فلسفه‌ای برای زندگی ؛ روش‌های کهن رواقی برای زندگی امروز

فلسفه‌ای برای زندگی ؛ روش‌های کهن رواقی برای زندگی امروز

فلسفه‌ای برای زندگی ؛ روش‌های کهن رواقی برای زندگی امروز

4.0
43 نفر |
17 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

10

خوانده‌ام

62

خواهم خواند

68

ناشر
ققنوس
شابک
9786002781611
تعداد صفحات
336
تاریخ انتشار
1399/6/2

توضیحات

        
فلسفه رواقی یکی از رایج ترین و مردمی ترین مکاتب فلسفی در رم باستان بود نویسنده این کتاب خود آموزه های فلسفه رواقی را در زندگی به کار می بندد و در اثر حاضر تجارب شخصی اش را با خواننده در میان میگذارد خوانندگان این کتاب می آموزند که چگونه دلهره و نگرانی را به حداقل برسانند و چگونه گذشته را فراموش کنند و به چیزهایی بیندیشید که هم اکنون تحت کنترلشان است به غلاوه یاد میگیرند که چگونه به توهین سالمندی و وسوسه جستجوی ثروت و شهرت مقابله کنند در یک کلام فلسفه ای براتی زندگی به مخاطبان نشان میدهد که چطور به ناظران فکور زندگی خود بدل شوند اگر در همان حال که امور روزمره خود را انجام می دهیم به خود بنگریم و قبعدا درباره ی آن تامل کنیم به سرچشمه های ناراحتی و رنج پی میبریم و سرانجام از آن دوری میکنیم این گونه است که رواقیان به زندگانی با کمترین رنج و بیشترین خشنودی امید می بندند.

      

لیست‌های مرتبط به فلسفه‌ای برای زندگی ؛ روش‌های کهن رواقی برای زندگی امروز

یادداشت‌ها

          >کتابی که به نظرم همه باید بخونند. برای همه، چیزی برای یاد دادن داره. <

از زندگی می‌گفت، از ضرورت داشتن فلسفه‌ای مشخص برای زندگی و پیروی کردن ازش. از فلسفه‌ی رواقیون می‌گفت.

در طول کتاب، با فلسفه، اهداف، نظرات ،عقاید و رفتارهای رواقیون آشنا می‌شیم. این که در آخر کتاب، ترغیب شده باشیم که به عنوان فلسفه‌ی زندگی‌مون انتخابش کنیم، بحث دیگه‌ایه. اصل فلسفه‌ی رواقی، در اولویت قرار دادن آرامش‌ه. که آره واقعاً چه چیزی بالاتر از آرامش؟
از راه‌کارها و بینش رواقی‌ها به مسائل مختلف می‌گه، مثلاً خشم، میل به شهرت، ثروت، میل به مقبول بودن و موردتحسین دیگران قرار گرفتن که این از مهم‌ترین‌ها برام بود؛ چون خیلی‌هامون این میل "مورد تایید بقیه بودن" رو داریم و برای داشتنش دست به کارهایی می‌زنیم که شاید هم‌باعث اذیت خودمون بشه و هم دیگران.

