمی است، اما هنوز می‌گویی: «این کار درست است.»
او مرا با مفهومی از عدالت آشنا کرد که در هیچ کتاب قانون نوشته نشده. نوعی عدالت درونی، انسانی، خاموش — که اگر خاموشش کنیم، خودمان را کشته‌ایم، نه مرغ مینا را.
و مرغ مینا...
مرغ مینا در این کتاب فقط یک پرنده نیست، بلکه همه‌ی بی‌گناهانی‌ست که صدایشان را خاموش می‌کنیم: تام رابینسون، بو رادلی، و حتی کودکانی که هنوز باور دارند آدم‌ها می‌توانند خوب باشند. کشتن مرغ مینا یعنی از دست دادن توان شنیدن آواز بی‌آزاری؛ یعنی خاموش کردن لطافت درون خودمان.
نثر هارپر لی، نرمیِ نسیم دارد و قدرت صاعقه. او بی‌آنکه فریاد بزند، حقیقت را بر جانت حک می‌کند. گویی زنی با دلی آکنده از مهر و اندوه، بر ایوانی چوبی نشسته و آرام از زخمی حرف می‌زند که بر وجدان بشر افتاده است. هیچ شعار، هیچ هیاهو، فقط صداقت.
آنچه بیش از هر چیز در این کتاب مرا مسحور کرد، زیبایی خاموشِ نیکی بود. نیکی‌ای که خودش را نشان نمی‌دهد، داد نمی‌زند، فقط در سایه‌ها حضور دارد. درست مثل بو رادلی — آن مرد خاموش که آخر داستان، به سکوتش معنا می‌دهد.
وقتی کتاب تمام شد، حس کردم مرغ مینایی در درونم مانده که هنوز آواز می‌خواند. از آن روز به بعد، هر بار که به کسی بی‌دلیل قضاوت کردم، یا بی‌رحمی دیدم و سکوت کردم، صدایش را شنیدم.
هارپر لی کاری کرد که صدای وجدانم، برای همیشه، لحن آن پرنده را پیدا کند.
کشتن مرغ مینا برایم بیش از یک رمان بود؛ نوعی بیداری درونی بود. کتابی که نشانم داد اخلاق، در ساده‌ترین کنش‌های انسانی نهفته است: در مهربانیِ بی‌ادعا، در سکوتی که از ترس نمی‌آید، بلکه از فهم است.
در نهایت، شاید ما همه در جهانی زندگی می‌کنیم که مرغ‌های مینا را آرام‌آرام می‌کشد. اما شاید هنوز امیدی هست — اگر یادمان بماند که گوش دادن به آوازشان، یعنی زنده نگه داشتنِ انسان در خودمان.

✏️حسین طهماسبی
      

5

        این کمیک را آبان ماه سال ۱۴۰۳ که با پسرعمه‌ام ارسلان به باغ کتاب تهران رفته بودیم، همراه با یک کتاب دیگر خریدم و تازه چند روز پیش و بعد از تجربه «تخت جاویدن» خواندمش. واقعا از نظر روایت صحیح تاریخ عالی بود👌😍
تصاویر این کمیک بسیار زیبا هستند و با دیدنشون لذت بردم و واقعا حس رضایت از مطالعه و تماشای این کمیک به من دست داد و پیشنهادش میکنم.

این کمیک به سرگذشت آریوبرزن، از سرداران نامدار دوره هخامنشیان می‌پردازد. اسکندر مقدونی که مانند پدرش آرزو داشت آسیا و ایران را به چنگ آورد ، هنگامی که متوجه شد اختلافات داخلی در ایران زیاد و قدرت داریوش سوم هخامنشی ضعیف شده تصمیم گرفت به ایران حمله کند، اما آریو برزن و سپاهش در این جنگ خوش می‌درخشند و تا آخرین نفس مقاومت می‌کنند. 

در این کمیک چهره واقعی اسکندر و داریوش سوم هخامنشی و کلا هخامنشیان در پایان این حکومت را میخوانیم و از تحریف و سوگیری خبری نیست. وفاداری به تاریخ در این کمیک خوش می‌درخشد و ویژگی مهم این کمیک است. اگر میخواهید از حوادثی که منجر به فروپاشی داخلی حکومت هخامنشیان و حمله اسکندر به ایران ، و خیانت هایی که باعث پیروزی او شد اطلاع پیدا کنید این کمیک را از دست ندهید. (روح آریوبرزن شاد و واقعا کاش همه ما روزی مانند او و تمام پاسبان های این مرز و بوم شویم💔🥲)

برشی از متن:
اگر در نبرد گرانیک سرداری چون آریوبرزن راه را بر ما بسته بود، هرگز نمی‌توانستیم پای به این سوی رود بگذاریم...
      

