امیر حسین

امیر حسین

@Blackocean

33 دنبال شده

27 دنبال کننده

            دوست دارم بیشتر بخوانم
          
پیشنهاد کاربر برای شما

باشگاه‌ها

این کاربر هنوز عضو باشگاهی نیست.

لیست‌ها

این کاربر هنوز لیستی ایجاد نکرده است.

بریده‌های کتاب

این کاربر هنوز بریده کتابی ننوشته است.

فعالیت‌ها

امیر حسین پسندید.

6

امیر حسین پسندید.
          موقعیت : از آخرین یادداشت کتابت یک ماه  و چند روز میگذره...
توی این یک ماه چهار پنج جلد کتاب جذابو تموم کردم[ فقط تموم ! چون مطالعه بعضی هاشون از قبل تر شروع شده بود]
یادداشت نوشتن یادم نرفته! ولی دوست دارم خرد خرد بنویسم.
و یکم زمان صرف کنم تا حس و حال مطالعه کتاب مربوطه دوباره یادم بیاد...

در روزگار آلودگی رو‌ از این جهت دوست داشتم که نویسنده اش یک فیزیکدان ادیب بود. تعریفش از ریاضیات و تلاشش برای مدلسازی پاندمی کرونا با زبون خیلی ساده رو خیلی زیاد دوست داشتم. این دقیقا همون چیزاییه که از تو ذهن یه دانشمند درمیاد، ریاضی وقتی میزنه به مغز استخون آدمیزاد و هنوزم نمی تونه از ادبیات علاقه قدیمی اش دل بکنه میشه :" در روزگار آلودگی" ... نگاهش جدید بود و موضوعش هم خاص، کرونا که با وجود اینکه چندسالی بیشتر ازش رد نشده کم کم داره فراموش میشه ، آنقدر که ما آدم های امروزی مصریم به یک عجله و شتاب دسته جمعی ! یه قرارداد نانوشته برای فراموش کردن و فراموش شدن...
این وسط چی میمونه؟! بله کتاب! مطمئنم آدم های زیاد دیگه ای توی روزگار آلودگی فکرهای حتی خلاقانه تری داشتن ، بعضیا حتی یادداشت نویسی هم انجام میدادن...اما به محض تزریق دوز سوم واکسن ، کی دنبال چاپ و جمع آوری تجربه ها و‌ثبت روزهای پاندمیه؟ خب احتمالا ویال خالی واکسن! چون اون دیگه وظیفه اشو انجام داده و تو این زندگی شغلی نداره... باقی عمرشو بره سر وقت همین‌کار! بهتر از دفن شدن تو زباله های بیمارستانی نیست؟!

        

34

امیر حسین پسندید.
          "راستش، بعضی‌وقتا این فکر آرومم می‌کنه که اونایی که مال ما هستن هیچ عذابی نکشیدن. مشکل بشه اصلاً اسمش رو جنایت گذاشت. فقط یه دخالت کوچیکه، یه تلنگر کوچیک به زندگی کسایی که نمی‌شناسیم. آره، معلومه که زندگی خیلی بی‌رحم‌تر از ماست. شاید برای همینه که نمی‌تونم احساس گناه بکنم."

 این نمایش‌نامه از نظر ساختاری و مفهومی بسیار پیچیده است و در عین حال برای کسانی که به فلسفه، پوچی و تضادهای انسانی علاقه دارند، اثری بسیار تأمل‌برانگیز به شمار می‌آید.
در منابع معتبر اشاره شده که داستان این نمایش‌نامه برگرفته از یک اتفاق واقعی است که در فرانسه رخ داده است. این ویژگی واقع‌گرایانه، اثر را از دیگر داستان‌های مشابه متمایز می‌کند.

در این نمایش‌نامه، پنج شخصیت اصلی داریم: مادر، پسر، مارتا، ماریا و پیرمرد خدمت‌کار. هرکدام از این شخصیت‌ها نقش خاصی در نمایش‌نامه ایفا می‌کنند و نماد جنبه‌هایی از انسانیت‌اند.

مادر اسیر گذشته‌ای است که نمی‌تواند از آن فرار کند. او در یادآوری‌های تلخ گذشته غرق شده است و در تلاش است تا فرزندش را در این گذشته محصور کند. در واقع، مادر به نوعی از احساسات خودش نیز فرار می‌کند و نمی‌تواند به آرامش برسد.
پسر که سعی دارد شرایط موجود را تغییر دهد، به نوعی در میان گذشته‌ای که مادر برایش ساخته و آینده‌ای که نمی‌داند به کجا خواهد برد، گرفتار شده است. او می‌خواهد از این وضعیت رهایی یابد، اما تلاش‌هایش بی‌نتیجه است.
مارتا دختری است که در جستجوی آینده‌ای روشن و پر از آرزوها است، ولی همین خیالات، او را از پذیرش واقعیت و زندگی در حال حاضر باز می‌دارد. او با آرزوهای بی‌پایانش در چنگال امیدهای بی‌پایه گرفتار شده است.
ماریا که به نوعی نماد عشق و احساسات ناب است، با تمام عشق خود به پسر وابسته است و در تلاش برای جلب محبت و توجه اوست. او به‌دنبال تحقق آرزوهایی است که در ذهن خود ساخته، اما این آرزوها به واقعیت تبدیل نمی‌شوند.
پیرمرد خدمت‌کار تنها کسی است که در برابر تمام رخدادها و درخواست‌های شخصیت‌ها سکوت می‌کند. او شاید نماد یک قدرت کیهانی باشد که در برابر همه‌چیز بی‌تفاوت است. او به هیچ‌کدام از درخواست‌ها پاسخ نمی‌دهد، حتی وقتی ماریا از او درخواست کمک می‌کند، تنها پاسخ او یک «نه!» خشک و کوتاه است. این سکوت او، به نوعی نماد بی‌تفاوتی جهان نسبت به دردهای انسانی است.