ولی حتی اگر بعد خوندن این کتاب، تصمیم به رواقی‌شدن نگیرید، خیلی چیزها یاد گرفتید. بی‌شک فصل‌های وسطیِ این کتاب در شما تاثیر گذاشته؛ "خشم" -"ارزش‌های شخصی" -"دوگانه‌ی اختیار" فصل‌های بسیار مفیدی بودن و واقعاً چیزهایی بودن که همیشه تو کتابی دنبالشون می‌گشتم. و به نظرم بهترین شکلی بود که می‌تونستم راجع بهشون خونده باشم.
یکی از راه‌هایی که برای رواقی شدن خیلی بهش اشاره شد، "در نظر گرفتن اتفاقات ناگوار" بود. که اینو وقتی اولین یا دومین بار در فصل‌های ابتدایی خوندم، قبول کردم و درم اثر کرد، ولی این‌قدررر در طول کتاب تکرار شد که داشت خسته‌م می‌کرد. به دو فصل آخر که رسیدم، می‌شه گفت حالت جمع‌بندی داشتن. باز هم مواردی که در طول کتاب دیده بودم رو دیدم. ولی می‌دونی؟ همون لحظه فهمیدم این "تکرار"ی که داشت کلافه‌م می‌کرد، بی‌مورد نبود. این تکرار جزو روند کتاب و اثرگذاریش بود، و در آخر با رسیدن به این حس که "من این کتاب رو کاملاً فهمیدم و با تکرار موارد، عملاً به خاطرم سپرده شدن" واقعاً خوش‌حال شدم.
من این کتاب رو جوری که هرکتابی رو میخونم، نخوندم. داستان‌وار نخوندم. جوری هر کتاب روانشناسی یا فلسفی دیگه‌ای هم خونده بودم، نخوندم. من از این کتاب کلی برای خودم نت برداشتم. چون لازم بود.
بعد خوندن و دونستن این کتاب، می‌شه و واقعاً می‌شه کمتر ناراحت و ناراضی و عصبانی شد. درصد اتفاقاتی که به نقطه‌ی عصبانیت می‌رسوننمون کمتر میشن و این از بهترین چیزهایی بود که ازش یاد گرفتم.
همه از این کتاب بهره‌ای خواهند گرفت، بی‌شک. من هم سهممو گرفتم.
در حقیقت امتیازم ۴.۵عه.
        

9

          محتوا رو که حتما بخونید، اما رویکردی که نویسنده با رواقیون داشته، روشی است که همه ما بهنگام مطالعه کتابها باید یاد بگیریم:

رویکردشو در قالب یک داستان براتون میگم (۵ دقیقه):

شلمغانی از یاران امام عسکری (علیه‌السلام) بود و در آغاز، انحرافی نداشت و بلکه از فقهای بزرگ امامیه به شمار می‌رفت؛ اما پس از وفات امام حسن عسکری (علیه‌السلام) انتظار نیابت داشت و وقتی نیابت به حسین بن روح واگذار شد، حسد او شعله‌ور شده، کارشکنی بر ضد حسین بن روح را آغاز کرد. وی سخنانی از خود می‌ساخت و به حسین بن روح و دیگر نایبان نسبت می‌داد.

زمانی که ابوالقاسم حسین بن روح او را آشکارا نفرین کرد و همه‌جا شهرت یافت و مردم از وی دوری جستند، تمام شیعیان از او برحذر بودند؛ به طوری که نتوانست به نیرنگ‌های خود ادامه دهد. روزی در محفلی که سران شیعه حاضر بودند و همه نفرین شلمغانی و دوری از او را از ابوالقاسم حسین بن روح نقل می‌کردند، شلمغانی به حاضران گفت: «من و او (حسین بن روح) را در جایی بخواهید، تا من دست او و او هم دست مرا بگیرد و در حق یک‌دیگر نفرین کنیم. اگر آتش نیامد و او را نسوزاند، هرچه او دربارۀ من گفته، درست است».
این خبر در خانۀ ابن مقله اتفاق افتاد و از آن‌جا به گوش «الراضی باللّه» خلیفۀ عباسی رسید. «راضی» هم دستور داد او را دستگیر کرده، به قتل رساندند؛ بدین‌گونه شیعیان از شر او راحت شدند.

 این اتفاق، سال ۳۲۳ ق رخ داد. اما در شرایط مشابه وظیفه ما چیست رو بشنوید:
مردم پس از صدور لعن شلمغانی، نزد حسین بن روح رفته، گفتند:
«خانه‌های ما از آثار شلمغانی انباشته است؛ چه کنیم؟» وی گفت: «نظر من، دربارۀ کتاب‌های او همان چیزی است که امام عسکری (علیه‌السلام) دربارۀ کتاب‌های بنی‌فضّال فرمود:
"اعتقادات شخصی‌شان را کنار گذارید و آنچه از ما نقل کرده‌اند، بپذیرید"
خُذُوا  بِمَا رَوَوْا وَ ذَرُوا مَا رَأَوْا»

