بهتر انتخاب کن، بهتر بخوان

زهرا زرین‌فر

@zahrazar

6 دنبال شده

38 دنبال کننده

                      بسیاری از یادداشت‌ها و امتیازها را از گودریدز انتقال دادم  و قدیمی هستند.
                    
https://virgool.io/@zahrazar

یادداشت‌ها

نمایش همه
                چگونه یک نفر به تنهایی می‌تواند مظهر امید و عزم و اراده باشد؟

تری فاکس پسر باپشتکار ورزشکاری بود که در ۱۹ سالگی به‌خاطر سرطان یک پایش را از دست داد و در مدتی که مشغول شیمی‌درمانی بود و دیگر بیماران سرطانی را می‌دید، با خودش گفت باید به‌گونه‌ای جلوی این عذاب را گرفت؛ پس تصمیم گرفت با یک پا عرض کانادا را بدود و برای تحقیقات سرطان پول جمع کند.

این کتاب سرگذشت تری است. حقیقتاً من مجذوب شخصیت و عزم و ارادۀ این آدم شدم. هر چند همین ویژگی‌هایش باعث شد که در مدت دویدنش، هدفش را بالاتر از سلامتش قرار دهد و دوباره در چنگال سرطان گیر بیفتد. با این حال کاری که آغاز کرد الهام‌بخش هزاران نفر بود.
این برای من جذاب بود که تری آدم معمولی بود با همه خوبی‌ها و نقص‌هایش. توی این کتاب سعی نشده بود ازش فرشته بسازد. تری بداخلاق بود. زود جوش می‌آورد. یکدنده و کله‌شق بود؛ ولی در عین حال صادق و بااراده و از خودگذشته بود وقتی دختر کوچک ۱۳ ساله‌ای که ۱۰ سال بود درگیر سرطان بود به او گلی هدیه داد و درهم شکست و گریه کرد.

با اینکه تری نتوانست تا آخر مسیرش بدود ولی به هدفش رسید. حتی بعد از مرگش بنیادی که به نام زده شد میلیون‌ها دلار  برای تحقیقات سرطان جمع‌آوری کرده.
بخشی از صحبت‌های تری در واکنش به حرف برادرش که چرا دوباره؟
او و پدرم حرف‌های این‌جوری می‌زنند. اما نظر من دربارۀ آن بیماری اصلاً این‌طور نبود. من نمی‌توانستم زانوی غم بغل کنم یا مثل کسانی بشوم که می‌گفتند این غیرعادلانه است. آیا فقط وقتی هزاران نفر دیگر به این بیماری مبتلا باشند، عادلانه است؟ من چطور می‌توانستم برای خودم دل بسوزانم درحالی که کریگ خردسال یا هر کس دیگری در همان لحظه در بیمارستانی در نقطه‌ای از این دنیای بزرگ از سرطان در حال مرگ بود؟ حس می‌کردم مردم سراسر کانادا در حال تماشای منند. خیر، من تبدیل به گلولۀ اشک نمی‌شدم و برای خودم غصه نمی‌خوردم و نمی‌گفتم چرا من.

اگر خودتون به هر شکلی با سرطان درگیری داشتید یا دوست دارید داستانی الهام‌بخش از تٲثیرگذاری یک فرد بخوانید، این کتاب به‌شدت پیشنهاد می‌شود.
        
                یادمه چندین ماه پیش به یکی از کوت‌های نویسنده‌ی این کتاب برخوردم که می‌گفت:«تو آسمانی و باقی چیزها فقط آب و هوا هستند.» و خیلی به دلم نشست سرچ کردم دیدم یه خانم پیر بودیست هستند که یه چندتایی کتاب هم نوشتند.  وقتی هم که این دوران قرنطینه شروع شد تصمیم گرفتم که این کتاب رو بخونم.

تو این کتاب درباره‌ی این می‌گه که چرا ما به امنیتمون دو دستی چسبیدیم و چطور این ناحیه‌ی امن به اضافه‌ی خیلی از باورهامون باعث رنج کشیدن ما می‌شه.

بخشای موردعلاقه‌ی من از کتاب فصلایی بود که درباره‌ی چهار کیفیت نامحدود و دشمنان دور و نزدیکش و این که چطور با تمرین‌های مدیتیشن این کیفیت‌ها رو در خودمون پرورش بدیم بود. 
و بخشی که پذیرشش برای من خیلی سخت بود و حتی نمی‌دونم چه قدر قابل اعتماده این بود که هیچ زمین سفتی زیر پای ما نیست.