در نهایت، این شخصیت‌ها هرکدام به نوعی درگیر خیالات و آرزوهای پوچ خود هستند و دست به دست هم می‌دهند تا در نهایت به پوچی همه‌چیز برسیم. این سوال‌ها و مفاهیم به شکل برجسته‌ای در داستان مطرح می‌شود:
اسیر گذشته خود بودن به چه بهایی؟
کشتن انسان‌ها برای یک آینده‌ای که شاید هیچ‌وقت نیاید، برای چه؟
قبول نکردن واقعیت و تلاش برای تغییر آن، چه معنایی دارد؟ چرا به جای این همه تلاش بی‌فایده، واقعیت را بپذیریم و سپس به تغییر آن بپردازیم؟

این پوچی و تضادهای انسان‌ها در زندگی روزمره‌شان، کامو را به این نتیجه می‌رساند که شاید همه‌چیز بی‌نتیجه است و انسان‌ها به نوعی در چرخه‌ای بی‌پایان از خواسته‌ها و آرزوها گرفتارند که هیچ‌وقت به سرانجامی نمی‌رسد.

تله‌تئاتر این نمایش‌نامه توسط حسن فتحی ساخته شده که می‌توانید آن را تماشا کنید؛ بارها هم توسط خود کامو و دیگر کارگردان‌ها روی صحنه رفته است. اجرای این نمایش‌نامه در قالب تله‌تئاتر، به شکلی متفاوت از روی صحنه، به تماشاگر این امکان را می‌دهد که عمق معنای هر لحظه و دیالوگ را بهتر درک کند.

در یکی از مهم‌ترین دیالوگ‌ها، مادر به مارتا می‌گوید:
"مارتا: «تو خودت به من یاد نداده بودی که به هیچی اهمیت ندم؟ هیچی برام مهم نباشه؟»
مادر: «آره، ولی من خودم تازه فهمیدم که اشتباه می‌کردم و توی این دنیایی که از هیچی نمی‌شه مطمئن بود، بعضی چیزها قطعی هستن. امروز اون چیز قطعی برای من عشق یه مادر به پسرشه.»"

این دیالوگ به‌خوبی تضاد بین تفکرات مختلف شخصیت‌ها را به نمایش می‌گذارد؛ مادری که پس از یک عمر زندگی بدون توجه به احساسات و روابط انسانی، حالا به عشق مادرانه‌اش پی برده است. این لحظه، به نوعی یک نقطه عطف در داستان است که نشان می‌دهد حتی در دنیای پر از سردرگمی و پوچی، هنوز چیزهایی وجود دارند که نمی‌توان به راحتی از آن‌ها گذشت.
        

23

امیر حسین پسندید.
          «رقصی چنین میانه میدانم آرزوست» مجموعه‌ای از خاطرات شهید دکتر مصطفی چمران د رخلال روزهای نبرد سوسنگرد است. چریکی شاعر، دانشمندی پارسا و عاشقی با صلابت! این گوناگونی شخصیت میراث گران‌بهای چمران در همه آثار قلمی و قدمی اوست. دل‌نوشته‌های کتاب نشان‌ از عمق ارتباط قلبی چمران با خداوند و اوج شیدایی او در لحظات سخت و جان فرسای زندگی است.  جایی می‌گوید: «آسمان شاهد باش که در زیر سقف تو یک تنه با انبوهی کثیر از تانک‌ها و زره‌پوش‌ها و سربازان کفر روبه‌رو شدم. لحظه‌ای تردید به دل راه ندادم.» تنها قلمی که جان در گروی دیدار جانانی نهاده است می‌تواند همچو ادعایی بکند.
سبک نگارش شهید چمران در این کتاب که معجونی از ادبیاتی شاعرانه و نثری صمیمی و ساده است توانسته عمق احساس او به طبیعت، خداوند، حیات، آمادگی فداکاری برای ایمان و میهن و تعهد به وظیفه را به بیان شیرین در کلک و قلم آورده و در آسمان تصویر به درخشش وادارد. شهید چمران در این کتاب، علاوه بر بیان تجربیات جنگی، به تفکرات فلسفی و عرفانی خود نیز می‌پردازد. او در بخشی از خاطرات مناجات گونه خود آن‌جا که جان‌فشانی خود را در معرض دید و تحسین حسین بن علی (ع) می‌پندارد، همان‌ اندازه که از شهادت در راه او واله و شیدا شده است،‌ نظری نیز به آرمان و فلسفه قیام او دارد.
در مقایسه با شخصیت چندبعدی شهید چمران، می‌توان گفت که این کتاب بازتاب‌دهنده تمامی جنبه‌های وجودی اوست. او به‌عنوان یک هنرمند، با زبانی شاعرانه و تصاویری زیبا، احساسات و تفکرات خود را بیان می‌کند؛ به‌عنوان یک دانشمند، با عمق و دقت به تحلیل مسائل می‌پردازد؛ و به‌عنوان یک چریک، شجاعت و فداکاری‌اش را در میدان نبرد به تصویر می‌کشد.  «رقصی چنین میانه میدانم آرزوست» اثری است که خواننده را با دنیای درونی شهید چمران آشنا می‌کند و نشان می‌دهد که چگونه می‌توان در عین فعالیت در عرصه‌های مختلف، ارتباطی عمیق و صمیمی با خداوند داشت و در راه ایمان و میهن، از هیچ تلاشی فروگذار نکرد.
        

29

امیر حسین پسندید.

152

امیر حسین پسندید.

34