بهتر انتخاب کن، بهتر بخوان

نفس جهادی

@Nafasi78

7 دنبال شده

18 دنبال کننده

                      
                    

یادداشت‌ها

                و نهایتا آخرین جلده این کتاب که مدتی باهاش زندگی کردم🥹☘️
هرچقدر بیشتر میخونیش و از هر جلد به جلد بعدی تو بیشتر بیشتر با شخصیتا و احساساتشون مانوس میشی،
و نهایتا به نقطه ای میرسی که انگار توام یکی از همون مشتری های کافه ای که پشت میز خودت به تماشای کافه و اتفاقاتش نشستی!🦋
جذابیت این کتاب به ساده بودن احساساتیه که توش تعریف شده،خیلی خیلی قابل درک،روان و البته ویژه اس!
قابل درک چون احساسات و اتفاقاتی توش مطرح میشه که همه مون تو سیر زندگی مون باهاشون سر و کار داریم و بُعد فانتزی کتاب موقعیت هارو پیچیده و عجیب و غریب نکرده،روان به سبب نثری که داره و البته ترجمه خوبی که نشر مون ارائه داده،ویژه چون تازگی داره و البته که این تازگی اونقدری دور از ذهن نیس که نسه متصورش بشی!
قشنگیش اینجاست که کافه و قوانینش اصلا اذیتت نمیکنن!حتی با اینکه نویسنده قوانین رو جوری تکرار میکنه و اصرار داره جوری نشونشون بده که انگار آزاردهنده ان،ولی به نظر من همین قوانین بودن که به تک تک شخصیت ها کمک کردن مسیر منطقی و درست تر رو انتخاب کنن.🫡
در مجموع این مجموعه ی سه جلدی رو به همه اونهایی که ژانر فاتزیه آروم دوست دارن پیشنهاد میکنم.
کتاب به شدت روانه و زود پیش میره پس حتی اگر در شرایطی هستین که نمیتونین راحت کتاب بخونین بهتون پیشنهادش میدم چون خوندنش خسته کننده و انرژی بگیر نیس حتی بالعکس.
توصیه آخر،من خودم اگه کتاب رو آخر شب نمیخوندم که دردسر شه سعی میکردم با قهوه خوردنم همراهش کنم🥰
و نمیدونین همون عطر قهوه چقدررر مطالعه اش رو جذاب تر میکه😍
بخونید و لذت ببرید🤓🙏🏻
        

باشگاه‌ها

باشگاه رواق

204 عضو

تصویر دوریان گری

دورۀ فعال

باشگاه کتابخوانی "هزارتو"

388 عضو

در انتظار بوجانگلز

دورۀ فعال

آفتاب‌گردان 🌻

283 عضو

قرآن کریم: ترجمه خواندنی قرآن به روش تفسیری و پیام رسان برای نوجوانان و جوانان

دورۀ فعال

فعالیت‌ها

            و نهایتا آخرین جلده این کتاب که مدتی باهاش زندگی کردم🥹☘️
هرچقدر بیشتر میخونیش و از هر جلد به جلد بعدی تو بیشتر بیشتر با شخصیتا و احساساتشون مانوس میشی،
و نهایتا به نقطه ای میرسی که انگار توام یکی از همون مشتری های کافه ای که پشت میز خودت به تماشای کافه و اتفاقاتش نشستی!🦋
جذابیت این کتاب به ساده بودن احساساتیه که توش تعریف شده،خیلی خیلی قابل درک،روان و البته ویژه اس!
قابل درک چون احساسات و اتفاقاتی توش مطرح میشه که همه مون تو سیر زندگی مون باهاشون سر و کار داریم و بُعد فانتزی کتاب موقعیت هارو پیچیده و عجیب و غریب نکرده،روان به سبب نثری که داره و البته ترجمه خوبی که نشر مون ارائه داده،ویژه چون تازگی داره و البته که این تازگی اونقدری دور از ذهن نیس که نسه متصورش بشی!
قشنگیش اینجاست که کافه و قوانینش اصلا اذیتت نمیکنن!حتی با اینکه نویسنده قوانین رو جوری تکرار میکنه و اصرار داره جوری نشونشون بده که انگار آزاردهنده ان،ولی به نظر من همین قوانین بودن که به تک تک شخصیت ها کمک کردن مسیر منطقی و درست تر رو انتخاب کنن.🫡
در مجموع این مجموعه ی سه جلدی رو به همه اونهایی که ژانر فاتزیه آروم دوست دارن پیشنهاد میکنم.
کتاب به شدت روانه و زود پیش میره پس حتی اگر در شرایطی هستین که نمیتونین راحت کتاب بخونین بهتون پیشنهادش میدم چون خوندنش خسته کننده و انرژی بگیر نیس حتی بالعکس.
توصیه آخر،من خودم اگه کتاب رو آخر شب نمیخوندم که دردسر شه سعی میکردم با قهوه خوردنم همراهش کنم🥰
و نمیدونین همون عطر قهوه چقدررر مطالعه اش رو جذاب تر میکه😍
بخونید و لذت ببرید🤓🙏🏻
          
