بهتر انتخاب کن، بهتر بخوان

محمدعلی مرادی

@moalimo

10 دنبال شده

29 دنبال کننده

                      
                    
moali_moradi
moalimo

یادداشت‌ها

نمایش همه
                *من این ترجمه را نخوانده‌ام.
حال‌وهوای کتاب در روزگار زنی پرسه می‌زند که همسرش او را ترک گفته است، به امید عشق تازه‌ای که انگار تازه یافته است.
چندان در طول کتاب نمی‌خوانیم که چه شد که این شد! پر واضح بود که برای نویسنده، موشکافی علت این طلاق عاطفی، اهمیتی ندارد. ظاهر ماجرا این است که زن هنوز مرد را دوست داشته هنگام وداع! اما چه گذشته است بر این دو؟ هیچ نمی‌دانیم. نویسنده برای رسیدن به ایده‌ی خود کمی عجله دارد. عجله‌ای که در طول متن پدیدار است و توی ذوق می‌زند. در عین حال، ریتم تند کتاب و سرانجام نزدیک آن توی ذوق نمی‌زند. چه بسا رضایت‌بخش باشد. چرا که هرچه جلوتر برویم، بهتر می‌دانیم که کتاب حول ایده خود است. نه ماجرای ترک سر و همسر!
ایده کتاب، ایده ترسناکی به نظر می‌رسد. اما ایده نویی نیست. به نوعی تکرار همان دمی خوش باش است که بسیار شنیده‌ایم. اما آیا فقط همین است؟ گاهی در انتهای کتاب به نظرم می‌آمد که این ایده می‌تواند پا را فراتر هم بگذارد. به گونه‌ای که خوشی‌های زیادی را قربانی سرخوشی خودت کنی. می‌ارزد؟ شاید! یک عمر زندگی از تو مانده. چه کسی می‌تواند بگوید که نه؟ هان؟ دقیقاً این همان نقطه‌ای است که من از ایده کتاب کنار می‌کشیدم و از دور می‌دیدم که... جانم می‌رود :)
        
                گیتا گرکانی را با ترجمه می‌شناسیم، اما در این کتاب قلم خوب او ما را غافلگیر می‌کند.
پنجره‌های عوضی روایت زندگی یک محله است. محله‌ای که نمی‌دانی کجاست، در چه تاریخی روایت می‌شود و افراد آن از کجا آمده‌اند و به کجا می‌روند. روایت با یک تک‌صحنه بدیع آغاز می‌شود. سپس موضوعات گسترده می‌شوند و زندگی هر خانه جداگانه واکاوی می‌شود. 
وسط‌های کتاب کمی ترس به ما وارد می‌شود که نکند با ورود به موضوعی تکراری، در خلاقیت‌های قبلی خللی وارد شود یا دست نویسنده بسته بماند؟ که نکند از اینجا به بعد، دیگر شاهد زیبایی قلم‌رانی صفحات قبل نباشیم؟ اما نه! نویسنده به خوبی از این چالش به در می‌آید و وارد تکرار مکررات نمی‌شود. بلکه موضوع تکراری را با پیچ و خمی می‌شکند و به سبک خود بازمی‌آفریند. 
زندگی‌ها در این روایت جاری هستند. هرچه جلوتر می‌روید شخصیت‌ها حرف بیشتری برای گفتن خواهند داشت. در انتها با رجوع به همان ایده اولیه، که عنوان کتاب هم به آن وابسته است، چند سوال مطرح می‌شود و در انتها، پایانی نسبتاً باز منتظرمان است. مانند زندگی، که هیچگاه متوقف نمی‌شود.
در یک جمله، می‌توانم این کتاب را روایت زندگی بنامم. زندگی‌هایی روزمره، اما آشنا.
        
                ناتمامی نوشته زهرا عبدی توسط انتشارات چشمه منتشر شده است. مشکلات اجتماعی و تلخندهایی که هرروزه با آن روبه‌روییم، به قلم و نثری صریح و جسور برای ثبت نیازمند بودند. مسائلی که بر زبان نمی‌آیند اما به چشم، چرا. اتفاقاتی که هیچ‌کجا ثبت نیستند، اما درون ما جاری‌اند. ناتمامی زهرا عبدی با یک زندگی دانشجویی در میان هزاری دانشجوی هزاررنگ آغاز می‌پذیرد، نظام آموزش عالی را عریان به تصویر می‌کشد و ناکامی تلاش‌های بی‌دریغ را به ما یادآور می‌شود. این داستان بلند، از رنجٍ همیشه در حاشیه‌بودن تا رنج همیشه در نظاره ماندن روایت‌هایی دارد. دوگانگی‌هایی که در کش و قوس میان محرومیت و شهرت رخ می‌دهند و در دل، ترک‌هایی ریز برجای می‌گذارند. ترس‌هایی که میانه مسیر فرو می‌ریزند و خیال کشف را در تو زنده می‌کنند. خواه کشف یک راز سربه‌مهر باشد، یا کشف دوست ناپدید تو، یا... کشف باوری که در دل خود داریم و بر زبان نمی‌آوریم. 
ناتمامی شما را با چهره واقعی زندگی شهری امروز ایران آشنا می‌کند. چهره‌ای بسیار آشنا، اما مسکوت. چهره‌ای که همه‌ی ما یک نسخه از آن را درون خودمان حس می‌کنیم. این حس آشنا، ما را از ناتمامی آکنده و زندگی‌مان را ناتمام گذاشته است. برای تمام کردن این ناتمامی، نیاز به کلمه داریم. نیاز به شناختی که به زبان برسد. ناتمامی در این مسیر ما را همراهی می‌کند.
        

باشگاه‌ها

این کاربر هنوز باشگاهی ندارد.

چالش‌ها

این کاربر هنوز در چالشی شرکت نکرده است.

فعالیت‌ها