فلسفه ای برای زندگی: رواقی زیستن در دنیای امروز

فلسفه ای برای زندگی: رواقی زیستن در دنیای امروز

فلسفه ای برای زندگی: رواقی زیستن در دنیای امروز

4.1
30 نفر |
12 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

8

خوانده‌ام

44

خواهم خواند

56

فلسفه فقط رشته ای دانشگاهی نیست که در دانشگاه خوانده شود فلسفه به همه تعلق دارد و همه ما از کودکی سوالاتی طرح می کنیم که جنبه فلسفی آشکاری دارند.این سوال ها و پاسخ های آن ها راه زندگی هر کس را معین می کنند.این مجموعه به مسائلی فلسفی از همین دست می پردازد که همه ما به نوعی در زندگی با آن مواجهیم از سوال های کلی نظیر معنای زندگی و خوشبختی گرفته تا مسائل جزئی تر نظیر درد بخشودن ترس ملال، حسد، عشق ، جاودانگی ...زیان این کتاب ها فنی نیستو همگان می توانند آنها را بخوانند.خیلی از ما اصلا نمی دانیم هدف اصلی زندگی مان چیست شاید بدانیم در هر دقیقه از زندگی یا هر دهه از عمرمان چه می خواهیم اما هرگز درنگی نکرده ایم تا به هدف اصلی زندگی مان بیندیشیم بدون فلسفه ای برای زندگی ممکن است بد زندگی کنیم یعنی با وجود تمام سرگرمی های لذت بخشی که داریم ممکن است در آخر کار زندگی را با تلخکامی به پایان ببریم و وقتی در بستر مرگ افتاده ایم ببینیم تنها فرصتمان برای زندگی را از دست داده ایم ویلیام اروین با کاوش در فلسفه رواقیون باستان و با استفاده از تجربه های شخصی اش در مسیر رواقی زیستن نشان می دهد چطور بینش ها و توصیه های علمی رواقیون می تواند به ما آدم های دنیای امروز کمک کند بهتر زندگی کنیم.

لیست‌های مرتبط به فلسفه ای برای زندگی: رواقی زیستن در دنیای امروز

فلسفه دردمولانا و حکایت رنج انسانفلسفه ای برای زندگی: رواقی زیستن در دنیای امروز

از رنج و درد و روزگار

6 کتاب

این دنیا طوری طراحی شده که تحت هیچ شرایطی خالی از رنج نیست . هر کاری کنیم گریزی از این نیست که چیزی آزارمون بده . ولی رنج همچین هم چیز بدی نیست که ما فکر می‌کنیم ، رنج حاوی معناست . اگر بخوام استعاری به قضیه بپردازم رنج همون بازکننده چشم سوم ماست ، چشم سومی که ما ما رو قادر به دیدن چیزهایی میکنه که همیشه در وجودمون و در محیط ، بین روابط روزمرمون و دیگر صحنه های زندگی بوده ، وجود داشته ولی ما قادر به دیدنشون نبودیم . درواقع یک موهبته ، که وجود ما رو صیقل میده ، جنسمون رو فولاد آبدیده میکنه . رنج متصل به هسته وجود ماست ، دل ما ، احساسات ما . رنج صورت های مختلف داره ، افسردگی ، فقدان یک عزیز ، دوری ، داغدیدگی ، خیانت و بدعهدی ، عشق ، ناملایمات روزگار ، بی معنایی ، فقدان غایت . گاهی رنج رو گذر روزگار بر ما تحمیل میکنه ، گاهی اشتباهات خودمون و گاهی خودمون برای رسیدن به هدفی رنج رو به خودمون تحمیل می‌کنیم . از طرفی گاهی رنج رو و درد رو با جسممون حس می‌کنیم ، گاهی با روح و روانمون ، ولی نوع دیگه ای از رنج هست که منشاش رو نمیشناسیم ، حتی ممکنه ندونیم که وجودمون فسرده و پژمردس و فقط دلمون خوشه به پوسته هایی از زندگیم . رنج به خودی خود مساله ای نیست ، مثل اشتباهات داوری در جریان مسابقه فوتبال . تنها مساله ای که هست رویکرد ما و برخورد ما با رنجه . زندگی من همه با رنج گذشت ، سترگ ترین و مردافکن ترینشون ، واسه همین خخخوب میشناسمش