نفس جهادی پسندید.
            چند روز پیش دیدم یه نفری که خیلی نظرات و عقایدش برام قابل احترام و تفکره، از فمینیسم دفاع کرد و گفت که باید از انحصار یه عده خاص که مردستیز و نفرت‌پراکن هستن بیرون بیاد و به معنای عام و شمول‌گراش در نظر گرفته بشه.
نظراتش برام جالب بود و باپیش‌فرض‌های ذهنی من در تناقض؛ برای همین تصمیم گرفتم بالاخره برم سراغ این که ببینم فمینیسم چیه. طبق سرچ‌هایی که داشتم پیشنهاد می‌شد فمینیسم رو از این کتاب شروع کنیم و برای همین منم با این کتاب کوتاه شروع کردم.
کتاب متن سخنرانی یکی از فعالان حوزه زنانه و برای همین خیلی کوتاهه. اکثر چیزایی که گفته بود رو قبلاً به شکل‌های مختلفی دربارش فکر کرده بودم و تو جمع‌های دوستان صحبت کرده بودیم، اما یه سری ایده‌های جدیدی هم داشت که برام جالب و قابل تامل بود، یکی دو تا چیز رو هم قبول نداشتم.
حالا هنوز باید کلی کتاب دیگه بخونم تا بتونم قضاوت کنم ولی در کل متوجه شدم اگه فمینیسم اینه، ظاهراً من و رفقام تقریباً همه فمینیست هستیم و این چیزی بود که تصورش رو نمی‌کردم؛ جالبه. D:
          
نفس جهادی پسندید.
نفس جهادی پسندید.
            کتاب کوچک اندازه‌ی فیل درباره نوجوانی 11-12 ساله به نام جک مارتل است که همراه مادرش به یک کمپ جنگلی می‌روند. داستان از جایی آغاز می شود که جک متوجه می‌شود مادرش او را در جنگل رها کرده و رفته است!
شروع رمان بسیار گیرا و جذاب است .شروعی که چرایی بزرگی در ذهن خواننده ایجاد می کند و او را متقاعد می کند برای یافتن پاسخ با قهرمان کوچک داستان همراه باشد. شخصیت اصلی در نبرد با مشکلات، حس همدلی را در مخاطب بر می‌انگیزد و می تواند او را درگیر داستان کند آنقدر که خود را جای شخصیت اصلی می پندارد. خواننده عمق ضربه‌ی عاطفی وارد شده به جک را درک می کند و مثل خود او سعی می کند باور نکند که تنها تکیه گاه امن زندگی‌اش، به او آسیب رسانده است.
کتاببه واسطه‌ی قلم قدرتمند نویسنده و به مدد ترجمه ی خوب، توانسته است جهانی که ساخته برای مخاطب ملموس کند آنقدر که نتواند تا پایان داستان جک را رها کند.
اثر ارزشمند کوچک اندازه‌ی فیل به زندگی دسته ای از نوجوانان می پردازد که به دلایلی والدینی سالم و زندگی کاملی ندارند و به واسطه‌ی نقص روانی والدین، درگیر مشکلاتی می‌شوند که مجبور می شوند خیلی زود بار مسئولیتهایی را در زندگی به دوش بگیرند. امنیت عاطفی نوجوان مضمون اصلی این رمان است . کودکی که به دلیل عدم کفایت والدین ناگهان بالغ می شود و بار سنگینی به او تحمیل می‌گردد.
اثر علاوه بر اینکه درس های خوبی برای نوجوان دارد می تواند کتابی راهگشا برای والدین و مربیان نیز باشد. در ابتدای هر فصل، یک داستان ، نکته، واقعیت علمی و... از فیلها گفته شده است که موضوع اصلی آن فصل را دل خود دارد و به واسطه خصوصیات فیل بسیاری از تعابیر و رهنمودهای نویسنده  در متن معنی پیدا می کند. همدلی مردم نیز در کمک به جک از نقاط مثبت اثر است زیرا آنها با وجود اینکه نسبتی با او ندارند، نگران زندگی‌اش هستند.
کتاب مناسب نوجوان است  و نقطه‌ی منفی خاصی در آن مشاهده نشده است. چه از نظر زبان داستان و چه از نظر محتوا. تنها نکته ای که ممکن است مخاطب حساس نوجوان را درگیر کند به قدری که نتواند اثر را مطالعه کند، فضای بی پناهی، ترس و غمی است که بر زندگی شخصیت جک سایه افکنده است و با خواندن اثر گویی بغضی که جک در گلو دارد به بغض خواننده بدل می‌شود و او هم ناچار دل نگران و دلتنگ مادر می‌شود. 
اثر مناسب نوجوان 12 سال به بالاست.
          
