بهارفلاح🌺⭐

تاریخ عضویت:

دی 1402

بهارفلاح🌺⭐

کتابدار بلاگر
@baharfallah76

376 دنبال شده

914 دنبال کننده

                حواست به حالِ بهار هست؟
نه باران می‌خواهد نه موسیقی و شعر،دلش فقط مهربانی می‌خواهد.

یه مهندسِ عشقِ کتاب اینجاست.

☕📚🎭🍨



              

یادداشت‌ها

نمایش همه
        🟤🎭نمایشنامه با جمله‌ی «صحنه‌ای بی‌زمان و مکان »برای توصیف شرایط حاکم شروع میشه...
اینجا آقای ژان‌آنوی نویسنده‌ی فرانسوی🇨🇵 تصمیم گرفته نمایشنامه اقتباسی رو از روی یکی از بهترین آثار تراژدی یونان🇬🇷 بنویسه که نسبتاً کار موفقی از آب دراومده
ابتدا توضیحات صحنه‌خوان همه چیز رو برای منِ تماشاگر تعریف می‌کنه که حتی اگر آنتیگونه سوفوکل رو نخونده باشم با توضیحات صحنه‌خوان می‌دونم قراره چه اتفاقی بیفته و آنتیگونه در پایان میمیره چیزی که می‌بینیم آنتیگونه اینجا کار قهرمانانه‌ای انجام نمیده دیالوگ‌های اینجا با آنتیگونه‌ای که سوفوکل به ما شناسوند نمی‌خونه مثل یه قهرمان حرف نمی‌زنه نمی‌دونه چرا قراره بمیره؟! آرمانی نداره! انگار که به پوچی رسیده همینم از نشانه هایی که فاصله گرفته با تراژدی های یونان باستان ومدرن شده، اولین تفاوت نمایشنامه‌ی ژان آنوی ساختار شکنی در زبان وگفتار ودیالوگهای تراژدی کلاسیکه،اینجا زبان حماسی با جملات پرطمطراق نیست بلکه دیالوگهای ساده وبی آلایش هستن (کاهش وجه اسطوره‌ای نمایشنامه)
💠پایه و اساس این اثر همون تراژدی آنتیگونه سوفوکل هستش قصه همونه وتغییری نکرده بااین تفاوت که اینجا چند شخصیت اضافه شده مثل دایه،صحنه‌خوان، ملازم نگهبانان و شخصیت تیرزیاس در آنتیگونه حذف شده همسر کرئون بدون دیالوگ در نمایش حضور داره و بافتنی میبافه برای فقرا .گروه همسرایانی وجود ندارد و فقط تک نفری اینجا وجود داره(گروه همسرایان سوفوکل ۱۲،نفربودن) همسرایان اینجا درس تراژدی به ما میدن و از درام برامون میگن اینجا به جای موبد کشیش داریم  به جای سربازان درباری پلیس و ارتش داریم و چند عمل دیگه مثل ورق بازی، بافتنی، شب نشینی و.. ژان آنوی یک تراژدی یونان باستان رو برای ما امروزی کرده اما اصلیت داستان همونه جدال آنتیگونه و کرئون بر سر تدفین برادر آنتیگونه پابرجاست

💠در اسطوره های یونان آنتیگون،  دختر ادیپ و یوکاسته است. برادرانش پولونیکس و اتئوکلس در جنگ برسر حکومت شهر تب هم‌دیگر رو کشتن و کرئون(دایی اونها) و پدر ه‍ِمون، پادشاه تب تدفین پولونیکس را به جرم خیانت به شهر ممنوع میکنه.اما آنتیگونه از این فرمان سرپیچی می‌کنه معتقده که فرمان پادشاه مخالف فرمان خدایان وشرع وعرفه واو شبانه برادرش رو به خاک می‌سپاره و به دستور کرئون محکوم به مرگ میشه

💠 به نظر میرسه اینکه آنتیگونه دست از زندگی شسته اون می‌دونه که سزای دفن برادرش مرگه ولی او ، برادرش رو خاک میکنه و مقابل کرئون می‌ایسته چون فکر می‌کنه کار درست رو باید انجام بده. دفن برادر وظیفه خواهرشه تا روح او سرگردان نباشه. آنتیگون به وظیفه‌اش عمل می‌کنه حتی اگر سزای این انجام وظیفه مرگ باشه. ازطرفی ، وقتی کرئون تلاش می‌کنه تا بر عمل آنتیگون سرپوش بذاره و به قول خودش جان آنتیگون رو نجات بده، نمی‌پذیره چرا که پذیرش پیشنهاد کرئون، یعنی هم‌چنان برادر رو دفن نشده باقی بذاره

❌چیزی که دوست نداشتم پایانبندی خیلی سریع وشتابزده بود انگار سروته قضیه یهو جمع شد واینکه شخصیت پردازی آنتیگونه وکرئون رو ضعیفتر از سوفوکل دیدم اینجا خصوصاً در برخوردش پایان نمایش هنگام شنیدن خبر خودکشی همسرش
      

34

        🔵 تئوگونی یکی از مهم‌ترین و کامل‌ترین منابع برای شناخت و مطالعه اساطیر یونان هستش که به شرح تبارشناسی خدایان و روابط خویشاوندی، خشونت آمیز وجنگ طلبانه وهمچنین روابط جنسی عجیب و غریب بین خدایان می‌پردازده
 کتاب رو هم میشه یه تبارنامه خدایان یونانی و هم به عنوان کیهان‌شناسی اسطوره‌ای برای آفرینش جهان تلقی کرد.
📝 درک دنیای اسطوره‌های یونان قطعاً برای ما خیلی سخته ومباحثشون برامون عجیب و غریب! اینکه چطور میشه چند تا خدا داشت؟ چطوری ممکنه خدایی که اینقدر انتقام جو،خودخواه، فرصت طلب رو دوست داشت؟ یا مثلاً چیزی که از حماسه ایلیاد خوندیم آتش جنگ تروا رو خدایان بیشتر شعله‌ور می‌کردند!!!
اما به دلیل علاقه‌ای که به شناخت اساطیر یونان وکلاً خوانش ادبیات کلاسیک یونان دارم به سراغ این کتاب رفتم.
🔶قبل از اینکه خلاصه کتاب رو بزارم یه تشکرو خسته نباشیدو خدا قوت رو هم به مترجم کتاب خانم فرنودفر باید بگیم که الحق و الانصاف از عهده کار به تمام معنا براومدن وسنگ تموم گذاشتن، چیزی که از حاصل کار ایشون مشخصه اینکه ایشون کتاب رو به چند زبان مطالعه کردن ومقایسه کردن ترجمه های مختلف اونرو به زبانهای دیگه ، تسلط ایشون بر روی مسئله‌ی اسطوره‌های یونان از مقدمه‌ی کامل و توضیحات، پاورقی‌های کتاب  که نوشتن کاملاً مشخصه
💠کتاب دارای سه بخش اصلی:
1-گفتاری درباره تئوگونی2-ترجمه تئوگونی 3-سرآغازهای فلسفه یونان در تئوگونی هسیودس 
نویسنده در بخش نخست کتاب بیشتر به معرفی فضای فکری هسیودس، سنت شعری او، سنت تئوگونی‌‌نویسی در یونان و همچنین ساختار و محتوای تئوگونی هسیودس میپردازه.در بخش ابتدایی جدول‌های خوب و متعددی داره که در اونا روابط میان نسل‌های مختلف خدایان، پریان و هیولاها ترسیم شده و درحین خوندن منظومه کمک میکنن به درک بیشتر
🔻کل منظومه 1022بیتی که از ذکر نام موزاها وتولد واسامی اونا شروع میشه شامل این مطالب به شرح زیر به ترتیبه:ابتدای جهان،پیدایش تیتان‌ها،ایزدان نخستین،اهریمنان دریایی،تولد المپی‌ها،نبردهای زئوس،تایفون،نسل دوم المپی‌ها،اجنه و ارواح طبیعت،پرومتئوس،پاندورا،دوکالیون و سیل بزرگ و.....

🔷منظومه با مدح وستایش موزها شروع میشه که به هزیود کمک کردن در سرایش این کتاب وتوانایی ارتباط با خدایان روبه هزیود دادن سپس سلسله مراتب خدایان المپ نشین اصلی‌ترین موضوعات تبارشناسی هستن با این سوال کدام خدایان زودتر از همه به وجود آمده؟! و سپس زمین و رودخانه و دریا و ستاره چگونه پدید اومدن حالابه سراغ عناصر بنیادین عالم میره خائوس  گایا (زمین)، تارتاروس و در نهایت ارس( عشق) چهار موجودی که هزیود برای اونا نه خاستگاه معرفی می‌کنه نه پدر و مادر با ظهور اروس همه چیز تغییر می‌کنه و زاد و ولد شروع میشه اینجا دیگه هر موجودی پدر و مادر داره موجودات به دو طریق به وجود میان یا «پیوندهای جنسی» یا «بکرزایی» همچنین در ادامه به داستان‌هایی دربارهٔ فسق و فجور فراوان خدایان برمی‌خوریم.

🔶بعداز خلأ، گایا(زمین)، تارتاروس (عالم زیرین) و اروس (میل) پدید اومدن  و سپس گایا از خود اورانوس (آسمان) و پونتوس (دریا) را می‌زاید همون بکرزایی . پس از این خدایان اولیه، گایا تیتان‌ها را به وجود میاره یکی از این تیتان‌ها، کرونوس، با شکست دیگر تیتان‌ها به تخت سلطنت زمین میشبنه‌.هدف هسیودس از این زمینه تمام شرایط برای ظهور زئوس محیا بشه ،فصل بعدی تئوگونی ظهور زئوس را شرح میده. کرونوس که نگران این پیشگویی  که توسط فرزندش، زئوس، سرنگون خواهد شد، فرزندان خود رو می‌بلعد. با این حال، رئا، همسرش، با فریب دادن کرونوس به بلعیدن سنگ، کوچکترین پسرشان زئوس رو نجات می‌ده. زئوس مخفیانه بزرگ میشه  و در نهایت کرونوس پس از جنگ ، سلطنت خدایان رو از آن خود می‌کنه این تئوگونی همچنین شامل داستان پرومتئوس هستش که زئوس رو فریب میده و آتش رو برای بشریت می‌دزده به عنوان مجازات، زئوس پرومتئوس را به صخره‌ای میبنده که در اون عقاب روزانه جگر اون رو می‌خوره زئوس همچنین پاندورا، اولین زنی را می‌سازه که بدی‌ها را از کوزه‌اش به جهان رها می‌کنه. زئوس حکومت خود را بر کیهان برقرار می‌سازه و نقش‌ها و مسئولیت‌ها رو بین خدایان تقسیم می‌کنه. این شعر با فهرستی از موجودات الهی و قهرمانان تمام میشه که نظم و سلسله مراتبی که توسط زئوس ایجاد شده  رو شرح میده
دو خط پایانی کتاب گویا آغازی بوده برای منظومه‌ای منسوب هسیودس به نام فهرست زنان به توصیف زنان می‌پردازده که با خدایان همبستر میشدن.

✔️توی مقدمه کتاب نوشته بخش قابل توجهی از کتاب سنت شفاهی یونان و باورهای رایج اون زمان بوده بخشی هم منقوش به اسطوره‌ها و فرهنگ مشرق زمین هست
      

49

        «آقای اُدیپ از قدیم گفتن بی‌خبری خوش خبری!»
📖✍️به نظرم بدون دانش مختصری از اساطیر وفرهنگ یونان ممکنه بعضی از نقاط توسط خواننده درک نشه واگر خواننده به لورفتن داستان حساس نیست حتماً اول مقدمه‌ی خیلی خوب جناب مسکوب رو بخونن
مجموعه افسانه تبای پیرامون ادیپ وفرزندان اون هستش.مضمون اصلی نمایشنامه اول سرنوشت هستش اینکه ادیپ تلاش میکنه تا از سرنوشت محتومی که ازقبل تولدش براش پیش‌بینی شده فرار کنه اما ابروباد ومه وخورشید وفلک درکارن تا دقیقاً همونی که پیش‌بینی شده اتفاق بیوفته.
ومسئله بعدی نفرین هستش اینکه نفرین چقدر قوی هست که واقعا مثل تصور عامیانه ما ایرانی ها به اصطلاح هفت نسل رومیسوزونه نسل هفتم خاندان لابداسبدها فرزندان ادیپ بودن به تراژیک ترین حالت ممکن تاوان پس دادن.
🔷مسئله قابل تامل اینکه این نفرین مربوط به ادیپ نبوده و اجدادش نفرین شدن ولی دامن اون رو میگیره ومحازات میشه برای اعمالی که ناآگاهانه به حقیقت اونا انجامشون میده.....شاید نشون دهنده سرنوشت کل بشر که همه ما آدمها داریم مجازات میشیم به خاطر گناه آدم وحوا!
پدرم روضهٔ رضوان به دو گندم بفروخت
من چرا مُلکِ جهان را به جوی نفروشم؟!