با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش می‌شود.

9

Satoru

Satoru

دیروز

        خوشبختانه ما راهزن نیستیم، دزدیم! 
این جمله کتاب واقعا بامزه بود 😂💜
خب بریم سراغ یادداشت و بررسی نظر بنده درمورد جنبه‌های مختلف این کتاب 🌱
اول از همه قلم نویسنده بسیار روان و دوست‌داشتنی بود🍬
و همچنین ترجمه خیلی خوب انجام شده بود! اونقدر که اصلا حس نمیکردی داری متن ترجمه شده می‌خونی انقد روان ترجمه شده بود 
و خود داستان جوری بود که راحت پیش می‌رفت و در یک لحظه به خودت میومدی و می‌دیدی پنجاه صفحه خوندی ...
تائو پیشگویی که انتخاب کرده پیشگوی بخت‌های کوچک باشه نه بخت‌های بزرگ و تاثیر گذار گسترده و با دلیجانش به شهر و روستاهای متفاوتی سفر می‌کنه و برای مردم فال می‌گیره، فال‌هایی که واقعی می‌شن ☕
یه روز اتفاقی مردی رو می‌بینه و فالشو می‌گیره و بهش میگه به دختر کوچولوش یه گربه میده؛ اما اون مرد بچشو گم کرده بود و چند ماه بود که داشت دنبالش می‌گشت 
همین فال باعث میشه مش و دوستش سیلت با تائو همراه بشن و باعث تشکیل این گروه همسفر میشه و در ادامه به همسفر دیگه و گربه هم بهشون اضافه میشه و این پنج نفر طی سفرشون به جاهای مختلف با چالش‌های متفاوتی روبه‌رو میشن و رابطه دوستی خیلی قشنگی بینشون شکل می‌گیره و ما از خوندنش لذت می‌بریم 
داستان، روند، شخصیت‌ها و پایانش همگی دلنشین بودن و ژانر کتاب در دسته Cozy Fantasy قرار میگیره و تجربه خوبی رو می‌تونه براتون بزنه اگر به داستان و انیمه‌های ماجراجویی گروهی علاقه دارین، از خوندن این کتاب هم لذت می‌برین✨
این اولین کتاب نویسنده هم بوده که واقعا لایق این توجه و دیده شدن هم بوده در فضای مجازی و بعد خوندنش دوست دارم کتاب بعدی نویسنده هم بخونم 
      

23

        .ِ
فرزندان هراکلس، گویی یک پساتراژدی بود.
داستان، شباهت هایی به نمایشنامه هراکلس داشت اما این بار در مسیر متفاوتی و با سرنوشتی دیگر رقم میخورد. این بار، فرزندان هراکلس بعد از مرگ پدر، از بیم یوریستئوس گریخته اند و به آتن پناه برده اند. نمایشنامه گویی توصیف فضا و صحنه هایی از فرهنگ یونانی در قبال فریادخواهی که به آنان پناه آورده، از جانب دیگر توجه به شان و جایگاه مردم برای تصمیم گیری در جنگ و ... و در آخر پایبندی به قانون شهر و تقدم آن بر انتقام بود! در این نمایشنامه به روال معمول خبری از مغلوب شدن آدمی به دست سرنوشت و اراده ی خدایان و متحمل شدن غم و رنجی عظیم نبود، بلکه به عکس رفتار اخلاقی حاکم آتن با فریادخواهان و حتی هزینه دادن برای آن و بعد هم پیروزی و یاری خدایان... 
اگر چه خدایان در این نمایشنامه حضور داشتند اما نقششان خیلی کمرنگ تر از همیشه بود، در عوض اخلاق و قانون و عدل محور داستان و رقم زننده اراده ها بود، اگر چه دقیقا این عمل اخلاقی، عینِ دین و عمل بر طبق خواست و قانون خدایان لحاظ می شود.
بالکل کمتر از دیگری نوشته های اوریپید برایم جذاب بود، اما نکات به خصوص خودش را داشت.
      