نفس جهادی پسندید.
نفس جهادی پسندید.
• منطق خفته در شیدایی 

• این کتاب که از روی کمیک شاهکاری به همین اسم به نویسندگی آل مورو و تصویرگرایی برایان بولند نوشته شده داستان یک روز بد را روایت می‌کنه و به این سوال پاسخ میده که آیا ما با جنون فقط یک روز بد فاصله داریم؟

• برای منی که کل زندگیم بتمن بخش بزرگی ازش رو تشکیل داده خواندن این کتاب نوستالژی خاصی داشت ، داستان کلاسیک کمیک و حتی انیمیشن حالا در یک کتاب جلوم قرار گرفته اما آیا برای کسی که به این اندازه از دنیای این کتاب آشناییت نداره هم به همین اندازه جذابه ؟ فکر نکنم.

• داستان در اوایل جذاب شروع میشه اما روند خودش رو کم کم از دست میده و در یک سری داستان غیر لازم و اعصاب خرد کن گم میشه که نه آنچنان مربوط به داستانم و نه آنچنان جذابیت داره که شاید دلیل این اتفاق وجود صفحات زیاد و نا لازم کتاب باشه.

• صد صفحه آخر به طور تقریبا کاملی داستان کمیک رو پشتیبانی می‌کنه و حتی حس اضطراب و انزجار رو بهتر از نسخه‌های دیگر این داستان به مخاطب ارائه می‌کنه و این فضاسازی فوق العاده خوب تنها نقطه قوت این اثر نسبت به نسخه‌های دیگرش به حساب میاد.

• ترجمه نشر باژ مثل همیشه در این کتاب هم خوب عمل می‌کنه و حتی با وجود مواردی که سانسور شده نکات رو زیر سیبیلی به خواننده می‌رسونه و نمی‌ذاره آهنگ داستان از دست خارج بشه.

• بخونیم یا نخونیم؟ اگر عاشق دنیای بتمن و دی سی هستید به طور قطع از اشاره‌ها و رفرنس‌های این کتاب لذت خواهید برد اما اگر صرفاً از روی کنجکاوی این سمت اومدید می‌تونید از نسخه کمیک انیمیشن این اثر بیشتر لذت ببرید و بهتون قول میدم هیچ چیز در کتاب رو از دست نمی‌دید.
            • منطق خفته در شیدایی 

• این کتاب که از روی کمیک شاهکاری به همین اسم به نویسندگی آل مورو و تصویرگرایی برایان بولند نوشته شده داستان یک روز بد را روایت می‌کنه و به این سوال پاسخ میده که آیا ما با جنون فقط یک روز بد فاصله داریم؟

• برای منی که کل زندگیم بتمن بخش بزرگی ازش رو تشکیل داده خواندن این کتاب نوستالژی خاصی داشت ، داستان کلاسیک کمیک و حتی انیمیشن حالا در یک کتاب جلوم قرار گرفته اما آیا برای کسی که به این اندازه از دنیای این کتاب آشناییت نداره هم به همین اندازه جذابه ؟ فکر نکنم.