هرسه نمایشنامه عالی بودن ولی آنتیگونه شاهکار بود اوج تراژدی رو اینجا میشه دید.
یکی از جذاب ترین و مهم ترین عناصر نمایشنامه ، شخصیت پردازی دقیق و قابل درک اونه که بنظرم سوفوکل، استاد خلق شخصیت هایی چندلایه و انسانی هستش شخصیت هایی که فقط قهرمان یا ضدقهرمان نیستن  در این میان،مثل ادیپ ویا آنتیگونه‌ی دوست داشتنی  و کرئون دایی او وحاکم شهر تب، دو قطب اصلی داستان سوم هستن که دو دیدگاه متضاد و در عین حال قابل درک دارن و در برابر یکدیگر قرار میگیرن.
💠نمایشنامه از نقطه‌ای وسط ماجرا وخاص شروع میشه.تقدیر چنین بوده که نسل لابداسیدها (لائیوس، کادموس، ادیپوس و…) به نفرین خدایان گرفتار شدن و بدترین بلایا بر سرشان آوار میشه. هاتفان(پیش‌گویان) به لائیوس میگن که بر فرزند وی مقدرشده که پدر خودش رو میکشه و مادرش(یوکاستا) را به زنی بگیره. هنگامی که ادیپوس زاده میشه از آنجا که پدر و مادرش نمی‌خواستن دستشون به خون پسر آلوده بشه، اونرو در سرزمینی دور دست بر کوهی رها می‌کنن تا پسر، خودش بمیره.
اما شبانی اون روپیدا می‌کنه و به کورینتوس نزد پولیبوس شهریار می‌بره. ادیپوس در اونجا بزرگ می‌شه و وقتی جوانی برومند می‌شه از تقدیر خودش (کشتن پدر و به زنی گرفتن مادرش) آگاه میشه. از اونجا که ادیپوس پدرخوانده و مادرخوانده‌اش رو والدین واقعی خود می‌دونه از کورینتوس فرار میکنه  تا سرنوشت شوم و شرمبارش را عوض کنه.
در راه شهر تبای به لائیوس – پدر واقعی و راستین خود – که او را نمی‌شناسه  می‌رسه وبرای دفاع از خودش و در اثر اتفاقی اون رو می‌کشه.بعد هنگامی که با ابوالهول(هیولایی با سری زنانه وبدن شیر در سه راهی ورودی شهر نشسته وآدمیانی که معماش رو حل نمیکنن میخوره) و معمای او روبه‌رو می‌شه، معما رو حل می‌کنه و مردم شهر تبای را از مصیبتی بزرگ نجات میده مردم تبای نیز به خاطر این عمل مهم اون رو جانشین شهریار پیشین و همسر شهبانوی شهر می‌کنند. بدین صورت تیر تقدیر به هدف میشینه!
🔶حالا پس از سال‌ها فرمانروایی به خوبی وخوشی  و درست زمانی که شهریار در اوج هستش، مرگ و طاعون بر سرزمین این شهریار فرود میاد. اهالی شهر که بلازده و در پی رهایی هستند در برابر کاخ پادشاه گرد هم اومده تا ادیپوس بار دیگر اونهارو نجات بده
نمایشنامه ادیپوس شهریار از این نقطه آغاز می‌شه...

💠نمایشنامه دوم ادیپ نابینا و دردمند که آنتیگونه دخترش همراهیش میکنه ، خسته و آزرده ، بعداز سرگردانی به کولونوس در حاشیه آتن میرسه همان کولونوسی که سوفوکل در اون متولدشدن گویی سوفوکل عامدانه  میخواد زادگاه خودش رو در رستگاری ادیپ از پس رنجهایی که متحمل شده شریک کنه واز دردمند ترین شخصیتی که خلق کرده ونیز زادگاه خود که اونرو جایگاه خدایان می دونه تقدیرمیکنه
🔶سوفوکل جنگ و خونریزی رو و بازیهای قدرت رو محکوم میکنه و نمود عینی اون در صحنه ی وروددختر ادیپ و بعد پسرش که گفتگوی او با اودیپ درباره ی پسرانش اتیوکلس و پولینیکس که او پسرانش را به سبب اونکه در پی قدرت هستن نفرین میکنه....
درپایان نمایشنامه مرگ متفاوت ادیپ دردمند رو  شاهد هستیم
💠و نمایشنامه سوم به اسم آنتیگونه دختر ادیپ هستش و شخصیت اصلی سومین نمایشنامۀ افسانه‌های تبای  نمایشنامه‌ای فوق العاده که در بین آثار کلاسیک درباره‌ی نافرمانی یک دختر سرسخت ومبارز که از فرمان پادشاهی‌ خودخواه که اون رو از دفن جسد برادرش منع کرده سرپیچی میکنه
دو پسر ادیپ، اتئوکلس و پولینیکس، برای به دست آوردن قدرت با یکدیگر وارد جنگ می شن و هر دو در نبرد کشته میشن. کرئون، دایی اون ها و پادشاه جدید تب، تصمیم می گیره  تنها یکی از آن دو را به خاک بسپاره. اتئوکلس که از شهر دفاع کرده، با احترام دفن میشه اما پولینیکس که با نیروهای خارجی به تب حمله کرده، مستحق دفن دونسته نمیشه و دستور میده هر کس پیکر او را دفن کند، به مرگ محکوم خواهد شد.
 در این میان، آنتیگونه، خواهر آن دو، نمی تواند وجدان و اخلاق را نادیده بگیره. اون در برابر قانونِ شاه، به قانون نانوشته ی اخلاقی و الهی وفادار میمونه و پیکر برادرش رو دفن می کند. این نافرمانی، او را مقابل با کرئون قرار میده و سرنوشت تراژیکی را برای هر دو رقم میزنه....
 
✔️افسانه‌های تبای با ترجمه و مقدمه‌ی مفصل شاهرخ مسکوب  و مقاله‌ای از آندره بونار در پایان کتاب درباره‌ی نمایشنامه‌ی «آنتیگونه» در انتشارات خوارزمی منتشر شده است.
✔️اگر بهخوان قابلیت امتیازبالاتر از ۵روداشت آنتیگونه استحقاق اونرو داشت
✔️تصویر هم نقاشی است اثر«ژان آنتوان تئودور ژیروست » با الهام از نمایشنامه اُدیپ در کولونوس
      

71

        «انسان ها فقط بعد از مرگ‌شان منصفانه قضاوت می‌شوند»
🔵📖بوطیقای ارسطو رو که خوندم برای تراژدی وفقط تراژدی نگاشته شده ولی این کتاب برای تئاتر به طور گسترده نوشته شده،هرچند که که دیدرو معتقده تا از تراژدی ها لذت نبریم نمی تونیم لذت کافی رو از آثار مثلا راسین هم ببریم وبا جملاتی از قبیل« راسین ما چقدر مرهون هومرِ پیر است»به تراژدی ها ادای احترام میکنه
🔶 بخش اول کتاب همونطوری که توی گزارش پیشرفت کتاب نوشته شد مربوط به زندگی دنی دیدرو وسیر تحول دیدگاههای اون بود وهمچنین جوحاکم بر فرانسه دوران قرن هجدهم.
🔷جمله ای که سرتیتر این یادداشت نوشته‌ شده وگفته دنی دیدورو هستش که خودش در طول زندگی درک کرده  چون او در زمره فیلسوفان جدیدی بود که متعصبان کلیسا و محافظان احکام کهن در صدد جلوگیری از اندیشه های اونها بودن و به این ترتیب به تناوب آثارش یا از سوی کلیسا و یا از سوی پارلمان جمع آوری میشه او حتی به خاطر افکارش بازداشت و زندانی میشه و در نهایت تعهدمیده دیگه علیه مسیحیت و حکومت کتاب منتشر نکنه.

📌واژه «درام» یا «دراما» از دوران باستان در تئاتر یونانی به هر نوع از اثر نمایشی اطلاق میشده  از نظر ریشه شناسی به معنای عمل یا آکسیون است: «واقعه‌ای که روی صحنه به نمایش گذاشته شود»
اما درام مد نظر دیدرو یه ژانر نمایشی و مشخص مثل تراژدی یا کمدیه به نظر دیدرو بین تراژدی و کمدی فضایی وجود داره که اونجا ژانر دیگه‌ای می‌تونه قرار بگیره و اون ژانر درام است درام تراژدی و کمدی رو به هم وصل می‌کنه و در فضای بینابینی این دو که جدی هست قرار گرفته هدف درام بازگرداندن نیرو و قدرتیه که تئاتر رسمی قرن هجدهم کمدی و تراژدی اون رو نداشت
📝متن پیش‌رو در نظریه نمایشنامه‌نویسی که به بررسی هدف، ساختار و ابعاد اخلاقی هنر تئاتر می‌پردازده دیدگاه دیدرو را درباره شکل جدیدی از درام ارائه می‌کنه که از متن بوطیقای ارسطو که مخصوص تراژدی وفقط تراژدی یوتان باستان بود و از محدودیت‌های کلاسیک تراژدی و کمدی فاصله می‌گیره و مفهوم «درام بورژوا» یا درام خانگی رو معرفی می‌کنه، دیدرو با تفکر دقیق خود، تئاتری رو قبول داره که زندگی واقعی رو منعکس کرده و به‌عنوان تجربه‌ای پراز احساس و درسی اخلاقی برای تماشاگر عمل کنه
در این کتاب،  به نقد فرمالیسم تئاتر کلاسیک فرانسوی می‌پردازه و اونرو سخت ونچسب و غیرقابل ربط به تجربیات روزمره مردم عادی می‌دونه او دراین گفتار در ۲۲بخش کوتاه کل نظریه خودش رو ارائه داده خواستار رویکردی طبیعی‌تر هستش  که شخصیت‌ها و موقعیت‌های روزمره رو شامل بشه و شکافی بین تئاتر و زندگی نباشه.
💠اثرگذاری درام باایجاد ترحم که هدف تراژدی هستش کاملا متفاوته خنده وشوخی که کمدی کلاسیک در تماشاگر ایجاد میکرد با عکس‌العمل تماشاگر کمدیِ جدی متفاوته.برای رسیدن به این اهداف دبدرو سه زمینه اصلی باید تغییر کنه:
1-تماشاگران=مخاطب
2-موضوعات=متن نمایشنامه،درام
3-صحنه=اجرا وبازیگری
 طرفداری او از گفت‌وگوهای واقع‌گرایانه، توسعه شخصیت‌های ظریف و مضامین مرتبط، تغییرات قابل توجهی رو در نظریه دراماتیک نشان میده  و بر تئاتری تأکید می‌کنه که همدلی و تأمل اخلاقی رو القا کنه. 
🔶او معتقده که نمایشنامه باید در خدمت هدفی اجتماعی باشه و زندگی مردم عادی رو به‌گونه‌ای به تصویر بکشه که هم هویت و هم درون‌نگری رو برانگیخته کنه.دیدرو معتقده  که تئاتر می‌تونه حساسیت‌های اخلاقی مخاطبان را پرورش بده روی حس وسلیقه اثر بذاره  و شفقت، صداقت و مسئولیت اجتماعی رو تشویق کنه همچنین، دیدرو اهمیت ایجاد منظره بصری رو که زیبایی طبیعی زندگی رو به تصویر میکشه ، مورد تأکید قرار میده و درباره دکورهای دقیق و لباس‌های معتبر بحث می‌کنه تا غوطه‌وری و ارتباط عاطفی مخاطب با داستان را تقویت کنه. 
🔷دیدرو در «گفتاری پیرامون ادبیات دراماتیک» بر ایده تئاتری تأکید داره که منعکس‌کننده زندگی واقعی باشه و در خدمت یک هدف اخلاقی عمل کنه. او طرفدار جدا شدن از ژانرهای سنتی تراژدی و کمدی برای پذیرش تئاتری است که داستان‌های مردم روزمره ره روایت کنه و احساسات مخاطب رو درگیر کنه. برای دیدرو، درام وسیله‌ای برای همدلی هستش که درک عمیق‌تری از مبارزات و پیچیدگی‌های اخلاقی بشریت رو تقویت می‌کنه. او همچنین بر رئالیسم در دیالوگ و شخصیت‌ها تأکید می‌کنه و با دلیل مبگه که بازنمایی اصیل تأثیر عاطفی و طنین نمایش رو تقویت می‌کنه. او بر این باوره که درام باید تجربه‌ای غوطه‌ور باشد و با تنظیمات و لباس‌های واقع‌گرایانه، مخاطب را به دنیای شخصیت‌ها منتقل کنه. او از طریق این طبیعت‌گرایی، تئاتر را وسیله‌ای برای ترویج فضایل اجتماعی و خوداندیشی می‌دونه و هدفش ارتقای درک مخاطب از اخلاق از طریق داستان‌های قابل‌ربط و جذابه
🔶«گفتاری پیرامون ادبیات دراماتیک» یک رساله راهگشا هستش که مسیر تئاتر اروپا رو تغییر داد. ایده‌های دنی دیدرو پایه‌گذار درام رئالیستی و روان‌شناختی مدرن بود و از تئاتری حمایت کرد که هم از نظر فکری محرک و هم از نظر احساسی جذاب . دیدگاه او از نمایشنامه به‌عنوان ابزاری برای آموزش اجتماعی و پالایش اخلاقی، تأثیری ماندگار بر توسعه تئاتر غرب گذاشته و "گفتاری پیرامون ادبیات دراماتیک" رو به متنی بنیادی در نظریه نمایشنامه تبدیل کرده . این اثر گواهی بر میراث ماندگار دیدرو به‌عنوان یک اصلاح‌گر در هنر و فرهنگ هستش

✔️✍️مترجم این اثر به زبان فارسی  با دقت و تسلط به زبان فرانسه، تونسته که مفاهیم پیچیده دیدرو را به زبانی ساده و قابل فهم، به خوانندگان فارسی‌زبان منتقل کنه.
      

