بهتر انتخاب کن، بهتر بخوان

شماس شامی

شماس شامی

شماس شامی

مجید قیصری و 1 نفر دیگر
3.6
100 نفر |
30 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

4

خوانده‌ام

201

خواهم خواند

34

داستان اگر اجازه ندارد تاریخ را تحریف کند، اما این توان و ظرفیت را داراست که تاریخ را از زاویه ای نو به روایت بنشیند، گویی که آن را دوباره می آفریند. در شماس شامی، برهه ای از تاریخی مکرر، باز هم تکرار می شود و هنوز نامکرر است. مجید قیصری با مجموعه داستان گوساله ی سرگردان (افق 1386) جایزه ی نویسندگان و منتقدان مطبوعات، جایزه ادبی اصفهان، جایزه ی جشنواره ی ادبی شهید حبیب غنی پور و لوح تقدیر جشنواره ی روزی روزگاری را از آن خود کرد. رمان باغ تلو، اثر دیگر قیصری نیز برنده ی جایزه ی مهرگان ادب شد.

لیست‌های مرتبط به شماس شامی

نمایش همه

یادداشت‌های مرتبط به شماس شامی

            شماس شامی
اجازه میخواهم غیر احساسی و ادبی سخن بگویم. همه ما تراژدی کربلا را از منبر سخنران های مذهبی شنیده ایم و یا فیلم روز واقعه و سریال مختارنامه را دیده ایم. برخی از ما هم احتمالا مقاتل و داستان های روز عاشورا را خوانده ایم. گمان می کنم در بیشتر آنها همسفر کاروان حسین بن علی علیه السلام شده ایم و با چشم دل از مکه به دشت نینوا رفته ایم. در کوفه با ماجرای مسلم غریبی را تجربه کردیم و با بازگشت حر بن یزید به سپاه اندک امام امیدوار شدیم و در نهایت با کامل شدن محاصره در شب دهم گوشه ای از چادرهای برافراشته را انتخاب می کنیم و حیران و ناامید با خود مرور می کنیم چه شد که این اتفاق افتاد؟ آیا حسین علیه السلام راه دیگری نداشت؟ 

شاید هم عده ای غرق در صفای باطن و صورت های نورانی جوانان و برنادلانی شوند که شب را به شوخی کردن و روحیه دادن به خود و خانواده امام می گذرانند. عده ای نیز در گوشه و کنار امشب را به تأسی از امام با خدای خود خلوت کرده اند و احتمالا تمام زندگی خود تا آن لحظه را مرور می کنند. 

شماس شامی اما نه با کوفه کار دارد و نه کربلا! سراغ جایی رفته که منشا تمام این اتفاقات بوده و در یک بی خبری و جو سنگین تبلیغاتی چند ده ساله، مشغول آذین بستن شهر برای ورود اسرا است. در یک کلام طرح نویسنده به دلم نشست. بلاخره هنر می خواهد داستان را از جایی شروع کنی که کمتر به آن پرداخته شده و شاید چون در تمام روضه ها و گریزها سریع به سراغ گودال رفته ایم و ستاندن اشک چشمی از مخاطب و طهارت باطنی دل او، خیلی برای گذشتگان ما مهم نبوده تا از شام بنویسند و یا مکتوبات بجامانده از روحیه و تفکر آن مردمان را مورد سنجش قرار دهند. تا آنچه بنده به عنوان یک مخاطب عام خوانده ام صرفا به بی خبری و جهل شامیان استناد کرده اند و پروپاگاندای سنگین معاویه علیه علی علیه السلام و فرزندان او. در مابقی موارد هم داستان کربلا نتیجه ترس، ضعف و دنیاطلبی علویان و اهل کوفه و سابقه داران علوی دانسته شده که البته من در مقام رد این مساله نیستم و صرفا قصد دارم سهم هر جریان را در این فاجعه که ابعاد غیر دینی آن هم پر رنگ است-یک مقاله می طلبد این بخش- مشخص کنم. 

شاید در نظر برخی این مساله تنوع طلبی و یا موضوعی فرعی جلوه کند اما برای فهم داستان کربلا یک بخش شناخت شام و شامی است و هیچ کسی نمی تواند با این مهم مخالفت کند. افزون بر این حواسمان هست که تکرار دلاوری ها و بیان آداب و سجایای اخلاقی سپاه امام ملال آور نیست و زنده نگه داشتن تمام خوبی هایی است که شرافت و کرامت ما انسان ها بدان وابسته است.

در شماس شامی ما تقریبا کمتر تماس مستقیمی با خاندان پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم داریم و اتفاقا همین حرکت نویسنده به موازات جریان اسرا و داستان کربلا و نزدیک شدن گاه به گاه راوی به آنها ریتم جذابی به داستان داده است که از نظر من نقطه قوت این اثر به شمار می رود. همانطور که آقای آبنوس نیز زبان راوی و داستان را متوسط دانسته بودند من نیز آنرا در برخی موارد پاشنه آشیل متن می دانم که پابه پای روایت جلو نمی آید و گاهی لنگ می زند. نقطه ضعف دیگر کتاب تفریط در پرداختن به وقایع مرتبط با داستان کربلا است. چند صفحه پایانی تقریبا به طور کامل به داستان شماس و گمشده اش اختصاص می یابد و ادامه دادن کتاب برای مخاطبی که انگیزه دینی نیز از خواندن آن دارد را دشوار می کند.

