شبکه اجتماعی کتاب‌دوستان

بهخوان فضایی برای کتابخوان‌هاست تا همدیگر را پیدا کنند و دربارۀ کتاب‌ها حرف بزنند.

بهخوان
یادداشت‌های پیشنهادی
        "مروارید" داستان نمادینی است از فقر، بی‌عدالتی و حرص و طمع که با الهام از افسانه‌ای مکزیکی نوشته شده است. مردی با پیدا کردن یک مروارید، یک شبه زندگی‌اش از این رو به آن رو می‌شود و اتفاقات غیرمنتظره‌ای را از سر می‌گذراند.
داستان درعین‌حال که مضمونی تکراری و فُرمی حکایت‌گونه و ثمثیلی دارد، اما جذاب، تأمل‌برانگیز،‌ تأثیرگذار و پرکشش است.
داستان پرکشمکش هست و توصیف زیاد دارد. شیوهٔ روایت به‌گونه‌ای است که مخاطب داستان را مثل فیلم سینمایی و انیمیشن توی ذهن می‌بیند. 
در صحنه‌ای، مرد (کینو) از دکتر کمک می‌خواهد،‌ اما دکتر به علت فقر دست‌رد به سینه‌اش می‌زند. مرد در نمایی نمادین با مشت به در خانه می‌کوبد و مشت زخمی به‌عنوان نشانه‌ای بعداً استفاده می‌شود. مثلاً با دیدن دوبارهٔ دکتر، زخمِ دست تیر می‌کشد.
اعتقاد به خرافات و تقدیر از ویژگی‌های آثار اشتاین‌بک است و در این کتاب هم دیده می‌شود.
داستان "مروارید" بر محوریت شیئی پیش می‌رود که تعادل زندگی شخصیت اصلی را برهم می‌زند. شیئی که با پیش‌روی داستان، نمادی از خیر و شر می‌شود و تراژدی قابل پیش‌بینی‌ای را رقم می‌زند. مروارید نه‌تنها سیر داستان که سیر تحول شخصیت‌ها را هم مشخص می‌کند. 
فیلم The Pearl (۱۹۴۷) یکی از اقتباس‌های "مروارید" و به کارگردانی امیلیو فرناندزِ مکزیکی است. با اینکه فیلم قدیمی است،‌ اما rate نسبتاً خوبی دارد.
      