69

        «لاف عشق و عاشقی را وه چه آسان میزنیم 
خود خزانیم و دم از شوق بهاران میزنیم»
⚪📖کتاب ترز راکن اولین رمانی که از امیل زولا نویسنده‌ی فرانسوی 🇨🇵خوندم چیزی که ازمقدمه مشخصه با چاپ اول کتاب در فرانسه هجمه زیادی علیه امیل زولا اتفاق میوفته که در چاپ دوم کتاب با اضافه کردن مقدمه‌ای توسط نویسنده وارد بازار میشه مقدمه‌ای که بیشتر روی سخنش با منتقدان هست که چرا با کتاب تند برخورد کردند و شروع به توضیح اثر خودش می‌کنه گویا منتقدان در اون زمان امیل زولا را متهم کردن به اینکه هدفش فقط ترسیم صحنه‌های سخیف بوده خیانت و زنا وقتل موضوعات اصلی رمان رو نکوهش میکنن و نویسنده ازنظر اونها آشکارا به عنوان «فاسد» خونده میشه  در ادامه به توضیح اثر خودش می‌پردازه که خلق کردن  وروایت داستان ترزراکن به معنی اینکه کار ترز و لوران (دو شخصیت اصلی) رو تایید می‌کنم نیست و از نظر من اونا حیواناتی انسان نما هستند و از مطبوعات که همکارانش هستند هم گله می‌کنه
🔶قصه چند شخصیت اصلی داره کامی پسری که از بدو تولد بیمار و ضعیفه به حدی که مادرش مادام راکن از ترس از دست دادن پسرش اون رو به مدرسه هم نمی‌فرسته و باور داره که اگر کامی از او جدا بشه اتفاقی برای اون میوفته برای اینکه پسرش حتما دارو بخوره به برادرزاده سالمش هم از داروها میده واما ترز راکن برادرزاده خانم راکن  از زنی الجزایری و برادر خانم راکن که ناخدای کشتی فرانسوی هست زاده شده مادرش فوت شده وبرادر مجبوره اونو به خواهرش بسپره وخانم راکن اونو مثل پسر خودش دوست داره وبزرگ میکنه  همه اطرافیان می‌دونن که این دو نفر وقتی بزرگ بشن با هم ازدواج میکنن وترزهمیشه به اونا احترام میذاره وبه حرفشون گوش میده او که تحت سلطه عمه مهربان بزرگ شده و گوش به فرمان عمه است
🔷سال‌ها می‌گذره بچه ها بزرگ میشن و پیش‌بینی‌ها درست از آب در میاد کامی و ترز با هم ازدواج می‌کنن اما کامی حالا مردی جوان است و از نوازشهای مادرش ومحدودیت در خونه خسته شده ورویا پردازی میکنه تصمیم می‌گیره به پاریس بره اونجا زندگی جدیدی رو شروع می‌کنن و داستان اصلی از اینجا شروع میشه  ترز دختری در سایه خانه محبوس بوده خیلی جامعه رو ندیده مثل کامی سرد وگرم نچشیده است برای اولین بار با دنیای بیرون و هیجانات اون روبرو میشه این زندگی جدید احساسات رو در اون بیدار می‌کنه احساساتی که تا به حال تجربه نکرده اسیر عشق ممنوعه ای میشه و به مردی به نام لوران (دوست دوران بچگی شوهرش)دل می‌بازه و عشق میان آن‌ها به جنایت و جنون و تباهی می‌انجامه. 
🔶عشق ❤️دراین رمان نه احساسی متعالی و شوری رمانتیک بلکه مِیلی غریزی و جسمانی هستش فقط دوتا انسان افسارشون رو میدن دست هوس، زولا به خوبی در «ترز راکن»  نیروی غریزه و سیستم عصبی انسان‌ها چگونه اونها رو به جانب جنایت و جنون سوق میده رو تصویر کرده ادمهای اینجا اختیاری از خویش ندارن و نمی تونن خلاف فرمانِ غریزه و سلسلۀ اعصابشان عمل کنن ودرادامه تصمیم شیطانی میگیرن که بخش دوم داستان از اینجا شروع میشه.........
🔷رمان خوندنی وپرتعلیق که توصیفات بادقت وریز وموشکافانه نویسنده خواننده رو مستقیماً به قلب داستان و بحران‌های درونی شخصیت‌ها هدایت می‌کنه، او شخصیتهای قصه رو دقت و وسواس وریزبینی‌ای وصف می‌کنه حتی مکان‌ها و محیط و فضایی را که آدم‌ها در اون قرار دارن و زندگی و کار می‌کنن؛برای من اینجا امیل زولا مثل پزشکی که کالبد شکافی یک جسمی را انجام میده  کالبد شکافی روح را انجام داد از تک تک اتفاقاتی که برای روح انسانی می‌افته پس از قتل و جنایتی که انجام میده بعضی انسان‌ها دچار عذاب وجدان می‌شن دچار ترس دچار دلشوره اضطراب حالت عصبی....آروم آروم رسیدن به پوچی کاری که انجام دادن
🔶چیزی که برای من عجیب بود اصرار امیل زولا مبنی بر اینکه عذاب وجدان وپشیمونی برای دونفر به وجود نمیاد ولی خیلی از رفتارای اونها فقط حاکی از ترس نبود بلکه بوی سرافکندگی وعذاب وجدان رو میداد.

✔️یکی از امتیازات  رمان پایانبندی خیلی خوب بود،هیچ پایانی جز این نمی تونست داشته باشه و بکی دیگه ترجمه‌ی روان وخوب ،درکل قلم وسبک امیل زولا رودوس داشتم اولین اثری که ازش خوندم ترغیب شدم باقی آثارش رو هم بخونم خصوصاً کتاب «ژرمینال» که دوسالی هست گوشه کتابخونه‌ام منتظر نشسته برم سراغش
✔️از کتاب به عنوان جنایات ومکافات فرانسوی یاد میشه تا حدودی میشه این نام رودرست دونست ولی شخصیت لوران ویا ترز رو نمی‌تونستم دوست داشته باشم اصلاً، برعکس راسکولنیکوف دوست داشتنی در رمان جنایات ومکافات داستایوفسکی
      

96

        🔴📖کاندید یا خوش‌باوری اثری از فرانسوا مآری آروئه ملقب به ولتر یک نویسنده و اندیشمند قرن هجدهم فرانسه‌🇨🇵است.‌
داستان عجیب و غریبِ حاضر که حرف زدن از اون قدری مشکله کتاب سراسر خشم نویسنده است از جنگ وتبعیض وتحجر اما به زبانی طنز
ولتر این رمان را در دوران حکوت مذهبهای فاسد و خرافه پرستیهای اروپاییان نوشته شده  طنزی گزنده و انتقادی، به بررسی خوش‌بینی افراطی، ظلم، استبداد و نابرابری‌های اجتماعی می‌پردازد.تصویری عمیق از مبارزه‌ی انسان با واقعیت‌های تلخ زندگی ارائه می‌دهد.
آثار ادبی که خلق میشوند رو میتونیم به دودسته تقسیم کنیم: میرایان نامیرایان«این دسته بندی جایی ثبت نشده واختراع اینجانبه (!)»
میرایان تاریخ مصرف دارن یعنی عمری کوتاه دارن ودر تاریخ ماندگار نمیشن و میمیرن اما اثاری هستند که جز نامیرایان هستند تا قیام قیامت اسمشون بر تارک ادبیات می‌درخشه مثل همین کاندید ولتر

💠داستان  کاندید جذاب وپرکشش ولی بعضی از قسمتها غیرواقعی.کاندید ما انگار به صفحه حوادث روزنامه پرتاب شده به هر تیتر خبری وارد میشود ترکشهایش به اومیخورد جان سالم به در میبرد به تیتر بعدی می رود

📝چکیده داستان:کاندید، جوان با وقار و نیک سرشتی که در قلعه خان بزرگی در زندگی میکرد اما به دلیل اینکه به دختر خان (کانگاند) علاقه مند شده بود بارون به کاندید شک می‌کند که به دخترش نظر بد دارد و او را از کاخ بیرون می‌اندازد. کاندید نیز به گروه سربازان بلغاری می‌پیوندد و کم‌‌کم این گمان پیش ذهنش می‌آید که دنیا آن‌طور که می‌گویند هم سرشار از خوشبختی نیست. او دوباره به صورت اتفاقی با آقای معلم روبه‌رو می‌شود و پانگلسِ مغرور و ازخودراضی را در حال گدایی می‌بیند! اما در کمال تعجب، باز هم پانگلس معتقد است که همه چیز در حال حاضر خوب است، زیرا می‌توانست بدتر از این هم باشد!!! این بزنگاه‌ها همگی تبدیل به سرنخ‌هایی می‌شوند که اتفاقات بعدی داستان و سیر تحول کاندید را شکل می‌دهند؛ کسی که قرار است تغییراتی عظیم را در تفکر خود و جهان پیرامونش ایجاد کند…  از قلعه اخراج شد. او در قلعه استاد فلسفه‌ای بنام پانگلوس داشت که معتقد بود تمام امور جهان در بهترین شکل خود قرار دارند و حتی رنج‌ها دقیقا به شکلی هستند که باید باشند. کاندید پس از اخراج شدن از قلعه متحمل رنج‌های زیادی شد تا آنکه روزی در خیابان به پانگلوس برخورد در حالی که بسیار ضعیف و بیمار بود. به قلعه‌ی خان بزرگ حمله شده بود، پدر و برادر کانگاند کشته شده بودند، مادرش و خود کانگاند نیز به سختی مورد تجاوز قرار گرفته و سپس کشته شده بودند.
🔸در سراسر داستان رنج کاندید، ولتر بسیار زیاد وضعیت وخیم جنگ هارا نمایش داده و نفرت خود را از جنگ اعلام کرده است. همچنین، با وجود مفاهیم عمیقی که در کتاب وجود دارد، داستان کتاب در عین تمام هیجانات و کشمکش ها، کمی غیر واقعی به نظر میرسد.
پس از درمان پانگلوس، آنها به شهر دیگری سفر می‌کنند که دچار زلزله شد. در حالی که پانگلوس و کاندید در جمع افراد زلزله زده در حال بحث کردن در موضوعات فلسفی بودند، کشیش‌ها بعنوان دعا و قربانی پس از زلزله، پانگلوس را به دار آویختند. جرم او دو کلمه بود: «حرف زدن»!!! کاندید نیز به جرم آنکه به حرفهایش گوش میداد صد ضربه شلاق خورد. اوج نمایش ظلم و خفقان در قرن های ۱۷ و ۱۸ میلادی
🔹کاندید در سودای آرمان‌شهر و در سفری که پهنای اروپا را درمی‌نوردد، درمی‌یابد که هیچ‌ جای جهان از این تباهیِ پیش‌رونده و از این سیر فروپاشی در امان نیست؛ در حالی که استادش، رفیق‌اش، معشوق‌اش و اغلب آدم‌هایی که طی سفر می‌بیند، او را به خوش‌بینی و امیدواری فرا می‌خوانند

🔸کاندید ساده دل وخوش باور ما از بهشت خود پا به جهنم بیرون میگذارد،به دنیای تیره و تار واقعیت ها .جنگ ها و خونریزی ها به چشم میبیند و شاهد بهره کشی های انسان از انسان ها میشود.مذهب در هاله ای از تقدس از دنیای پراز نیرنگ وفریب،ماموران مذهبی زیر عنوان اعتقاد به خدا و مسیح از انجام هیچ جنایتی باکی ندارندو ازمردم بهره کشی میکنند.به زنان و دختران تجاوز میکنند ومردان را به بردگی میکشند
💠👌از ویژگی‌های مثبت رمان
طنز گزنده و انتقادی( نقد شدید خوش‌بینی افراطی)
روایتی پرماجرا و پرتعلیق(سفر کاندید به نقاط مختلف جهان و مواجهه با چالش‌های متعدد)
شخصیت‌پردازی قوی و نمادین
نثر روان و جذاب (استفاده از سبک نگارش ساده اما پرمفهوم که خواننده را درگیر داستان می‌کند.)
یکی از نکات مثبت ترجمه جناب گودرزی اولین نکته‌ی نسخه‌ای که مطالعه کردیم، پای‌بندی مترجم به زبان قدمایی کار است که با توجه به ماهیت و زمان اولیه‌ی تولید اثر، مناسب به نظر می‌رسد.
✍️از نکات عجیب کتاب،کاندید در ساختار خود از 30 فصل تشکیل شده است؛ چیزی که برای یک کتاب کوتاه غیرقابل باور به نظر می‌رسد؛ اما ایجازِ بیش از حد ولتر باعث می‌شود تا سلسله‌‌ی اتفاقات عجیب و غریب، به صورت پی‌درپی مخاطب را در اوج نگه دارند. از سوی دیگر، توجه به نام این فصل‌ها خالی از لطف نیست؛ نام‎هایی اکثرا بلند 
✍️یک نکته جالب توجه حدود دویست سال پس از خلق این اثر، جهانگیر افکاری کاندید را به زبان فارسی برگردانی کند. اما پس از ترجمه‌ی او، اثر مورد توجه منتقدان و مخاطبان فارسی زبان قرار گرفت؛ تا جایی که مترجمان بسیاری سراغ برگردانی اثر رفتند و با نام‌های متفاوتی هم‌چون «خوش‌بینی»، «ساده‌دل»، «خوش‌باوری» و… آن را فارسی‌سازی کردند. یکی از نسخه‌های نسبتا خوبی ، نسخه‌ی نشر افق با ترجمه‌ی محمود گودرزی است.