The Four Limitless Ones Chant

  May all sentient beings enjoy happiness and the root of happiness.
  May they be free from suffering and the root of suffering.
  May they not be separated from the great happiness devoid of suffering.
  May they dwell in the great equanimity free from passion, aggression, and prejudice.
        
                زمانی بود که خیلی MBTI را دنبال می‌کردم و برام معنی داشت؛ ولی زمان‌هایی می‌شد که بین تیپ‌ها به شک می‌افتادم. به‌نظرم بین دوگانه‌های ممکن جفتش بودم یا بینشان نوسان داشتم. همۀ این‌ها باعث شد که کلاً با آن زاویه‌دار بشوم. نقدهای زیادی هم تو فضای آکادمیک وجود دارد و خیلی تست معتبری شمرده نمی‌شود. 
تا این شد که چندسال پیش متوجه شدم یونگ که دربارۀ تیپ‌های روان‌شناختی مختلف صحبت می‌کرد، چنین دو‌گانه‌هایی  را به کار نبرده بود و از کارکردهای شناختی (cognitive functions) استفاده کرده بود. دو عزیز بزرگواری که تست MBTI را طراحی کردند، در واقع کاری تقلیل‌گرایانه از آموزه‌های یونگ دربارۀ شخصیت ارائه دادند و فکر کنم همین سطحی بودنش باعث شده این‌قدر جهانی بشود. 
حالا ربط دو بند قبل به این کتاب چیست؟ این کتاب MBTI برای ارتباط و آموزش کودکان است. و منی که سعی کردم آن را یادگیری‌زدایی کنم و کارکردها را جایگزین دوگانه‌ها کنم، خواندن آن را آزاردهنده یافتم. 
این ویدئوی یوتیوب کمی اشکالات این دوگانه‌ها را بهتر توضیح می‌دهد: https://youtu.be/B_0enevGeHE
پ.ن: منظور از دوگانه‌ها این حروف هستند: I/E, N/S, F/T, P/J
        
                توی این کتاب نویسنده میاد با دو اصل شروع می‌کنه که به نظرش موردقبول اکثریت هست یک این که از لحاظ اخلاقی نباید به حیوانات رنج برسونیم و دوم این که با این که حیوانات اهمیت دارند انسان‌ها مهم ترند

قدم بعدی نویسنده این بود که با تکیه بر این دو اصل خواننده را به چالش بکشونه و با مثالی شروع می‌کنه از فردی به نام مایکل ویک که سگ‌ها رو به جون هم می‌انداخت از جنگ سگ‌ها و آزار اون‌ها لذت می‌برد که این رفتارش باعث خشم خیلی از مردم شد. در ادامه نویسنده با چندتا استدلال خواننده رو به این‌جا می‌رسونه که ما فرقی با مایکل ویک نداریم و با مصرف گوشت و دیگر محصولات حیوانی به آزار و رنج حیوانات می‌پردازیم
درسته که تفاوت روان‌شناختی وجود داره بین کسی که مستقیم به آزار حیوانات می‌پردازه با کسی که محصولات حیوانی استفاده می‌کنه ولی از لحاظ اخلاقی تفاوتی بین این دو گروه نیست.
و نویسنده معتقده بین این رفتارهای به ظاهر حیوان دوستانه و مصرف گوشت و سایر محصولات حیوانی تناقض وجود داره

در ادامه همین بخش اول کتاب به مضرات فاجعه‌آور دامداری‌های صنعتی به محیط زیست هم اشاره می‌شه و همین طور این کتاب فقط درباره‌ی مصرف گوشت نیست و مصرف لبنیات و تخم‌مرغ را هم از لحاظ اخلاقی بررسی می‌کنه که در تولید آن‌ها هم رنج بسیاری به حیوانات می‌رسه.

در بخش دوم کتاب هم یک تعداد زیادی از بهانه‌ها و سوال‌هایی که افراد مختلف برای مخالفت با رژیم وگان میارند رو جمع‌آوری کرده و به اون‌ها پاسخ داده تا بهانه‌ای دست خواننده نماند هر چند من معتقدم کسی که نخواد قبول کنه بازم بهونه میاره
        

باشگاه‌ها

این کاربر هنوز باشگاهی ندارد.

چالش‌ها

این کاربر هنوز در چالشی شرکت نکرده است.

فعالیت‌ها