دوستان من، امروزه در جامعه ایران تقریبا ۶۰ درصد کتابهایی که کتابخوان های ایرانی دارند، نویسنده‌ای خارجی دارد...اگر آخرین کتاب‌های موجود در هر حوزه دانشی رو بخونید متوجه میشید که در اکثر علوم، خارجی‌ها درحال نزدیک شدن به گفته های هزار و چهارصد سال پیش اسلام‌اند... نمونه بارزش این کتابه که تقریبا تمام توصیه‌هاش، توصیه‌های اسلامه  و فقط رفرنس‌هاش رواقیه...
حالا توصیه حقیر به شما خواننده اینه: اگر میخوای بعد از ۶۰ سال زندگی، از چیزی در زندگیت پشیمون نشی در همون سنین جوانی یه وقتی بذار و اعتقاداتت رو بکمک عقل تحکیم کن. درکنارش علوم ، موضوعات و کتب دست‌اول بخون (مثل فلسفه زندگی، هدف زندگی، مهارت‌های زندگی و...) 

اصلا قرار نیست همه کتاب‌های دنیا رو بخونیم...اگر بخوای کل ۶۰ سال رو کتاب بخونی، بدون که بازم کتاب هست که نخونده باشی پس تعلم و مطالعه اصل نیست، تفکر اصله... اگر فکر کنی خود کتاب خواندن موضوعیت داره، داری بیراهه میری... پس قرار نیست «هر کتابی» رو بخونی مخصوصا کتابی که یه از خدا بی‌خبر نوشته...اگر یک عقل انتخابگر و گزینشگر نداشته باشیم، این اتفاق ما رو از مسیر درست و حق دور می‌کنه؛  حالا چه قبول کنیم و چه نکنیم.
        

19

          برای اینکه بتونید از این کتاب لذت ببرید باید قبلش بدونید که قراره انتظار چه چیزی و داشته باشید.
موضوع کتاب ساده است. یک استاد فلسفه سعی میکنه فلسفه ی رواقی رو توضیح بده و به دنبال اون راهکار های رواقی برای مشکلات دنیای مدرن بهمون ارائه بده. راهکارهایی برای خشم، اندوه، روابط اجتماعی سخت، تحمل توهین، پیری و...
فرمت کتاب هم، که به صورتیه که اول تاریخچه رواقیون توضیح داده میشه، بعد راهکار ارائه میشه و در نهایت نویسنده از تجربه خودش در رابطه با رواقی زندگی کردن میگه، تاثیر متن و چند برابر میکنه.
هرچند که کتاب ساده است و هرچند که ممکنه یه سری جاهاش با توصیه های نویسنده مخالف باشیم، ولی به شخصه چون تو حال روحی اصلا خوبی نبودم وقتی کتاب و خوندم و ۹۵ درصد کتاب راهکارهای خیلی ساده و عملی برای تقریبا همه مشکلاتم بهم نشون داد، طوری که حس کردم کتاب و فقط برای من نوشته، چشم بستن روی سادگی و ایراداتش برام خیلی راحت بود.
اگه شما هم به دنبال یکم آرامش تو زندگی هستید، مخصوصا تو این اوضاع دنیا، به نظرم این کتاب میتونه خیلی کمک کننده باشه.
        

0

          در جایی یاد گرفتم که دنبال این نباشیم تا کتابهایی که مطالعه می‌کنیم یا کلاسهایی که شرکت می‌کنیم به تحکیم عقاید قبلی‌مان بینجامد یا چیزهایی که به ما آموخته می‌شود را طوری برداشت کنیم که در راستای تایید کارهای قبلی خودمان باشد. ولی نکات بیشتر این کتاب با رفتارهایم جور بود و بعضی کارهایی که ناخودآگاه و به طور تجربی یا پراکنده آموخته بودم را توضیح می‌داد. مطالب خوبی داشت و البته تکرار هم زیاد داشت که البته مخالف تکرار نیستم چون باعث می‌شود موضوع نهادینه شود. از فلسفه و دلایلی که برای این رواقی‌گری یا اهداف غایی و ... هم بگذریم. بیشتر تکنیکها و روشها مد نظرم است. یکی از موضوعاتی که دوست دارم بیشتر در ذهنم داشته باشم و روی آن تمرین کنم را در ذیل می‌آورم:
«هر یک از ما در رقابت با دیگرانف در حقیقت همزمان با خودمان هم رقابت می کنیم؛ هرچند همه‌ی ما از این رقابت پنهان با خبر نیستیم. هر یک از ما باری شکست‌دادن رقبایش، اول باید بر ترس‌های خودش و بی‌انضباطی خودش غلبه کند و کاملا محتمل است کسی مسابقه را به دیگران ببازد و آخر از همه به خط پایان برسد اما در خلال همین مسابقه و در رقابت با خودش پیروز شود»
        