✔️چقدر اقای کاندید برعکس منه چقدررررر خوش باور وخوش بین چقدر برعکس ما....

      

96

        🟠📖کتاب تراژدی یونان توسط ژاکلین دورومی‌یی خانمی فرانسوی🇲🇫 که عاشق فرهنگ یونان است نوشته شده و آثار بسیاری در تحلیل ادبیات، فلسفه و فرهنگ یونانی نگاشته است؛ اثر "تراژدی یونان" را در سال ۱۹۷۰ نگاشت که ترجمه خسرو سمیعی از چاپ ۱۹۷۳ این اثر می‌باشد.

📙🔥کتاب حاضر در میان اندک آثاری که پیرامون تراژدی یونان وجود دارد از اهمیت بسزایی برخوردار است؛ چرا که نویسنده با احاطه‌ای که به فرهنگ یونان دارد، به خوبی تراژدی‌ها را تحلیل می‌کند و از قدرت نظریه‌پردازیی در این زمینه برخوردار است که به خواننده دیدگاهی نوین در خوانش تراژدی‌های یونانی می‌دهد

🔶🔱چکیده کتاب:ابداع‌ تراژدی مایه‌ی افتخار است و این افتخار از آن یونانی‌هاست. بعد از گذشت بیست و پنج قرن، هنوز در جای‌جای جهان هنوز جذابند. و گاه‌گاه موضوعات و شخصیت‌های یونانیان را به وام می‌گیرند. تراژدی یونان با زبان قابل درک هیجان و احساسات، اندیشه‌ای درباره‌ی انسان را بیان می‌کرده به همین دلیل است که در روزگاران بحرانی و تجدید حیات، نیاز بازگشت به شکل اولیه‌ی این ژانر احساس می‌شود. تقریبا در همه‌جای جهان تراژدی‌های اشیل، سوفوکل و اوریپید را اجرا کرده‌اند چون در این آثار است که آن اندیشه درباره‌ی انسان با نیروی ابتدایی‌اش می‌درخشد.
🔶 امروزه وقتی از تراژدی یونان سخن گفته می‌شود تقریبا به طور کلی منظور آثار به جا مانده از سه تراژدی‌نویس بزرگ است: 7 تراژدی اشیل، 7 تراژدی سوفوکل و 18 تراژدی اوریپید. در کتاب حاضر به طور کلی تراژدی یونان معرفی شده است؛ ضمن آن که نویسنده در آغاز به توضیح ژانر تراژیک پرداخته و ریشه‌ی تراژدی و ساختار آن را بررسی کرده است. 
⚜️در فصول مختلف کتاب 
فصل اول:ژانر تراژیک
فصل دوم: اشیل یا تراژدی عدالت‌خواهی
فصل سوم‌: سوفوکل یا تراژدی قهرمان تنها
فصل چهارم: اوریپید یا تراژدی هیجانات شرح داده شده است. 
کتاب یکی از جلدهای مجموعه‌ی "تئاتر امروز جهان" است و به منظور آشنایی دانشجویان و علاقه‌مندان تئاتر به کتاب‌های پایه‌ای این رشته به چاپ رسیده است.
🔶⚜️قرن پنجم پیش از میلاد برای یونانیان، قرن شگفتی بود. در این قرن، مهمترین رویدادهای ادبی، سیاسی، هنری، فلسفی و تاریخی که بنیانهای فرهنگ هلنیستی را پی‌ریزی می‌نمود، رخ داد. تراژدی در تاریخ نمایشی یونان یک بارقه بود. معروفترین تراژدی‌های یونانی، تنها در عرض هشتاد سال، به رشته‌ی تحریر درآمدند؛ الکترا ، آنتیگون و پرومته هنوز جای خود را در روی صحنه از دست نداده‌اند. اما با توجه به این امر «تراژدی در یونان یک شکوفایی ناگهانی، کوتاه‌مدت و خیره‌کننده بود.»
🔶🔱کسی فکر نمی‌کرد که پپروزی یونانیان در نزدیکی خلیج اگنی و در جزیره سالامین (سال ۴۸۰ ق.م) و پیروزی دشت ماراتون (سال ۴۹۰ ق.م)، آنقدر برای یونانیان اهمیت داشته باشد که بزرگترین تراژدی‌نویس آتنی را برآن دارد که به پاس این دلاوریهای آتنیان، نخستین تراژدی معروف تاریخ تئاتر را بنویسد. "پارسیان" اشیل (آیسیخولیس) نخستین تراژدی آتنیان به سال ۴۷۲ ق.م است که ۸ سال پس از پیروزی در سالامین به اجرا درآمد. مطمئناً اشیل و پریکلس به یک اندازه از پیروزی یونانیان بر ایرانیان، سرمست بودند. پریکلس سعی در توجیه کردن آرخون‌های (دولت‌مردان) آتنی برای ساخت آکروپلیس داشت و اشیل نیز حامیان تئاترش را برای اجرای "پارسیان" توجیه می‌کرد. دولت‌مردان آتنی با پریکلس بر سر ساخت بنایی چنان عظیم که نیاز به سرمایه‌ی زیادی داشت، به بحث و جدل می‌پرداختند و شایداشیل هم با حامیان مالی تئاترش بر سر اجرای تئاتری که از زاویه دید پارسیان به وقایع جنگ نگاه می‌کنند، به مجادله پرداخته بود. به هر تقدیر ردپای پارسیان را می‌توان در نخستین تراژدی یونانی دنبال کرد.
🔶تراژدی‌نویسان یونانی همگی در دوره‌ای نزدیک بهم زندگی کردند. اشیل متولد ۵۲۵، سوفوکل ۴۹۵ و ارویپید حدود ۴۸۵ یا ۴۸۰ ق.م بودند و این دوره‌ای بود که آتن بزرگترین جنگ‌های تاریخی خود را با ایرانیان و اسپارتیان داشت. مسلماً این جنگ‌ها در حافظه تاریخی یونانیان، تاثیر روانی سرکوبگرانه‌ای داشت، چرا که خلق تراژدی‌های این سه تراژدی‌نویس، گواهی بر فشارهای روانی حاکم بر عامه‌ی مردم دارد. در این دوره است که تراژدی‌ها رشد می‌یابند و به افول خود می‌رسند به طوریکه، دیگر یونان چنین دوران طلایی را در تراژدی نویسی تجربه نکرد. 
🔶✍️ نویسنده در فصل اول ویژگی‌های ژانر تراژدی را مورد بررسی قرار می‌دهد. منشأ تراژدی کجاست؟ پرسشی که دورومی‌یی مطرح می‌کند، برای یافتن پاسخش کاوشی موشکافانه دارد و از بررسی اسطوره‌شناختی تا آراء ارسطو و دیگر تحلیلگران معاصر را مورد بررسی قرار می‌دهد. او تنها ردپای جشن‌های دیونوسوسی را در شکل‌گیری تراژدی موثر نمی‌داند بلکه وجود حاکمان جبار را مورد بررسی قرار می‌دهد. رابطه میان حماسه و تراژدی و بررسی ساختار تراژدی از دیگر مباحث این فصل می‌باشد. ساختار تراژدی از سه مقوله‌ی بازیگران، آکسیون و همسرایان به شکلی موشکافانه کنکاش می‌شود.
✴️سهم آیسخولوس در پیشرفت تراژدی یونان عبارت است از:
1-آوردن بازیگر دوم به صحنه
2-کم‌کردن شمار نفرات گروه هم‌سرا به دوازده تا پانزده تن
3-کاستن از اعتبار گروه هم‌سرایان و افزودن بر اهمیت گفتگوی هنر‌پیشه‌ها
4-ابداع تریلوژی (نمایشنامۀ سه‌بخشی) با موضوع واحد.
🔆فصل دوم به بررسی زندگی و آثار اشیل می‌گذرد که نویسنده از آن با عنوان "تراژدی عدالت الهی" یاد می‌کند. نویسنده یادآور می‌شود که در تمامی آثار اشیل ردپای عدالت الهی دیده می‌شود و این عدل الهی را از دو منظر الهی و انسانی واشکافی می‌کند.
«در تآتر اشیل انسان‌ها به تمامی مسؤولند. انسان‌ها در ارتباط با خدایان مسؤولند، چون هر لحظه امکان دارد آنان را به خشم آورند. در ارتباط با گروهی که سرپرستی‌اش را برعهده دارند نیز مسؤولند، چون ممکن است در هر لحظه آنان را به مصیبتی گرفتار سازند. این مسؤولیت مدنی یا سیاسی، به مسؤولیت نخستین افزوده می‌شود و به اعمالشان طنین ژرف‌تری می‌بخشد.»
🔆در فصل سوم، قهرمان‌های تنهای سوفوکل و نوع خاص تراژدی او که به زعم نویسنده دارای قهرمان‌های است که تک و تنها در برابر مصائب به مبارزه پرداخته‌اند، مورد بررسی قرار می‌دهد.
🔆در فصل چهارم نویسنده به نوعی دیگر از تراژدی‌های یونانی می‌پردازد؛ تراژدی هیجانات که در آثار ارویپید به فروانی یافت می‌شود. ارویپید با نوآوریها و گستاخی‌هایش در تآتر یونانی فصلی نوین باز کرد. فصل آخر با عنوان تراژدی یا تراژیک فرصتی است که نویسنده نظراتش را پیرامون تراژدی ابراز دارد. نویسنده تراژدی را از منظر اسطوره و روانکاوی بررسی می‌کند و دو مفهوم پوچی و جبر و رابطه‌اشان را با تراژدی واشکافی می‌کند.
✔️برای درک بیشتر مطالب کتاب آشنایی قبلی با آثار سه تراژدی نویس(آیسخولوس،سوفوکلوس،اوریپید )یونان باستان  توصیه می‌شود

      

98

        🔴📖کتاب، نوشته ارنست هانس گامبریج اتریشی 🇦🇹  با جمله‌ی آشنای «روزی بود، روزگاری بود» شروع می‌شود..
مثل یک کتاب قصه شروع می‌شود قصه آن توسط راوی نقل می‌شود که اواخر کتاب را خود زیسته‌است.همیشه این جمله را شنیدیم که از تاریخ باید عبرت گرفت،اما وقتی تاریخ را می‌خوانیم عملاً متوجه می‌شویم هیچ کسی عبرت نمی‌گیرد بلکه مدام تکرار می‌شود....
گامبریچ در این کتاب می‌خواهد داستان انسان را برای ما تعریف کند. داستان بشر از روزهایی که تازه می‌توانست روی دو پایش بایستد، تازه شروع به خواندن و نوشتن کرد تا روزهایی که علم و تکنولوژی را چنان پیش برد که دیگر برای جابه‌جایی نیازی به استفاده از پاهایش نداشت.

🔷معمولا خواندن تاریخ، علاقه‌ی فراوان، دقت بالا، حافظه‌ی قوی و حوصله‌ی کافی می‌خواهد که هر کسی از آن برخوردار نیست. با این وجود، آشنایی با تاریخ پیشینیان، مبحثی مهم و حیاتی برای معاصران است و لابد این جمله‌ی مشهور را شنیده‌اید: «ملتی که تاریخ خود را نداند، محکوم به تکرار آن خواهد بود». کتاب «تاریخ جهان» ارنست گامبریچ می‌تواند برای مخاطب کم حوصله هم آشنایی با تاریخ را رقم بزند.