• داستان در اوایل جذاب شروع میشه اما روند خودش رو کم کم از دست میده و در یک سری داستان غیر لازم و اعصاب خرد کن گم میشه که نه آنچنان مربوط به داستانم و نه آنچنان جذابیت داره که شاید دلیل این اتفاق وجود صفحات زیاد و نا لازم کتاب باشه.

• صد صفحه آخر به طور تقریبا کاملی داستان کمیک رو پشتیبانی می‌کنه و حتی حس اضطراب و انزجار رو بهتر از نسخه‌های دیگر این داستان به مخاطب ارائه می‌کنه و این فضاسازی فوق العاده خوب تنها نقطه قوت این اثر نسبت به نسخه‌های دیگرش به حساب میاد.

• ترجمه نشر باژ مثل همیشه در این کتاب هم خوب عمل می‌کنه و حتی با وجود مواردی که سانسور شده نکات رو زیر سیبیلی به خواننده می‌رسونه و نمی‌ذاره آهنگ داستان از دست خارج بشه.

• بخونیم یا نخونیم؟ اگر عاشق دنیای بتمن و دی سی هستید به طور قطع از اشاره‌ها و رفرنس‌های این کتاب لذت خواهید برد اما اگر صرفاً از روی کنجکاوی این سمت اومدید می‌تونید از نسخه کمیک انیمیشن این اثر بیشتر لذت ببرید و بهتون قول میدم هیچ چیز در کتاب رو از دست نمی‌دید.
          
نفس جهادی پسندید.
نفس جهادی پسندید.
            ای بابا(。ŏ_ŏ) باز که پای یک “زن” در میان است..

در مقدمه‌ی کتاب آورده شده که این نمایشنامه، «برداشتی از اوری‌پید» ست:
اوری‌پید یا اوریپیدس از شاعران و نمایش‌نامه‌نویسان بزرگ یونان باستان بود. در زمان خودش به‌خاطر اینکه تفکرش با مردم کشورش متفاوت بوده و خدایان یونانی رو منشأ زشتی‌ها و بدی‌ها می‌دونسته، آثارش خیلی مورد استقبال قرار نمی‌گیره.
یکی از خصوصیات نوشته‌های اوری‌پید اینه بوده که آثارش اندیشه‌محور بودن و کاراکتر‌های جسوری می‌ساخته.
و همینه که سارتر رو به این سمت می‌کشونه.

این نمایشنامه روایت جنگیه که به خاطر یک «زن» بین تروا و یونان اتفاق افتاده:
پسر پادشاه تروا (پریام) به مهمانی پادشاه اسپارت میره (ملانئوس). موقع برگشت زن ملانئوس هم باهاش فرار میکنه. همین موضوع باعث جنگ ده‌ساله بین تروا و‌ یونان میشه. 
حالا جنگ تموم شده و شهر تروا به آتش کشیده شده. همه‌ی مردانش کشته شدن و فقط زن‌ها و بچه‌ها موندن: زنان تروا

جنگ آثار مخرب زیادی داره: از کشت‌و‌کشتار گرفته تا از بین رفتن منابع، عقب افتادن از دنیا و چیزی که همیشه بهش اشاره میشه: بلاتکلیفی بازمانده‌های طرف شکست‌خورده که اکثرا هم زن و کودکن. حالا یا بهشون تجاوز میشه و به بردگی گرفته میشن یا باید از هیچی شروع کنن به ساختن..
هم فیلم تروی* (که تقریبا همین داستانه و از کتاب ایلیاد هومر گرفته شده)، هم نمایشنامه‌ی اوری‌پید، و هم این نمایشنامه به جنگ اعتراض دارند.

البته که اعتقاد بر اینه که مبنای این جنگ هم به خاطر خدایان بوده. درگیری پیش میاد بین خدای حسد و باقی خدایان! اختلاف‌شون رو با پاریس (که به عنوان زیباترین مرد داور شد) در میون میذارن و هرکدوم برای برنده شدن خودشون چیزی بهش پیشنهاد میدن که در نهایت آفرودیت با پیشنهاد عشق زیباترین زن جهان (هلن) برنده میشه و فَوَقَع‌َ ما وَقَعَ.
توی این نمایشنامه وقتی که همه‌ دوباره رو به خدایان می‌کنند تا کاری بکنند تا اون‌هارو نجات بدن، کاساندر میخواد ثابت کنه که از دست خودشونم کاری برمیاد.