7

        🔵📖این کتاب نوشته‌ی مایکل برد نویسنده و مورخ هنر بریتانیایی🇬🇧 توسط نشر نی منتشر شده.داستان کتاب روایتی تاریخی ویه جورایی تخیلی از هنر به زبان ساده‌است. نویسند‌ه‌ی کتاب معتقده که میشه با تحقیق و بررسی به بخش‌هایی از تاریخ دسترسی داشت اما بخشی از اون رو هم باید با تخیل خود پُر کرد و همین کار رو در کتاب شب پُرستاره🌃 انجام داده.
🔷هنرمندان در طول تاریخ  روی صخره‌، دیوار، چوب، کاغذ و بوم نقاشی کردن. اونها از سنگ، فلز، سفال، سیم و چیزهای دیگه مجسمه ساختن. با صبروحوصله‌ی خیلی زیاد هزاران قطعه موزاییک ریز رو کنار هم گذاشتن و آثار هنری بدیع خلق کردن. اما بعضی وقتها ممکنه سوال توی ذهنمون بیاد❓چرا هنرمندان 👩‍🎨 وقت خود رو صرف چنین کارهایی کردن؟به نظر نویسنده‌ی کتاب هرهنرمندی پاسخی متفاوت داره
🔷مایکل برد تاریخ، داستان، تخیل و آثار هنری رو با هم ترکیب کرده  و در کتاب شب پُرستاره ✨از تاریخ حیرت‌انگیز هُنر، جنبش‌های هنری، زندگی و افکار هنرمندان و آثار هنری برامون صحبت میکنه. اون کتاب شب پُرستاره🌃 رو به هشت دوره تقسیم کرده و توی بخش‌های مختلف به شهرها و کشورهای مختلف سفر می‌کنه و با 68 داستان نیمه-تخیلی ازکامبوج به مصر می‌ره، پس از اون به اروپا، نیویورک و چین سفر  ✈میکنه
🔷کتاب روایتی خواندنی از زندگی هنرمندان و شاهکارهای هنریه در قالب کتابی با تصویرهای جذاب که برای همه رده سنی نوشته شده وشامل چندفصل بااین عناوینه
از غارها تا تمدن‌ها: ۴۰۰۰۰ – ۲۰ پ م 
اماکن مقدس: ۸۰۰ – ۱۴۲۵
آرزوهای بزرگ: ۱۴۲۵ – ۱۵۵
داستان‌های زندگی: ۱۵۵۰ – ۱۷۵۰
انقلاب:۱۷۵۰ – ۱۸۶۰
نگاه متفاوت: ۱۸۶۰ – ۱۹۰۰
جنگ و صلح: ۱۹۰۰ – ۱۹۵۰
هدف بعدی: ۱۹۵۰ – ۲۰۱۴
🔷داستان اول این کتاب از چهل‌هزار سال پیش و اثر هنری شیر-مرد شروع میشه روی دیواره‌ی غاری درآلمان امروزی ،و در نهایت کتاب به اوایل قرن 21 می‌رسه. تصاویر آثار هنری و تصویرگری این کتاب برعهدهٔ کیت ایوانز بوده  که مایکل برد با کمک همین تصاویر داستان زندگی هنرمندان مختلف رو به‌تصویر کشیده.
🔷آثار هنری ما رو با کسانی که خالق اونها بودن پیوند می‌دن، حتی اگر این آدما در زمان‌ها و مکان‌های دیگه‌ای بودن. اما از اونجا که با گذشت زمان زندگی هنرمندان و شیوه‌ای که مردم دربارهٔ هنر فک‌میکنن تغییر کرده، گفته میشه همیشه هنر کمی جادو 🪄به همراه داره ومن با کتاب شب پُرستاره بخشی از این جادو رو حس کردم
🖌️فقط تنها ایرادی که می‌بینم محدودیت ذکر آثار هنرمندا بود، اینکه دوس داشتم اسم هر هنرمند رو میبره سایر آثارش رو هم معرفی کنه تصاویرشون رو بذاره،بنظرم کاملتر بود تااینکه هر هنرمندفقط به یک اثرش اکتفا کرده
      

48

Daydreamer

Daydreamer

دیروز

        کتاب پیشگوی بخت‌های کوچک برای من کتابی بود که خیلی رندوم و بدون هیچ پیش زمینه‌ای صرفا چون جلدش منو جذب کرد توی نمایشگاه خریدمش(خیلی کم پیش میاد همچین حرکتی بزنم و صرفا کتابی رو به خاطر جلدش بخرم.) و بعد از خریدش که رفتم سراغ خلاصه داستان و یه تحقیقی درموردش کردم متوجه شدم کتاب توی خارج از کشور به شدت معروف و محبوب و حتی ترنده و ژانرش "cozy fantasy" هستش که به شخصه تاحالا توی این ژانر خیلی کتاب نخوندم و اونایی که خونده بودم خیلی جالب نبودن و برای همین کنجکاویم رو درمورد کتاب بیشتر کرد و الان که دارم این یادداشت رو می‌نویسم به شخصه می‌تونم بگم که این کتاب، به یکی از بهترین تجربه های کتابخوانی امسال من تبدیل شد و حتی وقتی کتاب رو تموم کردم ناراحت شدم که چرا تمومش کردم و باید باهاش خداحافظی کنم!