پ: شماس شامی شما را تشنه تر می کند و این برای من ویژگی جذابی است.
سیدعلی مرعشی 
محرم ١۴٠٠شمسی
          
            [به نام خدا]
مجید قیصری در "شماس شامی" چندخط نقل تاریخی را به یک رمان عاشوراییِ نیمه معمایی تبدیل می‌کند. 

در شهر شام و در سال‌های آغازین خلافت یزید، خادمی مسیحی (شماس) به دنبال سرنوشت سرور مفقود خود با کنسول روم در شام نامه‌نگاری می‌کند. از همان ابتدا متوجه می‌شويم دولت روم ارباب او را خیانت‌کار و همدست با شورشیان می‌داند، بنابراین برای یافتنش تلاشی نمی‌کند.
خادم در این سلسله نامه‌ها وقایع پیش و پس از گم‌شدن اربابش را گزارش می‌کند. هدف او، اثبات بی‌گناهی سرورش است اما در واقع اثبات این مسئله متوقف بر اثبات گناهکار بودنِ خلیفه جوان و بی‌گناهی شورشیان است. در خلال نامه‌های شماس به سفیر روم، حقایقی درباره شورشیان و خلیفه مشخص می‌شود:
نه این کاروان شورشی و از دین خارج اند و نه خلیفه جوان لایق صفت امیرالمؤمنین است. 

برخلاف اغلب رمان های مذهبی، نویسنده این گزاره را به صراحت بیان نمی کند بلکه در طول داستان به مخاطب نشان می دهد. به نحوی که اگر مخاطب توجه هم نکند، ناخودآگاه این گزاره در ذهنش نقش می بندد. 
نامه ها اکثراً کوتاه‌اند و این باعث می‌شود رمان خوشخوان باشد. لحن روایت به درستی گزارشی‌ است و طول و تفصیل بی‌جا ندارد.همچنین مسیحی بودن و بی طرفی شخصیت اصلی بسیار واقعی نشان داده می شود. مثلا وقتی در مکالمه‌ای اسم دو جنگ‌ صدر اسلام را می‌شنود درباره آن‌ها هیچ اطلاعی ندارد.

در نهایت، این رمان خلاقانه را نمونه‌ای از همراهی تعهد و تخصص در ادبیات می‌دانم.

پ. ن: دوستی تذکر داد و گفت که در مقدمه ساختگیِ کتاب، علت این زبان روان و ساده ذکر شده. 
به همین خاطر  آن ایراد به زبان را از یادداشت حذف کردم و امتیاز کتاب را به سه ستاره و نیم تغییر دادم. 
          
مظفری

1401/05/14

            بسم‌الله الرحمن الرحیم
«سه سال پیش سفری داشتم به شهر حلب. قصدم خرید قطعه‌زمینی بود که در آن دوران بازنشستگی را سر کنم. خاطرات خوشی با همسرم در ایام جوانی از این شهر داشتیم. گفتم برای ایام پیری شهر مناسبی است. در اطراف شهر حلب روزها گشت و گذار داشتیم، در همان ایام با پیرمرد سمسار مسیحی آشنا شدم؛ اوایل با من به عنوان محققی که در صدد خرید قطعه زمینی هستم، سلام و علیکی می‌کرد؛ در همان دیدار اول، دو جلد تاریخ شهر حلب، یک قلمدان نقره‌ای، یک سورمه‌دان برای همسرم از او خریدم. به مرور زمان، وقتی که با شغلم و دلیل و علاقه‌ام نسبت به تاریح شهر حلب آشنا شد، دوستی‌اش مستحکم‌تر شد. گفت کتابی دارد که بعید می‌داند نمونه‌اش را در دانشگاه بیروت یا جای دیگر دیده باشم... »

داستان آغاز می‌شود، نامه‌ای است مطول از یولیوس به فرستاده ویژه دربار روم... قالب نامه اش، کسل کننده نیست. هر چند روایت، تغییر مخاطب نمی دهد و به صورت خطی، جریان یک نفر را بازگو می کند، اما خسته ات نمی کند.

آنقدر نویسنده خوب سرکارتان می گذارد که باور می کنید دارید یک ترجمه خوب از کتاب تاریخی نایابی را می خوانید، نه یک داستان...

قلم قیصری در این کتاب به مراتب پخته تر و گیراتر شده، و آنقدر کش دارد که یک نفس تا ته داستان را بخوانی. بر خلاف کتاب «سه دختر گل فروش» که هر چند مجموعه‌ای از داستان‌های کوتاه بود، اما فقط برای اینکه تمامش کنم، خواندم.

داستان، تحریف تاریخ نمی‌کند، روایت «جالوت» در دربار یزید را همگان خوانده‌ایم... یک مسیحی که 70 پشتش به حضرت داوود (علی نبینا و آله علیهم السلام) می‌رسیده، و در دربار خلیفه یزید! به دفاع از نوه پیامبر برمی‌خیزد... قطعاً این حرکت و برخورد، یک شبه اتفاق نیفتاده و مقدماتی داشته، شاید می‌شد جزئیات بیشتری را با توجه به تاریخ بیان کرد.

هر چند هوای محرم، خواندن این چنین کتابی را طلب می‌کند، اما مانع از خواندنش در دیگر ماه ها و سال ها نمی‌شود...

یک روایت خوب از وقایع سال 61 هجری به نقل از یکی از رومیان ساکن شام