چون آثار یونانی زیادی نخوندمً مخصوصاً ایلیاد و ادیسه‌ی هومر رو. در مورد خدایان یونانی‌ها هم اطلاعات کمی دارم: جلوی خودمو می‌گیرم که “فعلاً” بیشتر ازین اظهار نظر نکنم😂🤦🏻‍♀️.

در کُل نمایشنامه‌ی فوق‌العاده جذابی بود. از امانت‌داری آقای صنعوی چیزی نمی‌دونم😐 ولی ترجمشون نثر شاعرانه و قشنگی داشت. چند بار برگشتم به صفحات قبل و دوباره خوندمشون.
نمایشنامه‌ی کوتاهیه تقریبا ۱۰۰ص. و ۵۰ص آخر اعلام و اساطیر و توضیحات شخصیت‌هاست.
و البته اگر صفر صفر و بدون هیچ اطلاعاتی در مورد اساطیر و خدایان یونانی این نمایشنامه رو بخونین فکر نمی‌کنم چیز زیادی دستگیرتون بشه🤷🏻‍♀️.

فیلم تروی (Troy)*: به کارگردانی ولفگانگ پترسن و محصول سال ۲۰۰۴. 
که یکی از بهترین بازی‌های بردپیت، توی این فیلمه (در نقش آشیل).
          
نفس جهادی پسندید.
            هوشو عزیز
داستان زندگی تو رو خوندم

از دست بعضی از تفکرات بچه‌گانه، شیطنت هایی که داشتی و بد شانسی هایی که بخاطر همین شیطنت هات پشت سر گذاشتی ، خنده م می گرفت و چند دقیقه بعد هم بابت عکس العمل دیگران نسبت به کارهات  و تنهایی که تجربه کرده بودی و درگیری های ذهنیت گریه م گرفت .

 هوشو مرادی 
 با کمک تو  افرادی که در داخل  کتاب معرفی کردی  از آغ ننه، آغ بابا، کاظم پدرت، عمو اسدالله عمو  قاسم ،تا قشنگو ،مهینو ،ممصادق و عمه رخساره، سکینه خانم و عمو ابرام ، احمدو،دژند و خانم شعبانی و... همه رو برای همیشه ماندگار کردی.

هوشو مرادی کرمانی 
 چقدر طبیعت «سیرچ» رو خوب برای ما توصیف کردی.  باعث شدی از این به بعد همیشه در کنار  اسم استان تو ، اسم روستای  «سیرچ » هم  تو ذهنم حک بشه .

 هوشو جان 
رد پای کتاب های دیگه ای که  نوشتی رو  هم در  توصیفاتی که  از مردم  کرمان و سیرچ  به یادگار برای ما گذاشتی، پیدا کردم.

راستش هوشو جان من  کرمان و لهجه آدم های کرمان، سنت و سختی های زندگی و شادی هاشون  رو  اول  به وسیله  کتاب های تو و بعد بلقیس سلیمانی  شناختم .

جناب هوشنگ مرادی کرمانی
خوش حالم که کتاب « شما که غریبه نیستید» رو خوندم.  با خوندن این کتاب من هم دیگه غریبه نیستم و بخش کوچکی از زندگی کودکی و نوجوانی و بخش کوچک تری از جوانی شما رو می دونم.

بعد از خوندن داستان زندگی شما تصمیم گرفتم یک بار دیگه مصاحبه شما با سروش صحت در برنامه «کتاب باز » رو  ببینم .
حالا که حرف از کتاب باز شد
 این هم بگم من بعضی از قسمت های برنامه کتاب باز رو‌چندین بار دیدم 
کاش میشد فصل های بعدی  این برنامه هم ساخته بشه.

 در آخر هم باید بگم نویسنده عزیز کرمانی 
سلامت و زنده باشید.



 کاش نویسنده های ایرانی  دیگه ای هم داستان زندگی خودشون رو برای ما به یادگار می گذاشتن.
          