🔶در چهل فصل تاریخ دنیا را از عصر حجر تا عصر اتم به زبانی شیرین و بی‌تکلف روایت می‌کند،که برای همه رده‌های سنی مناسب است.
علاوه بر بازگفت رویدادهای مهم تاریخی به تشریح باورهای بسیاری از مذاهب دنیا از جمله‌ یهودیت، هندوئیسم، بودایی، مسیحیت و اسلام و پیروان آنها پرداخته‌ است. که این دیدگاه‌ها را در روایت خود از رویدادها می‌گنجاند

🔷فصل‌های کتاب کوتاهند و ریتم خواندن مخاطب را سرعت می‌بخشند و مانع از کلافگی‌اش در مواجهه با مطالب می‌شوند. هر فصل، بیش از پنج یا شش صفحه تجاوز نمی‌کند، غیر از فصل پایانی با عنوان «بخش کوچکی از تاریخ که من خود در آن زیسته‌ام؛ نگاهی به گذشته». این فصل،که فقط کمی بلندتر از سایر فصل‌های کتاب است، به شرح تجربه‌ی نویسنده از سرنوشت خود و مشاهدات عینی‌اش از تاریخ جهان می‌پردازد.

🔶یکی از مزیت‌های کتاب اینکه نیمه‌مصور است. بدان معنا که در آغاز هر فصل، نقاشی‌های ساده اما کامل و عمیقی، معرف درون‌مایه‌ی مطالبی هستند که می‌خوانیم. هم‌چنین وقتی صحبت از لشکرکشی‌ها و فتح و شکست‌هاشان می‌شود، حتما نقشه‌ای از سرزمین‌های اشغال‌شده و مسیر پیشروی سپاهیان نبرد در کتاب خواهید دید. 

🔷عنوان کتاب در زبان آلمانی «‌تاریخ مختصر جهان برای خوانندگان جوان» است. درواقع او برای کسانی نوشته است که شاید برای اولین بار است که با تاریخ مواجه می‌شوند؛ پس سادگی و شیوایی کلام را تا حد ممکن رعایت کرده است. پیچیده‌ترین مفاهیم‌ تاریخ (مانند مارکسیسم و علت‌ وجودی‌اش) را به‌سادگی توضیح می‌دهد و یا مدام به جنبه‌ی تکراری تاریخ اشاره می‌کند. مثلاً نرون را با ایوان مَخوف مقایسه می‌کند و با وجود همه‌ی ستمگری نرون می‌گوید: «نرون در قیاس با ایوان مخوف فردی ملایم حساب می‌شود»

🔶گامبریچ فصل پایانی کتاب با عنوان «بخش کوچکی از تاریخ که من خود در آن زیسته‌ام» را این‌گونه به پایان می‌برد: «اکنون هر زمان یک زلزله، یک سیل، یک توفان سهمگین، قحطی و خشکسالی و بلایای دیگر در نقاط دورافتاده‌ای از جهان، مردان، زنان و کودکان زیادی را به کام مرگ می‌برد، هزاران انسان در کشورهای ثروتمند، پول و نیروی‌شان را برای یاری‌رساندن به بازماندگان آن‌ها به‌کار می‌گیرند. چنین نیکوکاری‌هایی در گذشته صورت نمی‌گرفت. بنابراین همچنان حق داریم به آینده‌ای بهتر امیدوار باشیم.»

❌❌از معایب کتاب برخلاف نام کتاب که تاریخ جهان هست بیشتر به تاریخ اروپا پرداخته است،تا همه نقاط جهان،واینکه نویسنده مقداری جانبدارانه روایت میکند به حدی از مظلومیت قوم یهود از شروع تا به پایان سخن به میان آمد که رفتم برای خواندن زندگی‌نامه نویسنده که آیا مذهبش یهود است؟! که دیدم بله!.درکتاب به جملاتی برمی خوریم که سبب تعجب وشگفتی ما می‌شود از جمله اینکه:مثل نام‌بردن از یهودیان در مقام نخستین کسانی که دین کاملی داشتند و خدای واحد را ستایش می‌کردند!یا تصویری که خالق کتاب، از جنگ‌ها و خوی و چهره‌ی یونانیان و ایرانیان به نمایش گذاشته، حیرت‌آور است!جالب‌تر آن‌که در این تاریخ‌نگاری، از پارس‌ها یا همان ایرانی‌ها، با عنوان قومی کوه‌نشین و وحشی یاد شده!!!
      

73

        این یادداشت چکیده کتاب است.
🟡📖“درآمدی بر اساطیر ایران” اثری است مختصر و مفید از “شاهرخ مسکوب” که گزارش مکتوبی از تقریرات وی به شکل درس‌گفتار در این زمینه می‌باشد. برای افرادی که می‌خواهند به مبحث اسطوره شناسی، علی‌الخصوص اساطیر ایرانی ورود کنند، این اثر از “شاهرخ مسکوب” خوانشی مناسب به حساب می‌آید. کتاب به دو بخش کلی تقسیم می‌شود که در بخش نخست آن با عنوان کلیات اسطوره، نویسنده به تعریف و تفسیر این مفهوم می‌پردازد. او در ادامه کلیاتی را درباره‌ی اقوام اروپایی و هندی ارائه می‌کند و زبان‌های ایرانی را نیز مورد بررسی قرار می‌دهد. در پایان این بخش، “شاهرخ مسکوب” منابعی را معرفی می‌کند که خواننده برای اطلاع از اسطوره‌های ایرانی می‌تواند به آن مراجعه کند
📒فهرست مطالب کتاب:
بخش اول: کلیات سطوره
1. اسطوره چیست؟
2. تفسیر اسطوره
3. کلیاتی درباره اقوام هندواروپایی
4. زبان‌های ایرانی
5. منابع اطلاع از اساطیر ایران
بخش دوم: اساطیر ایران
1. طرح مسئله
2. اسطوره در اندیشۀ ایرانی
3. ایزدان جنگ
4. اندیشۀ جنگ در حماسه

💡نمی‌توان بی‌اعتنا و بی‌خبر از اساطیر یک ملت، ادعای شناخت و آگاهی عمیق از فرهنگ آنان را داشت. اگر کسی بخواهد ادبیات یک کشور را مطالعه کند، برای سردرآوردن از ارجاعات و ارتباط بین داستان‌ها، ناگزیر است که اسطوره‌های آن سرزمین را نیز بشناسد. در ایران هم ادبیات علی‌الخصوص حماسه و عرفان، پیوستگی تنگاتنگی با اساطیر کهن ایرانی داشته و قابل جداشدن از آن نیستند. این ارتباط به نحوی است که بدون آگاهی از اساطیر، شناخت حماسه امکان‌پذیر نیست و به نوعی می‌توان اسطوره را سرمنشا حماسه دانست.
⚡اما بخش دوم کتاب “درآمدی بر اساطیر ایران” به طور ویژه، اساطیر کشورمان را مورد بررسی قرار می‌دهد و “شاهرخ مسکوب” پس از طرح مساله، به بررسی اسطوره‌ها در اندیشه و تفکر ایرانی، ایزدهای جنگ و همچنین اندیشه‌ی جنگ در حماسه می‌پردازد.
در اساطیر ایران، انسان برای دستیاری خدا در نبرد با بدی به جهان می‌آید. از درماندگی او در میدان عمل نشانی نیست. اندیشه و عمل آدمی یکی است و بشر از طبیعت جدا نشده است. انسانِ حماسه برای دست‌یافتن به طبیعت پیرامون با نیروهای طبیعی و ماورای طبیعی، با آدمیان و دیوان و خدایان می‌جنگد: «بهروزی این‌جهانی، سعادت و کمال و روح اوست و رستگاری او در پیروزی است».
📒اسطوره ساخته‌ی انسان است و به نوعی به شناخت او از جهان اطراف خود که به هر دلیلی دارای معانی پنهان و زوایای نهان است، کمک می‌کند. اسطوره دربرگیرنده‌ی طبیعت، دیوها، خدایان و مشخصات مادی و معنوی انساتی است و به نوعی به عنوان «پیوند مشترک» تمامی فرهنگ‌ها به شمار می‌رود. 
⚡به عقیده‌ی شاهرخ مسکوب دانستن مفهوم اسطوره در هر فرهنگی به درک والاتر و کامل‌تر آن فرهنگ و ادبیات کمک می‌کند؛ و مثال می‌زند که نمی‌توان درک کاملی از ادبیات غرب داشت اگر به اساطیر یونان و تورات آشنا نبود. اسطوره از گذشته تابه‌حال همیشه مورد توجه بوده است و تنها در کارکرد گرفتن از آن متفاوت رفتار می‌شد؛ مثلاً گذشتگان به اساطیر نگاهی معرفت‌گونه داشتند و به نحوی از مفهوم طبیعت خود را آگاه می‌کردند در صورتی که نگاهی امروزی‌ها به اسطوره جهت آشنایی و یادگیری از گذشته و تاریخ پیشینیان است. به طور کلی از دید مسکوب وقتی از اساطیر صحبت می‌کنیم منظورمان مجموعه‌ی اسطوره‌هایی است که در یک نظام کلی با یکدیگر «هم‌آهنگ» هستند.

📒فروید و آغاز تفسیری جدید برای مفهوم اسطوره
مکسوب معتقد است که ظهور روان‌شناسی و روان‌کاوی به وسلیه‌ی فروید فرصت جدیدی را برای مطالعه اسطوره فراهم کرد و اسطوره را می‌توان با قالب‌هایی روانی بررسی کرد. و برای مثال از تفسیر فروید از اسطوره‌ی اودیپوس مثال می‌زند.
فروید قسمتی از این اسطوره را تا آن‌جا که مربوط به رابطه‌ی اودیپوس با پدر و مادرش است تفسیر می‌کند. اجمالا می‌توان گفت به عقیده‌ی فروید، در پسران گرایش ناخودآگاه نسبت به مادر وجود دارد  و فروید آن را عقده‌ی اودیپوس می‌نامد.
💫در کل می‌توان گفت که فروید بحث ناخودآگاه را در مقیاس فردی مطرح می‌کند و کارل یونگ آن را به مفهومی جمعی و قومی تبدیل می‌کند. یعنی با استناد به تفسیر یونگ مفاهیم اساطیری همان‌گونه که در ناخودآگاه نیاکان و گذشتگان ما بوده است به ناخودآگاه ما نیز راه یافته است.
بنا به این نظر معنای راستین اساطیر در ناخودآگاه جمعی و در ضمیر ناخودآگاه پنهان است و پیش از آن که امری اجتماعی باشد، امری روانی و باطنی است.
⚡مثالی که کمی به این دیدگاه کارل یونگ رنگ و بوی واقعیت می‌بخشد «افسانه‌ی کودک رها» است. در این افسانه که در اقوام و فرهنگ‌های مختلف با کمی تغییرات نقل شده است این‌‌گونه است که مثلا مادری از ترس کشته شدن پسرش، او را روی رود نیل رها می‌کند و این کودک با تمامی عوامل طبیعی و انسانی که برای نابودی او قدعلم کرده‌اند می‌جنگد و سرانجام پیروز می‌شود و در زندگی‌اش به درجات بالایی نائل می‌آید. دیگر مثالی که می‌توان ذکر کرد عیسی مسیح، کیخسرو و اودیپوس است که تمامی‌شان به دست طبیعت سپرده شدند و در آینده به شکل پیامبر، پادشاه و یا ایزد به فر رسیدند.
📒اساطیر ایران
در کتاب درآمدی به اساطیر ایران مکسوب با چهار امر اساسی به موضوعات اساطیری ایران می‌پردازد:
یزدان‌شناسی
کیهان‌شناسی
انسان‌شناسی-روحانی (زرتشت)، شاه (جمشید)، پهلوان (گرشاسب)، کشاورزان و پیشه‌وران
رستاخیز یا تنِ‌پسین
💡نکته‌ای که در همین ابتدا باید درباره‌ي اساطیر ایران دانست این است که وجود آغاز در آن روشن و مشخص نیست. مکسوب ادیانی مانند مسیحیت، یهودیت و اسلام را مثال می‌زند که در تمامی آن‌ها خالقی از ازل تا ابد وجود دارد ولی این ریشه در اساطیر ایرانی یافت نمی‌شود؛ اهورا مزدا خالق ابتدایی و مطلق نیست و پس از پیروزی بر اهریمن به این عنوان می‌رسد.
💫مکسوب به تعدادی از اسامی اساطیری ایرانی اشاره می‌کند که  برای نمونه چهار مثال زیر
اهورامزدا: خدا
وهومَنه (اندیشه): منش نیک
اشَه: نظم راست (سامان)
اَمِرِتات: رستگاری و جاوندانگی
و این‌ها خود مظهری از عوامل طبیعی هستند؛ برای مثال اهورامزدا مظهر هستی نیک، وهومنه نماد گاو، اشه آتش و امرنات گیاه است که اهورامزدا هم خود از آن‌هاست و هم دربرگیرنده‌ی آن‌ها است و خود به صورت «هستی نیک» متجلی می‌شود. نویسنده از دوران ساسانیان و اشکانیان، آتشکده‌ها و از مهر -ایزد روشنی- که بعدها به ایزد سپاهیان بدل شد می‌گوید تا به ایزدان جنگی می‌رسد.
⚡در بخشی مهمترین زبان‌های ایرانی (باستانی و ایرانی میانه) بیان می‌شود زبان‌های ایرانی به گروه زبان‌هایی اطلاق می‌شود که اقوام مختلف ایرانی به آن تکلم کرده‌اند یا می‌کنند ۱- زبان مادها 
۲ زبان سکایی 
۳- زبان پارسی باستان
 ۴ ـزبان اوستایی 
۵ ـزبان سغدی 
۶- زبان پهلوی

⚡ایزدان جنگ در ایران
وَیو (وای) ایزد جنگ، خشن و مظهر خشونت و جنگ است: بی‌رحم، سنگدل، تیزکار و سخت‌سلاح و کشنده، جنگ ویرانگر و پیروزکننده.
«وای» به نقل از مکسوب در ذات خود دوگانه بوده و دارای دو جنبه‌ی نیک و بد است. چنان‌چه جنگ نیز در اسطوره به همین شکل است. هم زندگی را می‌گیرد و هم نجات می‌دهد. این خدا در عصر ساسانیان در میان طبقه سپاهیان بیش از دیگران پرستیده می‌شدند.