روند داستان خیلی خوبه، توی هر مرحله از داستان اطلاعات جدیدی اضافه میشه و باعث میشه داستان براتون کسل کننده نباشه و بتونید بی وقفه ادامه‌اش بدین و بدون اغراق هربار که کتابو دستم می‌گرفتم یهو متوجه می‌شدم که چقدر تعداد صفحه زیادی رو بدون خستگی جلو رفتم. یه چیزی که از روند داستان دوست دارم، تعیین شدن سرنوشت تمامی کاراکترای توی داستان بود، حتی فرعی ترین کاراکتر هاهم توی این داستان تکلیفشون مشخص شد و نویسنده هیچ چیزی رو از قلم ننداخته بود. یه مورد دیگه هم که از روند داستان دوست داشتم، مرتبط شدن اطلاعات، روند و افراد باهم دیگه بود که به نظرم خیلی طبیعی و بامزه بود و کیفیت داستان رو برده بود بالا.

دومین مورد، پردازش شخصیته که جزو کتابایی بود که پردازش شخصیتش رو خیلی دوست داشتم و بدون اغراق همه شخصیت ها دوست داشتنی بودن.(مخصوصا سیلت ولی وقتی اینو میگم منظورم این نیست که مش و تائو و کینا و لیا و... دوست نداشتم:<) شخصیت ها هم از لحاظ ظاهری و هم از لحاظ رفتاری کامل‌اند و کاملا میشه باهاشون همزاد پنداری کرد و با داستانشون همراه شد.

پردازش مکان هم خیلی دوست داشتم، وایب مسافرتی که داشت، لوکیشن هایی که تو مسیر باهاش مواجه میشدن خیلی واضح و قشنگ بود و دلم میخواست این کتاب رو تو بهار-تابستون بخونم چون خودم حس می‌کردم مکان های داستان کاملا این وایب رو داشت.

درکل من واقعا این کتاب رو پیشنهاد می‌کنم چون خودم خیلی دوستش داشتم و ازش لذت بردم و جزو کتابای موردعلاقه‌ام شد و هدف داستان که درمورد گره خوردن مسیر سرنوشت افراد به هم، گذشته افراد، روند زندگی و روابط انسانی بود رو خیلی قشنگ در قالب یه داستان حال خوب کن توضیح داد و جمله های قشنگی که آدمو به فکر فرو ببره، زیاد داشت.
      

23

        توی یه کتابی نوشته بود: "ایرانی بودن از دیرینه‌ترین زمان‌ها کار آسانی نبوده." و حالا چقدر این جمله‌ی ساده رو بیشتر درک می‌کنم...

"سووشون" برگی از تاریخ ایرانِ که من طی خوندن، زندگیش کردم. یک رمان رئالیسم اجتماعی با محوریت ترس و شجاعت؛ اما نه شجاعتِ مصنوعی و هالیوودی، بلکه شجاعتِ واقعی. شجاعتی که با درد و رنج گره خورده، آسیب‌پذیره ولی جاودانه و از نسلی به نسل دیگه منتقل میشه. شجاعتی که در تاریخ دیرینه‌یِ پر درد و غرورِ ایران ریشه‌ داره...

 اما شجاعت برای چی؟! "برای یک درخت که در خاک وطن باید برویَد. نام این درخت، درخت استقلال است. این درخت را با خون باید آبیاری کرد نه با آب."

 سیمین دانشور همون اوایل کتاب چنان تلخی و زشتیه مستعمره بودن و حضور بیگانه در کشور رو به تصویر میکشه که قلب هر وطن‌پرستی رو به درد میاره. با قلم‌ش کاری می‌کنه که خواننده بفهمه درخت استقلال چقدر مهمه و حتی ارزش آبیاری شدن با خون رو داره! و در آخر شاید چاره‌ی شجاعتِ "زری" و امثال اون که بیگانه ترس رو در لفافه‌ی تمدن بهشون دیکته کرده، خون باشه. خونی که در راه وطن ریخته شده... اما وای به حال امثال "خان‌کاکا" که منفعتِ شخصی، کور و کرشون کرده و درد و خون یک ملت‌هم بیدارشون نمیکنه!