یادداشت‌های مرتبط به فلسفه ای برای زندگی: رواقی زیستن در دنیای امروز

            >کتابی که به نظرم همه باید بخونند. برای همه، چیزی برای یاد دادن داره. <

از زندگی می‌گفت، از ضرورت داشتن فلسفه‌ای مشخص برای زندگی و پیروی کردن ازش. از فلسفه‌ی رواقیون می‌گفت.

در طول کتاب، با فلسفه، اهداف، نظرات ،عقاید و رفتارهای رواقیون آشنا می‌شیم. این که در آخر کتاب، ترغیب شده باشیم که به عنوان فلسفه‌ی زندگی‌مون انتخابش کنیم، بحث دیگه‌ایه. اصل فلسفه‌ی رواقی، در اولویت قرار دادن آرامش‌ه. که آره واقعاً چه چیزی بالاتر از آرامش؟
از راه‌کارها و بینش رواقی‌ها به مسائل مختلف می‌گه، مثلاً خشم، میل به شهرت، ثروت، میل به مقبول بودن و موردتحسین دیگران قرار گرفتن که این از مهم‌ترین‌ها برام بود؛ چون خیلی‌هامون این میل "مورد تایید بقیه بودن" رو داریم و برای داشتنش دست به کارهایی می‌زنیم که شاید هم‌باعث اذیت خودمون بشه و هم دیگران.

ولی حتی اگر بعد خوندن این کتاب، تصمیم به رواقی‌شدن نگیرید، خیلی چیزها یاد گرفتید. بی‌شک فصل‌های وسطیِ این کتاب در شما تاثیر گذاشته؛ "خشم" -"ارزش‌های شخصی" -"دوگانه‌ی اختیار" فصل‌های بسیار مفیدی بودن و واقعاً چیزهایی بودن که همیشه تو کتابی دنبالشون می‌گشتم. و به نظرم بهترین شکلی بود که می‌تونستم راجع بهشون خونده باشم.
یکی از راه‌هایی که برای رواقی شدن خیلی بهش اشاره شد، "در نظر گرفتن اتفاقات ناگوار" بود. که اینو وقتی اولین یا دومین بار در فصل‌های ابتدایی خوندم، قبول کردم و درم اثر کرد، ولی این‌قدررر در طول کتاب تکرار شد که داشت خسته‌م می‌کرد. به دو فصل آخر که رسیدم، می‌شه گفت حالت جمع‌بندی داشتن. باز هم مواردی که در طول کتاب دیده بودم رو دیدم. ولی می‌دونی؟ همون لحظه فهمیدم این "تکرار"ی که داشت کلافه‌م می‌کرد، بی‌مورد نبود. این تکرار جزو روند کتاب و اثرگذاریش بود، و در آخر با رسیدن به این حس که "من این کتاب رو کاملاً فهمیدم و با تکرار موارد، عملاً به خاطرم سپرده شدن" واقعاً خوش‌حال شدم.
من این کتاب رو جوری که هرکتابی رو میخونم، نخوندم. داستان‌وار نخوندم. جوری هر کتاب روانشناسی یا فلسفی دیگه‌ای هم خونده بودم، نخوندم. من از این کتاب کلی برای خودم نت برداشتم. چون لازم بود.
بعد خوندن و دونستن این کتاب، می‌شه و واقعاً می‌شه کمتر ناراحت و ناراضی و عصبانی شد. درصد اتفاقاتی که به نقطه‌ی عصبانیت می‌رسوننمون کمتر میشن و این از بهترین چیزهایی بود که ازش یاد گرفتم.
همه از این کتاب بهره‌ای خواهند گرفت، بی‌شک. من هم سهممو گرفتم.
در حقیقت امتیازم ۴.۵عه.
          