✔️کتاب رو دوست داشتم ولی  مقداری ثقیل است اما خواندی است.در راه آشنایی با اساطیر بسیار کمک کننده است.باز هم به سراغش خواهم آمد.

      

68

        🟤📖نمایشنامه‌ی مأمورین اعدام با دوپرده و۷صحنه از مارتین مک دونای ایرلندی🇮🇪است.سالهای زیادی از خلق این اثر نگذشته است اما زمان روایت داستان به سال ۱۹۶۳برمی‌گردد.
داستان زندگی مردی به نام هری را به تصویر می‌کشد که سال‌های عمر خود را صرف این کرده است تا بهترین مأمور اعدام در انگلستان باشد، اما به نظر اطرافیانش فقط رقیب هری(پی‌یرپوینت) لیاقت این لقب را داردو او رتبه دوم را دارد!که این مورد سبب حسادت هری شده‌است،زمان می‌گذرد و با تغییر قوانین در انگلستان، روز کنار گذاشتن قانون اعدام فرا می‌رسد.هری دیگر مجبور است برای گذران زندگی با همسرش آلیس وتنها دختر۱۵ساله‌اش کافه باری را بچرخاند. همه دوستان او در باری متعلق به هری جمع می‌شوند تا نظر او را درباره‌ی این لحظه‌ی تاریخی بدانند،حتی از طرف یک روزنامه محلی برا مصاحبه با او خبرنگاری می‌آید،که هری حرفهایی ناامیدکننده می‌زند،که حتی لحظه‌ای عذاب وجدان ندارد یا تردید،فقط ناراحت است که چرا از سربازان آلمانی نکشته است! در این میان غریبه‌ای نیز پا به بار هری می‌گذارد که نیتش شنیدن حرف‌های او نیست، غریبه‌ای که سرنوشت خودش و همه‌ی افراد آن‌جا را برای همیشه دگرگون خواهد کرد.
📌نمی‌دونم چرا باوجود اینکه آقای مارتین مک دونا خیلی تلخ وبی رحم برامون‌ می‌نویسه وبدون تعارف تاریک‌ترین چیزها رو جلوی چشممون میاره که تصورشون هم آزاردهنده‌است.اما دنیای مک دونا برام اونقدر  جذابه که هر نمایشنامه‌ای ازش معرفی میشه بدون عذروبهونه وبااشتیاق سراغش میرم شخصیتهای خلق شده دراین جا هرکدوم حتی با وجود این که یکم خیالی به نظر می‌رسند، ولی کاملاً باور پذیرند، اتفاقات و حوادث داستان که به جلو می رود هیجان بیشتری را به همراه دارند.
📍قصه‌ی «ماموران اعدام» در مورد مردی است که سال‌ها به عنوان مامور اعدام مشغول بوده است، اما با برچیده شدن قانون اعدام در انگلستان در اواخر دهه ۱۹۶۰ میلادی، به کار در کافه‌ی خانوادگی‌اش مشغول شده است. در ابتدای نمایش، یک جوان اعدام می‌شود جوانی که تا لحظه‌یآخر فریاد بی گناهی خودرا خاموش می‌کند، بقیه نمایش نمایش بر محور بازخوانی این اتفاق در سال‌های بعد می‌چرخد.
قانون دار زدن مجرمین لغو شده‌است،و هری(شخصیت اصلی نمایشنامه) که مامور اعدام بوده به گونه‌ای شغل سابقش از دار زدن حرف می‌زند که گویی اشغلش کارمند اداره ثبت احوال بوده در نمایشنامه‌های مک دونا تعجب نمی کنیم که سر بی‌گناه بالای دار می‌رود,یک مامور اعدام به همکارش به خاطر اینکه تعداد بیشتری را اعدام کرده است حسادت می‌ورزد!
📌خشونت آدمها در اقدام به شکنجه و قتل، خونسردی آدمهای صحنه در قبال مرگ دیگران و حتی مشارکت آن‌ها در قتل.... همه وهمه دلهره خواننده را بیشتر می‌کند ولی چند مورد این داستان را خاص میکرد، یکی صحیح وسالم ماندن شرلی درپایان نمایش واینکه چرا مونی جانانه از خود درمقابل این مامور اعدام دفاع نکرد ودیگر نحوه تفکر و دیدگاه مامورهای اعدام درباره شغل خودشان بود؛ مثلا ساده گرفتن مرگ، فخرفروشی به اینکه کدام یک مامور یک درجه است(اصلا چه معیاری برای برتری هرمامور اعدام به دیگری است؟میزان قساوت قلب بیشتر؟!ا)صلا‌ رده بندی را چه کسی تعیین کرده؟هردو طناب دار به گردن مجرم انداخته واهرمی را می‌کشند همین!و دیگری نحوه تفکر و نگاه محکومین به اعدام در خصوص مرگ خودشان؛ مثلا اینکه چه کسی مامور حکم آن‌ها باشد!درابتدا مردجوانی به‌نام هنسی که ادعا می‌کرد بی‌گناه هست وگویا به دلیل تجاوز به پای چوبه دار  می‌بردن سوال پرسید چرا مامور من‌پی‌یر‌پوینت(رقیب هری)نیست؟!مامورهای اعدام صندلی الکتریکی آمریکایی ها وگیوتین فرانسوی هارو  را مورد تمسخر قرار می‌هند وچوبه دار را بهترین روش می دانند.
✔️تا یک سوم اول نمایش کمی فضا برایم نسبت به نمایش‌نامه‌های قبلی خشونت وقساوت کمتری داشت تا اینکه از اواسط پرده دوم به بعد که هری نگران تنها دخترش می‌شود، واینجاست که نویسنده به اصل خود بازگشت!
✔️توصیفات از فضای نمایش دیالوگ نویسی وشخصیت پردازی فوق‌العاده از برترین ویژگی‌های نمایشنامه بود
      

68

        🟣📖نمایشنامه از نویسنده‌ی فرانسوی🇨🇵 اریک امانوئل اشمیت نویسنده‌ی معاصر است. در حین خواندن نمایشنامه بدون اینکه از زندگی‌نامه اشمیت مطلبی خوانده باشم باخودم گفتم که احتمالاً نویسنده رشته فلسفه داشته باشه چقدر دیالوگهای فلسفی دراینجا گنجانده شده و بعد رفتم به جست وجو در زندگینامه‌شون ودیدم بله امانوئل اشمیت دکترای فلسفه دارد و نگاه فلسفی و روان‌شناختی در آثار او عجیب نیست. او فیلسوفی است که نمایشنامه می‌نویسد،که معمولا اینگونه آثار شاهکارهای ادبی نخواهند شد، و چقدر این نمایشنامه نشون میده که نویسنده‌اش دیدگاه فلسفی دارد خصوصاًاز دیالوگهای شخصیت انیشتین.خیلی از جاهای نمایشنامه حالت سخنرانی می‌گیرد که مطلوب واقع نشد.
 ♀️نمایشنامه‌ای که تنها سه تا شخصیت داره ولگرد(اسمی برایش منظور نشده بود وفردی گوشه‌گیر و منزوی است و پسرش در جنگ کشته شده ) اونیل  (مامور اف بی آی که شک داره به انیشتین که نکنه مامور جاسوس آلمان باشه) واینشتین(دانشمند و نابغه‌ی صلح‌طلب و برنده‌ی جایزه نوبل فیزیک است).
آن‌ها در ساحل با هم صمیمی می‌شوند و پیوند دوستی می‌بندند تا اینکه اینشتین راز دلش را برای او بازگو می‌کند.اینشتین از وضعیت سخت و اسف‌بار خود می‌گوید که به عنوان فعال صلح از نتایج وحشتناک فعالیت‌های نظری خود آگاه است و از تولید اولین بمب اتمی به‌ دست هیتلر و نازی‌ها می‌ترسد. از سوی دیگر خبردار کردن رقبای سیاسی آلمان که خیانت به کشورش نیز به حساب می‌آید، می‌تواند نتایجی مشابه آن داشته باشد. اینجاست که باورهای اینشتین به چالش کشیده می‌شود تا فکر کند که به بشر خدمت کرده یا خیانت؟
♀️در پشت جلد كتاب مي‌خوانيم: در آمريكا كنار درياچه‌اي دو مرد با هم روبه‌رو مي شوند: يك ولگرد منزوي كه پسرش در جنگ جان باخته است و يك دانشمند صلح‌طلب برنده جايز نوبل فيزيك به نام آلبرت اينشتين. اين دو مرد با يكديگر پيوند دوستي مي‌بندند و اينشتين راز دلش را با او در ميان مي‌گذارد. از نگراني‌ها و دل‌مشغولي‌هايش مي‌گويد، از مسئوليتي كه برگردن دارد، از سهمي كه در فاجعه‌هاي بشري داشته است. آيا او ناخواسته به بشريت خيانت كرده است؟ در اين نمايشنامه اشميت با زبانی طنز نبرد دروني و اخلاقي دانشمند نابغه را تصوير مي‌كند. از دوستي و مهر و انسان‌دوستي مي‌گويد، از سرنوشت بشري و از انسان‌هايي كه تاريخ را رقم مي‌زنند.
♀️این اثر درباره‌ی نظریه‌ای از اینشتین است که معتقد است خیانت او به بشریت است. در این اثر ما نه‌تنها از یک نظریه‌ی فیزیک آگاهی پیدا می‌کنیم، بلکه از نحوه‌ی تصمیم‌گیری اینشتین برای نهایی کردن دستاوردهای فیزیکی خود که دنیای ریاضیات را تغییر داد نیز آگاه می‌شویم.
♀️✍️برگرفته از زندگی نامه آلبرت اینشتین:در سال ۱۹۳۳ در زمان حضورش در ایالات متحده آمریکا، آدولف هیتلر به قدرت رسید و دیگر به آلمان بازنگشت. در آستانه جنگ جهانی دوم او از نامه‌ای حمایت کرد که در مورد توسعه بالقوه «بمب‌های جدید فوق‌العاده خطرناک» هشدار داده می‌شد و توصیه می‌کرد که ایالات متحده پژوهش‌های مشابهی را آغاز کند. اینشتین ایده استفاده از شکافت هسته‌ای به‌عنوان سلاح را به‌صورت عمومی محکوم می‌کرد و به‌همراه برتراند راسل، فیلسوف انگلیسی بیانه‌ای را با عنوان بیانیه راسل–اینشتین امضا کرد.
اینشتین که از صلح حمایت می‌کند، از ترس آلمانی‌ها فرمول‌ها را به آمریکایی‌ها می‌دهد تا بتوانند در مقابل آلمان بایستند، اما آمریکایی‌ها سعی می‌کنند منافع خود را به دست آورند و از آن علیه ژاپنی‌ها استفاده می‌کنند و فاجعه‌ی بزرگی در تاریخ ایجاد می‌کنند.
📝چند بریده زیبا از کتاب:
- دنیا را کسایی که بدی می‌کنند نابود نمی‌کنند، کسایی که بی‌تفاوت تماشا می‌کنند، نابود می‌کنند.
- ماجراهای احساسی خطرناک‌تر از جنگ هستند: در نبرد، آدم یک‌بار بیشتر کشته نمی‌شود، در عشق چند بار.
- بلاهت شانس بیشتری برای باور شدن و تکرار شدن دارد، تا جایی که تبدیل به چیزی عادی بشود و رنگ حقیقت به خود بگیرد. شکافتن اتم آسان‌تر از تعصب است.
✔️🖌️کتاب رو به ترجمه شهلا حائری در نشر قطره خوندم که ترجمه خوبی بود چندین اثر از از آقای اسمیت خوندم که داستان کوتاه سگ رو از همه بیشتر دوست داشتم.
      