"گریه نکن خواهرم. در خانه‌ات درختی خواهد رویید و درخت‌هایی در شهرت و بسیار درختان در سرزمینت."
 "و باد پیغام هر درختی را به درخت دیگر خواهد رسانید و درخت‌ها از باد خواهند پرسید: در راه که می‌آمدی سحر را ندیدی!"
      

12

        سلام و نور
افسانه‌ی تبای سه نمایشنامه‌ی به هم‌پیوسته و مرتبط بود که واقعا نمیدونم سوفوکلس قصد داشت به افکار و شرایط حاکم بر زمان خودش اعتراض کنه یا فقط اونها رو بیان کنه یا نه حتی ترویجش بده 
اما برداشت خودمو میگم اینکه سوفوکلس در هر صورت به شدت موفق عمل کرده بوده. آقای خطیب میگن اثری که به فرم رسیده باشه نیازی نداره هنرمند فلسفه‌ی فکریش رو در جاهای مختلف اثر به شیوه های مختلف بیان کنه و به زور تو حلق مخاطب کنه،خود اثر انقدر پخته است که نا خودگاه اثرش رو روی مخاطب میذاره و این در مورد افسانه‌ی تبای کاملا صدق میکرد.
💫💥برداشت من از این اثر این بود که:  خیلی بده که آدمها هر غلط و اشتباهی میکنند میندازن گردن تقدیر و سرنوشت و خواست خدا اما هر کار درستی که انجام میدن رو از خودشون میبینن. ای آدم یا اختیار داری یا نداری که البته که داری پس مسوولیت غلطهات رو بپذیر و تصمیمهای غلطت رو گردن تقدیر و سرنوشت ننداز 😐
دوم اینکه این چه طرز تفکر غلطیه که حکام خودشون رو جانشین خدا در روی زمین ببینن و به خودشون اجازه هر ظلم و خیره سریی رو به اسم عدالت و صلاحدید مردم بدن ؟؟!! چه کار غلطیه که انقدر خودرای باشن تو تصمیماتشون و به خواست مردمشون بها ندن و در نتیجش لطمات سنگینی به جامعه وارد کنن؟؟!!
سوم مردم اگر سکوت نکنند و به موقع مطالبه کنند شاید این حکام خودکامه به خودشون بیان و دست از ظلمشون بردارن
و ...
بخونیدش حتما 
      

15

        در طول داستان مدام منتظر بودم ببینم کو تحولی که در شخصیت باید رخ بدهد تا داستان را داستان کند.  وقتی کتاب را تمام کردم، گفتم :"نویسنده میخواست چی بگه؟! اینکه با غیرازداج هم میشه دنیارو به صلح رسوند؟! "
دو روز به این مسئله فکر کردم.خصوصا اینکه کتاب را دوستی معرفی کرده بود که می‌دانستم نگاه نافذی دارد و حتما مسئله عمیق‌تری هست.
به خودم فکر کردم و به روابطم.خودم را جای رویا گذاشتم. اصلا شخصیت اصلی رویا بود یا منظر؟!
آدم‌ها نه گاهی، شاید خیلی وقت‌ها  انقدر تلاش می‌کند هدفش و  بهترین ارتباطاتش را پیدا کند و تقلا برای رسیدن به آنها دارد که ضرب المثل آب در کوزه و ما تشنه لبان می‌گردیم می‌شود وصف اوضاع و احوالش. 
فریبا وفی در بعد از پایان،پرده‌هایی از این روابط که در ظاهر سطحی،اما در باطن عمیق‌اند را به نمایش گذاشته. روی منبر نرفته،برای مخاطب افاضات در نکرده.حرفش را در قالب قصه گفته و مخاطب را با خودش و روابطش تنها می‌گذارد.
اینکه نویسنده اصرار دارد یک رابطه غیردرست را بدون اثر دراماتیک یا تاثیرگذاری در داستان بگنجاند، مغرضانه بنظر می‌رسد.
      