سیدعباس

1402/12/01

            محتوا رو که حتما بخونید، اما رویکردی که نویسنده با رواقیون داشته، روشی است که همه ما بهنگام مطالعه کتابها باید یاد بگیریم:

رویکردشو در قالب یک داستان براتون میگم (۵ دقیقه):

شلمغانی از یاران امام عسکری (علیه‌السلام) بود و در آغاز، انحرافی نداشت و بلکه از فقهای بزرگ امامیه به شمار می‌رفت؛ اما پس از وفات امام حسن عسکری (علیه‌السلام) انتظار نیابت داشت و وقتی نیابت به حسین بن روح واگذار شد، حسد او شعله‌ور شده، کارشکنی بر ضد حسین بن روح را آغاز کرد. وی سخنانی از خود می‌ساخت و به حسین بن روح و دیگر نایبان نسبت می‌داد.

زمانی که ابوالقاسم حسین بن روح او را آشکارا نفرین کرد و همه‌جا شهرت یافت و مردم از وی دوری جستند، تمام شیعیان از او برحذر بودند؛ به طوری که نتوانست به نیرنگ‌های خود ادامه دهد. روزی در محفلی که سران شیعه حاضر بودند و همه نفرین شلمغانی و دوری از او را از ابوالقاسم حسین بن روح نقل می‌کردند، شلمغانی به حاضران گفت: «من و او (حسین بن روح) را در جایی بخواهید، تا من دست او و او هم دست مرا بگیرد و در حق یک‌دیگر نفرین کنیم. اگر آتش نیامد و او را نسوزاند، هرچه او دربارۀ من گفته، درست است».
این خبر در خانۀ ابن مقله اتفاق افتاد و از آن‌جا به گوش «الراضی باللّه» خلیفۀ عباسی رسید. «راضی» هم دستور داد او را دستگیر کرده، به قتل رساندند؛ بدین‌گونه شیعیان از شر او راحت شدند.

 این اتفاق، سال ۳۲۳ ق رخ داد. اما در شرایط مشابه وظیفه ما چیست رو بشنوید:
مردم پس از صدور لعن شلمغانی، نزد حسین بن روح رفته، گفتند:
«خانه‌های ما از آثار شلمغانی انباشته است؛ چه کنیم؟» وی گفت: «نظر من، دربارۀ کتاب‌های او همان چیزی است که امام عسکری (علیه‌السلام) دربارۀ کتاب‌های بنی‌فضّال فرمود:
"اعتقادات شخصی‌شان را کنار گذارید و آنچه از ما نقل کرده‌اند، بپذیرید"
خُذُوا  بِمَا رَوَوْا وَ ذَرُوا مَا رَأَوْا»

دوستان من، امروزه در جامعه ایران تقریبا ۶۰ درصد کتابهایی که کتابخوان های ایرانی دارند، نویسنده‌ای خارجی دارد...اگر آخرین کتاب‌های موجود در هر حوزه دانشی رو بخونید متوجه میشید که در اکثر علوم، خارجی‌ها درحال نزدیک شدن به گفته های هزار و چهارصد سال پیش اسلام‌اند... نمونه بارزش این کتابه که تقریبا تمام توصیه‌هاش، توصیه‌های اسلامه  و فقط رفرنس‌هاش رواقیه...
حالا توصیه حقیر به شما خواننده اینه: اگر میخوای بعد از ۶۰ سال زندگی، از چیزی در زندگیت پشیمون نشی در همون سنین جوانی یه وقتی بذار و اعتقاداتت رو بکمک عقل تحکیم کن. درکنارش علوم ، موضوعات و کتب دست‌اول بخون (مثل فلسفه زندگی، هدف زندگی، مهارت‌های زندگی و...) 

اصلا قرار نیست همه کتاب‌های دنیا رو بخونیم...اگر بخوای کل ۶۰ سال رو کتاب بخونی، بدون که بازم کتاب هست که نخونده باشی پس تعلم و مطالعه اصل نیست، تفکر اصله... اگر فکر کنی خود کتاب خواندن موضوعیت داره، داری بیراهه میری... پس قرار نیست «هر کتابی» رو بخونی مخصوصا کتابی که یه از خدا بی‌خبر نوشته...اگر یک عقل انتخابگر و گزینشگر نداشته باشیم، این اتفاق ما رو از مسیر درست و حق دور می‌کنه؛  حالا چه قبول کنیم و چه نکنیم.
          