78

        🟢📖نمایشنامه «جن زدگان»نوشته هنریک یوهان ایبسن نروژی🇳🇴درسه پرده است.سومین اثری که بعد از «خانه عروسک» و«دشمن مردم» از ایبسن خواندم.
📗نمایشنامه کم شخصیت است وکه تنها یک مکان دارد درهمه پرده‌های نمایش جابه جایی مکانی نداریم.جن‌زدگان دارای 5شخصیت است وتمام وقایع آن در ملکی روستایی متعلق به خانم آلوینگ اتفاق می‌اُفتد.این شخصیتها عبارتند از: خانم آلوینگ، ماندرش(کشیش)، اسوالد(پسرخانم آلوینگ)، رگینه پیش‌خدمت جوان و ژاکوب انگستراند. هیچ یک از این شخصیت ها ویژگی ­های قهرمان کلاسیک را ندارند و ضد قهرمان هم نیستند. آنچه در نمایشنامه از این شخصیت ها به تصویر کشیده می­ شود، ضعف ­ها و نقصان ­های شخصیتی­ شان است و بنابراین هیچ­ یک با ویژگی ­های قوی قهرمانانه نشان داده نمی­ شوند. 
♂️آثار ایبسن از قهرمانان اسطوره‌ای‌وقایع شگفت‌انگیز فاصله دارند و به آدم‌‌های شهرنشین و مسائل روزمره و عادی آن‌ها می‌پردازند.اینجا در این نمایشنامه، به طور مشخص ورود یک شخصیت جدید بر صحنه موجب ایجاد بحثی جدید می­شود که یک «بخش» را پدید می­‌آورد و با خروج آن شخصیت و پایان آن بحث، این بخش تمام می­ شود. نمایشنامه­ ی «جن زدگان» در وضعیتی به پایان می­‌رسد که بحران هنوز پایان نپذیرفته است. یعنی بحث همچنان باز است و برای من مسائل هنوز تمام نشده که نمایشنامه به پایان می ­رسد. 
📝چکیده‌ نمایشنامه: «جن‌زدگان» درباره‌ی خانواده‌ی آلوینگ است. پدر خانواده که سرهنگ خوش‌نام و درباری بوده، فوت شده‌است.داستان خانواده‌ای با رازهای سربه‌مُهر؛ هنریک ایبسن در نمایشنامه‌ی جن‌زدگان داستان زنی به نام هلنه آلوینگ را روایت میکندکه اکنون در تدارک برگزاری مراسم یادبودی برای اوست و قصد دارد طی این مراسم پرورشگاهی را هم افتتاح کند. در همین حین، اُسوالد، پسرِ خانواده از سفرطولانی به خارج از کشور رسیده‌است. اُسوالد نقاش است و بیماری‌ای دارد که آن را از مادر خود پنهان می‌کند. رازی دیگر هم در میان است؛ راز زندگی آقای آلوینگ و نیت همسرش از ساختن پرورشگاه. در ادامه حادثه‌ای رخ می‌دهد، رازها برملا می‌شود و به موازات این‌ها ماجرای عشق میان پسر و مستخدمۀ خانه نیز در جریان است. دراین نمایشنامه کشیشی هم هست به نام ماندرش که فردی محافظه‌کار وفرصت طلب است و خانم آلوینگ نقطه‌ی مقابل اوست. 
🌵 پسرش اُسوالد پس از سال‌ها دوری اجباری از خانه، از فرانسه بازگشته و با بازگشت او و تصمیم مادر خانواده برای نگهداشتن پسرش نزد خود، حالا که پدر مرده است، رازهای سربه‌مهری برملا می‌شود. نمایش درحالی شروع می‌شود که خانم آلوینگ پرورشگاهی به نام همسرش و با کمک کشیش ماندرش احداث کرد و از طرفی کشیش می‌خواهد رِگینه، خدمتکار خانه را راضی کند تا نزد پدرش انگستران نجار بازگردد. در طول نمایش، از عشق خانم آلوینگ به کشیش در جوانی و عیاشی سرهنگ آلوینگ بزرگ، پرده برداشته می‌شود. خانم آلوینگ که بار زیادی در این سال‌ها به دوش کشیده چندباری از تسخیرشد‌گی خانه‌اش و حضور جن‌ها با کشیش سخن می‌گوید.اُسوالد از همه جا بی‌خبر به رِگینه خدمتکار خانه نیز دلباخته است و او را منبع الهام جدید خود برای دوباره نقاشی‌کردن می‌یابد اما در پایان همه‌ی رازها برملا می‌شود. رگینه دختر سرهنگ و خدمتکار قدیمی خانه است. اُسوالد با بیماری ارثی فلج مغزی که از پدر عیاش‌اش به او رسیده، دست و پنجه نرم می‌کند و کشیش باعث آتش‌سوزی پرورشگاه که بیمه نیست می‌شود.تا زمین را برای استفاده کلیسا وخودش بردارد.درپایان رگینه نیز با پدرخوانده‌اش به شهر می‌رود.
✅قبل ازشروع دوره کتاب جن‌زدگان با جناب آقای خطیب درمورد نام کتاب ودلیل تفاوت نام کتاب در نشرهای مختلف صحبت کردم چون این نمایشنامه با استناد به Ghosts در زبان انگلیسی یا Gespenster در زبان آلمانی به اشباح ترجمه شده است،بعداز آن به دنبال نظر جناب دکتر قادری مترجم کتاب رفتم که متوجه شدم جناب قادری مترجم کتاب اعتقاد دارند که این مفهوم تمامی معانی موردنظر ایبسن را نمی‌رساند. در زمان ایبسن، این اثر با نام Les Revenants به زبان فرانسه ترجمه شد که به مفهوم مورد نظر ایبسن نزدیک‌تر است. واژه نروژی  Gjengangere به معنای کسی یا پدیده­ای است که دوباره به جایی باز می‌گردد یا رویدادی که دوباره رخ می‌دهد. به همین دلیل، «اشباح» این مفاهیم را نمی‌رساند و ترکیباتی چون «بازآیندگان» یا «بازگشته‌ها» معادل‌های بهتری‌اند،وواژه «بختک­‌ها» تا اندازه‌ای مفهوم «بازگشت» را دارد، اما این بازگشت بیشتر یادآور کرختی اعصاب و منگی حاصل از آن است. در نگاهی دیگر، «جن‌زدگی» هر دو مفهوم تسخیر روانی فرد و حضور مکرر و پوشیده موجوداتی در جایی یا در روان کسی را می‌­رساند.
✅فیلم ایرانی اشباح ، ساخته‌ی داریوش مهرجویی، اقتباسی از همین نمایشنامه‌ی ایبسن است.
✅ایراد اصلی به نسخه‌ی ایرانی است که نمایشنامه را اسیر سانسورکرده و همچنین به ترجمه‌ی وارد است که برای خواننده بعضی مباحث گنگ ومبهم باقی‌ می‌ماند.
      

66

        «مرادِطبیعت زِ ایجاد ما،عشق ورزی است»
دیالوگی از چبوتیکین در نمایشنامه
🟣📖نمایشنامه سه خواهر در 4پرده از آنتون چخوف روسی 🇷🇺تلخ، کسل‌آورترین اثری بود که تاکنون از او خوانده‌ام .نمایش نامه‌ای ،زن محور که یک تراژدی اجتماعی است.روایت 3خواهر ویک برادر که دریک شهرستان دورافتاده زندگی میکنند.خوشبختی ازنظر این سه خواهر درکوچ کردن به مسکو ورفتن از این شهرستان کوچک است.دخترانی که مسکو را کعبه آمال خودقرار داده اند.خوشبختی خلاصه شده است فقط در مهاجرت به مسکو
♀️پرده اول نمایشنامه نسبتاً فضای شادتری نسبت به سایر پرده ها دارد ، چرا که همه امید برگشت به مسکو را دارند ، مخصوصا که قرار است آندری(تک برادر) بزودی به دانشگاه 🎓مسکو برگردد ، و خواهرانش هم کم کم میخواهند به مسکو برگردند.بین پرده‌های اول و دوم و سوم فواصل زمانی وجود دارد و فقط پرده چهارم است که با فاصله کمی از پرده سوم اتفاق می‌افتند. فضای کسالت آور شدید و بطالتی که سراسر این نمایشنامه را در برگرفته ، و رنج هایی که انسان های روشنفکر و دست بالا ، در این محیط می کشند ، موضوع اصلی این نمایشنامه می باشد.
⚛️داستان خط مشی تلخ وسیاهی دارد که نشان می‌دهد آرمانهایی بی تناسب با امکانات درنهایت محکوم به فنا خواهند بود.وهرچه به آخر نمایش نزدیک می شویم تراژدی‌تر می‌شود ، تا جایی که خود سه خواهر درگیر عشق های ناکام و مسائل و رنج هایی میشوند ، و آندری هم متوجه خیانت ناتاشا شده بصورت غیر مستقیم،می‌شودو با رفتن نظامیان به منطقه ای دیگر ، و رفتن ایرنا و اولگا به مدرسه ای که اولگا در آند مدیر شده ، که به خاطر دعوایشان با ناتاشا بوده وهمچنین رفتن سرهنگی که ماشای شوهر دار که از بلاهت شوهرش به تنگ آمده و عاشق این سرهنگ شده بود،همچنبن  با کشته شدن معشوقه ایرنا توسط رقیب عشقی اش دریک دوئل ⚔️و با فرزند داری و زن ذلیلی آندری و خباثت ناتاشا .....همه وهمه تلخ‌کامی وناکامی را نمایش می‌دهند

♀️📚پس از مطالعه‌ی اکثر نمایشنامه‌های آنتون‌چخوف چندین وجه اشتراک خیلی چشم گیر است: حضور مردمانی منفعل که در زندگی خویش ساختن وتلاش برای نیل به آرزوها را هدرخود ازبین برده اند وفقط طالب آرمانهای خود هستند بدون کوچکترین سعی وتلاش وبه کارگیری استعدادهایشان همچنین آثاری که خواندم دیالوگهای فلسفی وروشنفکر مابانه ردوبدل نمی شود وبه زبان ساده وروان روایت می‌کند،شخصیت پردازی چخوف به کمک دیالوگ ها توسعه پیدا می کند.حتی جزئیات رفتاری وافکار افراد فقط از طریق دیالوگ میان شخصیت ها آشکار می شوند.  پرحرفی🗣️ بزرگترین معضل زندگی این آدم هاست؛ که منجر به بی عملی می شود. شخصیت های خرده مالک یا متولان قدیمی، اکثراً خود را روشنفکر می دانند؛ و در طبقه ای بالاتر.اکثراً احساسی نوستالژیک نسبت به گذشته دارند. حتی رعیت ها.اکثر عشق‌ها نافرجام و همچنین ممنوعه ❌هستند.
اکثر نمایشنامه‌های چخوف در خانه‌های🏘️ روستایی روسیه اتفاق می افتند و زندگی یکنواخت و ناامیدانه ی طبقه مالک را ترسیم می کنند. شخصیت های چخوف همگی آرزوی زندگی بهتری را دارند، امّا هیچ‌یک نمی داند چگونه آن را به چنگ آورد و یا اساساً برای رسیدن به مال واموال خود از کجا شروع کند.
♀️🎙️اگر قرار است از خواندن یک اثرکلاسیک نتیجه مطلوب حاصل شود نیازمند به آگاهی از موقعیت تاریخی واجتماعی روایتِ آن اثر داریم.نمایش نامه حاضر در دوران پایان حکومتِ خودکامه تزاری روایت میشود،درآخر نمایش نامه به دوستداران ادبیات روس(به ویژه آنتون چخوف) توصیه می‌شود.

📝بریده‌ای جذاب از کتاب: 
ما از زندگی آینده برخوردار نخواهیم شد،ما زنده ایم تا ایجادش کنیم.
      