0

روزی روزگا
          روزی روزگاری فلسفه

«پس تو مدرسه‌ به شماها چی یاد میدن!؟» ریشۀ این سوال یا در واقع این جملۀ توبیخی والدین هنگام مواجهه با فقدان مهارت‌های اجتماعی فرزندان کجاست؟ ظاهراً این ریشه را باید در کلمۀ «مدرسه» جست. در نگاه والدین، مدرسه جایی‌ست برای آشنایی با زندگی و مهارت‌هایش. واقعاً؟ مطمئنم که شما هم موافقید که حداقل در دنیای امروز چنین نیست (از بحث دربارۀ بازار مکارۀ کنکور می‌گذرم). اما در گذشته مدارس دقیقاً جایی بوده برای آشنایی با هنر زندگی. بله، هنر زندگی! زندگی در گذشته به هنری می‌مانست که می‌بایست فراگرفت و برای آشنایی با این هنر، چه کسانی بهتر از فیلسوفان. بله، فیلسوفان! در گذشته، فیلسوفان دقیقاً با خود زندگی سروکار داشتند و مثل امروز به کنج کتابخانه‌ها و دپارتمان‌های خلوت و ملال‌آور خود نخزیده بودند و بیشتر از آنکه با خود حرف بزنند، با مردم عادی حرف می‌زدند تا کمی از بار رنج زندگی آنها بکاهند. اپیکور معتقد بود که «فیلسوفی که رنجی از انسانی نمی‌زداید، هرچه می‌گوید مهمل است.» سقراط پابرهنه در خیابان‌های آتن راه می‌افتاد و با مردم عادی دربارۀ زندگی گفتگو می‌کرد. این فیلسوفان یافته‌های فکری خود را در مدارسی که برپا کرده بودند به دیگران می‌آموختند. تصور کنید که در آتن باستان قدم می‌زنید و به‌جای اینکه چشمتان به بیلبورد تبلیغاتی انواع مؤسسات آموزشی و تصاویر «اساتیدی» با ژست‌های سلبریتی‌گونه برای «موفقیت تحصیلی فرزندان شما» بیفتد، مدارسی می‌بینید ساده و محقر که در آن بدون اینکه تخم «نگرانی دربارۀ آینده» را در دل فرزندانتان بکارند، به آنها «هنر و تجربه» زندگی را می‌آموزانند، از مکتب کلبی بگیرید تا کورنایی و اپیکوری و رواقی. حتماً این عناوین را در کتاب‌های تاریخ فلسفه دیده‌اید اما نمی‌دانسته‌اید که هر کدام از این مکاتب (بخوانید مدارس) بیشتر از آنکه مشتی مهملات و حفظیات را در مغز کودکان معصوم فرو کنند به آنها درس زندگی می‌داده‌اند. و حالا «ویلیام اروین» در کتاب «فلسفه‌ای برای زندگی» به سراغ رواقیون رفته و با استخراج آثار برجامانده از آنها تلاش کرده که از فلسفۀ آنها به‌عنوان نقشهٔ راهی برای زندگی در جهان امروز استفاده کند. این کتاب تلاشی است برای احیای کارکرد اصلی فلسفه، یعنی «کاهش رنج انسانی». اگر واقعاً ‌نگران عمر و زندگی خود هستید، این کتاب را از دست ندهید.
        