نفس جهادی پسندید.
            بسم الله الرحمن الرحیم

این تن بمیره بگید این کتاب رو داستا ننوشته.
دوست داشتم برم اینو به مترجم و نشر هرمس بگم اما خب، هر چی جلوتر رفتم بیشتر برام مسجل شد کار اخوی روسی مون، داستایفسکیه.
چرا اولش شک داشتم؟
هوم، خب ببینید، همه چی خیلی درهم برهم و تند تند اتفاق افتاد. درست مثل زنگ ریاضی که یه لحظه خوابت می گیره و وقتی بیدار میشی تخته پر از فرمولایی که تو نمی دونی کی معلم اونا رو درس داده. منم همینطور بودم، حس میکردم یه جای کار می لنگه یا چیزی رو جا انداختم یا نفهمیدم اما مسئله این نبود.
من عادت کرده بودم وقتی اسم داستایوفسکی رو میشنوم حتما باید یه دنیایی تیره و تار یا جنایت رو تصور کنم، عادت کردن به یه خونواده روستای آشفته با کشمکش های سطحی که تا عرش بالا میرن.
ساده بگم، قرار نیست که داستا همیشه از کشتن حرف بزنه.

خب خلاصه داستان:
ما یه دایی خوش قد و بالای خوش قلب داریم که وقتی جوون بوده میره یه زن میگیره که پسند مادرش نیست و مادر محترم سر همین حرکت بسیار جسورانه ( حرکت مردونه بسیار پسند) انگ اولاد ناصالح بهش می چسبونه و ناله و نفرینش میکنه.
حالا داستان جایی جالب میشه که خود مادر جان میرن سر پیری زن یه ژنرال میشن( نخند مصیب، نخند). خب آیا این زن در زندگیش با ژنرال جونش خوشی می بینه؟ 
خیر. 
اما اینجا و در داستان نه ژنرال مهمه نه مادره. ژنرال یه دلقک داره به اسم فاما فامیچ( به زمین گرم بخوری مرد) که وظیفش ارضای حس خودپسندی ژنراله. القصه معلوم نیست فاما چه ورد و جادوی میخونه که زن ژنرال واله اش میشه و به نوعی میشه نوکر حلقه به گوشش!
می زنه و ژنرال می میره ، مادر محترم خدم و حشمش رو جمع میکنه و میره پیش پسرش. خب نکه سربار پسرش شده باشه ها، خیر!
خود پسره( خوش قد و بالای که اول متن گفتم) برای جلب رضایت والده محترمش خودش رو به آب و آتیش زد و ان رو آورد پیش خودش.
در این زمان همسرش فوت شده بود و دو بچه از اون ازدواج داشت. تا قبل از اومدن مادرش و فاما جونش همه چی خوب بود اما بعدش...

خب اینکه بعدش چی شد خودتون برید بخونید مثل من لذت ببرید.

پ ن 1:روند داستان خیلی تند بود، حوصله تون سر نمی ره که هیچ خیلیم حرصی میشید که بابا آروم تر! چه خبرته.
پ ن2: حال و هوای داستان اصلا تیره و تار نیست، من که تا حدودی روشن و طوفانی تصورش کردم 
پ ن3: جو حاکم بر این کتاب محاوره محوره. انگار شخصیت ها دائم در حال دویدنن و تند تند باهم حرف می زنن، سر هر مسئله ای که فکرش رو بکنید و غالب مشکلات به شکل مسخره ای پیش پا افتاده بودن، اما خب چی شده بود که اهمیت پیدا کرده بودن؟؟؟ ( 
پ ن4: ایا این کتاب رو توصیه میکنم؟
بله. فقط روزی یک فصل بخونید تا اعصابتون متشنج نشه
پ ن5: توصیه شخصی این جانب اینکه اگه میخواد شروع کنید داستا خوندن از همین کتاب شروع کنید، اینکه شما برید سراغ جنایات مکافات( مثل خودم) و بعدش سیس آزاد اندیشی بگیرید هنر خاصی نیست. 
پ ن6: این کتاب رو تجویز میکنم برای بیشتر شدن صبر و بردباری. واقعا جواب میده.
پ ن7: ترجمه چطور بود؟ 
عالی! هلو بیا تو گلو بود. 
و در پایان باید بگم که دلم میخواد بشینم رو بلندی و بابت خیلی از اتفاقات این کتاب نعره ها بزنم. چون واقعا نشد خوب تخلیه هیجانی کنم و هنوزم به وقایعش فکر میکنم حرصم میگیره. تازه کلی تحلیل روان شناختی- شخصیتی اماده کرده بودم بنویسم که الآن دیگه لزومی براش نمی بینم.
          
نفس جهادی پسندید.
نفس جهادی پسندید.