6

مالیس

مالیس

دیروز

        کتاب کافکا و عروسک مسافر رو تموم کردم و خیلی زیبا و دلنشین بود. خوندنش مثل گوش کردن به موسیقی و قدم زدن بین خیلِ درخت‌ها بود؛ آرامش‌بخش و دلنشین. به عنوان یک کتاب با داستانی لذت‌بخش و دوست‌داشتنی، پیشنهاد می‌کنم بین مطالعه‌ی دوتا کتاب سنگین بخونیدش. فضاسازی داستان خوب بود؛ می‌شد هم‌قدم با شخصیت‌ها توی اون پارک نامه‌ها رو خوند و همراه با السی، پیِ زندگی عروسک گم‌شده‌اش پیش بریم. تعداد صفحات به اندازه بود و اون‌قدر نبود که خسته‌کننده باشه. واقعیتش داستان کتاب برام متفاوت بود؛ اینکه از روی واقعیت زندگی فرانتس کافکا نوشته شده خیلی جالب‌ترش هم می‌کرد. همراه با داستان ملایم و دلنشینِ این رمان، مفاهیم قشنگی هم داخلش وجود داشت؛ به عنوان مثال اینکه دنیای بچه‌ها چقدر زیبا و ساده‌ست. بچه‌ها هیچ دروغی برای گفتن ندارن و جای تظاهر کردن، خود واقعیشونن. اینکه شخصیت کافکا برای خوب کردن حال یک بچه از زمانش می‌زد، الهام‌بخش بود. اینکه عروسک السی توی نامه‌هاش گذر زندگی رو نشون می‌داد و اینکه همه یک روزی باید وارد مرحله‌های جدیدی بشن، باعث می‌شد بتونیم راحت‌تر با زندگی کنار بیایم. و از همه مهم‌تر، مراحل پذیرفتن السی با حقیقتِ ترک شدن توسط عروسکش، برای افرادی که یکی از عزیزانشون اون‌ها رو ترک کرده، می‌تونه تأثیرگذار باشه. خود داستان من رو یاد کتاب کریسمس در گم‌و‌گور آباد می‌انداخت که خیلی دوستش دارم؛ بنابراین به افرادی که این کتاب رو دوست دارن، مطالعه‌ی اون هم پیشنهاد می‌کنم. در نهایت، کاش می‌شد موقعی که یک حفره درونم ایجاد شد و به دنبال جواب بودم، یکی مثل کافکا برای منم نامه می‌نوشت و کمکم می‌کرد تا راحت‌تر با حقیقت کنار بیام. (:
      

25

ساخت کتابخانۀ مجازی

ساخت کتابخانۀ مجازی

لیست کتاب‌های متنوع

لیست کتاب‌های متنوع

ثبت تاریخچۀ مطالعه

ثبت تاریخچۀ مطالعه

امتیاز دادن به کتاب‌ها

امتیاز دادن به کتاب‌ها

باشگاه کتابخوانی

باشگاه کتابخوانی

بهخوان؛برای نویسندگان

با در دست گرفتن صفحۀ خود می‌توانید بلافاصله از یادداشت‌هایی که روی کتاب‌هایتان نوشته می‌شود، مطلع شوید و با خوانندگان ارتباط برقرار کنید.

مشاهدۀ بیشتر

بهخوان؛برای ناشران

با در دست گرفتن صفحۀ نشرتان، کتاب‌های در آستانۀ انتشار خود را پیش چشم خوانندگان قرار دهید و اطلاعات کتاب‌های خود را ویرایش کنید.

مشاهدۀ بیشتر

چرا بهخوان؟

کتاب بعدیتان را
       پیدا کنید.
کتاب بعدیتان را
       پیدا کنید.
بدانید دوستانتان
      چه می‌خوانند.
بدانید دوستانتان
      چه می‌خوانند.
کتابخانۀ خود
       را بسازید.
کتابخانۀ خود
       را بسازید.