بهتر انتخاب کن، بهتر بخوان

کابوس باغ سیاه

کابوس باغ سیاه

کابوس باغ سیاه

آرمان آرین و 2 نفر دیگر
4.2
5 نفر |
1 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

0

خوانده‌ام

10

خواهم خواند

8

کتاب حاضر، ماجرای فردی است که هر شب خواب یک هیولای وحشتناک را می بیند که از وی درباره کتابی می پرسد و سپس ناپدید می شود. او آخرین فرزند پدر و مادرش است و پیش از او شش دختر و شش پسر دیگر هم بوده اند. از آن دوازده بچه، یازده تا پیش از رسیدن به پانزده سالگی در باغی با دیوارهای بلند خشتی مرده بودند و او فقط یک برادر دارد که کم کم به سن پانزده سالگی نزدیک می شود. انتهای جنوبی باغ گور خانوادگی آن هاست. شبی فرد با ارواح مرده ارتباط برقرار می کند و آن ها کشته شدنشان را توسط هیولا برای وی روشن می کنند. فرد موردنظر دلیل وجود هیولا را در زندگی و کابوس هایش می یابد و شبی رودرروی هیولا، که از نسل دیوان است قرار می گیرد و راز کابوس ها و کشته شدن برادر و خواهرهایش را درمی یابد.

یادداشت‌های مرتبط به کابوس باغ سیاه

            نمونه یک فانتزی سالم ایرانی.تقلیدی از نمونه های غربی این ژانر نبود و سعی نمی کرد برای اینکه خونده بشه از زبان سخیفی استفاده کنه؛در کتاب خبری از روابط ناسالم یا سطحی نبود و تعلیق داستان آنقدر زیاد بود که به یک ساعت و خرده ای تمام شد.
حضور چنین کتاب های فانتزی سالمی لازمه تا ما رو از فانتزی هایی که با فرهنگ مون سازگاری ندارند یا ناسالم اند،بی نیاز کنه.
پ.ن:کتاب در طاقچه موجود هست و البته داستان کتاب توی این جلد پایان پیدا نمی کنه..
هشدار:میخوام به صورت ناپسندی نکته ای پنهان و تعلیق آور از داستان رو آشکار کنم تا نشون بدم که وقتی از فانتزی ایرانی صحبت می کنم منظورم چیه؛پس در صورتی که مایل به خوندن کتاب هستید،این بخش رو به بعد از کتاب واگذار کنید.
وقتی مشخص شد که باغ یک زندان و یک جور آزمایشگاه محسوب میشه،یک لحظه دلم لرزید که نکنه باز پای چند دانشمند در میونه که اونها رو در باغ حبس کردند،پیرنگی که حداقل من ندیدم در فرهنگ ما سابقه و ریشه ای داشته باشه،اما نویسنده زیرکانه پای دیوان و اجنه ای رو در میان کشید که تحت حکومت مُلک و مَلِک قرار دارند و به دلیلی که نمیگم اش سر مردم بلایی آوردند که باز هم زیاد نمیگم اش.این طرح چیزی بود که ما اون رو می پذیریم و از کودکی باهاش آشناییم.