            استادی داشتیم که می‌گفت وقتی مفاهیم علمی خیلی ساده و همه فهم بیان بشن، دیگه چیزی از اون مفهوم علمی در واژگان نیست و فقط یک پوسته ازشون به جا مونده. البته مثال اون استاد من کتاب‌های هاوکینگ و کیهان شناسی بود اما جمله‌ش درباره‌ی این کتاب و فلسفه‌ی رواقیون هم درسته.
این که بدونیم از زندگی چی می‌خوایم خیلی خوبه. این که بتونیم به زبان ساده فلسفه بخونیم هم بد نیست اما «فلسفه‌ای برای زندگی» انقدر فلسفه رو دم دستی و قرن بیست‌ویکمی کرده که دیگه هیچ شباهتی به فلسفه‌ی رواقیون نداره. شبیه یک مشت حرف روزمره شده. 
ویژگی مثبت کتاب اینه که می‌تونه هر تازه کاری رو به فلسفه علاقه‌مند کنه اما سه‌تا مشکل عمده هم داره. اول این که اندیشه‌های رواقی قرون گذشته رو به زمان حال مربوط می‌کنه و براشون دنبال مصداق می‌گرده. در نتیجه مغلطه در کتاب به وجود میاد و ایده‌هایی که در زمان خودشون (و حتی الان) بسیار بزرگ هستند در حد مشکلات روزمره‌ی جزیی پایین میان. مشکل بعدی هم اینه که برای نمونه آوردن از استدلال‌های مخالف، دقیقا ضعیف‌ترین‌هاشون رو مطرح می‌کنه و باز هم پاسخ قانع کننده‌ای نمیده. 😐آخرین مساله هم اینه که تلاش می‌کنه و زور می‌زنه اصول رواقی رو به تکامل ربط بده؛ که چه ربط بی‌ربطیه واقعا! شبیه دست‌وپا زدن نویسنده‌ایه که می‌خواد همه‌ی خوانندگان دیندار و بی‌دین رو کاملا راضی نگه داره.

خوانندگان اینجور کتاب‌ها اغلب دو دسته هستند، اون‌هایی که خیلی دوستش دارن و باهاش آرامش گرفتند و اون‌هایی که اصلا دوستش ندارن. 
من در دسته‌ی دومم برای همین نمی‌تونم توصیه‌ش کنم اما اگر دوست دارید سمتش برید، حتما فایل نمونه یا بریده کتاب‌هاش رو از یک جایی گیر بیارید و بخونید تا مطموئن بشید که مناسبتونه.
          
            نویسنده به اصول فلسفه رواقی که در زمینه مقابله (یا کنار آمدن) با مشکلات زندگی کاربرد دارند، پرداخته است.
به باور نویسنده، فلسفه رواقی روشی اعتدالی برای دوری جستن از دغدغه‌های ذهنی زیان‌آور است که بر اساس قدردانی از شرایط موجود و به کار بستن منطق شکل گرفته است.
در این کتاب روش‌هایی برای رویارویی با مشکلاتی مانند غم، خشم، توهین، تبعید و مرگ به کمک اصول فلسفه رواقی شرح داده شده است.
در ضمن، تاریخچه فلسفه رواقی و سیر تحول آن بیان شده است و کارآیی این فلسفه با کارآیی فلسفه کلبی و آیین ذن مقایسه شده است. تعدادی از پیشگامان فلسفه رواقی نیز در این کتاب معرفی شده‌اند.
به نظر می‌رسد که امکان به کار بستن اصول مطرح‌شده در کتاب در زندگی روزمره وجود دارد.
مطالعه کتاب ممکن است برای علاقه‌مندان به فلسفه و افرادی که به دنبال ایجاد تغییر در زندگی خود هستند، سودمند باشد.
ترجمه آقای محمد یوسفی «روان» است.

این مرور مبتنی بر برداشت و دیدگاه «شخصی» مرورنویس است.