مصطفی مَدمُلی

مصطفی مَدمُلی

پدیدآور بلاگر
@mostafamadmoli10

403 دنبال شده

192 دنبال کننده

            «وَ اعْبُدْ رَبَّکَ حَتَّى یَأْتِیَکَ الْیَقِینُ»
و همچنین👇
«بخوان تا زمانی که وقت مرگت فرا رسد»


. نویسنده ✍️
.پژوهشگر
.شاعر
.ویراستار
. مخترع
. کتابفروش📚
. عضو هیئت تحریریه چندین مجله خارجی( آمریکا، بلژیک، هندوستان و ...)
. داور چندین مجله ایرانی و خارجی
. 

. به شدت خیال پرداز و به هم پیوند دهنده جملات 

[اصلی ترین، بزرگترین، مهمترین و آخرین هدف و خواسته ام از زندگی:» داستان نویسی]
[چیزی که از شهادت برام مهم تره: «داستان نویسی»]

به زودی اولین رمانم چاپ میشه انشاءالله✍️



شروع مطالعه ام: معمولا از ساعت ۵ تا ۷ صبح😍...

.
.
.
.
دوستدار کلمات و کتابها✍️📚

ساکن خوزستان

مَدمُلی بوک شاپ
          
madmolibookshop.ir
madmolibookshop.ir

کتاب‌های نویسنده

نمایش همه

یادداشت‌ها

نمایش همه

23

باشگاه‌ها

این کاربر هنوز باشگاهی ندارد.

لیست‌های کتاب

نمایش همه

پست‌ها

فعالیت‌ها

فابیان
          فابیان را خواندم و بیشتر از دیگر کارهای دیگر کستنر از آن لذت بردم. زبان طنز و هجوآمیز و کنایه هایش را دوست دارم. کستنر یکجورهایی برای من نماینده ی المان است. انگار نوشته های هیچ کس دیگری اینقدر المان را به من نمی شناساند. روایت کتاب جذاب و آرام ولی در درون طوفانی است. خلاصه گو است و بی تشریفات می رود سر اصل مطلب. ترجمه ی کتاب هم الحق فوق العاده است. 
فابیان ماجرای زندگی آدمی است اخلاق گرا در جامعه ای که به دلیل رکود اقتصادی، فساد و بی قانونی رو به نابودی است. یعنی سال های پیش از روی کار آمدن نازی ها. زمانی که آدمی برای حفظ زندگی اش هرکاری می کرده است. فابیان تحصیل کرده، در عنفوان جوانی، بدبین و منفی باف و افسرده است اما هرجا بتواند بی توجه به اینکه چه کسی باشد کمک میکند. حتی وقتی بچه ای دزدی می کند فابیان اخلاق گرا مقصر را دولت و جامعه می داند. البته که پر بیراه هم نیست. حتی گرایش های سیاسی هم برای فابیان چپ گرا بی اهمیت است، البته در ظاهر. چون راضی نمی شود به خاطر پول در روزنامه ی جناح راستی کار کند. فابیان اگرچه افسرده اما به اصولش پایبند است و به خاطر پول حاضر به انجام هر کاری نیست. اما دیگری را قضاوت نمی کند. کسی چه می داند برای حفظ زندگی مجبور به چه کارهایی می شود؟ 

زن های قصه ی فابیان جز مادرش چندان دلچسب نیستند. خائن اند، تن فروشند، طمع کارند و گرچه شاید به نظر برسد که داستان نظر خوبی به آنها ندارد اما من به شخصه چنین چیزی را در کتاب ندیدم. هر کدام از زن ها برای رفتارش دلیلی دارد، موجه یا ناموجه. اما همراهی با فابیان کمک می کند نسبت به آنها بی طرف باشی. فابیان قضاوت نمی کند، حتی در صحبت های گاه و بیگاه با خودش. شاید ناامیدی به شرایط موجود از او چنین آدمی ساخته. با این حال فابیان ننشسته و دست روی دست نگذاشته تا ارامش به سراغش بیاید. زورش را می زند تا مانند بقیه برای سرو سامان بگیرد.  خودش معتقد است بی هدفی زندگی را بی ارزش می کند. 

می شود گفت یاکوب فابیان همان اریش کستنر است و فابیان به نوعی زندگی نامه ی اوست. از خاطرات و اتفاقات زندگی اش در داستان حسابی بهره برده و تقریبا بی کم و کاست تعریف شان کرده. کستنر با آمدن نازی ها در برلین می ماند تا برای نوشتن از آلمان آن دوره همه چیز را با چشم خودش ببیند. نقد می شود، قضاوت می شود، کتاب هایش ممنوع می شود و جز اولین کسانی است که کتابهایش در ملا عام سوزانده می شود، آن هم در مقابل چشمان خودش.اما همچنان در برلین می ماند و می گذارد کتاب ها در ان سوی مرزهای آلمان راهشان را پیدا کنند. انگار می داند کلمه و کتاب و ادبیات هر کجا باشند راهی به سوی آزادی پیدا خواهند کرد. همان طور که در طال های بعد از سقوط رایش و نازی ها اریش کستنر در مقام ریاست انجمن پن آلمان به نوشتن ادامه می دهد. 
        

38

زن سیاه پوش

31

همراه آهنگ های بابام: داستان های کوتاه

14

آنا کارنینا

7