60

        🟤📖تام فیلیپس نویسنده‌ی جسور انگلیسی 🏴󠁧󠁢󠁥󠁮󠁧󠁿 کتاب تاریخ مختصر به گند کشیدن جهان است، کتابی که جزء کتابهای پرفروش دنیا بوده است.در مقدمه نویسنده به جای اینکه کتاب را تقدیم به همسرخود یا دوستی ویا شخصی از نردیکانش تقدیم کند بااین جمله مارا دعوت به خواندن کتاب می‌کند «به همه‌ی کسانی تقدیم می‌کنم که تاکنون به شکل واقعاً بدی گند زده‌اند. شما تنها نیستید.»
سبک کتاب محاوره‌ای، سرگرم‌کننده و کاملاً نشاط‌آور است.
🖍️📕کتاب حاضر در ۱۰ فصل حماقت بشر در تاریخ و اشتباهات جبران ناپذیر و سرنوشت ساز او را که تا به اکنون هم تاثیر بر زندگی ما داشته‌اند را به رشته تحریر درآورده است کتاب با مهارتی که شایسته تقدیر است با استناد به برخی وقایع تاریخی و مبتنی بر علوم مختلف مطالب جالب و ارزنده‌ای را بیان می‌کند،متن کتاب طنز جالبی دارد که خوانش آن با لذتی همراه است،که تاحدودی می‌توان به حق دانست که یکی از پرفروش‌ترین کتاب‌های جهان بوده است و در نقدوبررسی کتاب خواندم در مجله نیویورک تایمز درباره این کتاب نوشته: «کاملا آموزنده، کاملا سرگرم‌کننده، کاملا دلسردکننده، به روشی بسیار جالب»!
🪵کتاب رویدادهای تاریخ زندگی بشر را از زاویه دید متفاوتی مرور می‌کند رفتارهای شگفت انگیز دیکتاتورهای تاریخ و حماقت‌های بشر را با لحنی طنز گونه و جذاب به تصویر کشیده است از دلایل واهی برای جنگ‌ها و تصمیمات نادرست حاکمان تا آسیب‌های جبران ناپذیر زیست محیطی و تاثیر مخرب آن بر زندگی همه جانداران  که بر کسی پوشیده نیست سخن می‌گوید.
🏈نام کتاب خبر از یک کتاب با زبان طنز و انتقادی و متفاوت می‌دهد هرچند این زبان طنز و شیرین چیزی از عمق فاجعه وقایع بیان شده را کم نمی‌کند البته شاید نتوان آن را به عنوان یک متن تاریخی متقن و مستقل تلقی کرد کما اینکه چند بار در متن کتاب هم به آن اشاره شده است و هیچ جا هیچ منبع و مرجعی را معرفی نمی‌کند.
🪵در نخستین فصل کتاب، چرا مغز شما یک احمق است، در مورد اینکه چرا نیاکان ما متفاوت فکر میکردند صحبت میکند. در فصل دوم، انسان ها را تا پیدایش کشاورزی و سکونت پذیری دنبال میکند. پس از آن تلاش های ناشیانه برای کنترل طبیعت را میخوانیم و در فصل های بعدی در مورد دموکراسی، جنگ ها، استعمار، دیپلماسی، تکنولوژی، پیش بینی آینده و در نهایت، تلاش های آگاهانه ای که درباره گند زدن به آینده داریم بررسی میکند. آن هم در زندانی ففصایی که خودمان از زباله هایمان ساخته ایم.
🏈به طور کلی، این کتاب برای علاقه مندان به تاریخ و حتی پیدایش و شیوه زندگی انسان از گذشته تا به امروز و آینده جذاب است. کتاب لحن طنز دارد، و در بعضی جاها واقعا به حماقت های انسان میخندید، با اینکه همیشه میگوییم تاریخ مایه عبرت آیندگان است، اما حقیقتا انسان ها هیچوقت عبرت نمیگیرند، و چه بسا یک اشتباه را بارها در دوران های مختلف به مدل های دیگر مرتکب میشوند. این داستان ماست، داستان گند زدن! منتها به صورت مختصر.
🪵در این کتاب ما می‌بینیم که چگونه انسان‌ها توانسته‌اند فجایع را یکی پس از دیگری ایجاد کنند و در اینجا است که طنز سیاه و داستان‌گویی طعنه‌آمیز نویسنده آشکار می‌شود.در حالی که ممکن است تاریک به نظر برسد، نویسنده ما را از یک فاجعه‌ی خنده‌دار به فاجعه‌ی دیگری می‌برد و اشتباهات وحشتناکی را که انسان‌ها برای ایجاد رویدادهای خاص در تاریخ ما مرتکب شده‌اند برجسته می‌کند. هر برشی از تاریخ با لحنی طنزآمیز و طعنه‌آمیز ارائه می‌شود و خواننده را در مورد اینکه آیا به تصمیماتی که برخی از انسان‌ها گرفته‌اند بخندد یا گریه کند سردرگم می‌کند.
هنگام خواندن کتاب، با دیدن رفتارهای نابخردانه‌ی حاکمان و سیاستمداران گاهی شوکه می شویم، گاهی از ته دل می خندیم گاهی حرص خواهید می‌خوریم و در موارد بسیاری حسرت میخوریم.

🪶💔چند نمونه از جملات کتاب در قسمت جدول زمانبندی «طنازانه‌ اما غمگین»:
12000سال قبل از میلاد: انسان جنگ را ابداع می‌کند! ای انسانیت، ادامه بده!
11000 قبل از میلاد: کشاورزی ابداع می‌شود که اگر بخواهیم صادقانه بگوییم، اشتباه بزرگی بود.
3000سال قبل از میلاد: سومری‌ها و مصری‌ها «حکومت سلطنتی مطلق و سلسله‌ای» را ابداع می‌کنند. بابت این ابداع از مصر و سومر متشکریم!
1959: قطحی در چین آغاز می‌شود که بخشی از آن به دلیل کمبود ناگهانی گنجشک‌هاست.
1960: شوروی مسیر رودخانه‌ها را از دریاچه‌ی آرال منحرف می‌کند. خبر تکان‌دهنده این است که دریاچه‌ی آرال خشک می‌شود.
1945: رابرت اوپنهایمر پیش‌بینی می‌کند که سلاح‌های هسته‌ای به جنگ پایان می‌دهند. نتایج تاکنون نامشخص‌اند.
🪶✍️پی‌نوشت: امتیاز کامل از کتاب دریغ شد به دلیل اینکه اولاً ترجمه خیلی مورد پسند نبود و ایرادات ویراستاری در کتاب وجود داشت ودیگر اینکه نویسنده هیچ جا از ارجاع و استناد استفاده نکرده و منبعی برای حرف‌هایش نیاورده است.
      

80

        «مجمعی کردند مرغان جهان
آنچه بودند آشکارا و نهان
جمله گفتند این زمان در دور کار
نیست خالی هیچ شهر از شهریار»🕊️
🟢📖عطار نیشابوری در کتاب منطق‌الطیر داستان رسیدن به سیمرغ را آورده است  و یکی از معروف‌ترین داستان‌های عرفانی در ادب فارسی است. این داستان به زبان تمثیلی، سفر روحانی انسان به سوی حقیقت مطلق را روایت می‌کند.
📗خلاصه داستان سیمرغ:
پس از حمد خدا و مدح رسول و خلفا، مستقلاً ابیات موضوعی مثنوی و داستان مرغان آغاز می‌شود. داستان مرغان در ۴۵ گفتار است و در پایان ابیاتی تحت عنوان خاتمه کتاب می‌آید. عطار در عرض ماجرا و سیر مرغان حکایت‌های حکیمانه‌ای می‌گنجاند و هفت وادی عرفان را معرفی می‌کند.
پایه داستان این است که جمعی از پرندگان در جلسه‌ای، برای انتخاب پادشاهی برای خود به اجماع می‌رسند. پس از بحث فراوان سیمرغ را برای این کار نامزد می‌کنند و برای یافتنش به راه می‌افتند. اما در راه هریک به دلیلی جان می‌بازد و فقط سی (۳۰) مرغ به سیمرغ می‌رسند و آن‌جا درمی‌یابند که طالب و مطلوب یکی است؛ چون آن‌ها سی مرغ بودند که طالب سیمرغ شدند.
ابیات سرآغاز داستان ابتدا سیزده (۱۳) پرنده را توصیف می‌کند که هر یک نمایانگر صفتی از انسان هستند و در وصف آن‌ها از اطلاعات عامیانه و داستان‌های دینی استفاده می‌کند.
🦩داستان طیور این‌گونه آغاز می‌شود:
مرحبا ای هدهد هادی‌شده
در حقیقت پیک هر وادی شده
ای به سرحد سبا سیر توخوش
با سلیمان منطق‌الطیر تو خوش
🦜مرغان‌منطق‌الطیر:هدهد، طوطی، کبک، باز، دُرّاج، عندلیب، طاووس، تَذَرْوْ، قُمْری، فاخته، شاهین، مرغ زرین، بط، هما، بوتیمار، بوف (جغد)، صهوه، تندباز،موسیچه (یاکریم)
📗گروهی از پرندگان، به رهبری هدهد، تصمیم می‌گیرند که به جستجوی سیمرغ، پادشاه پرندگان، بروند. هدهد به آنها می‌گوید که سیمرغ در قله کوه قاف زندگی می‌کند و برای رسیدن به او باید از هفت وادی (منازل عرفانی) عبور کنند:
وادی طلب (جستجو و خواستن)
وادی عشق (فداکاری و سوختن در عشق)
وادی معرفت (شناخت واقعی)
وادی استغنا (بی‌نیازی از غیرحق)
وادی توحید (دیدن همه‌چیز در یگانگی)
وادی حیرت (حیرانی از عظمت حقیقت)
وادی فقر و فنا (نابودی خود و یکی‌شدن با حقیقت)
در این مسیر، بسیاری از پرندگان از سختی راه خسته می‌شوند و بازمی‌گردند یا در دام نفس گرفتار می‌شوند. تنها سی پرنده موفق می‌شوند که از همه وادی‌ها عبور کنند و به قله قاف برسند. اما در آنجا با شگفتی می‌بینند که "سیمرغ" همان "سی مرغ" است!
معنای تمثیلی داستان:
سیمرغ، حقیقت نهایی و ذات الهی است که پرندگان (انسان‌ها) در جستجوی آن‌اند.
سفر پرندگان، سیر و سلوک عرفانی و عبور از موانع نفسانی است.
در پایان، پرندگان درمی‌یابند که حقیقت در درون خودشان بوده است و آنچه دنبالش بودند، خودشان‌اند.
این داستان یکی از زیباترین روایت‌های عرفانی درباره سفر انسان به سوی خدا و خودشناسی است و درپایان همگی در می‌یابند که حقیقت، چیزی بیرونی نیست، بلکه در درون ما نهفته است.
🦆منطق الطیربه این نکته اشاره می‌کند که هر ملتی، هر شهری به یک شهریار نیازمند است؛ نیازمند یک خداوندگار است؛ کسی که بتواند مردم را هدایت کند و به مردم آن راهی را نشان دهد که عشق و حقیقت و رستگاری ختم می‌شود.
پس مرغان و پرندگان جلسه‌ای تشکیل دادند و گفتند که هیچ اقلیمی بدون پادشاه نیست؛ پس ما مرغان و پرندگان چرا باید بدون پادشاه باشیم، پس باید به دنبال یک پادشاه بگردیم.
🦚در این بین یکی از پرندگان نامی منطق الطیر به نام هدهد وارد ماجرا می‌شود؛ هدهدی که پیر دانای پرندگان است. هدهد پرنده‌ای است که تلاش می‌کند تا دیگران پرندگان را به حقیقت وجودی خودشان سوق دهد.
«هدهد آشفته دل پرانتظار
در میان جمع آمد بی‌قرار
حله‌ای بود از طریقت در برش
افسری بود از حقیقت بر سرش»
🦤شاید بتوان سیمرغ را از مهم‌ترین موجودات در ادب پارسی برشمرد. همانند فردوسی که از سیمرغ در شاهنامه بهره گرفته است، عطار نیشابوری نیز در منطق الطیر خود از این مضمون بهره‌مند شد است. میان صدها هزار مرغ فقط سی تای آنها موفق شدند که از خود فانی و با پیوستن به محبوب باقی و به زندگی جاوید برسند. ولی پس از جستجوی شاه، پرندگان متوجه شدند که معشوقی که قبل از شروع سفر به قله قاف تصور می‌کردند (یعنی پرنده مخصوصی بنام سیمرغ) موجودی جزء خود آنها نبوده است و در حقیقت آن مرغان یکی شدند .دراین کتاب عطار با شیواترین تعبیراتی که در نظم فارسی، نظایر آن را کمتر می‌توان دید، سخن رانده است و چون راه‌دانی کامل و دلیلی راهبر که هزاران بار قدم در طریقت نهاده و فراز و نشیب‌های آن را به‌خوبی سنجیده است، یکایک مقامات و احوالی را که مردان خدا در طی طریق به آن برمی‌خورند، بیان کرده و به کیفیت گذشتن از آن همه سد و بندها و دام و دانه‌ها که در رهگذر آدم خاکی نهاده‌اند، اشاره نموده است.
🌱پی‌نوشت1 :در باشگاه قند پارسی نسخه‌ای از منطق الطیر به تصحیح استاد شفیعی کدکنی خوانده شده است که حاصل کار بیش از سی سال تأمل و تدریس و دقت استاد شفیعی کدکنی در آثار عطار و تصوف خراسان است.
🌱پی‌نوشت2:تصویر نقاشی استاد محمود فرشچیان با الهام از منطق‌الطیر عطار
🌱پی‌نوشت3:این یادداشت برگرفته از خوانده‌هاوشنیده‌هاست.
      

77

باشگاه‌ها

این کاربر هنوز عضو باشگاهی نیست.

چالش‌ها

لیست‌ها

این کاربر هنوز لیستی ایجاد نکرده است.

فعالیت‌ها

فعالیتی یافت نشد.