14

        مرگ گاهی ساده‌ترین راه برای عبور از رنج‌ها و سیاهی‌های آوار شده بر زندگی آدم‌هاست، حالا اگر همین سادگی مرگ هم از زاویه‌ی دیگری دیده شود رنگ می‌بازد و دچار استحاله می‌شود و سخت‌ترین و مشمئزکننده‌ترین عمل جهان بدل می‌گردد. خیانت، خودخواهی، فساد، بنیادگرایی، تمامیت‌خواهی و حماقت عوامل کشنده‌ی یک تمدن هستند که در جهان این داستان به آن‌ها پرداخته شده، جهانی که در نگاه اول برای آنان‌وه دور از خاورمیانه زندگی می‌کنند خیالات آخرالزمانی نویسنده‌ای با ذهن آزارگر را مجسم می‌کند اما در جهان واقعی خاورمیانه نویسنده صرفا با بازگویی حقایق خفته و بیدار سرزمین‌اش پرداخته است. در جهان حقیقی خاورمیانه رئالیسم و سورئالیسم چنان درهم‌پیچیده اند که باورشان سختی خاص خود را دارد. مردن کار سختی است چرا سختی‌ها، بلاها، ظلمات و خشونت راه به جزئیات باز کرده‌اند و با تمام توان و بی‌رحمانه به جزئی‌ترین امور زندگی انسان‌ها حمله‌ور می‌شوند بنابراین انسان‌زدایی به بالاترین حالت خود می‌رسد و انسان در سختی مدام قرار می‌گیرد حتی بعد از مرگ‌اش. 
      

19

ساخت کتابخانۀ مجازی

ساخت کتابخانۀ مجازی

لیست کتاب‌های متنوع

لیست کتاب‌های متنوع

ثبت تاریخچۀ مطالعه

ثبت تاریخچۀ مطالعه

امتیاز دادن به کتاب‌ها

امتیاز دادن به کتاب‌ها

باشگاه کتابخوانی

باشگاه کتابخوانی

پست های پیشنهادی
بهخوان

بهخوان

دیروز

از مسیری که می‌سازیم

سه سال پیش با یک چالش روبه‌رو شدیم؛ چالشی که بعدها به یکی از بهترین تجربه‌های بهخوان تبدیل شد.

232

مالیس

مالیس

3 روز پیش

سیارهٔ ادبیات

اهل کدام بخش از سیاره هستی؟

98

دریا

دریا

3 روز پیش

اگر ساعت‌ها می‌ایستادند...

از دویدن دنبال عقربه‌ها خسته شده‌ام.

39

هرمس

هرمس

4 روز پیش

این همه نقش در آیینهٔ اوهام افتاد...

امروز بیستم مهر، روز بزرگداشت حافظ است...

57

فراخوان «دومین جشنواره ادبی خیرِ ایران»

فراخوان «دومین جشنواره ادبی خیرِ ایران»

35

سجاد علی پور

سجاد علی پور

7 روز پیش

فمینیسم و برخی نمودهای آن در ادبیات داستانی (6)

فمینیسم و برخی نمودهای آن در ادبیات داستانی (6)

62

Marnie

Marnie

7 روز پیش

میان صفحات، من!

میان صفحات گم می‌شوم… جایی که سکوت حرف می‌زند و من فقط خودم را می‌بینم.

107

«هر صفحه، یک پله بالاتر…» 📖

«گاهی فقط کافی‌ست یک صفحه بخوانی، تا دنیایت یک پله روشن‌تر شود...» 💫

78

وایولت

وایولت

1404/7/15 - 11:38

تفاوت کتاب صوتی و نمایش صوتی

برای کسایی که هنوز کتاب صوتی گوش ندادن که آشنایی داشته باشن.

144

فقط بخوان و شروع کن!

بگذار بادهای موسمی مطالعه حتی شده توسط کتاب های معمولی ، زرد و فراگیر شده به تو برسند! فقط بگذار برسند!

152

بهخوان؛برای نویسندگان

با در دست گرفتن صفحۀ خود می‌توانید بلافاصله از یادداشت‌هایی که روی کتاب‌هایتان نوشته می‌شود، مطلع شوید و با خوانندگان ارتباط برقرار کنید.

مشاهدۀ بیشتر

بهخوان؛برای ناشران

با در دست گرفتن صفحۀ نشرتان، کتاب‌های در آستانۀ انتشار خود را پیش چشم خوانندگان قرار دهید و اطلاعات کتاب‌های خود را ویرایش کنید.

مشاهدۀ بیشتر

چرا بهخوان؟

کتاب بعدیتان را
       پیدا کنید.
کتاب بعدیتان را
       پیدا کنید.
بدانید دوستانتان
      چه می‌خوانند.
بدانید دوستانتان
      چه می‌خوانند.
کتابخانۀ خود
       را بسازید.
کتابخانۀ خود
       را بسازید.