0

          استادی داشتیم که می‌گفت وقتی مفاهیم علمی خیلی ساده و همه فهم بیان بشن، دیگه چیزی از اون مفهوم علمی در واژگان نیست و فقط یک پوسته ازشون به جا مونده. البته مثال اون استاد من کتاب‌های هاوکینگ و کیهان شناسی بود اما جمله‌ش درباره‌ی این کتاب و فلسفه‌ی رواقیون هم درسته.
این که بدونیم از زندگی چی می‌خوایم خیلی خوبه. این که بتونیم به زبان ساده فلسفه بخونیم هم بد نیست اما «فلسفه‌ای برای زندگی» انقدر فلسفه رو دم دستی و قرن بیست‌ویکمی کرده که دیگه هیچ شباهتی به فلسفه‌ی رواقیون نداره. شبیه یک مشت حرف روزمره شده. 
ویژگی مثبت کتاب اینه که می‌تونه هر تازه کاری رو به فلسفه علاقه‌مند کنه اما سه‌تا مشکل عمده هم داره. اول این که اندیشه‌های رواقی قرون گذشته رو به زمان حال مربوط می‌کنه و براشون دنبال مصداق می‌گرده. در نتیجه مغلطه در کتاب به وجود میاد و ایده‌هایی که در زمان خودشون (و حتی الان) بسیار بزرگ هستند در حد مشکلات روزمره‌ی جزیی پایین میان. مشکل بعدی هم اینه که برای نمونه آوردن از استدلال‌های مخالف، دقیقا ضعیف‌ترین‌هاشون رو مطرح می‌کنه و باز هم پاسخ قانع کننده‌ای نمیده. 😐آخرین مساله هم اینه که تلاش می‌کنه و زور می‌زنه اصول رواقی رو به تکامل ربط بده؛ که چه ربط بی‌ربطیه واقعا! شبیه دست‌وپا زدن نویسنده‌ایه که می‌خواد همه‌ی خوانندگان دیندار و بی‌دین رو کاملا راضی نگه داره.

خوانندگان اینجور کتاب‌ها اغلب دو دسته هستند، اون‌هایی که خیلی دوستش دارن و باهاش آرامش گرفتند و اون‌هایی که اصلا دوستش ندارن. 
من در دسته‌ی دومم برای همین نمی‌تونم توصیه‌ش کنم اما اگر دوست دارید سمتش برید، حتما فایل نمونه یا بریده کتاب‌هاش رو از یک جایی گیر بیارید و بخونید تا مطموئن بشید که مناسبتونه.
        

18

          نویسنده به اصول فلسفه رواقی که در زمینه مقابله (یا کنار آمدن) با مشکلات زندگی کاربرد دارند، پرداخته است.
به باور نویسنده، فلسفه رواقی روشی اعتدالی برای دوری جستن از دغدغه‌های ذهنی زیان‌آور است که بر اساس قدردانی از شرایط موجود و به کار بستن منطق شکل گرفته است.
در این کتاب روش‌هایی برای رویارویی با مشکلاتی مانند غم، خشم، توهین، تبعید و مرگ به کمک اصول فلسفه رواقی شرح داده شده است.
در ضمن، تاریخچه فلسفه رواقی و سیر تحول آن بیان شده است و کارآیی این فلسفه با کارآیی فلسفه کلبی و آیین ذن مقایسه شده است. تعدادی از پیشگامان فلسفه رواقی نیز در این کتاب معرفی شده‌اند.
به نظر می‌رسد که امکان به کار بستن اصول مطرح‌شده در کتاب در زندگی روزمره وجود دارد.
مطالعه کتاب ممکن است برای علاقه‌مندان به فلسفه و افرادی که به دنبال ایجاد تغییر در زندگی خود هستند، سودمند باشد.
ترجمه آقای محمد یوسفی «روان» است.

این مرور مبتنی بر برداشت و دیدگاه «شخصی» مرورنویس است.
        

5

سامان

سامان

دیروز

          2.5
کتاب با یک مقدمه جذاب شروع میشه..آقای ویلیام اروین تو مقدمه توضیح میده در دهه پنجم زندگی‌اش رو آورده به شناخت مکتب رواقی گری و سعی میکنه در کتاب در مورد رواقی گری توضیح میده.او معتقده بسیاری از باورهایی که نسبت به رواقی گری وجود داره ناشی از برداشت های اشتباه و ندانستن کافی در این باره است و سعی میکنه از چهره رواقی گری غبارزدایی کنه تا مخاطب با اصل موضوع آشنا بشه.مقدمه کتاب برای من جذاب بود و نوید یک کتاب جذاب رو میداد.
بعد از بخش های اولیه که حالت مقدمه بحث و شناخت مکاتب مختلف به صورت مختصر رو داشت، میرسیم به بحث اصلی که شامل راهکارهای روانشناختی رواقی گری و توصیه های رواقی است که بحث رواقی گری رو قشنگ باز میکنه و توضیح میده..در بخش انتهایی کتاب رواقی زیستن در زندگی مدرن از علل به افول رفتن رواقی گری حرف میزنه و تجربیات زیست رواقی خودش رو بیان میکنه.در انتها هم چند منبع مطالعاتی برای خواندن در مورد رواقی گری معرفی میکنه.
برخی از توصیه هاش رو قبول داشتم و موافق بودم،با برخی مخالف بودم و اصلا کاربردی نمیدونستمش و در عین تعجب دیدم یه سری از توصیه هاش رو هم همین الان در زندگیم دارم اجرا میکنم در حالی که کلمه ای در مورد رواقی گری نخونده بودم وهیچ اطلاعاتی نداشتم.به طور خیلی کلی اگر بخوام بگم رواقی گری میگه از چیزهای کوچک در زندگی لذت ببر و به چیزی دل نبند و درگیرش نشو.خب در ادامه هم مسائل گوناگونی رو در توصیه های رواقی گری مطرح میکنه.
خیلی از توصیه ها در جهان امروزی قابل اجرا نیست.مخصوصا در جغرافیای مخصوصی که ما زندگی میکنیم.در ابتدای بحث دیدم نویسنده برخی جاها به آنچه از رواقی گری تعریف میکنه،نقدی هم وارد میکنه و اونطور نیست که چشم و گوش بسته همه توصیه ها رو اجرایی بدونه اما هر چه از ارائه مطالب گذشت،این حسن نویسنده کمتر شد.مطالب کتاب به صورت ساده بیان شده بود و توضیحات کافی و بعضا زیادی نویسنده در موضوعات گوناگون داده بود.من چیزی از فلسفه نخوندم و اطلاعی ندارم،اما تا جایی که میدونم فلسفه سخت خوانه،نمیدونم به این شکل ساده کردن مفاهیم آیا کار خوبیه یا نه.در این موضوع ساده فهم کردن اگر مطالب مهمی ذبح شده باشه به گمانم این کار عبث و بیهوده ایست.موضوعی که سخته و نیازمند مطالعات زیاد و تفکر هستسش اگر خیلی بخواد ساده بیان بشه،به نظرم میتونه رنگ و بوی تجاری کردن به خودش بگیره که در این مهم،آفتی است.باز هم معتقدم دوستانی که فلسفه خوان هستند در مورد این موضوع باید نظراشتون رو بیان کنند.
هر چه از روند کتاب گذشت،علاقه من به بحث و توصیه ها و مفاهیمی که نویسنده در موردشون صحبت میکرد کمتر و کمتر میشد و ارتباط برقرار کردن با موضوع دشوارتر.فکر میکنم کسانی که مذهبی نیستند،سخت بتونند با کتاب ارتباط برقرار کنند و دوستان مذهبی احتمالا راحت تر با توصیه ها کنار بیان.از توصیه های پر تکرار رواقی گری که فکر کردن به اتفاقات ناگوار بود،شاید با بخشیش موافق بودم اما نتونستم با اصل موضوع به طور کامل کنار بیام.میشه در مورد هر موضوع و توصیه مجزا بحث کرد که برای این نوشتار کاری است غیر ضروری و غیر لازم.علی رغم اینکه کتاب رو زیاد دوست نداشتم اما از مطالعه اش پشیمان نیستم.به نظرم لازم بود بخونم و شاید در آینده که هم از فلسفه و مشتقاتش بیشتر خوندم و هم اینکه مطلب کمی ته نشین شد نظرم در مورد این کتاب و رواقی گری تغییر کرد.
کتاب از ترجمه مناسبی برخوردار بود و من نشر گمان رو خوندم،نشر ققنوس هم توسط محمد یوسفی این کتاب رو ترجمه کرده.. 
ایراد بنی اسرائیلی:سایز فونت شماره صفحه های کتاب به نظرم میتونست کوچکتر باشه .
        

0